eitaa logo
[بَناتُ المَهدے³¹³🍃]
202 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
10 فایل
✨﷽✨ به محبینِ من بگو آن لحظه که احساسِ تنهایی می‌کنیدتنهاچیزی که شمارا آرام می کند من هستم🌱♥️ ارتباط با ادمین و تبادل👇🏻 @Fatemme_javid آدرس کانال↯ @banatoolmahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرا قصه ی دلی است که میان رمل های فکه یا خاک شلمچه یا اب های اروند جامانده است.... جامانده را قصه ای نیست... جز دلدادگی.... شبتون شهدایی💛💫 ╰⇨ @banatoolmahdii313
﹝بسمـ اللہ الرحمن الرحیمـ🌱﹞
🌸سلام آغاز و انتهای عشق! سلام مبدا و منتهای نور! سلام شروع و پایان قصه خلقت! أنْتُمُ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ 🌿 ╰⇨ @banatoolmahdii313
مالک نفس 🍃امام صادق علیه السلام: هر کس در چهار موقع مالک نفس خود باشد،خداوند آتش را بر او حرام می‌کند: 1️⃣ هنگام رفاه، 2️⃣ هنگام سختی و تنگ دستی، 3️⃣ هنگام شهوت 4️⃣ و هنگام خشم و غضب. 📚( امالی الصدوق/329) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╰⇨ @banatoolmahdii313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه خوشگل شدی همه دار و ندارم :) ╰⇨ @banatoolmahdii313
🍃گاهے از منِ"مذهبی"؛ تنها یک تیپ مذهبے باقے مے ماند؛ 🍃گاهے منِ"مذهبی" آنقدر درگیر پست ها و متن هایم در صفحات مجازے مے شوم؛ ڪه از خواندن روزانه چند خط قرآن غافل میشوم؛ 🍃و در پایان روز،میبینم ڪه حتے یک دهم وقتے ڪه در فضاے مجازے بودم،در فضاے قرآن و حدیث نفس نڪشیدم.... 🍃آنقدر ڪه آنلاین بودم و اولین نفر پست هاے دیگران را تائید ڪردم؛ به فڪر نماز اول وقت نبودم... 🍃آنقدر درگیر جذب حداڪثرے شدم ڪه فراموش ڪردم "اخلاص" و "عبودیت" رمز برڪت در ڪارهایمان است... 🍃 آنقدر ڪه به فڪر آبروے خود،و برانگیختن تشویق دیگران و تائید ڪردن هایشان بودم، به فڪر رضایت الله نبودم.... برای ترک گناه، هنوز ╰⇨ @banatoolmahdii313
امام‌حسینم؟!(: امشب‌کربلات‌چه‌خبره... شب‌جمعه... شب‌میلادت... خوشبحال‌هرکی‌که‌‌امشب‌پیش‌شماست(: وقتی‌یکی‌تولدشه‌بایددیگران‌بهش‌هدیه‌بدن ولی‌قضیه‌شمافرق‌میکنه..‌ میشه‌امشب‌به‌‌ماهم‌عیدی،کربلاتو‌بدی(: میشه‌مارو‌هم‌قابل‌بدونی❤(: ماهم‌توبین‌الحرمین‌شماوداداش‌باوفاتون‌ قدم‌بزنیم... میشه‌ماهم‌یه‌بارضریح‌شش‌گوشه‌تولمس‌ کنیم‌ دورت بگردم؟!((: ╰⇨ @banatoolmahdii313
[بَناتُ المَهدے³¹³🍃]
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 28 ❤️ مجنون علی 🔷تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ... تلاش
🌠 شب 29 "جبهه پر از علی بود" 🔸با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش ... 💢 تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد ... عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد ... اما فقط خون بود 😭 ... چشم های بی رمقش رو باز کرد ... 💢تا نگاهش بهم افتاد ... دستم رو پس زد ... زبانش به سختی کار می کرد ... - برو بگو یکی دیگه بیاد ... بی توجه به حرفش ... دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم ... دوباره پسش زد ... قدرت حرف زدن نداشت ... سرش داد زدم ... - میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ ...😒 🔸مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود ... سرش رو بلند کرد و گفت: - خواهر ... مراعات برادر ما رو بکن ... روحانیه ... شاید با شما معذبه ... با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ...😒 - برادرتون غلط کرده!!!😕 من زنشم ... دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم ... 😓 🔸محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم ... تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم ... علی رو بردن اتاق عمل ... 💢و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم ... 😭 مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن ... 🔷 اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب ... دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم ... از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر ... یا همسر و فرزندشون بودن ... یه علی بودن ... 🌷🌺 جبهه پر از علی بود ... ادامه دارد... ╰⇨ @banatoolmahdii313