eitaa logo
هیئت‌بنات‌الزهراء (س)
1.1هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
97 فایل
اینجا آغوشِ تو پناه مان میشود حضرت مادر❤ نگاهِ مهربان توست که مارا دورهم جمع میکند "خواهرانه هایمان را از شما داریم" ما را دخترانِ شما میخوانند: _بنات الزهــــ.ــــرا (سلام الله علیها) تنهاکانال‌رسمی‌هیئت‌بنات‌الزهرا🌿 ارتباط باما: @zeynab_safarii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بینِ‌دلشڪستگے‌هاتون‌مـــــاࢪوهم‌دعـــــاڪنیـــــد.🙂💔🌱 @banatozzahra
این‌لیــــــــــالے‌ࢪا‌قدࢪبدانیـــــمـ🌸🖤 🌱 @banatozzahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
116273_205.mp3
39.68M
دعای‌جوشن‌کبیر‌‌باهم‌بخونیم‌💛 🖤@Banatozzahra🖤
امشب دیگه ماه و خورشید کنار هم دیگه ان😔💔
📋 گزارشی از دقایق آخر عمر شریف امیرالمومنین علیه السلام... 💠 اصبغ بن نباته گويد: در واپسين لحظات اميرالمومنین عليه السلام - كه فرق مباركش از شمشير ابن ملجم لعين شكافته شده بود - به عيادت مولايم رفته بودم، 💠 آن حضرت به من فرمود: اى اصبغ! بنشين و حديثى از من بشنو كه پس از اين روز، ديگر از من سخن نخواهى شنيد. 💠 بدان اى اصبغ! من نيز - همچنان كه تو هم اكنون به عيادت من آمده اى - به عيادت رسول خدا صلى الله عليه و آله رفته بودم، به من فرمود:  اى ابا الحسن! برخيز به مردم بگو: براى نماز جماعت در مسجد حاضر شوند، آنگاه بر فراز منبر برو و يک پله از مقام من پايين تر بنشين و به مردم بگو: 💠 آگاه باشيد! هر كه بر والدين خود جفا كند، لعنت خدا بر او باد.  آگاه باشيد! هر بنده اى كه از مولايش فرار کند، لعنت خدا بر او باد.  آگاه باشيد! هر كه در مزد و اُجرتِ كارگرى ستم كند، لعنت خدا بر او باد. 💠 اى اصبغ! من فرمان حبيبم رسول خدا صلى الله عليه وآله را انجام دادم. در اين هنگام مردى از گوشه مسجد برخاست و گفت: اى اباالحسن! آنچه گفتى سه عبارت مختصر بود آنها را شرح داده و توضيح بده. 💠 من پاسخ او را ندادم، تا اين كه خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله شرفياب شدم، و آنچه آن مرد گفته بود به استحضار حضرتش رساندم. 💠 اصبغ گويد: در اين هنگام، على عليه السلام دست مرا گرفت و فرمود:  اى اصبغ! دست خود را بگشا!  من دستم را گشودم، حضرت يكى از انگشتان مرا گرفت و فرمود: 💠 اى اصبغ! همان گونه كه من انگشت تو را گرفتم، رسول خدا صلى الله عليه و آله انگشت مرا گرفت، 💠 آنگاه فرمود: اى ابا الحسن! به راستى كه من و تو پدران اين اُمّت هستيم، هر كه به ما جفا كند، لعنت خدا بر او باد.  به راستى كه من و تو مولاى اين اُمّت هستيم هر كه از ما بگريزد، لعنت خدابر او باد.  به راستى كه من و تو، دو اجير اين اُمّت هستيم هر كه در پاداش ما ستم نمايد، لعنت خدا بر او باد.  آنگاه فرمود: آمين. 💠 اصبغ گويد: حضرت اين سخن بگفت و بيهوش شد، سپس به هوش آمد، فرمود: اى اصبغ! هنوز نشسته اى!  عرض كردم: آرى، اى مولاى من! ♦️فرمود: مى خواهى حديث ديگرى اضافه كنم؟  عرض كردم: آرى، خداوند، از خيرات فراوانش بر شما بيفزايد. ♦️فرمود: روزى پيامبر خدا صلى الله عليه وآله در يكى از كوچه هاى مدينه با من ديداركرد، من غمگين بودم به گونه اى كه آثار حزن و اندوه از چهره‌ام پيدا بود. ♦️آن حضرت رو به من كرد و فرمود: اى ابا الحسن! تو را غمگين مى بينم، آيا مى خواهى حديثى براى تو بگويم كه هرگز محزون نشوى؟  عرض كردم: آرى. ♦️ فرمود: وقتى روز قيامت فرا مى رسد، خداوند منبرى بلندتر از منبر پيامبران و شهيدان براى من قرار مى دهد، آنگاه به من دستور مى دهد تا بر فراز آن بالا روم، سپس به تو دستور مى دهد كه يك پله پايين تر از من صعود كنى. آنگاه به دو فرشته امر مى كند كه يك پله پايين تر از تو بنشينند، موقعى كه همه بالاى آن منبر قرار گرفتيم هيچ كس از پيشينيان و آخرين نمى ماند جز آنكه همه در پيرامون آن حاضر مى شوند ♦️يكى از فرشتگانى كه پايين تر از تو نشسته فرياد مى زند: اى مردم! هر كه مرا مى شناسد كه مى شناسد، و هر كه مرا نمى شناسد اينک خودم را معرّفى مى نمايم. من رضوان، خازن بهشت هستم، آگاه باشيد! خداوند به احسان، كرم، فضل و جلالش به من دستور فرمود تا كليدهاى بهشت را به حضرت محمّد صلى الله عليه وآله واگذار نمايم، و ایشان به من دستور داد تا آنها را در اختيار على بن ابى طالب عليه السلام قرار دهم، پس شما در اين امر گواهى داده و شاهد باشيد. ♦️آنگاه فرشته اى كه پايين تر از او بوده بر مى خيزد و چنان فرياد مى زند كه همه جمعيّت صداى او را مى شنوند، و مى گويد: اى مردم! هر كه مرا مى شناسد كه مى شناسد، و هر كه مرا نمى شناسد من هم اكنون خودم را معرّفى مى نمايم، من مالک، خازن دوزخ مى باشم، ♦️ آگاه باشيد! همانا خداوند به احسان، كرم، فضل و جلالش به من دستور فرمود تا كليدهاى دوزخ را به حضرت محمّد صلى الله عليه وآله واگذار نمايم، وایشان به من دستور داد تا آنها را در اختيار علىّ بن ابى طالب قرار دهم، پس شما در اين امر گواهى داده و شاهد باشيد. ♦️در اين هنگام على عليه السلام كليدهاى بهشت و دوزخ را مى گيرد. ♦️سپس رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: اى على! پس از آن تو از دامن من، وخاندانت از دامان تو و شيعيانت از دامان خاندانت مى گيرند. ♦️على عليه السلام مى فرمايد: من دستانم را بر هم زدم و گفتم: اى رسول خدا! به سوى بهشت مى رويم!  پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: آرى، سوگند به پروردگار كعبه! ◾️اصبغ گويد: من در آن حال از مولايم جز اين دو حديث را نشنيدم، حضرت صلوات الله عليه اين سخنان زيبا و دلنشين را فرمود و آنگاه روحش به سوى معبودش پر كشيد 📚 بحار الأنوار، ج ۴۰ ص ۴۴ @banatozzahra
السلامـ‌علیڪ‌یاامیࢪالمؤمنین🖤
یک عمر غریب شهر خود ماند علی وقتی که شکافت فرق او در محراب گفتند مگر نماز می خواند علی
محراب کوفه امشب در موج خون نشسته یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته سجاده گشته رنگین از خون سرور دین یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید