👆 بخشی از جلسه دوّم کلاس درس ؛
📙 «دانش جغرافیا» پایه دهم
✅ سؤوالات کلیدی دانش جغرافیا
❤️ استاد دکتر «ابوالفضل فیروزی»
📹 ضبط و ارسال: «نیما جلو خانی»
👨🎓دانش آموز پایهٔ دهم
🏫 دبیرستان «ابن سینا» تهران
🗓۱۴۰۱/۷/۱۰
🆔 @banavayeneynava
e15496f5-199e-4d42-bdf0-6c766442ab80_.m4a
12.91M
📗 درس؛ «دانش خانواده وجمعیت»
✅ نشانههایبلوغ
✅ تکالیف شرعی پس از بلوغ
✅ شناخت مطهرات ونجاست
✅ اهمیّت پاکی ونظافت
❤مدرس؛استاددکتر«ابوالفضلفیروزی»
🏢 دانشگاه آزاد اسلامی«واحد سما»
📼 ضبط وارسال؛ «مهران سرداری»
👨🎓 دانشجوی رشته «کامپیوتر»
🗓۱۴۰۱/۸/۱۶
🆔 @banavayeneynava 📚
39.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆فرازی از درس؛ «دانش خانواده وجمعیت»
✅تسلیم محض در مقابل پیامبر وامام نشانهٔ ایمان
❤ مدرس؛ استاد دکتر «ابوالفضلفیروزی»
🏢 دانشگاه آزاد اسلامی «واحد سما»
📼 ضبط وارسال؛ «مهران سرداری»
👨🎓 دانشجوی رشته «کامپیوتر»
🗓۱۴۰۱/۸/۱۶
🆔 @banavayeneynava 📚
45.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فرازیهایی ازجلسه (۱):درس «اخلاق اسلامی»
❤️ استاد دکتر؛ «ابوالفضل فیروزی»
🏢 دانشگاه آزاد اسلامی - واحد تهران سما
📼 ضبط وارسال؛ «مهدی بیهمتان»
🤵🏻دانشجوی رشته معماری
🗓۱۴۰۱/۸/۵
🆔 banavayeneynava
48.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆 فرازی از جلسه دوّم کلاس درس ؛
📙 «دانش جغرافیا» پایه دهم
✅ موضوع؛ سووالات کلیدی«دانش جغرافیا»
❤️ استاد دکتر «ابوالفضل فیروزی»
📹 ضبط وارسال: «نیما جلو خانی»
👨🎓 دانش آموز پایهٔ دهم
🏫 دبیرستان «ابن سینا» تهران
🗓۱۴۰۱/۷/۱۰
🆔 @banavayeneynava
50.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فرازی از جلسه (۳):اخلاق اسلامی
👆 موضوع:شیوه ها وگرایش های مکاتب اخلاقی
❤️ استاد دکتر؛ «ابوالفضل فیروزی»
🏢 دانشگاه آزاد اسلامی - واحد تهران سما
📼 ضبط وارسال؛ «آرش پوردرویش»
🤵🏻دانشجوی رشته «مکانیک»
🗓 ۱۴۰۱/۸/۱۲
🆔@banavayeneynava
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆شروع اعتراضات در دانشگاههای عربستان
دانشگاه ملک خالد نجران دیروز
♦️زدی ضربتی نوش کن....!
🔸 الموت لآل سقوط
♦️الا لعنت الله ال سعود
⭕️ پایان مماشات و دیگر هیچ ...
♦️@banavayeneynava
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆ماجرا پرت کردن عمامه،
توسط خود یک روحانی😳
🆔@banavayeneynava
❤️🍀🦋
🍁
🍀❤️🦋«بابا پیر»🦋❤️🍁
☘شعر«باباپیر» که درقالب #چهار پارهٔ وبالغ بر۱۳۴ بیت است، در سفری که چند سال پیش بعد چندی، به زادگاهم داشتم، به یاد یار ودیار و زادگاهم روستای«گلچشمه»ونیز خاطرات دوران کودکیم، سروده بودم ومنتظر فرصتی بودم که آنرا همراه با موسیقی مناسب خوانده و فایل صوتی آن را به پیوست فایل تایپ شدهاش و نیز توضیحی از اصطلاحات خاص آن، در کانالم (بانوای نینوا) بارگذاری نمایم.
ولی متاسفانه! مجال این توفیق حاصل نشد! واینک بهمناسبت«بیستم آبان»سالروز تولدم، به صورت ذیل در دو بخش تقدیم مینماییم؛
تا که قبول وافتد وکه در نظر آید!
❤️ ابوالفضل فیروزی(نی نوا)
🌼بخش اول؛
۱🍀مدتی پیش بعد سالی چند
رفته بودم به موطن پدری
رفته بودم به روستای خودم
تا بگیرم ز دوستان خبری
۲🍁تا ببینم کسان واقوامم
دلم از وصلشان شود زنده
گرچه دست زمانهٔ غدار؛
همه را هر طرف پراکنده!
۳🍀کس نمانده ز خویش نزدیکم
جز عمو زادگان من آنجا
بیشتر، کرده اند جلا وطن
عدّهای هم ز دار این دنیا
۴🍁ننه آقا، عمه وعموهایم
اینک از این جهان بیاسودند
بی بی وخالهها و دایی هام
جمله در بند زندگی بودند!
۵🍀بیبی وخالههاو داییهایم
همگی رفتهاند از این دنیا
جز دوتاشان که جانشان محفوظ؛
از گزند زمانهٔ و عقبا
۶🍁فضل وانعام حق به زندهاشان
هر مکان و به هر زمان هستند!
روح و ریحان حق بر آنان باد!
کز جهان چشم خود فرو بستتد!
۷🍀الغرض! بعد پیچ «باقراباد»
من رسیدم به اول جاده
جادهای کز عبور باری ها
شده آسفالت او چو سمباده!
۸🍁پیش ازاین بود خاکی وپر پیچ
نک شده پهن وصافی ویکسان!
لیک تا گشته اینچنین جاده ؛
تلفاتی بداده، ده چندان!
۹🍀چون رسیدم به بام شیب«گُدار»
باد آورد کودکی، یادم
هرچه دیدم ز کوه ودشت وگیاه؛
یک به یک را سلام میدادم
۱۰🍁زنده شد کودک درونم باز
یادم آمد تمام خاطرهها
یادکردم ز خاطرات عتیق
تلخ وشیرین وخوب و بد، همه را
۱۱🍀الغرض!چون ز دور پیدا شد؛
آن جمال جمیل «گلچشمه»
قلبم از شوق در تپش افتاد!
با نسیم شمال «گلچشمه»
۱۲🍁دیدم از دور مزرع«قَرَهگُل»
یاد کردم ز مشدی«آقاگل»
گرچه عمرش گذشته از صد بود
قامتش سرو وحنجرش بلبل
۱۳🍀سینهاش پر ز داغ خاطره بود
یاد کوچ هزار چلچهله بود
روی پیشانیش ز دشمن و دوست
ردّ پای هزار قافله بود
۱۴🍁پیرمردی که با صغیر وکبیر
خوش بیان بود ونیک مشرب بود
خوب آداب عشق میدانست
گرچه هرگز نرفته مکتب بود!
۱۵🍀پیر مردی که چَست وبُرنا بود
آخرین کدخدای «گلچشمه»
ماجراهای تلخ و شیرین داشت
از قدیم و نیای«گلچشمه»
۱۶🍁خاطراتی ز تلخی ایّام
از «رضا قلدر» وزمان «قَجر»
از نیای و تبارمان میگفت
از ستمهای روزگار غَدر!
۱۷🍀رحمت حق به او وامواتی
که کنون زیر خاک خوابیدند
آن نیاکانمان که در این خاک؛
چه ستمها ورنجها دیدند!
۱۸🍁یادم آمدم ز رفتگان دیار
بر مزار یکایکان رفتم
بعد ذکر سلام وهم صلوات
فاتحه بر مزارشان خواندم
۱۹🍀خواندم آیاتی از کلام الله
بر سر قبر والد مادر؛
یادم آمد ز خاطر خوبش
تربتش غرق نور تا محشر!
۲۰🍁از شهیدان حاضر آنجا
دل تاریک من منوّر شد
با سلام و زیارت آنان
خاطر خستهام معطر شد!
۲۱🍀خاطراتی که تلخ وشیرین بود
یک به یک یاد کردم واز غم؛
گریه کردم دمی و گاهی نیز
شاد گشتم ز یادشان یکدم!
۲۲🍁یاد آمد ز کودکیهایم
روزهایی که آفتابی بود
هر زمان وبه هرکجا بودم
آسمانش همیشه آبی بود!
۲۳🍀السَّلام ای تمام سادگیم!
السّلام! ای بهار کودکیم!
یاد باد! آن صفای آئینگیت
طینت بیغبار کودکیم
۲۴🍁السّلام علیک«گلچشمه!»
آمدم بعد سالها دوری
دل من با تو هست وخواهدبود
گفته اند؛ اشتیاق ومهجوری
۲۵🍀السّلام علیک ای وطنم!
سر زمین گیاه وآب ونور
خطهٔ عاشقان «روح اللّه»
آن شهیدان پاکباز غیور!
۲۶🍁تا رسیدم به شیب«جعفراباد»
یادم افتاد ظهر تابستان!
(دست او (آب) تو استل(استخر) آنجا
بود بر کلّ بچه ها چسبان
۲۷🍀بچه ها احتیاط میکردند؛
وقت خوردن ز آب پر زالوش!
می تکاندن ز باغ مشد «اصغر»
با یکی لنگه کفش زردآلوش!
۲۸🍁چون رسیدم به خاک آبادی
اول سرگدار ومرد آزما
هرطرف خاطرات من گُل کرد
درّه ودشت وکوه تا صحرا
۲۹🍀خاطراتم یکی یکی گُل کرد
خاطراتی ز مادر و پدرم
شعلهورشد ز بعد این همه سال
خاطراتی که کرد شعله ورم
۳۰🍁خاطر سبزشان زبانه کشید
از دل هر شجر که میدیدم
خوشهٔ اشک من به دامن ریخت
بعد هر خوشهای که میچیدم!
۳۱🍀چون نشستم کنارجویی آب
یادسبزش دمید نو بر نو
نقش مهرش تداعیم میشد؛
روی هر برگ سبز وروشن مو!
۳۲🍁هر درختی که یادگارش بود؛
سایهاش را پیام میدادند
هر پرنده که بر درختی بود؛
بر روانش سلام میدادند!
۳۳🍀از درختان«سنجد»و«بادام»
تا«گلابی»و«تاک» و«توت»و«ونو»
هرکجا جویباری آبی بود؛
یاد سبزش جوانه میزد نو!
⏪ ادامه شعر...
🗓۱۳۹۷
🦋🆔@banavayeneynava
🍀🦋🍁
❤️🦋🍀
🍁
...⏪ ادامه؛ شعر «بابا پیر»
🦋 به یاد زادگاه و یار و دیار کودکیم؛
🌾 روستای «#گلچشمه»🍇
۳۴🍀یادکردم ز سالهایی دور
حین رفتن ز «پارچپنه کالی»
کرتهایی که سبز وخرم بود
دشتبانی، مشدی«کربعلی»
۳۵🍁کوچه باغی که ابتدایش بود؛
خانهٔ ما و باغ و همسایه
صبح و شب پر ز شور وغوغا بود
نک شده سوت و کور و بیمایه!
۳۶🍀جَنب مسجد کنار خانه ما
بو حمامی از قدیم وندیم
داشت در آن خزینه ای پر آب
داغ میشد مثال آب حمیم
۳۷🍁روز پر بود از غریو زنان
و شبش پر هیاهوی مردان!
درب آن «رقص چوب بازی» بود
در عروسی و«حَنا بندان»
۳۸🍀گشته گرمابهاش کنون ویران
مثل بیغولهای بسی ترسان
شده خالی ز آدمی و پری
پر شده از زباله وشیطان!
۳۹🍁«قلعهای» هم که از نیاکانم
بر سر صخره سالها پایید
نک نمانده به جز تل خاکی
زآنکه سر را به آسمان سایید
۴۰🍀باغها چینههای کوتاهش
نو نوا گشته بود و آبادان
لیک دیگر نداره لطف وصفا
چینه هایی ز آجر و سیمان
۴۱🍁«باغ شازده» که چون نگینی سبز
پر ز اشجار میوه بود و چنار
اینک آنجا ز دست یغماگر
نشنوی جز غریو زاغک زار
۴۲🍀آن عمارت که روزگاری بود
مکمن عیش شازدهٔ قاجار
گشته اینک تلی ز خاک سیاه
در جوار قبور اهل دیار
۴۳🍁اغلب خانههای کاه گلیش
شده از سنگ و آجر و سیمان
لیک دیگر ز در و دیوارش؛
بر نخیزد صدایی از انسان
۴۴🍀دور استخر آن اگر چه شده
سنگ فرش و بتونه وسیمان
لیک دیگر ، در آن نمی بینی ؛
جنب وجوش پرنده وانسان!
۴۵🍁گرچه استخر گشته سیمانی
هست خالی ز مرغ و از ماهی
کم شده آب آن قناتش چون؛
زدهاند یک موتور ، سر چاهی
۴۶🍀یادم آمد ز روز بارانیش
در دلم بذر عاشقی میکاشت
گاه هم آفتاب می تابید
علم سرخ وسُز(سبز)میافراشت
۴۷🍁پاتوق بچهها به گل بازی؛
بود آن چشمهٔ «حسین سُربی
رنگ آبش چو اشک روشن بود
نک ندارد رطوبت و شربی!
۴۸🍀دختران بخت بسته خود را؛
می گشودند با نخ تقدیر
روز سیزده دخیل می بستند؛
بر درختی به «کوه بابا پیر»
۴۹🍁چونکه فصل بهار میآمد؛
میشد از عطر بوته پر صحرا
پر ز «ترتیزک» و ز «کاکوتی»
می شدی«سرگدار» و«مردزما»
۵۰🍀موج میزد ز «کنگر» و«ریواس»
کوه «قلعه سیاه» و «گرگمُ مست»
می رسیدی ز تنگ «چاله حسین»
قهقهه کبک های عاشق و مست
۵۱🍁اینک اما ز ریشه خشکیده
آن همه موج کنگر و ریواس
نشنوی قاهقاه کبکانش
بسکه در جانشان فتاده هراس
۵۲🍀«تخت احمد» که روزگاری بود
مامن و زیستگاه «قوچ» و«کَل»
نک شده خالی از چرا وچمن
خبری نیست ز «آهوان گزل»
۵۳🍁موسم کوچ گله داران بود
چون تموز آمد وهوا شد صاف
بُنه وبار خویش میبردند؛
به یکی از صحاری اطراف
۵۴🍀به یکی از مناطق ییلاق؛
مثل؛ «استل سفید» و«چارباغی»
«چشمه دستار» و«چشمه مروارید»
«سی کلب»، «چاله چاه» و«چارطاقی»
۵۵🍁وه! چه خوش میگذشت در صحرا
غالبا شیر و ماست میخوردیم
زندگی ساده بود ، اما سبز
گرچه رنج و مرار میبردیم
۵۶🍀همه شب زیر آسمان کبود؛
آسمان را نظاره میکردیم
با خیال بلند خود، لبریز
دامنی از ستاره میکردیم
۵۷🍁آسمانْمان پلاس بود وزمین؛
جلمان بود وخواب مان راحت
زندگانی چقدر شیرین بود!
با همه رنج و زحمت ومحنت
۵۸🍀«قوچ گدار» ش چقدر زیبا بود!
در مه مهر می شدی بر پا
وشنیدم که چندسالی هست
شده این سنت حسن اِحیا
۵۹🍁می شدیم ما سوار بر قوچی
با سرور ونشاط و خوشحالی
بر سرش می زدیم اناری را؛
تا فزون مالمان شود سالی
۶۰🍀اول مهر، شور دیگر داشت
باز میشد دوباره مدرسهها
قلم و دفتر و کتاب و کلاس
زنده میکرد باغ خاطر ما
۶۱🍁مدرسه داشت دو اتاق وحیاط
در و دیوار آن خراب و کثیف
نیمکتها شکسته و داغان
بچهها غالبا فقیر ونحیف
۶۲🍀در کلاسی محقری بودیم
چند پایه از اُناث و ذُکور
با مدیری که هم معلّم بود
یا سپاهی دانشی مغرور
۶۳🍁جز زدن چارهای نمیدانست
راه حل تمام مشکلها
خرد میکرد ترکههای انار
بر سر و دستمان به وقت خطا
۶۴🍀شب نشینی چقدر لذت داشت!
باحکایات جامع التمثل
در زمستان به زیر کرسی عشق
دور هم گرم خوردن آجیل
۶۵🍁نیست دیگر مرا مجال سخن
چه بگویم ز شرح دلبندی!؟
شرح هجران و سِرّ این دلبر؛
میگذارم به وقت دلخندی
۶۶🍀والسَّلام ای دیار گلچشمه!
خانههایت همیشه آبادان!
خطهٔ سبز گندم و بادام!
آسمانت همیشه پر باران!
۶۷🍁السَّلام علیک گلچشمه!
ای همه خاطرات بچگیم!
خاطرات نمی رود از یاد
عطر پاک تمام غنچگیم!
♥️#ابوالفضل فیروزی_نی نوا
🗓۱۳۹۷
🦋🆔 @banavayeneynava
🍀🦋🍁
ج 33 شرح گل استاد فیروزی 1401.08.16.m4a
13.08M
📹 فایل صوتی جلسهٔ (۳۳)👆
💐 «#شرح مجموعهٔ گل»
🏵#مبنی بر شرح زیارت جامعهٔکبیر
🍀۴-ادامه شرح فقرهٔ؛«#وخزّانالعلم»
❤️دکتر ابوالفضل فیروزی(نی نوا)
🏵هیأت محبّانالزهرا(سلاماللّهعلیها)
🗓۱۴۰۱/۸/۱۶
🦋https://eitaa.com/mohebanealzahra
💐@banavayeneynava
⭕️خنده داره!
🔹جمهوری اسلامی همان نظامی است که دنیا اراده کرد که دولت سوریه سقوط کند اما این اجازه را نداد!
🔸اما حالا بعضی ها القا می کنند؛ کار جمهوری اسلامی تمام شده است! واقعاً خیلی خندهدار است.😂
🆔@banavayeneynava