هدایت شده از استیکر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
❣#سلام_امام_زمانم❣
🌱تویی بهانه خورشیـد وقت تابیدن
تویی بهانه بـاران برای باریدن...
🌱بیا،عدالت مطلق مسیر میخواهد
سپاه منتظرانت امیـر میخواهد...
#اللهمعجللولیکالفرج
مجالس عزا باید دائم برقرار باشد
این شعائر مقدسه را با همه ی قدرت
حفظ کنید، همین مجالس روضه هست
که قلوب ما را زنده نگه میدارد!...
گول شیاطین را هم نخورید، هرچه هست
در گریه بر امام حسين عليه السّلام وجود دارد.
#امام خمینی رحمت الله علیه!
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 شعرخوانی شورانگیز مرتضی امیری اسفندقه درباره شهید حججی
4_5801040046979025779.mp3
4.84M
🎼 نوای استودیویی بوی محرم
🎤 با نوای کربلایی حمید نامور
📍کاری از کانون رهپویان احلی من العسل
804
3.2M
☑️ باز نشر تلاوت اللیثی
.محمّد اللیثی قبل این تلاوت
برای امام حسین علیه السّلام
گریه کرد و گفت: ای تاریخ
این تلاوت را در خود ثبت کن!
#سوره_ی_مبارکه_آل_عمران
حمید علیمی_۲۰۲۱_۰۸_۰۷_۰۷_۴۵_۴۳_۶۸۵.mp3
6.15M
•°🌱
بسم الله بپوشید پیراهن مشکی هارو بسم الله بیارین علم و بیرق هارو
🎤کربلایی حمید_علیمی
ﺗـامُحرم
ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ...
ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﮑﻨﺪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻤﺎﻧﻢ !
ﻧﮑﻨﺪ ﺑﻐﺾِ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﺪﺕِ ﻏﻢ
ﻧﻪ ﺑﺒﺎﺭﺩ ؛
ﻧﻪ ﺑﮑﺎﻫﺪ ؛
ﺍﺑﺪ ﺍﻟﺪﻫﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ؟!
ﻧﮑﻨﺪ ﺍﺷﮏ ﻧﺮﯾﺰﻡ ؟!
ﻧﮑﻨﺪ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ ﻧﺪﻫﯽ
ﺣﻀﺮﺕِ ﺍﺭﺑﺎﺏ ؟!
نکند باز بمانم ؟!
ﻧﮑﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺣﺮﻡ؛
ﺍﻫﻞ ﺣﺮﻡ...
ﻣﯿﺮ ﻭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ ؟!
ﻧﮑﻨﺪ ...!
ﭘﺎﯼِ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺣﺮﻣﺖ ﺑﺎﺯ ﺑﻤﺎند،
ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﺁﻫﺶ؟!
ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ...
ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﮑﻨﺪ ﺩﯾﺮ ﺷﻮﺩ ﺟﺎﯼ ﺑﻤﺎﻧﻢ...🌱!
خدایا بحق حسینت
ما را حسینے قرار بده
تا با خلق و خوے حسینی
با درک و فهم حسینی
تا با شور و شعف حسینی
تا با بصیرت و بینایے حسینی
تا با عبادت و رأفت حسینی
تا با الگو و اسوه حسینی
تا با عمل و رفتار حسینی
تا با شجاعت و شهامت حسینی
تا با رشادت و انابه حسینی
تا با فداڪارے و ایثار حسینی
تا اربعینش پاک و منزه آنچنان ڪه
خود میپسندے و دوست میداری
و با مهر و امضاے حسینے خارج شویم.
حکایتی زیبا🕊
شیخ رجبعلی خیاط می فرمود :
در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای می دادم و اغلب کارهای دیگر.
شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود.
به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد.
غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم،
یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت.
از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود،
برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود.
شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی.
کشکول کشمیری ، صفحه ۱۲۳