eitaa logo
از لاک جیغ تا خدا
2.7هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
56 فایل
﷽ حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ ️ ارتباط با ما👇 @R_Nurzade لینک کانال روانشناسی ما👇 @Roghaye_nurzade لینک پیام ناشناس👇 https://daigo.ir/pm/sOgMoT
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴وَمَن اَحسَنَ مِنَ الله صِبغَه🪴 رنگ خدایی(بپذیرید ) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟! ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
CQACAgQAAx0CSmRjDAACRZFiDW5Vo1OawHh709Nip-fIi1KQCwAC3wwAArnpyVFHMOOMbDbQgyME.mp3
2.97M
میبینم آب، گریه میکنم دل کباب، گریه میکنم... 🖤 ◼️ 🌱 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🍃 یک کتاب داستان قدیمی داشت که ماجرای عبدهللا خوارک بود عبدهللا از راه خارکنی زندگی میکرد. یک شب خواب میبیند که اگر چهل روز در خانهاش را آب و جارو کند و مشکلگشا نذر کند وضع زندگیش تغییر میکند. عبدهللا بعد از چهل روز مقداری سنگ قیمتی پیدا میکند و از آن به بعد ثروتمند میشود. مادرم کتاب را دست دخترها میداد و هنگام پاک کردن مشکل گشا همه کتاب را می خواندند. مادرم داستان حضرت خضر نبی و امام علی را هم تعریف میکرد. و دخترها به خصوص زینب با عالقه گوش میدادند . وقتی بچه ها به سن نمازخواندن میرسیدند مادرم آنها را به خانه اش می برد و نماز یادشان می داد وقتی نماز خواندن یاد میگرفتند به آنها جایزه میداد. زینب سوال های زیادی از مادرم میپرسید خیلی کتاب می خواند و خیلی هم سوال میکرد خوب درس می خواند ولی در کنار آگاهی اش دل بزرگی هم داشت. وقتی شهال م ریض می شد بی قراری میکرد. برخالف زینب که صبور بود، شهال تحمل درد و مریضی را نداشت. ً زینب به او می خوب میشی. گفت: چرا بی قراری می کنی از خدا شفا بخواه حتما شهال مطمئن بود که زینب همینطوری چیزی نمی گوید و حرفش را از ته دلش می زند. زینب کالس چهارم دبستان با حجاب شد. 🍃 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🍃 مادرم سه تا روسری برایش خرید از آن به بعد روسری سرش می کرد و به مدرسه می رفت. ُمل صدایش میزدند بعضی روزها ُ بعضی از هم کالسی هایش او را مسخره می کردند و ا ُ ناراحت به خانه میآمد معلوم بود که گریه کرده است. می ُمل گفت: مامان به من ا میگن. یک روز به او گفتم: تو برای خدا حجاب زدی یا برای مردم؟ گفت: معلومه برای خدا. گفتم: پس بزار بچهها هرچی دلشون میخواد به تو بگن. همون سالی که باحجاب شد روزه هایش را شروع کرد. خیلی نحیف بود استخوانهای بدنش از شدت الغری بیرون زده بود وقتی با شهال حرفشان م یشد با پاهایش که خیلی الغر بود به او میزد شهال هم حسابی دردش می گرفت. برای اینکه کسی در خانه به حجاب و روزه گرفتنش گیر ندهد، از ۱۰ روز قبل از ماه رمضان به خانه مادربزرگش می رفت. با اینکه میدانستم زینب از نظر جثه و بنیه خیلی ضعیف است جلویش را نمیگرفتم. مادرم آن زمان هنوز کولر نداشت و شبها روی پشت بام کاهگلی می خوابید. او هر سال ده روز جلوتر به پیشواز از ماه رمضان میرفت شب اولی که زینب به آنجا رفت به او سفارش کرد که برای سحری بیدارش کند تا زینب هم به پیشواز ماه رمضان برود. 🍃 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🍃 مادرم دلش نیامد که زینب را صدا کند و نصف شب آرام و بی صدا از روی پشتبام پایین رفت و به خیال خودش فکر می کرد که او خواب است. زینب از زمین پشت بام خودش را آویزان کرد و مادرم را صدا زد و گفت مادربزرگ چرا برای سحری بیدارم نکردی فکر میکنی سحری نخورم روزه نمیگیرم؟ مادربزرگ به خدا م ن بی سحری روزه میگیرم اشکالی نداره. مادرم از خودش خجالت کشید به پشت بام رفت و زینب رو بوسید و التماسش کرد که با او پایین برود و سحری بخورد. مادرم گفت به خدا هرشب صدات می کنم جان مادر بزرگ بی سحری روزه نگیر. آن سال زینب همه ماه رمضان را روزه گرفت و ۱۰ روز هم پیشواز رفت من در آن سال به خاطر هوای شرجی آبادان دچار آسم شده بودم. مدتی که مرتب مریض میشدم زینب خیلی غصه مرا میخورد. آرزویش این بود که برایم تخت بخرد و پرستار بگیرد. به من میگفت: بزرگ بشم نمیزارم تو زحمت بکشی یه نفر رو میارم تا کارا رو انجام بده. مهرداد مدتی با رادیو نفت آبادان کار میکرد و مرتب در خانه تمرین نمایش داشت نقش اول یکی از نمایش ها پهلوان اکبر بود. 🍃 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
۳ صفحه دیگر پیش چشمان شما🍂🍃
از لاک جیغ تا خدا
سلاااام خدمت همه بچه های لاک جیغی حال دلتون مهدوی رفقا چااالش روز مادر یاد تون هست؟ اره خب قو
سلام ! یه خواهشی ازتون دارم میشه لطف کنید فیلم سیاحت غرب رو بذارید ممنون میشم __________________________ +سلام علیکم بزرگوار می خواستم بزارم حجمش زیاد بود نشد ان شاءالله خود تون دانلود کنید ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
خطوطِ قلبت رو کمتر اِشغال کن! شاید خدا پشتِ خط باشه رفیق
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺چرا هرچی می‌دوم، به چیزی (یا کسی) که دوستش دارم، نمی‌رسم؟! 💫 ویژه‌ی ولادت علیه‌السلام instagram.com/ostad.shojae1
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
49.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 مجموعه‌مستند قسمت پنجم: " منو مدیون خودت کردی" ✍ ماجرای زندگی و تحول سمیه سبزی؛ بانویی که به دلیل یک تشابه اسمی، به جای کلاس هیپنوتیزم، اشتباها سر از جلسه‌ی سخنرانیِ خودشناسی در می‌آورد! و بعد از مدتی، این ماجرا، به گونه‌ی دیگری تکرار می‌شود: ابراهیم علی‌اسعدی، پس از مراحل اول خواستگاری، برای گرفتن جواب مثبت از خانم سبزی، با اتفاقی غیرمرسوم، روبرو می‌گردد. 📥 لینک پخش و دانلود با کیفیت‌های مختلف 🌐 آپارات | یوتیوب | اینستاگرام @Ostad_Shojae
📢اطلاعیه بزرگوران یک روز پیش Pdfکامل کتاب فتح خون نوشته شهید آوینی رو در کانال بارگذاری کردم(بعد از یک ساعت دوباره پاک کردم. تا از ناشر اجازه بگیرم) امروز با ناشر کتاب تماس گرفتم پرسیدم ازشون ناشر راضی نیست که کتاب کامل در کانال بارگذاری شود (هیچ کانالی) بزرگوران اگر احیانا کسی کتاب رو جای پخش کرده یا ذخیره کرده لطفاً حذف کنه چون میشود حق الناس ممنونم از همه بزرگوران 🌸🍃