eitaa logo
از لاک جیغ تا خدا
2.6هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
56 فایل
﷽ حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ ️ ارتباط با ما👇 @R_Nurzade لینک کانال روانشناسی ما👇 @Roghaye_nurzade لینک پیام ناشناس👇 https://daigo.ir/pm/sOgMoT
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیزان گرامی 🔰توصیه های مهم در حین خسوف و کسوف 1️⃣امشب ترجیحا قبل ساعت ۸ شب منزل باشید 2️⃣تا جای ممکن به عبادت از بعد از نماز عشاء بپردازید 3️⃣در حد امکان یک جزء قران تلاوت کنید 4️⃣اگر توانستید سوره توبه تلاوت کنید ۱۰۰ مرتبه استغفار و تضرع به درگاه حضرت حق کنید. 5️⃣بهیچ عنوان در زمان شروع خسوف و کسوف زیر اسمان نباشید مخصوصاً خانم های باردار!!! 6️⃣بهیچ عنوان در زمان خسوف و کسوف به آسمان نگاه نکنید. مخصوصا افراد دارای غلبه سواد و صفرا ( مُره) و دم به آسمان نگاه نکنند! (اکثریت مردم ایران دارای بدلیل سبک زندگی ناسالم دچار غلبه صفرا و سودا هستند) 7️⃣تا ۲۴ ساعت بعد از خسوف و کسوف آمیزش ممنوع است! ( چون در طول سال گرفتاریهای زوجین زیاد میشود) 8️⃣انعقاد نطفه بشدت ممنوع! ( آنچه انتظارش را ندارید در این فرزند خواهید دید) 9️⃣در سجده این ذکر را تا میتوانید بیان کنید مرحوم شیخ طوسی از علمای جلیل‌ القدر شیعه به سند صحیح از امام‌صادق (ع) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: هرکسی دچار زلزله شد، این دعا را بخواند: «یا مَنْ یُمسِكُ السّموات و الأرض أنْ تَزُولا و لَئِنْ زالَتَا أن أمْسِکَهُمَا مِنْ أحدٍ مِنْ بَعْدِهِ إنّه کان حلیما غَفُورا صلّ علی محمّد و آل محمّد وَامْسَكْ عنّا السّوء إنّک علی کل شيء قدیر» ای (خدایی) که آسمان‌ها و زمین را نگاه می‌دارد تا نیفتد، و اگر بیفتد بعد از او هیچ‌کس آنها را نگاه نمی‌دارد، اوست بردبار آمرزنده بر محمد و خاندانش درود فرست و بدی را از ما باز دار، چرا که تو بر هر چیزی توانایی، حضرت در ادامه فرمود: هرکس هنگام خواب آن را بخواند، خانه بر سر او فرو نریزد. 🔟 بر خلاف دیگر خسوف ها این یکی حامل نحوست های بسیاری است، علیرغم میل باطنی نمیتوانم در این باره توضیحات دهم. روزهای آینده روزهای سرنوشت سازی برای قبله اول مسلمین خواهد بود. ان شاءالله 1️⃣1️⃣ تا میتوانید در اقامه نماز آیات غفلت نکنید و در زمان اوج خسوف نماز را اقامه کنید. @asreagahee @asreagahee2 @astronom33 🌹اللهم عجل لولیک الفرج عاجلاً قریبا بحق فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها🌹
این روزها نام او بیش از همیشه زنده است خیلی ها او را عاملِ جرات دادن به مقاومت میدانند 💔 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
4.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پخش سرود سلام فرمانده در تلویزیون رژیم جعلی اسرائیل.. 🤌فقط اونجا پخش نشده بود که شد.. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
1.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سخنگوی ارتش اسقاطیل: ایران از طریق تحریک در شبکه‌های اجتماعی به حماس کمک می‌کنه. ▪️پ.ن: حضورتون در این فضا رو دست کم نگیرید.وقتی سخنگوی ارتش کودک‌کش اسقاطیل اشاره می‌کنه به شبکه‌های اجتماعی یعنی درد دارن ازین بخش و این معنیش اینه که هر پست و تلاش شما در این فضا تیریه به سمت صهیونیست‌ها ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
45.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙رجز ضد اسرائیلی 🎥 🔉 | مقصد شیعه‌ها فتح اسرائیله 🇮🇷 صفحۀرسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴کلیپ استاد_شجاعی 🔻تحلیلی بر ارتباط برپایی حکومت جهانی امام زمان علیه‌السلام با بیت المقدس ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الحمدلله علی کل حال🤍 سجدهٔ شکرِ کودک مجروح چقدر امروز دلگیر است 😭 کاش می تونستم کاری کنم 😭 پیشنهاد 🌷خواندن جوشن صغیر 🌷خواندن سوره حشر برای بسته شدن دست یهود 🌷صدقه دادن برای سلامتی بچه ها و رزمنده ها 🌷دعا برای فرج حضرت حجت عج الله ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
3.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥این 53 ثانیه که به یکی از پر بازدید ترین ویدئوهای ساعات اخیر تبدیل شده عین حقیقت است 💥بالا نوع برخورد پلیس در غرب با حامیان فلسطین 💥پایین نوع برخورد با حامیان بچه کش ها 💥در تصویر بالا هر کجا پرچم فلسطین ببینند از خجالت فرد در می آیند. 💥در پایین پلیس ها به دنبال یک نفری که پرچم رژیم غیر شرعی را دارد افتاده اند بلکه کسی با او کاری نداشته باشند........ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان های مهم " و به وقتش پاسخ خواهد داد " آن کسی که در ایران تصمیم میگیره کارشو خوب بلده... ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
4.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻همه میریم بهشت! مراقب تفکری که مذهبی‌صورتی‌ها و بلاگرهای حجاب که در حال ترویج اون هستن، باشید. 🎤دکتر رحیم پور ازغدی ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_سیزدهم 💠 دیگر رمق از قدم‌هایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُست‌تر می‌شد و او می
✍️ 💠 باورم نمی‌شد پس از شش ماه که لحظه‌ای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد و می‌دانستم دیگری برایم در نظر گرفته که رنگ از صورتم پرید. دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود و می‌ترسیدم مرا دست غریبه‌ای بسپارد که به گریه افتادم. از نگاه بی‌رحمش پس از ماه‌ها محبت می‌چکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود، زمزمه کرد :«نیروها تو استان ختای جمع شدن، منم باید برم، زود برمی‌گردم!» و خودش هم از این رفتن ترسیده بود که به من دلگرمی می‌داد تا دلش آرام شود :«دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از حمایت می‌کنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به حمله کنه!» 💠 یک ماه پیش که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و رؤیای وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود، نمی‌دانستم خودش هم راهی این لشگر می‌شود که صدایم لرزید :«تو برا چی میری؟» در این مدت هربار سوالی می‌کردم، فریاد می‌کشید و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود که به آرامی پاسخ داد :«الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدن‌شون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!» 💠 جریان در رگ‌هایم به لرزه افتاده و نمی‌دانستم با من چه خواهد کرد که مظلومانه التماسش کردم :«بذار برگردم !» و فقط ترس از دست دادن من می‌توانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد :«فکر کردی می‌میرم که می‌خوای بذاری بری؟» معصومانه نگاهش می‌کردم تا دست از سر من بردارد و او نقشه دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد :«ولید یه خونواده تو بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.» 💠 سپس از کیفش روبنده و چادری مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت :«این خانواده هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.» و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد، با لحنی محکم هشدار داد :«اگه می‌خوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابی‌های افغانستانی!» از میزبانان وهابی تنها خاطره سر بریدن برایم مانده و از رفتن به این خانه تا حد مرگ کرده بودم که با هق‌هق گریه به پایش افتادم :«تورو خدا بذار من برگردم ایران!» و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود که با هر دو دستش شانه‌ام را به سمت خودش کشید و صدایش آتش گرفت :«چرا نمی‌فهمی نمی‌خوام از دستت بدم؟» 💠 خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را می‌سوزاند. با ضجه التماسش می‌کردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در دل سنگش اثر نمی‌کرد که همان شب مرا با خودش برد. در انتهای کوچه‌ای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش می‌کشید و حس می‌کردم به سمت می‌روم که زیر روبنده زار می‌زدم و او ناامیدانه دلداری‌ام می‌داد :«خیلی طول نمی‌کشه، زود برمی‌گردم و دوباره می‌برمت پیش خودم! اونموقع دیگه آزاد شده و مبارزه‌مون نتیجه داده!» 💠 اما خودش هم فاتحه دیدار دوباره‌ام را خوانده بود که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود و من نمی خواستم به این خانه بروم که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم. تمام چادرم از خاک خیس کوچه گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس می‌کردم، بدنم از درد به زمین چسبیده و باید می‌کردم که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید. 💠 طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد :«اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زنده‌ات نمی‌ذارن نازنین!» روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و پیشانی‌ام پُر شده که چشمانش از غصه شعله کشید :«چرا با خودت این کارو می‌کنی نازنین؟» با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد و نمی‌دانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه تمنا کردم :«سعد بذار من برگردم ...» 💠 روبنده را روی زخم پیشانی‌ام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست دیگرش دستم را روی روبنده قرار داد و بی‌توجه به التماسم نجوا کرد :«اینو روش محکم نگه دار!» و باز به راه افتاد و این جنازه را دوباره دنبال خودش می‌کشید تا به در فلزی قهوه‌ای رنگی رسیدیم. او در زد و قلب من در قفسه سینه می‌لرزید که مرد مُسنی در خانه را باز کرد. با چشمان ریزش به صورت خیس و خونی‌ام خیره ماند و سعد می‌خواست پای را پنهان کند که با لحنی به ظاهر مضطرب توضیح داد : «تو کوچه خورد زمین سرش شکست!»... ✍️نویسنده: ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━