eitaa logo
از لاک جیغ تا خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
49 فایل
﷽ حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ ️ ارتباط با ما👇 @R_Nurzade لینک پیام ناشناس👇 https://daigo.ir/pm/sOgMoT
مشاهده در ایتا
دانلود
!! . حقیقتاً‌بایدبہ‌خودِ‌خدابگیم‌‌تابھمون‌‌تقلب‌برسونه!! کہ‌قشنگ‌ترامتحان‌‌بدیم... قشنگ‌ترزندگےکنیم... کم‌ترگناه‌کنیم... وگرنہ،بہ‌خودمون‌‌باشہ، میشیم : ' گناھ ، توبھ ' ' گناھ ، توبھ ' - گناھ ...🖤! . آخرشم‌یھو‌میفتیم‌میمیریم ...✖ وحالابیادرستش‌کن!! اوج‌بگیریم‌سمت‌خدا ...🕊 نذاریم‌هیچ‌کدوم‌ازلحظہ‌هامون‌ بدون‌یادخدابگذرھ ...💕 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 🌱 _گام های عاشقی پارت 64 🍁وصیت نامه شهید هادی🍁 بسم رب الشهداء و الصديقين خدايا تو را گواه مي‌گيرم كه در طول اين مدت از شروع انقلاب تاكنون هر چه كردم براي رضاي تو بوده و سعي داشتم هميشه خود را مورد آزمايش و آموزش در مقابل آزمايش‌ها قرار دهم.  اميدوارم اين جان ناقابل را در راه اسلام عزيز و پيروزي مستضعفين بر متكبرين بپذيري. خدايا هر چند از شكستگي‌هاي متعدد استخوان‌هايم رنج مي‌برم،‌ ولي اهميتي نمي‌دادم؛ به خاطر اين‌كه من در اين مدت چه نشانه‌هايي از لطف و رحمت تو نسبت به آن‌هايي كه خالصانه و در اين راه گام نهاده‌اند، ديده‌ام.  خدايا،‌ اي معبودم و معشوقم و همه كس و كارم، نمي‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستايش كنم ولي همين قدر مي‌دانم كه هر كس تو را شناخت، عاشقت شد و هر كس عاشقت شد، دست از همه چيز شسته و به سوي تو مي‌شتابد و اين را به خوبي در خود احساس كردم و مي‌كنم.  خدايا عشق به انقلاب اسلامي و رهبر كبير انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است كه اگر تكه‌تكه‌ام كنند و يا زير سخت‌ترين شكنجه‌ها قرار گيرم، او را تنها نخواهم گذاشت.  و به عنوان يك فردي از آحاد ملت مسلمان به تمامي ملت خصوصاً مسئولين امر تذكر مي‌دهم كه هميشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشيد و هيچ مسئله و روشي شما را از هدف و جهتي كه داريد، منحرف ننمايد.  ديگر اين كه سعي كنيد در كارهايتان نيت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرك و ريا، حسادت و بغض پاك نماييد تا هم اجر خود را ببريد و هم بتوانيد مسئوليت خود را آن‌چنان كه خداوند، اسلام و امام مي‌خواهند، انجام داده باشيد اين را هرگز فراموش نكنيد تا خود را نسازيم و تغيير ندهيم، جامعه ساخته نمي‌شود.  والسلام و عليكم و رحمه الله و بركاته ✍🏻ابراهيم هادي‌پور 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 __°🌱 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 🌱 _گام های عاشقی پارت 65 با خوندن بند بند وصیت نامه ،اشکام جاری شد بعد از تمام شدن وصیت نامه برگشتم و نشستم روی صندلیم منصوری: خدا خیرت بده آیه از بیخوابی سرم داشت منفجر میشد چفیه رو گذاشتم روی صورتمو خوابیدم با صدای خانم منصوری بیدار شدم منصوری: آیه پاشو وقت ،نماز و ناهاره - چشم به دور و برم نگاه کردم همه رفته بودن ،چفیه رو گذاشتم روی صندلی ،چادرمو روی سرم مرتب کردم از اتوبوس بیرون رفتم رفتم سمت سرویس ،وضو گرفتم و رفتم سمت نماز خانه ،بیشتر دختر ها داخل نماز خونه مشغول نماز خوندن بودن ،بعد از خوندن نماز رفتیم سمت رستوران منصوری با دیدنم دست بلند کرد که رفتم کنارش نشستم و بعد از خوردن ناهار سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم توی راه هاشمی از داخل جیبش یه فلش بیرون آورد داد به شاگرد راننده که بزنه به ضبط بعد از پلی شدن،صدای مداحی بلند شد با شنیدن صدای مداحی تمام خاطره هام زنده شدن بغض داشت خفم میکرد از داخل کیفم هندزفری رو برداشتن زدم به گوشی قرآن داخل گوشیمو پلی کردم و مشغول گوش دادن به قرآن شدم شاید کمی آروم شه این دل نا آرومم یه دفعه صدای زنگ گوشیمو شنیدم اخ اخ مامان بود ،اصلا یادم رفته بود بهش زنگ بزنم - سلام مامان: سلام آیه جان خوبی؟ - ممنونم ،خودت خوبی ،بابا خوبه؟ مامان: همه خوبیم،دختر تو نباید یه خبر میدادی که داری میری سفر؟ یعنی اینقدر از من و بابات دلخور بودی؟ - این چه حرفیه میزنین ،همه چی یه دفعه ای شد امیر شاهده! مامان: باشه قبول میکنم ،آیه مواظب خودت باش ، غذاهاتو بخور،لباس گرم بپوش مریض نشی - چشم مامان: چشمت بی بلا ،رسیدین خبر بده - باشه حتما ،کاره دیگه ای ندارین؟ مامان: نه عزیزم ،خدا نگهدار - خدا نگهدار 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
یکتا2.mp3
4.29M
حال شهادت ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 🌱 _گام های عاشقی پارت 66 بعد از قطع تماس منصوری یه نگاه به من کرد منصوری: آیه تو بدون رضایت نامه اومدی؟ - هاا،،یعنی چی؟ منصوری: واسه اومدن به این سفر باید رضایت نامه می آوردی - اینقدر همه چی سریع اتفاق افتاد ،اصلا یادم رفت منصوری خندید و گفت: مشخصه که پارتیت خیلی گردن کلفته متوجه شدم منظور حرفش هاشمی بود چیزی نگفتم و مشغول گوش دادن ادامه قرآن شدم دوباره گوشیم زنگ خورد سارا بود - سلاام سارا: یعنی تو نباید یه خداحافظی با من میکردی؟ - جناب عالی که در حالت اغما بودین،الان حالت چه طوره؟. سارا: خوبم - میگم سارا فیلمت و گذاشتم داخل پیجم نمیدونی چقدر لایک خورده سارا: وااااییی خداااا آبرومم رفت... زلیل نشی تو دختر ،ایشاالله رفتی پات بره رو مین تیکه تیکه بشی از حرفش خندم گرفت، با صدای خندم هاشمی و راننده شاگرد برگشتن منو نگاه میکردن راننده شاگرد با دیدنم خندید هاشمی هم که خنده شو دید عصبانی شد و نگام کرد - واییی سارا گندت بزنن ،بعدأ باهات تماس میگیرم تماس قطع کردمو به هاشمی که با چهره درهم رفته نگاهم میکرد نگاه میکردم از خجالت داشتم تبخیر میشدم چفیه رو گرفتم گذاشتم روی صورتم خودمو زدم به خواب. .. 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 __°🌱• ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 🌱 _گام های عاشقی پارت 67 بلاخره رسیدم به دوکوهه انگار توی رویا بودم یکی یکی از اتوبوس پیاده شدیم جمعیت زیادی از شهر های دیگه اومده بودن آقای هاشمی با یه آقای دیگه که بعدا فهمیدم راوی ما به این سفره ، بچه ها رو جمع کرد آقای هاشمی : بچه ها حاج احمد یکی از رزمندگان جنگه ،البته جانباز هم هستن ،قراره این چند روزی که با هم هستیم حاج احمد برامون تعریف کنه قدم به قدم این جا چه اتفاقی افتاده لطفا از گروه جدا نشین تا مشکلی برای کسی پش نیاد بعد همه با هم ،هم قدم شدیم حاج احمد شروع کرد به صحبت کردن ،اینکه قدم به قدمی که راه میریم جای پای شهداست میگفت هیچ چیز اینجا دست خورده نیست همه چیز مثل همون دوره بود فقط حال و هوای الان با گذشته فرق کرده نمیدونستم درباره چی صحبت میکنه ،حال و هوای اون موقع رو نمیدونم ولی حال و هوای اینجا غرق سکوت و بوی تنهایی میده کمی از شهدا صحبت کرده بود حیران و سر گردون بودم بعد از مدتی دوباره سوار اتوبوس شدیم و به سمت سد کرخه و شوش رفتیم بعد برای خواب به یه حسینیه رفتیم صبح زود بیدار شدیم و راهیه فتح المبین شدیم وقتی به فتح المبین رسیدم دیگه پاهام دست خودم نبود انگار گمشده ای داشتم و میگشتم ولی چیزی پیدا نمیکردم این سر درگمی دیوانه ام کرده بود وقتی به اطرافم نگاه کردم دیدم همه حال و هوای منو دارن با روضه خوندن حاج احمد تیر خلاصی بود به قلب همه ما روی زمین خاکی نشستیم و دنبال بهونه میگشتم تا بغضم بشکنه احساس شرمندگی داشت خفم میکرد چفیه ای که روی چادرم بود و گذاشتم روی سرمو بغضمو شکستم... 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
های شما واقعا کارتون خوبه . ولی رمان گذاشتنتون افتضاحه، تا نصفش رو میگید دیگه بقیش رو نمیزارید . ای چه کاریه آخه .............. سلام کانالتون عالیه. من خیلی کم یه ایتا سر میزنم ولی هر وقت آنلاین میشه تو ایتا اولین و مهمترین دلیلش کانال شماست؛ بیشتر کلیپ های تحول رو دوست دارم همچنین رمانتون که حرف نداره، گاها کلیپ های جالب دیگه هم جدا از کلیپ های تحول گذاشتید که اونا هم دوست داشتم. البته همه مطالبتون خوبن این چند مورد خیلی توجهم رو جلب کرد😅 ممنون که به نظراعضای کانال اهمیت میدین اجرتون با حضرت زهرا♥ سلام چرا رمانو انقد دیررررررر میزارید لطفا وقتی ی رمان رو پارت گذاری میکنید مداوم باشههه ............... سلام ممنون از کانال خوبتون داستان های آموزنده قرار بدید و اینکه رمان رو کلا یادم رفت خب چرا اینقدر بی نظمید و اما نظرم در مورد عملکرد یکساله تون راستش نیمه اول سال و تا اواسط سال خیلی عالی بود اما این نیمه دوم و اواخر یهویی همه چیز تغییر کرد قبلا به نظرم بهتر بود البته این نظر من بود اما شما همیشه عالی خواهید بود با موفقیت ادامه بدید. ................ سلام فعالیتتون خیلی کم بود و رمان ها هم خیلی بی نظم ارسال میشد و بعداز یک هفته تازه دوتا پارت ارسال میشد لطفا ازاین به بعد بانظم تر بفرستید 🙏 ........... سلام عالی بود. من مطالبتون رو در گروههای دیگه میذاشتم تا سهمی هر چند کم درظهور حضرت داشته باشم. خدا قوت. توفیقاتتون روز افزون. ان شاالله از سربازان حضرت باشید سلام تلنگراتون تکراری نباشه ........... خوب ...... بنظرم کانالتون خوبه اما ای کاش محتوای امر به معروف نهی از منکر هم داشتید که اعضا می کردند ........ سلام و عرض ادب خدمت همه بزرگوران که اعتراض کردید باز هم عرض می کنم. مارو حلال کنید ، شرمنده ان شاءالله دیگه تکرار نمیشه
بازم نقدی ، پیشنهادی ، چیزی هست بفرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
44.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای تحول آقا حامد بزرگوار پیشنهاد دانلود👌 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
••• شیخ رجبعلی خیاط : چشمت بھ نامحرم می‌افتد ، اگر خوشت نیاید كھ مریضی ! اما اگر خوشت آمد ، فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو : [ یا خیر حبیب و محبوب ] یعنی : خدایا من تو را می‌خواهم ، این‌ها چیه ؟ این‌ها دوست داشتنی نیستند ! -هر چھ كھ نپاید دلبستگی نشاید  ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
آن کس که سکوت پیشه می کند بیش تر از همه حرف دارد حرف تون رو نخورید انتقادی ، پیشنهادی ، هست بفرمایید
گاهـۍوقتـٰابـھ‌خودم‌میـٰام‌مۍ‌بینم‌ الڪۍ‌‌ادعـٰاۍشھـٰادت‌میڪنم‌ مـن‌برای مـرگ‌ِعادیشـم‌آمـٰاده‌نیستـم!' ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت برای پروانه های سبکبالی که مجبورند به جایی برسند، و حکمی طبیعی را با خود دارند، مسأله یی نیست که حتى ارزش تفکر داشته باشد. آنچه زیباست نفس رفتن است و باهم رفتن؛ نفس رنگین و پرتحرك ساختن فضایی ست گسترده تا مرزهای تفکر... کمال تبریزی می گوید: مثل ما هستند، مثل رزمنده ها. رفتن برایشان مهم است . فقط رفتن. این که غولهای آهنین، تعداد بیشماری از آنها را به خاك و خون بکشند، حتی گرفتار شك و دودلی شان هم نمی کند. این پروانه های کوچک رنگارنگ سبکبال که اینطور مست از نسیم بهاری به پیش میتازند، تاریخ یک ملت بزرگ را می سازند. بی آنکه تفاخری داشته باشند، یا تأملی روی این نکته که راهی کجا هستند یا پیمودن این راه تا چه حد دشوار است. اینک به یاد شعری از یغمای خشتمال نشابوری میافتم که تك بیت هایش، به اعتقاد من، حتی بیش از تك بیت های صائب میخراشد و میسوزاند و می ماند: گفتی: «هدف کجاست؟» کماندار را بپرس من تیرم و روان، چه خبر از نشانه ام؟ 📔 با سرود خوان جنگ در خطه ی نام و ننگ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
شما سلام ممنون از کانال خوبتون . من دوسش دارم . اینکه از لاک جیغ تا خدا بری یعنی از هر چه غیر خداست که شیطون برامون تزیینش میکنه مثل همون لاک جیغ دل بکنی و دل بدی به صاحب دل . مسیر در عین سخت بودن زیباست . کانالتونو دوست دارم که به راهیان نور پیوند میخوره که شهدا ستاره های راه سختمون شن که راه رو از بیراه تشخیص بدیم و سرعت بگیریم ان شاء الله . فقط توقع بیشتری میره ازتون که اولا جسارتا اول این رمان رو که تموم کردین ی رمان جذابتر و پر مایه تر بگذارید . و اینکه ی عامل مهم که سرعت رو تو این مسیر بیشتر میکنه یک واجب فراموش شده هست که خیلی کم ازش صحبت میشه اونم وجوب امر به معروف و نهی از منکر هست مثل نماز واجبه اما مذهبی هامون سرمون رو کردیم تو لاک‌بی تفاوتی .... در مورد سیر تحول و تثبیت تحول و تقویتش برنامه بدین . حالا به صورت جذاب رمان و.... ...... سلام علیکم چشم ان شاءالله به شرط حیاط
می توان با گیسوان شانه خورده سبزه ای جوان که تکه ای از طبیعت را به خانه آورده، طراوت را دسته کرد و دانه دانه «سکه های نو» را که در کنار سفره برق می زنند و بوی عید می دهند، در دست های کودکانه کاشت تا شوق معصوم کودکی، در باغ چشمشان بشکوفد ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
شما حالا بزار از مسافرت برگردیم بعد میگیم‌ان شاءالله😂😂😂 .......... بله درسته ولی منظورم کلا بود نه فقط امسال
شما همین امروز خالم و یه بنده خدایی پیشم بودن که این بنده خدا در حقم لطف کرده بودن با یه اعتماد به نفس خاصی خیلی جدی برگشتم گفتم خاله،ایشون خیلی گردن به حق من دارن. خلاصه که از ضایعی آب شدم آبببب ......... 😁
وخدا سر را آفرید که روی گردن باشد نه در زندگی دیگران
🍃🌸 «﷽»🌸🍃
🌸🍃السلام علیک یا صاحب الزمان⁦🌸🍃