eitaa logo
🇵🇸عاقبت بخیر🇮🇷
638 دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
3هزار ویدیو
255 فایل
ما از خم پرجوش ولایت مستیم عهدی ازلی با ره مولا بستیم بنگر که وظیفه چیست در این میدان ما افسر جنگ نرم آقا هستیم [ ️🔴 کپی مطالب بامنبع ] 🔴تبادل نداریم 🌹" خادم شهدا" @zeinab_1391
مشاهده در ایتا
دانلود
باورم نیست ڪه خیبر شکن از پا افتاد حضرتِ "واژه ی برخاستن" از پا افتاد! و شانه‌های حسن【ع】 باز هم عصا شد این بار برای پِدَر...😔 #امیر‌المومنین‌حیدر @banooye_dameshgh
☑️ دیوارنگاره طلوع دوباره ستم سوز است این خون‌های پر اجر سلام فیه حتی مطلع الفجر 🔹سحرگاه امروز، در آستانه‌ی فرا رسیدن یوم الله روز قدس، از جدیدترین دیوارنگاره‌ی میدان ولیعصر(عج) رونمایی شد. @banooye_dameshgh
CQACAgEAAx0CWTEf3AACVHFgj4nxo000kyxY5kthDaE31P3F6AACNAADwoXxRWtGi6qw_LKHHwQ.mp3
4.99M
🔴حتما گوش کنید..بسیار جانسوز👆 🎵چرا امیرالمومنین علی(ع)مظلوم شدن؟ حاج آقا #دارستانی @banooye_dameshgh
امشب گریۀ اِنقطاع بکن بگو: خدایا بسه دیگه؛ نگاه کن سرِ زانوهام زخم شده از بس که شیطون منو زده زمین..!
☑️سخنرانی رهبر انقلاب در روز قدس 🔹شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی: رهبر انقلاب جمعه 17 اردیبهشت ساعت 11 سخنرانی خواهند کرد. 🔹امسال در روز جهانی قدس هیچ‌گونه تجمع و راهپیمایی حتی به شکل خودرویی نداریم و این تصمیم قطعی است. @banooye_dameshgh
🇵🇸عاقبت بخیر🇮🇷
#سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_نوزدهم با رنگ پریده گفت: هیچی، الان شما چه نمازی میخونی؟ گفتم: نماز شب.
جوان پشت میز وقتی عشق و علاقه من را بشهادت دید جمله ای بیان کرد که خیلی برایم عجیب بود. او گفت: « ‌اگر علاقه مند باشی و شهادت برای شما نوشته باشند هر نگاه حرامی که شما داشته باشید شش ماه شهادت شما را به عقب می اندازد» از دیگر مواردی که در آنجا وبا آن برخورد داشتم و خیلی مرا عذاب داد، ماجرای شوخی با یکی از همکارانم بود. یکی از دوستان همکارم فرزند شهید بود خیلی با هم رفیق بودیم و شوخی میکردیم. یکبار دوست دیگر ما به شوخی به من گفت: تو باید بری با مادر فلانی ازدواج کنی تا با هم فامیل شوید اگه ازدواج کنی فلانی هم میشه پسرت! از آن روز به بعد سر شوخی ما باز شد. من دیگه این رفیقم را پسرم صدا میکردم. هر زمان به منزل دوستم می رفتیم و مادر این بنده خدا را میدیدیم ناخود آگاه میخندیدیم. بعد احساس کردم که این کار خیلی بد است. هم در مورد یک نامحرم اینطور حرف می زنیم و هم آبروی یک مادر را... به دوستم گفتم: به مادرت بگو ما را حلال کند. خوب نیست چنین شوخی هایی داشته باشیم. در آن وادی وانفسا پدر همین رفیق من در مقابلم قرار گرفت همان شهیدی که ما در مورد همسرش شوخی میکردیم. ایشان با ناراحتی گفت: چه حقی داشتید در مورد یک زن نامحرم و یک انسان اینطور شوخی کنید؟ خیلی شرمنده شده بودم. خدا را شکر چون بعد از مدتی از این کار دست کشیدم و طلب حلالیت کردم مشکلی پیش نیامد. اما ظاهراً دوست من فراموش کرده بود به مادرش چیزی بگوید و حلالیت بطلبد. از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم این بود که برخی بستگان و آشنایان که قبلاً از دنیا رفته بودند را دیدار کردم. یکی از آنها عموی خدا بیامرز من بود. او دو بیمارستان هم کنار من بود او را دیدم که در یک باغ بزرگ قرار دارد. سوال کردم : عمو این باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟ گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم. پدر ما یک باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما گذاشت. شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند و سود فروش محصولات را به مادر ما بدهد. اما او با چند نفر دیگر کاری کردند که باغ از دست ما خارج شد آنها باغ را بین خودشان تقسیم کردند و فروختند و ... هیچکدام آنها عاقبت بخیر نشدند. در اینجا نیز همه آنها گرفتارند. چون با اموال چند یتیم این کار را کردند. حالا این باغ را بجای باغی که در دنیا از دست دادم به من داده اند. تا با یاری خدا در قیامت به باغ اصلی برویم. بعد اشاره به درب دیگر باغ کرد و گفت: این باغ دو درب دارد که یکی از دربهای باغ برای پدر شماست که به زودی باز می شود. در نزدیکی باغ عمویم یک باغ بزرگ بود که سرسبزی آن مثال زدنی بود. این باغ متعلق به یکی از بستگان ما بود او بخاطر یک وقف بزرگ صاحب این باغ شده بود. همینطور که به باغ او خیره بودم یکبار تمام باغ سوخت و تبدیل به خاکستر شد! این فامیل ما بنده خدا با حسرت به اطرافش نگاه میکردـ من از این ماجرا شگفت زده شدم. با تعجب گفتم: چرا باغ شما سوخت؟! او هم گفت: پسرم، همه اینها بلایی است که پسرم بر سر من می آورد. او نمیگذارد ثواب خیرات این زمین وقف شده به من برسد. این بنده خدا با حسرت این جملات را تکرار میکرد. بعد پرسیدم: حالا چه می شود؟چکار باید بکنید؟ گفت: مدتی طول میکشد تا دوباره با ثواب خیرات باغ من آباد شود به شرطی که پسرم نابودش نکند. من در جریان ماجرای او و زمین وقفی و پسر ناخلفش بودم برای همین بحث را ادامه ندادم.... آنجا میتوانستیم به هر کجا که میخواهیم سر بزنیم، یعنی همین که اراده میکردیم بدون لحظه ای درنگ بمقصد میرسیدیم! پسر عمه ام در دوران دفاع مقدس شهید شده بود. یک لحظه دوست داشتم جایگاهش را ببینم. بلافاصله وارد باغ بسیار بزرگی شدم. مشکلی که در بیان مسائل آنجاست عدم مشابه در این دنیاست. یعنی نمیدانیم زیبایی های آنجا را چگونه توصیف کنیم؟! کسی که تا کنون شمال ایران و دریا و سرسبزی جنگلها را ندیده و هیچ تصویر و فیلمی از آنجا مشاهده نکرده هرچه برایش بگوییم نمی تواند تصور درستی در ذهن خود ایجاد کند. حکایت ما با بقیه مردم همینگونه است. اما باید بگونه ای بگویم که بتواند به ذهن نزیک باشد. من وارد باغ بزرگی شدم که انتهای آن مشخص نبود. از روی چمن هایی عبور میکردم که بسیار نرم و زیبا بودند. بوی عطر گلهای مختلف مشام انسان را نوازش میداد. درختان آنجا همه نوع میوه ای را در خود داشتند. میوه هایی زیبا و درخشان @banooye_dameshgh
🌸افطار شب بیست و یکم ماه مبارک التماس دعای فرج
ناله کن اى دل به عزاى على (ع) گریه کن اى دیده براى على (ع) پیش حسین و حسن و زیبنین (ع) خون چکد از فرق هماى على🖤🥀 #التماس_دعای_فرج #التماس_دعای_شفای_مریضها @banooye_dameshgh
هر چه میخواهی طلب کن از شاه نجف ... #حیدر #امیرالمومنین #قدر #مولا #علی #خدا را صدا بزن @banooye_dameshgh
امام‌صادق‌علیه‌السلام‌میفرمایند: مقدّرات در شبِ‌نوزدهم ، درشب‌بيست‌ويكم‌ وَ درشب‌بيست‌و‌سوم می‌شود... - - - - - بگذارید‌ خیالتان‌را‌ راحت‌کنم، شب‌قدر بخشیده‌نشویم بدبختیم. اهل‌بیت‌را ،برایمان چاره‌ای‌کنند. امشب خدا بیشتراز‌هرموقعی‌میبخشه - - - - - - امشب‌هیچ‌دعا‌کننده‌ای دست‌ِخالی‌بر‌نمیگرده،
‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•﷽•‌‌‌ "باوضو آمد به قصد لیلة الفرقَت علے ‌‌ابن‌ملجم در شب احیا چہ قرآنی گشود🙃🏴" #فاطمه‌اومد‌به‌استقبالت💔 ‌ @banooye_dameshgh
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ آخرالزمان 🔹 قسمت سوم 👈 برای نجات، راهی جز رسیدن به منجی نداریم. 🔸راهکار های اهل‌بیت برای رسیدن به منجی چیست؟ 🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج @banooye_dameshgh