eitaa logo
بانوی پیشران
855 دنبال‌کننده
535 عکس
121 ویدیو
27 فایل
شناسه مدیر: @esrazanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
رسیدیم چادرمان. همه خوشحال و خندانند. هر چه نباشید یکی از دو سه عید بزرگ الهی است. امده‌ای و در روزهای قبل از که سخت مشغول بوده‌ای و حالا در این زیباترین ایام خدا و روز عید شاد نباشی چه کنی؟ همه به استقبال‌مان آمدند. بساط صبحانه برای‌مان فراهم کرده‌اند. هنوز دلنگران زهراییم که جا ماند. یکی از سخت ترین اعمال حج به نظر من انتظاری است که برای خبر انجام می کشیم. تا خبرش را بدهند جان به لب می‌شویم. صبحانه خورده نخورده زمزمه‌هایی از وضعیت به گوش می‌رسد که برخی در فشار جمعیت زیر دست و پا مانده‌اند. دلهره‌ها بیشتر می‌شود. ما نمی‌دانیم شاکر باشیم برای جان سالم به در بردن‌مان نمی دانیم نگران زهرا باشیم و نمی دانیم پرسان حال دوست و همکار و احیانا اقوام باشیم. دخترم از تهران زنگ می‌زند و گریه می‌کند که حالت چطور است؟ می‌گویم چرا گریه می‌کنی ما که با هم حرف زدیم‌. باورش نمی‌شود. می پرسد کجا هستم؟ می‌گویم داخل چادر ولی قبول نمی‌کند. تماس تصویری هم که ممکن نبود بس که خبرهای بد رسیده بود و همه در حال تماس بودند و اینترنت فوق العاده ضعیف شده بود. دخترم را آرام کردم که خواهرم زنگ زد. بعدش برادرم. بعد دوست و رفیق... تازه تازه ما داشتیم خبرها را می‌گرفتیم. از بلندگوها هر که می‌رسید اعلام می‌کردند. هنوز خیلی از همکاران نرسیده‌اند. اذان داده‌اند و نماز مان حال دیگری دارد. بالاخره زهرای ما هم رسید. زار و نزار. وقتی زمین افتاده بود حجاج پاکستانی کشیده بودندش داخل چادرشان و مراقبت کرده بودند تا حالش جا آمده بود و بعد پا شد و آمد. امید در وجودمان زنده شد. بقیه هم کم کم از راه می رسند بزودی.... ولی خبرهای بد و بدتر به گوش می‌رسد. چادرچاقچور می‌کنیم برویم کمک. هرکس پزشکی و پرستاری و کمک‌های اولیه می‌دانست را صدا می‌کنند برویم کمک. آمدیم چادر هلال احمر. ولی می‌گویند سعودی‌ها خانم‌ها را راه نمی‌دهند. لحظات پردردی‌ است. باید کاری کنیم ولی نمی‌گذارند. نمی‌توانیم. به آشناها سر می‌زنیم‌. به چادر ایرانی‌ها. مسوول‌مان نگران است. می‌گوید جایی نرویم‌. نمی‌دانیم چه اتفاقی دارد می‌افتد فقط می‌دانیم اصلا اوضاع عادی نیست. برادرم تماس می‌گیرد که از حال همسرش خبر بگیرم. از مسوول‌مان اجازه می‌گیرم بروم پیدایش کنم. دخترعمویم هم امسال آمده باید او را هم پیدا کنم. این تنها کارهایی است که می‌شود انجام داد‌. در راه رفتن به چادرهای همسر برادر و دخترعمویم گاه به گاه صدای ناله زنی رو می‌شنویم که فریاد می‌زند و را لعنت می‌فرستد و صد البته امید دارد همسرش یا پسرش برسد و برگردد. هنوز هیچکس هیچ نمی‌داند. حال و هوای عید وحشتناک بوی خون گرفته و خبری از عید نیست. خیابان‌های پر است از احرام خونین آقایان و دمپایی که سابقه دار بود ولی احرام ندیده بودیم روی زمین باشد. در روز عید عادی بود که آقایان حاجی به دلیل وجوب تراشیدن موی سر را با سر و صورت خونین ببینیم اما این بار خون به سر و صورت بسنده نکرده بود. دست و پاها خونین است و بدن‌ها خونین. مردان قوی هم تک و توک، گریان و نالان و افتان و خیزان به سمت چادرها باز می‌گردند. بعضی ها هنوز باور نکرده‌اند عیدمان عزا شده و مشغول خرید از بساطی های سیاه پوست هستند و ما دلمان می‌خواهد داد بزنیم که بابا برادران و خواهران‌مان را در حال احرام کشته‌اند. تو مشغول خریدی!!!! همسر برادرم و دختر عمویم در چادرهاشان بودند‌ خبرش را به خانواده دادم. کارمان شده بود خبر گرفتن از این و آن که با واسطه پیدایمان‌ کرده‌اند که در حجیم و دنبال خبری از سلامتی حاجی‌شان هستند. بوی مواد شیمیایی ضدعفونی کننده بیشتر و بیشتر می‌شود‌ و سخت آزاردهنده است. به چادر بعثه برمی‌گردیم. یکی از برادران خونین و کبود خود را به چادر رسانده و هم شکرگزاریم و هم کنجکاو که بدانیم بقیه کجا هستند و ازشان خبری بگیرم. https://eitaa.com/banooyepishran
ختم قرآن نذر می‌کنیم و مشغول خواندنیم. ختم زیارت عاشورا داریم. هر کسی هرچه به عقلش می‌رسد و شاید روزگاری حاجتش را گرفته می‌گوید تا بخوانیم و برگردند باقی حاجیان نیامده که سخت برای‌مان عزیزند. ریال‌ها که بالاخره به کارمان آمدند. هر کدام چند ریالی دادیم تا چند گوسفند و مرغ و خروس قربانی کنند. دلنگرانی امان‌مان را بریده. کسی میل ناهار خوردن ندارد. همه ذکریم و ثنا و دعا. باورم اینست که اگر حال حضرات معصومین در را جدا کنیم، هیچ وقت چنین حال ذکری را از حجاج ندیده‌است. گریه می‌کنیم و ضجه می‌زنیم و سلامتی‌شان را طلب می‌کنیم و بازگشت‌شان. ولی گویی حتی بنا نیست کسی ملاحظه عیدمان را بکند. خبرهای خوشی در راه نیست. یا بی خبری است و یا خبرهای تلخ و عیدی که عزا شد. توصیف این ساعت‌های پر درد غیر ممکن است. توصیف لحظاتی که پریشانی بود و پریشانی. توصیف لحظات پر درد. مرور خاطره ها. استاد بزرگوارمان سردار همین صبح بود آمد سلام‌مان داد و بریده باد سق سیاهی که گفت: انگار دفعه آخر است که می‌بیندمان و حالا هنوز از او خبری نیست. دیپلمات خوش قد و قامت و خوش اخلاق و متواضع‌مان آقای هم هنوز نیامده و البته می‌دانیم و یقین داریم که دیگر اقای زیر دست و پا نمی‌ماند و با این قد و بالای ابالفضلی محال است آسیبی ببیند. قاری خوش سیما و خوش خوان‌مان را هم دیدیم که قرآن می‌خواند و او هم هنوز نیامده. همین پریروز بود که آمد هتل‌مان و با ما مصاحبه گرفت و هنوز نیامده. از گروه تواشیح و قاریان ۴ یا ۵ نفرشان هنوز نیامده‌اند. و هنوز نیامده‌اند و نیامدند و نیامدند. و عیدی که برای همیشه عزا شد. و عیدی که همیشه اضطراب به جانم می‌اندازد. و عیدی که هرگز دیگر عید نخواهد شد. و عیدی که عزیزترین ها و بهترین ها را به مسلخ برد و واقعا شد. عید قربانی که شد. و قریب ۵۰۰ حاجی ایرانی و بیش از ۷۰۰۰ حاجی از سایر کشورها که هیچ گاه بازنگشتند. و دردی که هرگز التیام نخواهد داشت. و فاجعه بسیار تلخ و حیرت انگیزی که هیچگاه نباید فراموش بشود.... https://eitaa.com/banooyepishran
فاجعه ای که هرگز فراموش نخواهد شد حتی بعد از گذر ۸ سال همچنان تازه است و نفسم را بند می‌آورد... خاطرات مختصر فاجعه را اینجا و اینجا و اینجا و .... بخوانید https://eitaa.com/banooyepishran
یادت بخیر استاد بزرگوار هر وقت می‌دیدی مان می پرسیدی: چطورین دلاورا😭😭😭 دلاور تو بودی که دستان ها از آستین ملعون بیرون آمد و تو را در حال احرام و در حرم امن الهی به شهادت رساند.... دلاور تو بودی که می‌دانم نه در فاجعه که بعدها تو را کشتند و برای همین مغز وقلب و کلیه و ‌.. را تخلیه کردند تا وقت مرگت مشخص نشود.... https://eitaa.com/banooyepishran
۹ فروردین سال ۱۳۷۵ اولین باری بود که توفیق داشتم به مشرف شوم. جوانترین حاجی کاروان بودم. آن موقع هم اسپانیولی خوب حرف می‌زدم و هم عربی. ولی بسیار متفاوت بود از تجربه سفرهای تبلیغی به کشورهای دور و نزدیک. دختر ۶ ساه و پسر یک ساله‌ام را گذاشته بودم و به می‌رفتم. ۳۰ و یکی دو روز باید دوری را تحمل می‌کردند و می‌کردم‌. وسایل ارتباطی هم نبود که بخواهیم مثل امروز گاه و بیگاه تماس بگیریم صوتی یا تصویری. ولی به هر حال تجربه شیرینی بود. اما آنچه به این شیرینی می‌افزود حضور بانویی بود که از همان روزهای اول در کنارش بلکه در محضرش برایم درس بود و آرامش بخش. بانویی که در عین استادی، بسیار ساده و متواضع بود. ته لهجه ترکی اش برایم شیرین ترش می‌کرد و حس نزدیکی می‌داد. مادر بود برای‌مان تا استاد. و البته خیلی بیشتر رفیق بود. شیرین و پر از احساس و عالِم و پر از آگاهی. جامع الجوامعی بود و در کنار همه دانشی که داشت دنیایی بود از تجربه و وقتی می‌نشستی پای حرفش، انگار می‌کردی در زمستان سردی در خانه مادربزرگ زیر کرسی نشسته‌ای به قصه های نغز مادربزرگ دل آرام کرده‌ای. آرامش‌بخش‌ترین انسان سال ۷۵ بود. و حتی های بعدی که همه را توفیق داشتم در محضر او باشم. و خونین ۹۴ و حتی مبیت در و هر آنچه امروز روایت کردم را در محضر این بانوی عزیز و ارزشمند بوده‌ام. و بی سلیقگی بود اگر از این مهربانوی عالمه یاد نمی‌کردم که در اوج اشک‌ و غصه و درد، آرام دلمان بود و یک کلامش تسکین و مرهم دردمان. و صدای دلنشین مناجات امیرالمؤمنین خواندنش را در ۷۵ هرگز فراموش نمی‌کنم و اگر توفیق خواندن یا شنیدن امیرالمؤمنین در مسجد برایم حاصل شود، بی‌شک آن را با صدای زمزمه می‌کنم. در این شب جمعه میهمانش کنیم به فاتحه ای همراه با درود بر اشرف خلایق رسول خدا و اهل بیت طیبین و طاهرینش https://eitaa.com/banooyepishran
دوره آموزش مجازی مخاطب: دانشجویان و طلاب توضیحات کلی: ۱-این دوره شامل ۴ مسیر آموزشی می‌باشد. شامل: -چرا ؟ -استکبار ستیزی -جبهه -ما می‌توانیم ۲-هر فراگیر می تواند بنا به مساله خود مسیر آموزشی مورد نظر خود را انتخاب کند. ٣- درس دوره از بیانات انقلاب ایجاد شده و دوره مدرس دیگری ندارد. ۴- توضیحات جزئی در نشست‌های توجیهی بیان می‌شود. مهلت ثبت نام: تا ٢۵ تیرماه ماه ۱۴۰٢ شروع دوره : ٢۶ تیرماه ۱۴۰۲ مدت‌زمان برگزاری دوره: ۳۰ روز جهت ثبت‌نام به نشانی amozesh.mpfe.ir مراجعه کرده و رویداد را انتخاب نمایید. مرکز آموزش مجازی معارف انقلاب اسلامی https://eitaa.com/banooyepishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشنواره فیلم با موضوعیت آثار خانوادگی سینمای ایران و فیلم هایی که به زنان و خانواده می پردازد. از ۲۰ ام تا ۲۲ ام تیرماه، همزمان با روز و در از ساعت ۱۴ تا ۲۲ فعال خواهد بود. بسیاری از فیلم های این جشنواره فیلم های اکران نشده سینمای ایران و آثار حاضر در دوره پیشین هستند. اختتامیه جشنواره جمعه ۲۳ تیرماه همزمان با در با تقدیر از برگزیدگان برگزار خواهد شد. https://eitaa.com/banooyepishran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر مبانی معرفتی یک جوان مستحکم باشد، دل او قرص می شود. گام او استوار می‌شود. حرکت او استمرار پیدا می‌کند. خستگی دیگر وجود ندارد. مبانی معرفتی شخصی، قلبی، اجتماعی، سیاسی و بین المللی در اسلام است... در تلاوت قرآن تامل کنید‌. باید فکر کنید. باید روی این‌ها کار کنید. باید کتاب بخوانید. https://eitaa.com/banooyepishran
پاسداشت آیت الله شهید آیت الله شهید آیت الله تحلیل مسائل جاری جبهه فرهنگی در آیینه مبانی معرفتی اسلامی؛ با حضور اساتید، نخبگان و فعالان فرهنگی زمان: یکشنبه ۲۵ تیر ماه ۱۴۰۲، از نماز مغرب و عشاء مکان: میدان بهارستان، مجموعه فرهنگی ، https://eitaa.com/banooyepishran
💢 فراگیران محترم ♨️ با عنایت خداوند متعال اختتامیه دوره آموزشی امروز برگزار می گردد. 🗓 چهارشنبه ۴ مرداد ماه، ۱۴۰۲ 🕕ساعت: ۱۳ ✅مهمان ویژه نشست: سرکارخانم زینب شریعتمدار ⚠️ حضور کلیه فراگیران محترم الزامیست. ♦️پیوند(لینک) حضور در جلسه https://bbb01.lkha.ir/b/9tv-hk5-jvd-5rf
اصولیون گفته‌اند: مشتقُ حقیقی آنست که زمانی، متلبس به صفتی بوده و هنوز هم به آن صفت، متلبس است. اما اگر زمانی متلبس بوده و اکنون دیگر تلبس ندارد، مورد اختلاف است که می‌توان به آن مشتق گفت یا نه؟! و اگر متلبس نبوده ولی بعدا امکان تلبس به آن صفت را دارد قطعا به مجاز است اگر آن را مشتق بنامیم. سال‌هاست که این قاعده اصولی با همین تعریف مورد اتفاق اصولیون است. غافل از این‌که در سال ۶۱ و درست در روز عاشورا این قاعده شکسته شده و به کسی که هرگز صفتی را نداشته است، نه فقط او را متصف دانسته‌اند که سال‌ها و قرن‌هاست، او را به آن صفت می‌شناسیم. حضرت عباس قمربنی هاشم ابوالقربه، هرگز نتوانست "آب" را به خیام برساند و هرگز کودکان چشم انتظار عمو "آب" را از دستان عمو ننوشیدند و شرمندگی برای او ماند و بچه‌ها از آبی که نیاورد و از طلبی که کردند و بی عمو شدند. لیک قرن‌هاست ما "عباس" را به سقایی یاد می‌کنیم. وصفی که هیچگاه در روز عاشورا به آن تلبس نیافت. شاید از آن جهت که تمام وجود خود را فدا کرد تا بتواند به وعده وفا کند. یمین و یسار و چشمان را فدا کرد و عمود آهنين به فرقش وارد شد و آنگاه که مشک پاره شد و از رساندن آب ناامید شد، برای همیشه تاریخ شد "سقای دشت کربلا" و نه کسی پرسید چرا و نه کسی تشکیک کرد و نه کسی غیر از او را به این وصف می‌شناسیم. السلام علیک یا ساقی عطاشی کربلاء https://eitaa.com/banooyepishran
_ ساعت ۵ صبح فرودگاه "مهرآباد" _ کارت پرواز در دست نشسته‌ام به انتظار اعلام نوبت سوار شدن هواپیمای "ماهشهر" _ بلندگوی فرودگاه مدام درحال اعلام وضعیت پروازهاست. اهواز پرید. شیراز رفت‌. آخرین اعلام برای کرمانشاه انجام شد...‌‌ _ تقریبا مسافران کمی در فرودگاه مانده‌اند. اغلب هم آقایانی کت و شلواری هستند با یک کیف اداری و بدون چمدان یا ساک و کوله‌ای. مشخصا مسافران چند ساعته نهایتا یک روزه اند. از صحبت‌ها هم می‌شود همین را درک کرد. همه صحبت کاری و جلسه می‌کنند و از قرارهای بعدی در تهران با هم گفتگو می‌کنند. (دلم می‌خواهد در این باره بنویسم ولی شاید ماهشهری‌ها دلشان نخواهد.) _ کمتر بانویی در پرواز هست. فقط یک مادر و دختر مسن که هرچند چهره‌شان جنوبی است و لهجه‌شان، اما سبک لباس پوشیدن دختر که خودش عاقله زنی است، تهرانی که نه، "ززآ" یی است. شاید ۸ سال جنگ مصدوم‌شان نکرده باشد ولی این اغتشاشات "ززآ" تیر و ترکشش به این عاقله زن هم گرفته. https://eitaa.com/banooyepishran
_ساعت حوالی ۸ محوطه بیرونی فرودگاه ماهشهر _ دو بانوی عزیزی ماهشهری که بعدتر متوجه می شوم یکی فرزند شهید است و دیگر فرزند رسول‌خدا صلوات الله علیه به استقبالم آمده‌اند. _ توقعم بود از گرمای ماهشهر نفس کم بیاورم ولی بی‌شک هوا از تهران بهتر بود. البته ساعت ۸ است و جا دارد برای اعلام دما و .‌‌... _ رفتیم منزل اسماءسادات که به شدت بسیار بالایی خوش سلیقه چیده شده ولی به شدت بسیار زیادی بی شباهت است به خانه‌های بومی. کاملا مدرن است و البته خوش سلیقگی اسماءسادات بیشتر به چشم می‌آید. _در میهمان‌نوازی هم همه چیز به شدت دلنواز است و بی‌نظیر... _ دلنشین ترین بخش میهمان نوازی آنجا بود که به وقت ناهار تعدادی از خانم‌ها آمده بودند و همه با هم ناهار را میل کردیم. یاد خیام لبنان افتادم وقتی دیدم همه جمع شده‌اند. آن سال هم در خیام پذیرایی در یک خانه بود ولی با کمک همه و زیبایی این قصه آن بود که آدم از جمع صمیمی‌شان انرژی می‌گرفت و احساس غربت نمی‌کرد. حالا توی ماهشهر گرم، گرمای حضور دوستانی دیرین را حس می‌کردم. دوستانی همرنگ و همفکر و هم‌مسیر. دوستانی که از جان و دل برای مردم شهرشان تلاش می‌کردند، بی‌دریغ و بی‌منت و صدالبته پرتلاش و خوش‌فکر.... https://eitaa.com/banooyepishran
_ حسینیه دیدنی بود. همه رنگی هم حضور داشتند. همه سنی و بعدتر متوجه شدم حتی با هر تفکری... _ تصمیم داشتم فقط سخنرانی کنم اما باز هم خوی معلمی اجازه نداد. دلم می‌خواست با آن جمع جوان و نوجوان و پیر و میان‌سال راحت گپ‌و‌گفت کنم. _ میکروفون به دست و ایستاده تلاش کردم از گذرگاه تاریخ، دخترک زنده‌ به گور شده را بیرون بیاورم و به دست اسلام بسپارم تا عزت و کرامت و هویت و شخصیت خود را بازیابد و در عبور از کوچه‌های بنی‌هاشم، تمام کوثرانگی‌های فاطمه را در کنار پدر به تصویر کشم تا وقتی نقش و نگار بانوی کربلا و ضرورت‌های حضور او در صحنه اجتماعی و سیاسی را به قلم بیان می‌سپارم، "ما رایت الا جمیلا" را در قاب چشمان مخاطبم به نظاره بنشینم. _ حالا تاریخ و جغرافیا در دستان ما بانوانی است که باید آن را زینبی ترسیم کنیم و اگر نه، باخته‌ایم. نه بازی را که زندگی را ... که ولایت‌مداری را که از فدک مادر آموخته‌ بودیم.... که تمدن‌سازی را که با خطبه‌های زینب در ویرانکده کاخ یزید تمرین کرده‌بودیم.... و امروز باید مشق کنیم و به فردای تاریخ بسپاریم. https://eitaa.com/banooyepishran
_ اینجا ماهشهر است. همان ماهشهری که آبان ۹۸ و بعد از گران شدن بنزین در صدر اخبار قرار گرفت. گاهی حتی برای برخی سقوط کرد. با تانک و نفربر در خیابان تردد می‌شد و برای برخی دستیابی به سلاح جنگی کار یکی دو دقیقه بود. جراحی و کوره آن روزها مثلا سقوط کرده بود ولی بانوی ماهشهری فرقی نداشت از جراحی یا کوره باشد، میهمان حسینیه عزیز بود و اصلا صاحبخانه. **** _ حسینیه ها قلب شهرهای ما ایرانی‌ها و شاید مسلمانان است و بانوان فعال و پرتلاش خون تپنده حسینیه‌ها و شهرهای دور و نزدیک ایران زمین. _ دلم برای ماهشهر تنگ شده.... برای عسل و غزل برای اسماءسادات برای مادر سید رضا برای خانم قنواتی برای خانم حیاتی برای بانو کردزنگنه برای ریحانه که حرف نه، که سکوت بود برای بانو درویشی که تا لحظه آخر کنارم بود و اهل رفتن مدام کربلا بود کاش دعایم کند....‌ https://eitaa.com/banooyepishran
(۱) نشسته ام در میان جمعی متفاوت از جمع‌های معمول ... جمعی که خود را دانشجویان معرفی کردند... جمعی که در یک نگاه مثل همه آدم‌های دیگر هستند و وقتی پای حرف‌شان بنشینی، کوه هم در برابرشان سر خم می‌کند و آسمان به زمین غبطه می‌خورد از این‌که این‌ها را در آغوش دارد.... روبرویم مردی است که حکم زندانش ۱۵۰ ساله بوده، فقط ۱۵۰ سال .... کنارش مردی دیگر نشسته که در آغاز سخن، ایام عزای حسینی را تسلیت گفت و البته تبریک چرا که از نظر او این ایام ما را در مکتب امام حسین تربیت می‌کند. پس جای تبریک دارد. او هم ناقابل به ۴۰۰ سال زندان محکوم شده بود. و این دست مردی نشسته که دارد از خاطراتش می‌گوید. سال‌های که هر روزش عین هم بوده. صبح بعد از نماز، تا ظهر آنقدر قرآن می‌خوانده که لابد حفظ شده و ظهر نماز می‌خوانده و بعد از ظهر در کلاس‌های عقیدتی سیاسی مجبور بوده شرکت کند و دوباره نماز و .... این یکی حکمش سبک بود. فقط ۴۰ سال.... و در این جمع مردی هست که ۳۶۰۰ سال حکم زندان گرفته است. نمی‌دانم کدام قاضی این حکم را صادر کرده ولی خیلی لابد امیدوار بوده به ۳۶۰۰ سال زنده بودن و ماندن زندانی‌اش.... و بیشتر شاید بشود گفت احمقی بیش نبوده‌‌است... https://eitaa.com/banooyepishran
(۲) ابواسلام از عقلانیتی می‌گوید که جریانات این روزهای منطقه را مدیریت می‌کند. عقلانیتی که استراتژی سال‌های سالِ نظام سلطه را زمین زده و ناکارآمد کرده‌است. این‌‌ها را اگر سال‌های گذشته می‌دیدیم چه بسا جواب سلام ما را نمی‌دادند ولی این روزها از علی علیه السلام می‌گویند و از جمهوری اسلامی ایرانی تقدیر می‌کنند که تنها کشور حامی واقعی‌شان بوده است. از امر امامی سخن می‌گویند که بر ضرورت تسلیح کرانه باختری تاکید کرد و البته باید یاد کرد از مردی که این امر را به گوش جان خرید و برای عملیاتی کردن این امر، طراحی کرد و اقدام و امروز ما شاهد باتلاقی هستیم که دشمن در آن به گل نشسته و جِنینی که هر روز در صدر خبرها قرار می‌گیرد. از کودکانی می‌گویند که در زندان چشم باز کرده و رشد یافته‌اند، به جرم این‌که مادرشان زندانی بوده. از نوجوانانی می‌گویند که با دست‌های خالی به جان رژیم افناده‌اند. و دارند امر امام را محقق می‌کنند: نابودی رژیم ... و البته از خانه‌هایی که روزانه با خاک یکسان می‌شود و خانواده‌هایی که بی‌خانه و خانمان می‌شوند و هیچ‌کس نیست به دادشان برسد. و کسی در گوشم می‌خواند: "من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم" و یکی در گوش دیگرم خرناس می‌کشد که "چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است"... و جنگی که در درونم شعله می‌کشد. و مرد می‌گوید: " بزودی در الاقصی نماز خواهیم خواند. بر این باوریم و دست از مبارزه برنمی‌داریم....." و کسی باز در درونم می‌گوید " سهم تو در این جنگ چیست؟ سهم تو در نابودی رژیم صهیونیستی چیست؟ " https://eitaa.com/banooyepishran
(۱) خسته از راه آمده‌ام بعد از دست دادن ۴ ملیون تومان ناقابل بابت عصب کشی که آخر هم متوجه نشدم عصب را می‌کِشند یا می‌کُشند. تصمیم دارم زود بخوابم که فردا خیلی زود باید به جایی دور از خانه ولی نزدیک به قلبم بروم. " " یاد " " که می‌افتم، یادم می‌آید این ترم باید اندیشه سیاسی درس بدهم و از محتوای هیچیک از کتب آموزشی موجود با این عنوان خوشم نمی‌آید و باید دنبال متن خوب بگردم یا پیدا کنم و یا تدوین کنم. در ضمن گشت و گذار در کانال‌های با محتوای بیانات ، مواجه شدم با یک پیام و حس کردم به من مربوط می‌شود، هرچند تقریبا هیچ ربطی نداشت. من فقط ۲ یا ۳ بار رفته بودم و هیچ وقت حساسیتی به نداشتم حتی بعد از اغتشاش بنزینی ۹۸ که در صدر خبرها بود. اما این بار برایم مهم بود. حس داشت. چرا این حس در من ایحاد شده بود؟ خونگرمی مردم ؟ میهمان‌نوازی شان؟ یا چه؟ هرچه هست یک درونم جوشید. دوستش داشتم والبته بهانه‌ای شد برای اندکی تفکر و دست به صفحه کلید شدن. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
(۲) برای ما می‌آورد. نیاز قطعی زیست سالم انسانی است‌. همان حس مقبولیت و پذیرش ماست در فضای اجتماعی‌مان. نشاط می‌دهد و حرکت. فرصت‌های سازنده‌ای را پیش روی‌مان می‌آفریند. مثلا کمک می‌کند من مراقب روابط اجتماعی خود باشم و برای حفظ‌شان بکوشم. ِمن برای محیط اجتماعیِ من هم می‌تواند سازنده باشد. منِ متعلق هم به محیط اجتماعی‌ام هویت می‌بخشم. به ما داد. به اسلام، به ایران، به انقلاب، به مردم، به تمامی آرمان‌های انقلاب ... به تحول خواهی ..... و برایم از جنس دارد. این روزها که به اهل بیت را تمرین می‌کنیم، مراقب باید باشیم‌. مراقب امام حسینی مان.‌‌‌‌‌‌.. مراقب به عاشوراییان مراقب فرزندان‌مان باشیم که هویت و آینده شان را می‌سازد. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 ✨ معرفت جویان گرامی ♨️ با عنایت خداوند متعال نشست میانی دوره آموزشی طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ویژه تمام مسیرهای آموزشی برگزار می‌گردد. 🗓چهارشنبه ۱۸ مرداد ماه، ۱۴۰۲ 🕕ساعت: ۱۸ ✅مهمان ویژه نشست: سرکار خانم شریعتمدار استاد حوزه و مبلغ دینی ⚠️فراگیران محترم دوره طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، لطفاً شرکت در نشست را اولویت خود قرار دهید.💐 با توجه به هماهنگی صورت گرفته، شرکت دیگر عزیزان بلامانع است.✅ 📩راه ارتباطی با ما @Amozesh_majazi_banovan ♦️پیوند(لینک) حضور در جلسه: 🔗https://bbb01.lkha.ir/b/4nu-np2-nqk-0kv 🆔@lkha_ir 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
و از دهه ۹۰ داریم می‌رویم اولش خودمان می‌رفتیم. داشتیم و نداشتیم جور می‌کردیم که برویم. تمام سال هزارتومان و ۵هزارتومانی کنار می‌گذاشتیم که برویم . چند سالی که زیارت فرهنگ شد، خوش ذوق‌هایی پیدا شدند که شروع کردند به جمع‌آوری هزینه برای آن‌ها که توان رفتن نداشتند‌. و وقتی این روایت را می‌شنیدیم دودل می‌شدیم خودمان برویم یا هزینه سفر دیگری را بدهیم یا مشارکت کنیم. هشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: … قُلْتُ: فَمَا لِمَنْ يُجَهِّزَ إِلَيْهِ وَ لَمْ يَخْرُجْ لَعَلَّهُ تُصِيبُهُ لِقِلَّةِ نَصِيبِهِ‏ قَالَ: يُعْطِيهِ اللَّهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ- مِثْلَ أُحُدٍ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ يُخْلِفُ عَلَيْهِ أَضْعَافَ مَا أَنْفَقَهُ وَ يُصْرَفُ عَنْهُ مِنَ الْبَلَاءِ مِمَّا قَدْ نَزَلَ لِيُصِيبَهُ وَ يُدْفَعُ عَنْهُ وَ يُحْفَظُ فِي مَالِهِ هشام از امام صادق صلوات الله علیه نقل می‌کند که فرموده‌اند کسی که دیگری را برای زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام تجهیز کند و راهی‌اش کند چنین برایش نوشته خواهد شد: ۱. به ازای هر درهمى كه خرج کند، خداوند همانند كوه اُحد برایش حسنه می‌نویسد ۲. چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی‌گرداند! ۳. بلاهايى را که فرود آمده تا به او برسد، از او می‌گردانَد و از وى دور می‌كند. ۴. مالش حفظ می‌‏شود. و من چه قدر دیده‌ام که خودش نداشته برود ولی گفته "کمک که می توانم بکنم." و چه بسیار زائرانی که با همین توفیق زیارت پیدا کردند. حالا این سیستم بانکی معیوب و فلان ما می‌خواهد ما را هم خراب کند، آلوده کند و ۱۰ ملیون بدهد و ۱۰ ملیون و۶۸۰ بعد ۶ ماه پس بگیرد. من که بلد نیستم این ۶۸۰ بهره چند درصدی است. اصلا شما بگویید ان صدم درصد! واقعا نمی‌شود دولت محترم دست از سر بزرگترین رویداد مردمی‌ و دینی بردارد و بگذارد ما خودمان تدبیر کار خودمان کنیم. 💫بانک ملی محترم خیلی دلش می‌خواهد کاری برای اربعین کند این ده ملیون‌ها را بگذارد روی هم جاده‌های منتهی به مرز را ۴ بانده کند و اصلا عوارض بگیرد و هرچه هزینه کرده را دوباره به جیب بزند. 💫بانک ملی محترم خیلی دلش می‌خواهد کاری برای اربعین کند این ده ملیون‌ها را بگذارد روی هم کلی اتوبوس کرایه کند به نرخ معمولی و طبیعی و نگذارد کرایه ها شب اربعین دو و سه برابر شود بعد هم از مردم همان کرایه را بگیرد تا مردم بابت یک اتوبوس بی در و پیکر مجبور نباشند پول کذا و کذا بدهند. 💫بانک ملی محترم خیلی دلش می‌خواهد کاری برای اربعین کند این ده ملیون‌ها را بگذارد روی هم چند تولیدی را حمایت کنند کوله با کیفیت بدوزند و رونق بگیرند و کار زائر اربعین را هم راه بیندازند و بعد هم پولش را برگرداند به جیبش. 💫بانک ملی محترم خیلی دلش می‌خواهد کاری برای اربعین کند این ده ملیون‌ها را بگذارد روی هم ارز را به نرخ مصوب بدهد دست مردم تا درگیر بازار سیاه دینار در این روزها نشوند. من یک تنه بدون وقت گذاشتن و فکر کردن، ده پیشنهاد دیگر هم می توانم به بانک ملی محترم بدهم که به زایر خدمت کند و جیبش را هم پرپول کند ولی نقدا فقط توصیه میکنم بگذار ما پاک و طاهر بمانیم و آلوده‌مان نکن. ما هوای همدیگر را داشته و داریم و نیازی به شما نداریم. دوستان! حتما شده با یک هزارتومانی هوای زایر را داشته باشیم مبادا کسی آلوده شود... 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
، از اول محرم، حتی شاید بعد از عید غدیر تب و تابی به دل‌شان می‌افتد. تب و تابِ رسیدن به شبِ اولِ محرم و توفیقِ پوشیدن لباس عزا، بعدش تب و تابِ رسیدن به شب عاشورا و روز عاشورا و خواندن با نماز و صد لعن و صد سلام و دعای علقمه از صبح عاشورا، تب و تابِ عصر عاشورا و خواندن اما بعد از عاشورا دیگر قصه، رنگ عوض می‌کند. قصه، قصه‌ی بی‌تابی می‌شود. به می‌رسم؟! نصیبم می‌شود؟! به حرم می‌رسم؟! هوایی بریم؟ زمینی بریم؟ چطوری پولشو جور کنیم؟! حتی از کدام مرز بریم؟ اینقدر گپ و گفت می‌کنیم در باب سفر که بی‌شک کار ما نیست. انگار یک دستی در کار است که تب و تاب به جان‌ِمان بیندازد. بی‌تاب‌ِمان کند. حیرانِ‌مان کند. طالبِ‌مان بکند. پیگیرِمان کند. عاشقِ‌مان کند. بعد در گوش‌مان زمزمه کند: کربلایی! "الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّهِ، دل حرم خداست در حرم خدا، غير خدا ساكن نكن! " و رمز و راز این همه بی‌تابی را درک کنیم و گمشده‌مان را پیدا کنیم و باز بی‌تابی بیفتد به جان‌ِمان که اصلا این دلِ من، حرمِ خدا و آل الله هست یا نه و در تنهایی‌مان سر به زیر بیندازیم که من کجا و حرم آل الله بودنِ این دل کجا؟! و در همان سر به زیری درونِ مان ضجه بزنیم: حسین جان! "یک زیارت ما را ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم" 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran