🔴 #مهارت_زیبانگری
💠 زیبانگری به #مشکلات از اسباب تحمّل آنهاست. یکی از مصادیق زیبانگری، زیبانگاه کردن به اطرافیان از جمله #همسر است.
💠 همسر ما نیز انسانی است که ممکن است #عاقبت به خیر شده امّا من عاقبتم به خیر نشود.
شاید در نسل همسرم، سرباز امام زمان عج یا یکی از اولیای خدا وجود داشته باشد. شاید او روزی به #شهادت برسد،
شاید در نزد خدا جایگاه والایی دارد که من مطلّع نیستم، شاید او روزی توبهی حقیقی کند و #رحمت خاص خدا شامل او شود و دهها شایدی که دور از ذهن نیست چرا که انسان، صاحب اختیار است و ممکن است مانند برخی از شهدای #کربلا در لحظهی آخر عمر، از گمراهی نجات پیدا کرده و به اوج سعادت برسد.
💠 با این نگاه، کینهها، نفرتها و ناراحتیهای ما #تعدیل شده و عامل خوبی برای ایجاد ارتباط صمیمانه و گرم با همسر میشود.
🆔 @khanevadeh_313
خودت باش.mp3
6.87M
🎙 حضور زن و مرد نامحرم در مکان خلوت ممنوع
🔰 #استاد_عالی
🆔 @khanevadeh_313
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#تفسیر_قران_جلسه_41
🌹 آیات ۳۸ و ۳۹ سوره مائده
💥 وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَآءً بِمَا كَسَبَا نَكاَلاً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (۳۸)
💥فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (۳۹)
#ترجمه: مرد و زن دزد را به کیفر كارى كه انجام داده اند دستشان را قطع كنید. این مجازاتی است از سوى خداوند و خداوند توانای شکست ناپذیر و حكیم است. (۳۸)
پس كسی كه بعد از ظلمش توبه كند و اصلاح نماید، یقیناً خدا توبه اش را میپذیرد؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است (۳۹)
🌷 #السارق: مرد دزد
🌷 #السارقة: زن دزد
🌷 #اقطعوا: قطع کنید
🌷 #أیدیهما: دستشان
🌷 #نكال: به عقوبتى گفته مى شود كه مایه ى عبرت دیگران باشد.
🌷 #عزیز: توانای شکست ناپذیر
🌷 #غفور: بسیار آمرزنده
🌷 #رحیم: مهربان
این آیات همانند سایر آیات سوره مائده در مدینه نازل شده است و حكم #دزد يعنى كسى كه بطور پنهانى و مخفيانه اموال مردم را مى دزدد بيان گرديده است. نخست مىفرمايد: «وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما: مرد و زن دزد را به کیفر کاری که مرتکب شده اند دستشان را قطع کنید.»
از روايات #اهل_بيت «عليه السّلام» استفاده مى شود كه تنها چهار انگشت از دست راست بريده مى شود. شاید در مرحله اول شنیدن این آیه از خدای رحیم ناخوشایند باشد شاید عده ای بگویند حالا یک نفری آمده و دزدی کرده آیا واقعا باید دستش را قطع کرد. این آیه اتفاقا کاملا با رأفت است.
کسی آمده اموال بیچاره ای را که سال ها زحمت کشیده و در جایی نگهداشته دزدیده و فرار کرده است آیا قطع دست چنین فردی بی رحمانه است بلکه این قطع دست باعث می شود دیگران بترسند و دست به #دزدی نزنند. از طرفی شما شب با خیال راحت می خوابید چون امنیت دارید ولی اگر از امروز به شما بگویند دزدی در محله تان است هر شب از یک خانه ای می دزدد شما از امشب دیگر راحت نخواهید خوابید چون نگران اموال و اعضای خانواده خود هستید و هم از اینکه آسیب جانی به شما و #خانواده بزند نگران خواهید شد این قطع دست باعث می شود خود دزد دیگر جرأت چنین کاری نداشته باشد و هم دیگران فکر دزدی به سرشان نزند. البته دست هر دزدی نباید قطع شود شرایطی دارد که باید به احکام فقهی مراجعه کرد.
سپس مى فرماید: « نَكالاً مِنَ اللّهِ؛ این مجازاتی است از سوی خداوند. #نکال یعنی این مجازات بازدارنده است و سبب کنترل دیگران از دزدی و تجاوز به اموال مردم می شود.
و در پايان آيه براى رفع اين توهّم كه عده ای می گویند مجازات عادلانه نيست مى فرمايد: «وَ اللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ: و خداوند توانای شکست ناپذیر و حکیم است.»
بنابراین #خداوند این مجازات را بر اساس حکمت قرار داده است.
بلافاصله #قرآن از رأفت و مهربانی خدا نسبت به این دزدان سخن می گوید ومی فرماید: فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ يَتُوبُ علیه ؛ پس کسی که بعد از ظلمش توبه کند و اصلاح نماید، یقینا خدا توبه اش را می پذیرد. حالا اگر دزدی #پشیمان شد و فهمید که مرتکب چه گناه بزرگی شده است و از رفتار خود پشیمان شد و توبه کرد باید اموال را به صاحبانش برگرداند در چنین صورتی خدا توبه او را می پذیرد و با آغوش باز از او استقبال می کند و دیگر دستش را قطع نکنید « إن الله غفور رحیم: زیرا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.» پس در ابتدای این دو آیه ظاهرش کمی شاید برای عده ای ناخوشایند باشد ولی در ادامه سرشار از رأفت و مهربانی خداست حالا شما بگویید آیا نباید عاشق چنین دین و خدایی شد که چنین فردی را که به اموال مردم تجاوز کرده و پشیمان شده را می بخشد.
🔹 پيام های آیات ۳۸ و ۳۹ سوره مائده
✅ كیفر #زن و #مرد دزد یكسان است.
✅ باید امنیّت #جامعه را با قاطعیّت حفظ كرد.
✅ جریمه و كیفر #سنگین، بازدارنده از دزدى است.
✅ در قوانین كیفرى #اسلام، علاوه بر تنبیه مجرم، عبرت دیگران هم مطرح است.
✅ در اجراى #حدود_الهى، نباید تحت تأثیر عواطف قرار گرفت.
✅ با اینكه قطع دست از طرف قاضى وحاكم است، امّا #خداوند به همه مؤمنین خطاب مى كند، تا آنان زمینه اجراى حدود الهى را فراهم كنند.
✅ مالكیّت شخصى و امنیّت اجتماعى به قدرى مهم است كه به خاطر آن، باید دست #دزد قطع شود.
✅ برای #انسان خطاکار، همیشه راه بازگشت و اصلاح باز است.
✅ #توبه ، تنها یک پشیمانی درونی نیست بلکه باید همراه با جبران مفاسد گذشته باشد.
✅ اگر انسان #توبه کند، خداوند توبه او را می پذیرد.
✅ #سرقت ، ظلم به خود و جامعه و تجاوز به امنیت جامعه است.
✅ مجرمان را باید به راه #خدا دعوت و امیدوار کرد.
✍تهیه و تنظیم :استاد عاشوری
میـوه سبز : افزایش گردش خون
میـوه قرمز : برطرف کردن کم خونی
میـوه نارنجی : استحکام استخوان
میـوه سفید : کاهش سکته قلبی
میـوه زرد : افزایش اشتها
میـوه بنفش : جوانی و شادابی
💥سبک تغذیه اسلامی ↙️
https://eitaa.com/joinchat/3632463883Cd3dcf3978b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛱دلخوشی های کوچک یعنی ذوق کودک از توصیف کفش جدیدش
🍀یعنی یک لبخند در جواب نگاهت
🌹یعنی جمع دوستانت
🍀یعنی امروز تو زنده و سالم هستی
🌹یعنی باز عقربه ساعت زندگی ات برای ۲۴ ساعت دیگر به راه افتاده
🍀دلخوشی کوچک یعنی چراغ خانه هنوز روشن است
🌹یعنی مادر می خندد پدر حالش خوب است
🍀زندگی همین دلخوشی های کوچک است
💥به جزییات زندگی دقت می کنم و از آنها لذت می برم
خدایا شکرت🤲🤲
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
🍃🍃ثبت نام آغاز شد 🍃🍃
📣برگزاری دوره های تربیت معلم
⚜️تربیت معلم روخوانی و روانخوانی
⚜️تربیت معلم تجوید
⚜️تربیت معلم حفظ
🌸به صورت حضوری و مجازی🌸
🦋 با اعطای مدرک رسمی از سازمان تبلیغات اسلامی
شرایط ثبتنام :
🔶قبولی در آزمون ورودی
🔶حداقل سن 18 و حداکثر 45 سال
🔶دارا بودن حداقل مدرک دیپلم
🔶داشتن مدرک حفظ پنج جزء (ویژه تربیت معلم حفظ)
♦️علاقه مندان جهت ثبت نام می توانند
شنبه تا پنجشنبه با شماره های 👇تماس بگیرند
⏰ ساعت 8 الی 12 صبح
☎️ تلفن 32903408_025
📞همراه 09191986356
🔹آموزشگاه تخصصی قرآن هدی، وابسته به جامعه الزهرا سلام الله علیها
🔹قم، سالاریه، خیابان بوعلی، جامعه الزهرا سلام الله علیها، مجتمع هدی
____🍀🍃🍀________
@hodaqoran
_____🍀🍃🍀_______
تقويم ما ...
هنوز بهـ🌸ـاري ...
نديده است❗️
بشکن ...
سکوت يـ❄️ـخ زده ...
انتظار را❗️
سلام بهـ❤️ـار و خرمی روزگاران ...
#سلام
ramezani-03.mp3
2.27M
هرکی دلش گرفته و ...😭💔
#مجتبی_رمضانی
#راهیان_نور🕊✨
#مداحی🌿
کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇
@sadrzadeh1
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌷پیامبر اکرم صلےاللهعلیهوآله:
🌷 بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد
🌷عرض شد : کسی که مال ندارد چکارکند ؟
🌷حضرت فرمودند: برداشتن چیزهای آسیب رسان از ســر راه صـدقـه است. نشان دادن راه به کسی صدقه است .عیادت بیمــار صدقه است . امر به معروف صدقه است. نهی از منکر صدقـه است. و جـواب سـلام دادن صدقه است .
📚 بحارالانوار ، ج ۷۵ ، ص ۵۰
سبک زندگی شاد_53.mp3
8.84M
🌷🌿🌷
🌿🌷
🌷
#سبک_زندگی_شاد ۵۳
🎓 عاقل تـــویی؛
اگه نذاری هیچ چیز، حتی گناهات،
از بغلِ خدا، جدات کننـــد!
چجــوری؟
🌷🌿🌷
#کتاب_من_میترا_نیستم📕
#قسمت_چهل_و_نهم🎈
شهلا و شهرام زدن زیر خنده، من با صدای بغض کرده گفتم اون روز خیلی خندیدیم. شهلا گفت مامان پس قشنگی چشمای زینب واسه خوردن چشم گوسفنده؟
گفتم: چشم های زینب وقتی به دنیا اومد قشنگ بود اما انگاری بعد خوردن چشمای گوسفند درشت تر و قشنگتر شد. دوباره اشکم سرازیر شد شهلا و شهرام و مادرم هم گریه میکردند.
بعد از ساعتی چرخیدن در خیابان ها باز دلم راضی نشد به کلانتری بروم تا آن شب هیچ وقت پای ما به کلانتری و این جور جاها باز نشده بود.
مادرم گفت کبرا بیا برگردیم خونه شاید خداخواهی زینب برگشته باشه. چهارتایی به خانه برگشتیم همه جا ساکت و تاریک بود.
تازه وارد خانه شده بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد. جیغ زدم: «دخترم اومد زینب برگشت».
همه با هم خوشحال و سراسیمه به طرف درِ حیاط دویدیم. شهرام در حیاط را باز کرد وجیهه مظفری پشت در بود وجیهه دوست زینب و یکی از جنگ زده های آبادانی بود. دختری سبزه رو و قد بلند.
شهلا آن شب به وجیهه زنگ نزده بود اما وجیهه از طریق یکی از دوستای مشترکشان با زینب خبر گم شدن او را شنیده بود و به خانه ما آمد.
وجیهه خیلی ناراحت و نگران شده بود و میگفت باید برای پیدا کردن زینب به بیمارستان های اصفهان سر بزنیم زینب بعضی وقتا برای عیادت مجروحان جنگی به بیمارستان میره یکی دو بار خودم با اون رفتم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کتاب_من_میترا_نیستم 🍓
#قسمت_پنجاه🎀
من هم می دانستم که زینب هر چند وقت یک بار به ملاقات مجروحان میرود بارها برای من و مادربزرگش از مجروحان تعریف کرده بود ولی هیچ وقت بدون اجازه به اصفهان می رفت.
خانه ما در شاهین شهر بود که ۲۰ کیلومتر با اصفهان فاصله داشت. با اینکه میدانستم زینب چنین کاری نکرده اما سر زدن به بیمارستان های اصفهان بهتر از دست روی دست گذاشتن بود.
من و خانوادهام آن شب آرام و قرار نداشتیم حرف وجیهه را قبول کردیم. وجیهه قبل از رفتن به اصفهان با شهلا به خانه خانم دارابی رفت و به مادرش اطلاع داد که با ما به اصفهان می آید.
هر چه می رفتیم جاده شاهین شهر به اصفهان تمام نمیشد. بیابان های تاریک بین راه وحشت من را چند برابر کرده بود فکرهای آزاردهندهای به سراغم میآمد فکرهایی که بند بند تنم را میلرزاند.
مرتب امام حسین و حضرت زینب را صدا می زدم تا خودشان مراقب زینب باشند.
به جز نور چراغ های ماشین، جاده و بیابانهای اطراف و تاریکی و ظلمت بود. وجیهه گفت اول به بیمارستان عیسی بن مریم بریم.
زینب چند روز پیش با یکی از مجروهان این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای اون رو با کاست ضبط کرد و نوار رو سر صف برای بچه ها گذاشت.
مجروح درباره نماز و حجاب و درس خواندن و کمک به جبههها صحبت کرده بود همه ما سر صف به حرفایش گوش کردیم تازه زینب بعضی از حرفهای مجروح رو توی روزنامه دیواری نوشت تا بچهها بخونن.
وجیهه راست میگفت مجروحی به اسم «عطا الله نریمانی» یک مقاله درباره خواهران زینبی داده بود و زینب سر صف آن مقاله را خوانده بود و نوار صدای مجروح ها راهم برای همکلاسی هایش گذاشته بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کتاب_من_میترا_نیستم🌿
#قسمت_پنجاه_و_یک💚
ما تصمیم گرفتیم اول به بیمارستان عیسی بن مریم برویم ماشین هرچه می رفت به اصفهان نمی رسیدیم.
چقدر این راه طولانی شده بود من هراسان بودم و هیچ کاری از دستم بر نمی آمد. خدا خدا می کردم که زودتر به اصفهان برسیم.
وقتی به اصفهان رسیدیم به بیمارستان عیسی بن مریم رفتیم دیر وقت بود نگهبان های بیمارستان جلوی ما را گرفتند من با گریه و زاری ماجرای گم شدن دخترم را گفتم.
آنها با شنیدن ماجرا به ما اجازه دادند وارد بیمارستان شوین اول دلم نیومد برم اورژانس به هوای اینکه زینب به ملاقات مجروحان رفته باشد به بخش مجروحان جنگی رفتم و همه اتاق ها را یکی یکی گشتم.
مادر و بچه ها داخل راهرو منتظر بودند وقتی زینب را در بخش پیدا نکردم با وجیهه به اورژانس رفتیم و مشخصات زینب را به مسئولان آنجا دادیم.
دختری ۱۴ ساله خیلی لاغر و سفید رو با چشم های مشکی، چادر مشکی، روسری سرمه ای رنگ و مانتو شلوار ساده مسئول ژانس گفت امشب تصادفی با این مشخصات نداشتیم.
اورژانس بیمارستان شلوغ بود و روی تختها مریض های بد حالی بودند که آه و ناله شان به هوا بود چند مجروح تصادفی با سر و کله خونی آورده بودند پیش خودم گفتم خدا به داد دل مادراتون برسه که خبر ندارند با این وضع این جا افتاد.
آنها هم مثل بچه های من بودند اما پیش خودم آرزو کردم کاش زینب هم مثل اینها الان روی یکی از تخت ها بود فکر اینکه نمیدانستم زینب کجاست دیوانه ام می کرد.
از بیمارستان عیسی بن مریم که خارج شدیم شب از نیمه گذشته بود مأمور های شهرداری جارو های بلندشان را به زمین می کشیدند.
صدای خش خش جاروی در سکوت شب بلند میشد و حتی این صداها وحشتم را بیشتر میکرد آن شب یک ماشین دربست کردیم و به همه بیمارستانها سر زدیم.
داخل ماشین، شهرام به من تکیه زده بود با حالت بچگی اش گفت مامان نکنه زینب رو دزدیده باشند؟ مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم فقط جواب دادم خدا نکنه.
با حرف های بچه گانه شهرام تکان جدیدی خوردم ناخودآگاه فکرم سراغ حرفها و کارهای زینب افتاد یکدفعه یاد نوشتههای روی دفتر زینب افتادم:
خانه خود را ساختم اینجا جای من نیست باید بروم باید بروم.
خانه زینب کجا بود؟ کجا می خواست برود؟
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کتاب_من_میترا_نیستم🍃
#قسمت_پنجاه_و_دو👒
شهلا با ترس گفت مامان صبح که حموم رفتیم زینب به من گفت حتماً غسل شهادت کن مادرم با عصبانیت به شهرام و شهلا نهیب زد که توی این موقعیت این حرفا چیه که میزنید جای اینکه مادرتون رو دلداری بدید بیشتر توی دلش رو خالی می کنید.
من باز هم جوابی ندادم اما فکرم پیش وصیت نامه های زینب بود آن هم دو تا وصیت نامه یعنی چه تا آن شب همه این حرف ها و حرکات برایم عادی بود.
اما حالا پشت هر کدام از این حرفها
حرفی و حدیثی بود. در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به یک بیمارستان دیگر چند بار صدایم کرد تا من را به خودم آورد.
گاهی گیج بودم و گاهی دلم میخواست فریاد بزنم و تا می توانم در خیابان های تاریک بدم به همه مردم را خبر کنم که دخترم را گم کردهام و کمکم کنند تا او را پیدا کنم.
وحشت همه وجودم را گرفته بود آن شب از همه چیز می ترسیدم از تاریکی از سکوت از بیمارستان از اورژانس. سرزدن ما به بیمارستانها نتیجه نداد.
اذان صبح شد اما هنوز سرگردان دور خودمان می چرخیدیم آن شب، سخت ترین و طولانی ترین شب زندگی ما بود. صبح از درد ناچاری به پزشکی قانونی رفتیم جایی که اسمش هم ترسناک است و تن هر مادری را میلرزاند.
اما آنجا هم نشانی از گمشده من نبود. دختر ۱۴ ساله من در اولین روز سال جدید به مسجد رفته و برنگشته.
زینب من آنچنان بی نشان شده بود که انگار هیچ وقت نبود. دختری که تا بعد از ظهر بغلش میکردم می بوسیدمش و با او حرف میزدم آن شب مثل یک خیال شده بود. خیالی دور از دسترس که هر چه می دویدم به او نمی رسیدم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
😴 هفت گام برای رفع #مشکلات_خواب_کودک:
1️⃣ کودک را عادت دهید هر روز در ساعت معینی بخوابد و از خواب بیدار شود.
2️⃣ در صورت امکان بهتر است کودک در طول روز نخوابد.
3️⃣ کودک را از فعالیت های پرتحرک و بازی های رایانه ای پرهیجان در شب منع کنید.
4️⃣ سعی کنید کودک در طی روز #فعالیت_جسمانی متعادل داشته باشد.
5️⃣ دمای #محل_خواب مناسب باشد، نه خیلی گرم و نه خیلی سرد.
6️⃣ در سنین پایین، خواندن لالایی و تکان ملایم #گهواره بسیار کمک کننده است.
7️⃣ استشمام بعضی بوها مانند #گل_سرخ در به خواب رفتن کودک موثر است.
خانه طبی نیاز هر خانواده سالم 👇🏻
🔸👉🏻 @khanetebi
فروشگاه خانه طبی 👇🏻
🔹👉🏻 @foroshgah_khanetebi
⚠️هرگز کیسه صفرا رو از بدن خارج نکنیم ❌
⏬ نکته ⏬
در صورت برداشتن کیسه صفرا، صفرا از مجاری صفراوی خارج میشه و به روده میریزه و دوباره توسط کبد جذب خون میشه ...
❌ و عوارضی مثل : فشار خون ، گرگرفتگی ، صدای گوش ، عصبانیت ، آ سم ، بی اشتهایی و کم خوابی و... ایجاد میکنه❗️
👈بنابراین تا جایی که ممکنِ نباید کیسه صفرا را خارج کرد بلکه باید درمانش کرد ✔️
خانه طبی نیاز هر خانواده سالم 👇🏻
🔸👉🏻 @khanetebi
فروشگاه خانه طبی 👇🏻
🔹👉🏻 @foroshgah_khanetebi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 خبری در راه است..
🔹 وعده دیدار ما با ولی امر مسلمین جهان ۱۴۰۲/۰۱/۰۱ ، رواق امام خمینی«ره»
حدادیان حرم رقیه .mp3
10.93M
#صوت_استودیویی
🎤 محمدحسین حدادیان
#حرم رقیه_سلام_علیها
👌#بسیار_دلنشین
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج
بحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
✾࿐༅✧♥️✧ ༅࿐✾
@hossienebnali
✾࿐༅✧♥️✧ ༅࿐✾