قديمی ها توی #كاسه آب ميخوردن، درسته؟🤔
محققان متوجه شدند كه علت سردرد ها ی ميگرنی كه شايع شده بين مردم، آب خوردن با #ليوان و يا #بطری هست. به دو دليل مهم:👇🏼
1️⃣ اولين دليل خيلی مهم: 👈🏼شما وقتی با ليوان يا بطری آب ميخوريد سرتون رو به عقب بر ميگردونيد، ولی وقتی با كاسه آب ميخوريد، سرتون پايين ميمونه و برای انتقال آب به دهان، كاسه رو كج ميكنيد. همين الان امتحان كنيد لطفا!!
☝️🏼 در روش با ليوان و بطری، آب وارد دهان ميشه و همونطور كه ميدونيد داخل دهان باقی مانده ی غذاهای قبلی هست و حتی ميكروب هم تشكيل شده بعضا. اين آب با اين مواد قاطی ميشه و با يك نفس كشيدن هنگام آب خوردن ميره توی سينوس ها! و باعث عفونت و سردردهای شديد میشه 🤕
2️⃣ دومين دليل اينه كه سطح #ليوان تنگه و هنگام نفس كشيدن، نفستون وارد ليوان ميشه كه اصلا خوب نيست، ❌با #كاسه، نفستون قشنگ از لبه پهن كاسه خارج ميشه.
در حقیقت دی اکسید کربن خون که باید با هر بار نفس کشیدن از دهان خارج شود، متاسفانه وارد لیوان شده مجددأ به بدن و خون برمیگردد.و بدن را بیمار میکند.🤒
#نکته : در زمان های قديم اينگونه سردردها و ميگرن وجود نداشت يا خيلی كم بوده و علت شايعش بخاطر همين سبك زندگيمونه.☝️🏼
لطفا با كاسه آب بنوشيد..😉
ارسال شده از سروش+:
🔴۱۲ توصیۀ رهبر انقلاب برای استفاده بهتر از شبهای قدر
🔹با آمادگی معنوی وارد شب قدر شوید.
🔹ساعات لیلةالقدر را مغتنم بشمارید.
🔹از رذائل مادی خود را دور کنید.
🔹بهترین اعمال در این شب، دعاست.
🔹به معانی دعاها توجه کنید.
🔹با خدا حرف بزنید.
🔹از خدای متعال عذرخواهی کنید.
🔹دلهایتان را با مقام والای امیر مؤمنان آشنا کنید.
🔹به ولیّعصر، توجّه کنید.
🔹در آیات خلقت و سرنوشت انسان تأمّل کنید.
🔹برای مسائل کشور و مسلمین دعا کنید.
🔹حاجات خود و مؤمنان را از خدا بخواهید.
📌 ناگهان زمین لرزید
◾️ ناگهان زمین لرزید، پایههای هدایت در هم شکست و فرق عدالت به دست شقیترین اشقیاء و همدستانش شکافت.
◽️ آری! ابن ملجم تنها نبود، غم فاطمه، بیست و پنج سال سکوت و تنهایی، قاسطین و مارقین و ناکثین، نادانیِ مردمانی که حقیقت را رها کردند و دروغ و تزویر را باور، همه و همه همدست او بودند برای از پا درآوردن علی و وای از این مؤمننماهای امام نشناس...
◼️ این شمشیرِ جهلِ اُمّت بود که از آستین پسرِ ملجم بیرون آمد و بر فرق علی نشست. و وای بر ما اگر از تاریخ عبرت نگیریم. امام خویش را نشناسیم و دلش را خون کنیم، خارِ چشمش شویم و استخوانی در گلویش. خدا نکند...
🔘 ویژهٔ ضربت خوردن #امام_علی
6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🔵 #سخنرانی طوفانی و تکان دهنده
🌸 فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن
🎤 #حجت_الاسلام_علوی
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
#ماه_رمضان_بهار_بندگی
.🌤اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
🆔https://eitaa.com/momenat_tf
دعای #روز_بیستم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
💥 اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي فِيهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ
💥وَ أَغْلِقْ عَنِّي فِيهِ أَبْوَابَ النِّيرَانِ
💥وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ
💥 يَا مُنْزِلَ السَّكِينَةِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ؛
💥 خدایا! امروز درهای بهشت را بر رویم بگشا.
💥و درهای آتش دوزخ را بر رویم ببند.
💥 و توفیق تلاوت قرآن را روزیام کن.
💥ای آرامبخش دلهای مؤمنان.
┄┅═✧❁•🌺•❁✧═┅┄
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و هشتاد و ششم
💣 سخنان بعد از نماز مغرب امام جماعت، معطوف به ظهور فتنه داعش در عراق بود که همین ده روز پیش، اعضای این لشگر شیطانی هزار و هفتصد نفر از دانشجویان یک دانشکده نظامی را به جرم همکاری با دولت عراق، به طور دسته جمعی اعدام کرده بودند.
🎙شیخ محمد به طور قاطع از حکم جهاد آیت الله سیستانی برای مبارزه با داعش حمایت میکرد و خبر داد که علمای اهل سنت عراق از جمله رئیس مجمع علمای اهل تسنن عراق هم قاطعانه از این حکم جهاد پشتیبانی کرده و از مردم خواستهاند که برای دفاع از هویت ملی خود، قیام کنند و چه تجلی با شکوهی بود که ماشین جنگی داعش به طمع تفرقه بین مسلمانان عراق و متلاشی کردن این کشور به حرکت در آمده و حالا شیعه و سُنی، دست در دست هم، برای در هم شکستن این فتنه پیچیده تکفیری به پا خاسته بودند.
🏻🏻درست مثل من و مجید که نوریه به اتهام تکفیر، کمر به جدایی ما بسته بود و معجزه عشق کاری کرد که من و مجید بیش از هر زمان دیگری به هم نزدیک شده و کمتر از گذشته به تفاوتهای مذهبیمان فکر کنیم.
🌃 از مسجد که بیرون آمدم، مجید را دیدم که به انتظارم مقابل در ایستاده و مثل همیشه به رویم میخندد.
📱کنارش که رسیدم، اشارهای به موبایل در دستش کرد و خبر داد:
🏻 عبدالله زنگ زده بود. گفت اومده درِ خونه، منتظره برگردیم!
🏻🏻 با هم حرکت کردیم و من همزمان سؤالم را پرسیدم:
❓کاری داشت؟
🏻شانه بالا انداخت و جواب داد:
- نمیدونم، حرفی که نزد...
💭 ولی دلش جای دیگری بود که در دنیای خودش غرق شد تا من صدایش زدم:
🏻مجید!
🏻با همان حس و حالی که نگاهش را با خودش بُرده بود، به سمتم صورت چرخاند تا سؤال کنم:
⁉ به چی فکر میکنی؟!
🏻و دل بیریای او، صادقانه پاسخ داد:
- به تو!
👁 و در برابر نگاه متعجبم، با لبخندی لبریز متانت شروع کرد:
🏻الهه جان! داشتم فکر میکردم این یک ماهی که اومدیم تو این خونه، شرایط زندگی تو خیلی عوض شده! خُب شاید قبلاً تو اینهمه مراسم دعا و جشن و عزاداری شرکت نمیکردی، ولی خُب حالا به هر مناسبتی تو این خونه یه مجلسی هست و تو هم خواه ناخواه در جریان خیلی چیزها قرار میگیری!
⁉ نمیدانستم چه میخواهد بگوید و خبر نداشتم حالا او هوایی شده تا بساط تبلیغ تشیع به پا کند که نگاهم کرد و حرف دلش را زد:
🏻حالا نظرت چیه؟!
👁 نگاهم را از چشمان مشتاق و منتظرش برداشتم که نمیخواستم بفهمد دیگر آنچنان مخالفتی با عشقبازیهای شیعیانهاش ندارم و او مثل اینکه به لرزیدن پای اعتقادم شک کرده باشد، سؤال کرد:
⁉ مثلاً تا حالا نشده احساس کنی که دلت میخواد با امام حسین (علیهالسلام) درد دل کنی؟
💓 و نمیدانم چرا نگاه دلم را به سوی امام حسین (علیهالسلام) کشید و شاید چون همیشه محرم دردهای دلش در کربلا بود، احساس میکرد اگر حسی دل مرا بُرده باشد، عشق امام حسین (علیهالسلام) است و من هنوز هم نمیتوانستم با کسی که هرگز او را ندیده و قرنها پیش از این دنیا رفته و حتی مزارش کیلومترها با من فاصله دارد، ارتباطی قلبی برقرار کنم که با صدایی سرد و بیروح، به سؤال سراپا عشق و احساسش دست رد زدم:
🏻نه!