eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
136 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
9.8هزار ویدیو
385 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرمحمد یاور رهبر: ✅ماجرای امانتی رهبر انقلاب برای یک نانوای جوان 🔻سیدمحمود رضوی، تهیه کننده سینما در صفحه اینستاگرام خود نوشت: 🔹 آقا علیرضا، یکی از جوان های خوب خراسان است که در تهران شاطری میکنند. 🔸مستند سینما انقلاب به مناسبت روز ملی سینما از تلویزیون پخش شد، علیرضا در اون‌ مستند تصاویر دیدار بچه های ماجرای نیمروز و حضرت آقا را دیده بود و اون وسط منو شناخته بود. 🔹یک شب برای خرید نان رفتم، گفت: یکبار در تلویزیون شما را محضر حضرت آقا دیدم و شناختم، تشکر کردم، فوری گفت: باز هم آقا را میبینید؟ 🔸گفتم: این دیدار مربوط به سال ۹۵ است و بعد از اون توفیق زیارت حاصل نشده. 🔹گفت: اگر مجدد دیدی “سلام مرا برسان و بگو یک بچه بجستان و همشهری شما!! در هر نماز و بعد از هر نماز شما را دعا میکند و بگو ما غیر از شما کسی را نداریم “ 🔸واقعیتش خب من هم قاعدتا دسترسی ویژه ‌ای نداشته و ندارم، گفتم: معلوم نیست باز هم توفیق زیارت را داشته باشم، اما در ذهنم هم این بود از یکی از مسئولینی که ایشان را زیارت میکند درخواست کنم سلام ایشان را برساند. 🔸هر چند یک بار که میدیدمش مجدد سوال میکرد، گفتید؟ سلام من را رساندید؟ 🔹خب ایامی بود که اوج کرونا بود و هنوز دیدارها خیلی محدود بود، هنوز سلام را نرسانده بودم! 🔸یک وقتی شایعه کسالت حضرت آقا منتشر شده بود، باز در نانوائی من را دید، اما این بار با یک اضطراب خاصی حال حضرت آقا را جویا شد، چشمانش پر شد و گفت: نگران حضرت آقاست مخصوصا بعد از نبود حاج قاسم! گفتم: به شایعات توجه نکن، خدا نگهدار آقاست. 🔹حالش دلم را لرزاند. حال خوب اشتیاق و عاشقی، ناچار شدم مزاحم یکی از نزدیکان حضرت آقا بشوم، از اشتیاق و دلداگی اش گفتم و خواهش کردم پیامش منتقل شود. 🔸چند روز بعد پاسخ علیکم السلامش رسید، همراه با یک خبر خوب، حضرت آقا یک امانتی برای آقا علیرضا داده بودند. 🔹خبر پاسخ را به علیرضا دادم، ذوق کرده بود. دیگر از آن روز فرصت دریافت امانت برایم فراهم نشده بود، 🔸صبح دیروز امانتی علیرضا توسط همان عزیز بزرگوار با محبت به دستم رسید، تا دیر وقت درگیر کار و جلسه بودم. 🔸دلم نمی‌آمد رساندن امانت را به تاخیر اندازم. حدود ساعت ۲۲ در جلسه به آقا علیرضا پیامک دادم که محل کارت هستی؟ سریع پاسخ داد؛ بله، اگر نان لازم است آماده کنم!!!! 🔹هیچ وقت نان را تلفنی و غیر حضوری سفارش نداده ام! گفتم: نه شما را کار دارم، حدود ۲۲:۳۰ میرسم! جلسه ام کمی بیشتر زمان برد! حدود ۲۲:۴۰ رسیدم به نانوائی محل کارش! انگار خبر داشت! با اینکه هوا سرد بود، گوشه خیابان منتظر بود، نانوایی خلوت و بی مشتری بود! گفتم: بیا داخل بشین! بال بال میزد که چه کارش دارم! انگشتر هدیه را از جیبم در آورد و تقدیمش کردم! چشمانش از شادی برق میزد دستانش از اشتیاق میلرزید مروارید حلقه زده در چشمانش را به زور در چشمانش نگاه داشت. در همان سرمای دیشب، صورتش خیس عرق شد میبوسید و تشکر میکرد. این اندازه اشتیاق و عاشقی ستودنی بود. 🔸اجازه گرفتم فیلم بگیرم، میخواستم فقط برای آن عزیز بزرگوار دوست داشتنی واسط این اتفاق بفرستم. از صبح طاقت نیاوردم، این عاشقی را ننویسم! 🔹انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را این حزب الله واقعی و پای کارها نگاه داشته اند، نه امثال من، طلبکارهای سفره انقلاب! به حالش غبطه خوردم! نان پدر و شیر مادرش حلال. اما غیر از او بر نائب امام عصرم (عج) افتخار میکنم، که این عشاق را دارد و برای ایشان پاسخ به این سلام ها مهم. دیشب و امروزم به حال خوش این عاشق گذشته، گزاف نیست که در این عصر بگوئیم: آقای ما نمونه دیگر نداشته است. 🔹با وجود این مشتاقان بنی صدرها و رجوی ها فقط باید آرزوهای خود را به گور ببرند.
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 آخرین وداع با 🌹شهیدحسین هریری🌹 🥺 وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
مولا جان در مرداب تیره ی دنیا گل وجودتان دلیل زندگی ست .... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. شب آرومتون مزین به لبخند رضایت مهدی فاطمه علیه السلام
ارتباط موفق_38.mp3
11.48M
🎙 ۳۸ 💠 فقط نیاز عاطفی، شغلی، اجتماعی و ... برای شروع یک ارتباط، دلیل کافی نیست! 💠 برای ورود به در هر زمینه‌ای، ابتدا باید آداب ارتباط موفق را آموخت؛ - هم عوامل ارتباط موفق - و هم موانع ارتباط موفق... 🎯 مهارت‌آموزی برای یک ارتباط موفق، دایره‌ی جذب شما را گسترش می‌دهد! 🔸 🎤 🔸 🔸 🆔 @khanevadeh_313
: بخشنده باش زمان به سرعت برق و باد سپری شد ... لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم ... نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم😭 ... نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم ... هواپیما که بلند شد✈️ ... مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم😭 .. حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد ... ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود ... حالتش با من عادی شده بود😊 ... حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم ... هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید ... اما کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد ... نه فقط با من ... با همه عوض می شد😯 ... مثل همیشه دقیق ... اما احتیاط، چاشنی تمام برخوردهاش شده بود ... ادب ... احترام ... ظرافت کلام و برخورد ... هر روز با روز قبل فرق داشت😊 ... یه مدت که گذشت ... حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد👀... دیگه به شخصی زل نمی زد ... در حالی که هنوز جسور و محکم بود ... اما دیگه بی پروا برخورد نمی کرد😌 ... رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن ... بحدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود ... که سوژه صحبت ها، شخصیت جدید دکتر دایسون و تقدیر اون شده بود ... در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم ... شیفتم تموم شد ... لباسم رو عوض کردم و از در اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد📱 ... - سلام خانم حسینی ... امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ ... می خواستم در مورد موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم ... وقتی رسیدم ... از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید ... نشست ... سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... - خانم حسینی ... می خواستم این بار، رسما از شما خواستگاری کنم💍 ... اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم... و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم😊 ... این بار مکث کوتاه تری کرد ... - البته امیدوارم ... اگر سوالی در مورد گذشته من داشتید ... مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید ...
: متاسفم 😞 حرفش که تموم شد ... هنوز توی شوک بودم ... 2 سال از بحثی که بین مون در گرفت، گذشته بود😳 ... فکر می کردم همه چیز تموم شده اما اینطور نبود ... لحظات سختی بود ... واقعا نمی دونستم باید چی بگم ... برعکس قبل ... این بار، موضوع ازدواج بود💍 ... نفسم از ته چاه در می اومد ... به زحمت ذهنم رو جمع و جور کردم ... - دکتر دایسون ... من در گذشته ... به عنوان یه پزشک ماهر و یک استاد ... و به عنوان یک شخصیت قابل احترام😌 ... برای شما احترام قائل بودم ... در حال حاضر هم ... عمیقا و از صمیم قلب💗، این شخصیت و رفتار جدیدتون رو تحسین می کنم ... نفسم بند اومد ... - اما مشکل بزرگی وجود داره که به خاطر اون ... فقط می تونم بگم ... متاسفم😔 ... چهره اش گرفته شد😞 ... سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد ... - اگر این مشکل ... فقط مسلمان نبودن منه ... من تقریبا 7 ماهی هست که مسلمان شدم😇 ... این رو هم باید اضافه کنم ... تصمیم من و اسلام آوردنم ... کوچک ترین ارتباطی با علاقه من به شما نداره😌 ... شما همچنان مثل گذشته آزاد هستید ... چه من رو انتخاب کنید ... چه پاسخ تون مثل قبل، منفی باشه ... من کاملا به تصمیم شما احترام می گذارم ... و حتی اگر خلاف احساس من، باشه ... هرگز باعث ناراحتی تون در زندگی و بیمارستان 🏨نمیشم😌 ... با شنیدن این جملات شوک شدیدتری بهم وارد شد😳 ... تپش قلبم رو توی شقیقه و دهنم حس می کردم💓 ... مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم ... هرگز فکرش رو هم نمی کردم ... یان دایسون ... یک روز مسلمان بشه😇 ...
👈ردّ مظالم چیست؟ «رد مظالم» در لغت به معنای تبرئه از حقوق دیگران است، ولی در اصطلاح فقهی به صدقه‌ای گفته می‌شود که شخصی از طرف مالک پرداخت می‌کند که البته همراه با خاصی است. ✳️ و به زبان ساده تر رد مظالم به اموال و بدهي هايي گفته مي شود که انسان از روي ظلم و بي عدالتي از بندگان خدا گرفته و نپرداخته است. اگر شخص مقدار حق الناس را می‌داند ،همان مقدار را ،در صورت نومیدی از یافتن صاحبان آن با اجازه مرجع تقلید، صدقه بدهد،اگر مقدار آن را نمی‌داند به هر مقداری که یقین دارد، آن را صدقه بدهد. اگر مقدار را به هیچ وجه نمی‌داند باید یک پنجم مالی که در آن حرام قرار دارد را به نیت ادای وظیفه اعم از خمس و صدقه با اجازه مرجع تقلید صدقه بدهد‌ و صاحبش نامعلوم است. 📚سید محمود شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴ ،۸) 📚«فرهنگ لغت دهخدا» ┄┅═✧❁•🍃🌺🍃•❁✧═┅┄
نقل می کند: دوستى داشتم که از دبیران بنى امیّه بود؛ به من گفت: از امام صادق علیه السلام براى من اجازه ملاقات بگیر. من از حضرت اجازه خواستم و ایشان اجازه داد. وقتى آن مرد به حضور حضرت رسید، سلام کرد و نشست و سپس گفت: فدایت شوم، من در دستگاه ادارى این جماعت کار مى کردم و از دنیاى آنان به مال و منال فراوانى رسیدم و براى به دست آوردن آن، چشم بر هم نهادم (به حلال و حرام توجّهى نکردم) ··· آیا راهى براى بیرون آمدن [از این وضع]دارم؟ امام فرمودند: اگر برایت بگویم انجام مى دهى؟ عرض کرد: انجام مى دهم. فرمود: از تمام مال و ثروتى که در دستگاه ادارى آن‌ها به دست آورده اى خودت را خلاص کن. کسانى را که مى شناسى مالشان را به آن‌ها برگردان و کسانى را که نمى شناسى از طرفشان صدقه بده. در این صورت، من براى تو ضمانت مى کنم که خداوند عزّ و جلّ تو را به بهشت برد. 📚اصول کافی ┄┅═✧❁•🍃🌺🍃•❁✧═┅┄