eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۹۹》 : وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللَّهِ وَ صَلَوَاتِ الرَّسُولِ ۚ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَّهُمْ ۚ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ : گروهى (دیگر) از عربهاى بادیه نشین، به خدا و روز بازپسین ایمان دارند. و آنچه را انفاق مى کنند، مایه تقرّب به خدا، و دعاى پیامبر مى دانند. آگاه باشید اینها مایه تقرّب آنهاست! خداوند بزودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت. به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است. به مؤمنان با اخلاص بادیه نشین اشاره کرده مى گوید: اما گروهى از این عرب هاى بادیه نشین کسانى هستند که، ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند (وَ مِنَ الأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ). به همین دلیل، هیچ گاه انفاق در راه خدا را، غرامت و زیان نمى دانند، بلکه با توجه به پاداش هاى وسیع الهى در این جهان و سراى دیگر، این کار را وسیله نزدیکى به خدا، و مایه توجه و دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، که افتخار و برکت بزرگى است مى شمارند (وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُبات عِنْدَ اللّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ). در اینجا خداوند، این طرز فکر آنها را با تأکید فراوان تصدیق مى کند، و مى فرماید: آگاه باشید این انفاق ها، به طور قطع، مایه تقرّب آنها در پیشگاه خداوند است (أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ). و به همین دلیل، خدا آنان را به زودى در رحمت خود وارد مى سازد (سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فی رَحْمَتِهِ). و اگر لغزش هائى از آنها سرزده باشد، به خاطر ایمان و اعمال پاکشان، آنها را مى بخشد. زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است (إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ). تأکیدهاى پى در پى که در این آیه دیده مى شود، به راستى جالب است، کلمه أَلا و إِنَّ که هر دو براى بیان تأکید مى باشند. و پس از آن، جمله سَیُدْخِلُهُمُ اللّهُ فی رَحْمَتِهِ ، مخصوصاً با توجه به فِى که ورود و غوطه ور شدن در رحمت الهى را مى رساند. و سرانجام، جمله آخر، که با إِنَّ و دو صفت از صفات مهرآمیز خدا (غفور و رحیم) را ذکر مى کند، همه بیان کننده نهایت لطف و رحمت خدا، درباره این گروه است. شاید به این جهت که این گروه، با محروم بودن از تعلیم و تربیت، و عدم دسترسى کافى به آیات الهى، و سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، باز از جان و دل اسلام را پذیرا شده اند، و با نداشتن امکانات مالى (چنان که وضع بادیه نشینان ایجاب مى کند)، از انفاق در راه خدا خوددارى نمى کنند. بنابراین، شایسته هر گونه تقدیر و تشویق اند، بیش از آنچه شهرنشینان متمکّن، شایستگى دارند. مخصوصاً، توجه به این نکته لازم است که: در مورد اعراب منافق جمله عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ ـ که نشان دهنده احاطه بدبختى ها به آنها است ـ به کار رفته، اما در مورد اعراب با ایمان و فداکار کلمه فی رَحْمَتِهِ که بیانگر احاطه رحمت الهى به آنها است. یکى، در رحمت خداوند غوطه ور است، و دیگرى را، بدبختى ها احاطه کرده است! ✍تهیه و تنظیم :عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۰۰》 : وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ : پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانى که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند. و باغهاى بهشتى براى آنان آماده ساخته، که نهرها از پاى درختانش جارى است. جاودانه در آن خواهند ماند. و این است رستگارى و پیروزى بزرگ! پیشگامان اسلام به دنبال آیات گذشته، که بیان حال کفار و منافقان را مى نمود، در این آیه، اشاره به گروه هاى مختلف از مسلمانان راستین شده است و آنها را در سه گروه مشخص، تقسیم مى کند. 1⃣ نخست آنها که پیشگامان در اسلام و هجرت بوده اند(وَ السّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ). 2⃣ دوم: آنها که پیشگام در نصرت و یارى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و یاران مهاجرش بودند(وَ الأَنْصارِ). 3⃣ سوم: آنها که بعد از این دو گروه آمدند، و از برنامه هاى آنها به نیکى پیروى کردند، و با انجام اعمال نیک، قبول اسلام، هجرت، و نصرت آئین پیامبر(صلى الله علیه وآله)، به آنها پیوستند(وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان). روشن شد منظور از بِإِحْسان ، در واقع بیان اعمال و معتقداتى است که، در آنها از پیشگامان اسلام پیروى مى کنند، و به تعبیر دیگر: احسان ، بیان وصف برنامه هائى است که، از آن متابعت مى شود. ولى، این احتمال نیز در معنى آیه داده شده است که: احسان بیان وصف چگونگى متابعت و پیروى باشد، یعنى: آنها که به طور شایسته پیروى مى کنند (در صورت اول باء به معنى فِى ، و در صورت دوم به معنى مَعَ است). گر چه ظاهر آیه، مطابق تفسیر اول است. پس از ذکر این گروه سه گانه، مى فرماید: هم خداوند از آنها راضى، و هم آنها از خدا راضى شده اند (رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ). رضایت خدا از آنها; به خاطر ایمان و اعمال صالحى است که انجام داده اند، و خشنودى آنان از خدا، به خاطر پاداش هاى گوناگون، فوق العاده و پر اهمیتى است، که به آنان ارزانى داشته. به تعبیر دیگر: آنچه خدا از آنها خواسته، انجام داده اند، و آنچه آنها از خدا خواسته اند، به آنان بخشیده، بنابراین، هم خدا از آنها راضى است، و هم آنان از خدا راضى هستند. با این که، جمله گذشته همه مواهب و نعمت هاى الهى را در برداشت، (مواهب مادّى و معنوى، جسمانى و روحانى) ولى، بعنوان تأکید و بیان تفصیل بعد از اجمال ، اضافه مى کند: خداوند براى آنها باغ هائى از بهشت فراهم ساخته، که از زیر درختانش نهرها جریان دارند (وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنّات تَجْری تَحْتَهَا الأَنْهارُ). از امتیازات این نعمت، آن است که: ⚜🔸جاودانى است و همواره در آن خواهند ماند(خالِدینَ فیها أَبَداً). و مجموع این مواهب معنوى و مادّى، براى آنها پیروزى بزرگى محسوب مى شود(ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ). چه پیروزى از این برتر، که انسان احساس کند آفریدگار، معبود و مولایش، از او خشنود است، و کارنامه قبولى او را امضاء کرده؟ و چه پیروزى از این بالاتر، که با اعمال محدودى در چند روز عمر فانى، مواهب بى پایان ابدى پیدا کند. این احتمال نیز وجود دارد که رضایت خدا مربوط به پذیرش آئین او باشد و رضایت آنها به خاطر عظمت قدرت و خروج از تحت سلطه فرهنگ منحط و ستمگران جاهلى. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۰۱》 : وَ مِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ ۖ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ : و از (میان) اعرابِ بادیه نشین که اطراف شما هستند، جمعى منافقند. و از اهل مدینه (نیز)،گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمى شناسى، ولى ما آنها را مى شناسیم. بزودى آنها را دو بار مجازات مى کنیم (:مجازاتى در زمان حیات، ومجازاتى به هنگام مرگ). سپس به سوى مجازات بزرگى (در قیامت) فرستاده مى شوند. منافقان مدینه بار دیگر قرآن مجید، بحث را متوجه اعمال منافقان و گروه هاى آنها کرده مى‌فرماید: از میان کسانى که در اطراف شهر شما مدینه هستند، گروهى منافقند(وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الأَعْرابِ مُنافِقُونَ). یعنى نباید تنها توجه خود را به منافقان داخل بیندازید، باید هشیار باشید، منافقان بیرون را نیز زیر نظر بگیرید، و مراقب فعالیت هاى خطرناک آنان باشید. کلمه أَعْراب همان گونه که سابقاً هم اشاره کردیم، معمولاً به عرب‌هاى بادیه نشین گفته مى شود. آنگاه اضافه مى کند: در خود مدینه و از اهل مدینه نیز، گروهى سخت به نفاق پایبندند(وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ). نفاق را تا سر حدّ سرکشى و طغیان رسانده، سخت به آن پایبند، و در آن صاحب تجربه اند! مَرَدُوا از ماده مرد ، (بر وزن سرد)، به معنى طغیان و سرکشى و بیگانگى مطلق مى باشد، و در اصل به معنى برهنگى و تجرد آمده، و به همین جهت به پسرانى که هنوز مو در صورتشان نروئیده است أمرد مى گویند. شجرة مرداء یعنى: درختى که هیچ برگ ندارد، و مارد به معنى شخص سرکش است، که به کلّى از اطاعت فرمان خارج شده است. بعضى از مفسران و اهل لغت، این ماده را به معنى تمرین نیز گرفته اند (از جمله در تاج العروس و قاموس تمرین، یکى از معانى آن ذکر شده است). و این، شاید به خاطر آن باشد که تجرد مطلق از چیزى، و خروج کامل از آن بدون ممارست و تمرین ممکن نیست. به هر حال، این گروه از منافقان، چنان از حق و حقیقت عارى، و چنان بر کار خود مسلط بودند که مى توانستند: خود را در صف مسلمانان راستین جا بزنند، بدون این که کسى متوجه نفاق آنها بشود. این تفاوت تعبیر، درباره منافقان داخلى و خارجى در این آیه، گویا اشاره به این نکته است که: منافقان داخلى در کار خود مسلط تر و طبعاً خطرناک ترند، و مسلمانان باید شدیداً مراقب آنها باشند، هر چند منافقان خارجى را نیز، نباید از نظر دور دارند. لذا بلافاصله بعد از آن مى‌فرماید: تو آنها را نمى شناسى، ولى ما مى‌شناسیم(لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ). البته، این اشاره به علم عادى و معمولى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) است، ولى هیچ منافات ندارد که او از طریق وحى، و تعلیم الهى، به اسرار آنان کاملاً واقف گردد.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۰۲》 : وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ : و گروهى دیگر (مؤمنانى هستند که) به گناهان خود اعتراف کرده اند. و کار خوب و بد را به هم آمیخته اند. امید مى رود که خداوند توبه آنها را بپذیرد. به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است. توبه کاران پس از اشاره به وضع منافقان داخل و خارج مدینه در آیه قبل، در اینجا به وضع گروهى از مسلمانان گناهکار، که اقدام به توبه و جبران اعمال سوء خود کردند اشاره مى کند و مى فرماید: گروه دیگرى از آنها به گناهان خود اعتراف کردند(وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ). و اعمال صالح و ناصالح را به هم آمیختند(خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً). پس از آن مى افزاید: امید مى رود که خداوند توبه آنها را بپذیرد و رحمت خویش را به آنان بازگرداند (عَسَى اللّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ). زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است ، داراى رحمتى وسیع و گسترده (إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ). تعبیر به عَسى در آیه فوق، که معمولاً در موارد امیدوارى و احتمال پیروزى، توأم با احتمال عدم پیروزى به کار مى رود، شاید به خاطر آن است که آنها را در میان بیم و امید، و خوف و رجاء، که دو وسیله تکامل و تربیت است قرار دهد. این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر به عَسى اشاره به این باشد که علاوه بر توبه و ندامت و پشیمانى، باید در آینده کارهاى دیگرى را انجام دهند، و گذشته را با اعمال نیک خود جبران نمایند. ولى با توجه به این که، آیه را با بیان غفران و رحمت الهى تکمیل مى‌کند، جنبه امیدوارى در آن غلبه دارد. این نکته نیز روشن است نزول آیه درباره ابو لبابه و یا سایر متخلفان جنگ تبوک ، مفهوم وسیع آیه را به آن اختصاص نمى دهد، بلکه تمام افرادى که اعمال نیک و بد را به هم آمیخته اند، و از کارهاى بد خویش پشیمانند را فرا مى گیرد. و لذا از بعضى دانشمندان نقل شده آیه فوق امیدبخش ترین آیات قرآن است، که درها را به روى گنهکاران گشوده، و توبه کاران را به سوى خود دعوت مى کند. ✍تهیه و تنظیم :عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۰۳》 : خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِم بِهَا وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ : از اموال آنها صدقه اى (بعنوان زکات) بگیر،تا بوسیله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى. و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن. که دعاى تو، مایه آرامش آنهاست. و خداوند شنواو داناست. : زکات عامل پاکى فرد و جامعه در نخستین آیه مورد بحث، اشاره به یکى از احکام مهم اسلامى، یعنى: مسأله زکات شده است، و به عنوان یک قانون کلى به پیامبر(صلى الله علیه وآله)چنین دستور مى دهد: از اموال آنها صدقه اى (به عنوان زکات) بگیر ! (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً). کلمه مِن که براى بیان تبعیض است، نشان مى دهد: زکات همواره جزئى از مال را تشکیل مى دهد، نه همه آن و نه قسمت عمده آن را. آنگاه به دو قسمت از فلسفه اخلاقى، روانى و اجتماعى زکات اشاره کرده مى فرماید: تو با این کار آنها را پاک مى کنى و نموّ مى دهى (تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها). آنها را از رذائل اخلاقى، از دنیاپرستى و بخل و امساک پاک مى کنى، و نهال نوع دوستى، سخاوت، و توجه به حقوق دیگران را در آنها پرورش مى دهى. از این گذشته، مفاسد و آلودگى هائى که در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتى، و محرومیت گروهى از جامعه به وجود مى آید، با انجام این فریضه الهى برمى چینى، و صحنه اجتماع را از این آلودگى ها پاک مى سازى. و نیز، همبستگى اجتماعى و نموّ و پیشرفت اقتصادى را، در سایه این گونه برنامه ها تأمین مى نمائى. بنابراین حکم، زکات هم پاک کننده فرد و اجتماع است، هم نموّ دهنده بذرهاى فضیلت در افراد، و هم سبب پیشرفت جامعه، و این رساترین تعبیرى است که درباره زکات مى توان گفت. از یکسو، آلودگى ها را مى شوید و از سوى دیگر تکامل آفرین است. این احتمال نیز، در معنى آیه داده شده که: فاعل تُطَهِّرُهُم زکات باشد، و فاعل تُزَکِّیهِم پیامبر(صلى الله علیه وآله)، بنابراین، معنى آیه چنین خواهد بود: زکات آنها را پاک مى کند، و به وسیله آن تو آنها را پرورش مى دهى. ولى اظهر این است که: فاعل در هر دو، شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى باشد، همان گونه که در آغاز، معنى کردیم، هر چند از نظر نتیجه تفاوت چندانى میان این دو تعبیر وجود ندارد. پس از آن، اضافه مى کند: هنگامى که از آنها زکات مى گیرى، براى آنها دعا کن، و به آنها درود بفرست ! (وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ). این نشان مى دهد که: حتى در برابر انجام وظائف واجب، باید از مردم تشکر و تقدیر کرد، و مخصوصاً از طریق معنوى و روانى آنها را تشویق نمود. لذا در روایات مى خوانیم: هنگامى که مردم زکات خود را خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى آوردند، پیامبر(صلى الله علیه وآله)با جمله أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِم به آنها دعا مى کرد. سپس مى افزاید: این دعا و درود تو، مایه آرامش خاطر آنهاست (إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ). چرا که از پرتو این دعا، رحمت الهى بر دل و جان آنها نازل مى شود، آن گونه که آن را احساس مى کنند، به علاوه قدردانى پیامبر(صلى الله علیه وآله)و یا کسانى که در جاى او قرار مى گیرند، و زکات اموال مردم را مى پذیرند، یک نوع آرامش روحى و فکرى به آنها مى بخشد، که اگر ظاهراً چیزى را از دست داده اند، بهتر از آن را به دست آورده اند. جالب این که: تا کنون نشنیده ایم مأموران وصول مالیات، موظف باشند از مردم تشکر کنند، ولى این دستور، به عنوان یک حکم مستحب، در برنامه هاى اسلامى، روشنگر عمق جنبه هاى انسانى در احکام است. و در پایان آیه به تناسب بحثى که گذشت مى گوید: خداوند شنوا و دانا است (وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ). هم دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)را مى شنود، و هم از نیات زکات دهندگان آگاه است. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۰۴》 : أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ : آیا نمى دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مى پذیرد و صدقات را مى گیرد، و خداوند توبه پذیر و مهربان است؟! و از آنجا که بعضى از گنهکاران، مانند: متخلفان جنگ تبوک اصرار داشتند: پیامبر(صلى الله علیه وآله) توبه آنها را بپذیرد، در دومین آیه مورد بحث، به این موضوع اشاره مى کند که: پذیرش توبه، کار پیامبر نیست. مى فرماید: آیا آنها نمى دانند: تنها خداوند توبه را از بندگانش مى پذیرد (أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ). نه تنها پذیرنده توبه او است، بلکه زکات و یا صدقات دیگرى را که به عنوان کفاره گناه و تقرب به پروردگار مى دهند، نیز خدا مى گیرد (وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ). شک نیست که گیرنده زکات و صدقات، یا پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) و پیشواى مسلمین است و یا افراد مستحق، و در هر صورت خداوند به ظاهر آنها را نمى گیرد، ولى از آنجا که دست پیامبر و پیشوایان راستین، دست خدا است، چرا که آنها نماینده خدا هستند، گوئى خداوند این صدقات را مى گیرد. همچنین، بندگان نیازمندى که به اجازه و فرمان الهى این گونه کمک ها را مى پذیرند، آنها نیز در حقیقت نمایندگان پروردگارند، و به این ترتیب دست آنها نیز دست خدا است. این تعبیر، یکى از لطیف ترین تعبیراتى است که، عظمت و شکوه این حکم اسلامى، یعنى زکات را مجسم مى سازد، و علاوه بر تشویق همه مسلمانان به این فریضه بزرگ الهى، به آنها هشدار مى دهد، در پرداخت زکات و صدقات نهایت ادب و احترام را به خرج دهند، چرا که گیرنده خدا است، نکند، همچون افراد کوتاه فکر، چنین تصور کنند، مانعى ندارد شخص نیازمند مورد تحقیر قرار گیرد، و یا آن چنان زکات را به او بپردازند، که شخصیتش در هم شکسته شود. به عکس، باید همچون بنده خاضعى در مقابل ولى نعمت خود، شرط ادب را در اداى زکات و رساندن به اهلش رعایت کنند. در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: إِنَّ الصَّدَقَةَ تَقَعُ فِى یَدِ اللّهِ قَبْلَ أَنْ تَصِلَ إِلى یَدِ السّائِلِ؛ صدقه پیش از آن که در دست نیازمند قرار بگیرد، به دست خدا مى رسد ! در حدیث دیگرى از امام سجاد (علیه السلام) آمده: إِنَّ الصَّدَقَةَ لاتَقَعُ فِى یَدِ الْعَبْدِحَتّى تَقَعَ فِى یَدِ الرَّبِّ: صدقه در دست بنده قرار نمى گیرد، مگر این که قبلاً در دست خدا قرار بگیرد. (نخست به دست خدا و بعد به دست بنده مى رسد). حتى در روایتى، تصریح شده: همه اعمال این آدمى را فرشتگان تحویل مى گیرند، جز صدقه، که مستقیماً به دست خدا مى رسد. این مضمون که با عبارات گوناگون در روایات اهل بیت(علیهم السلام) خواندیم، از طرق اهل تسنن نیز، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) با تعبیر دیگرى نقل شده است، در صحیح مسلم و بخارى چنین آمده است: ما تَصَدَّقَ أَحَدُکُمْ بِصَدَقَة مِنْ کَسْب حَلال طَیِّب ـ وَ لایَقْبَلُ اللّهُ إِلاَّ الطَّیِّبَ ـ إِلاّ أَخَذَهَا الرَّحْمنُ بِیَمِیْنِهِ وَ إِنْ کانَتْ تَمْرَةً فَتَرْبُوا فِى کَفِّ الرَّحْمنِ حَتّى تَکُونَ أَعْظَمَ مِنَ الْجَبَلِ؛ هیچ کس از شما صدقه اى از در آمد حلالى نمى پردازد ـ و البته خداوند جز حلال قبول نمى کند ـ مگر این که خداوند با دست راست خود آن را مى گیرد، حتى اگر یک دانه خرما باشد، سپس در دست خدا نموّ مى کند تا بزرگ تر از کوه شود. این حدیث، که پر از تشبیه و کنایه هاى پر معنى است، روشنگر اهمیت فوق العاده خدمات انسانى، و کمک به نیازمندان، در تعلیمات اسلام است. تعبیرات مختلف دیگرى که در احادیث در این زمینه وارد شده، به قدرى جالب و پر اهمیت است که، پرورش یافتگان این مکتب را، چنان در برابر نیازمندانى که کمک هاى مالى را مى گیرند خاضع مى کند، که گوئى شخص نیازمند بر آنها منّت گذارده، و افتخار داده که آن کمک را از آنان پذیرفته است! مثلاً از بعضى از احادیث استفاده مى شود: پیشوایان معصوم، گاهى پیش از آن که صدقه اى را به شخص نیازمند بدهند، نخست دست خود را به علامت احترام و تعظیم مى بوسیدند، سپس آن را به نیازمند مى دادند. یا این که، نخست آن را به نیازمند مى دادند، بعد از او مى گرفتند، و آن را مى بوسیدند و مى بوئیدند، و به او باز مى گردانیدند; چرا که به دست خدا رسیده بود.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۰۵》 : وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ ۖ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ : بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى بینند! و بزودى، به سوى داناى نهان و آشکار، بازگردانده مى شوید. و شما را به آنچه عمل مى کردید، خبر می دهد. در آخرین آیه، بحث هاى گذشته را به شکل تازه اى مورد تأکید قرار مى دهد، و به پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور مى دهد: این موضوع را به همه مردم ابلاغ کن و بگو اعمال و وظائف خود را انجام دهید، و بدانید هم خدا و هم رسولش و هم مؤمنان، اعمال شما را خواهند دید (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ). اشاره به این که: کسى تصور نکند، اگر در خلوتگاه یا در میان جمع، عملى را انجام مى دهد، از دیدگاه علم خدا مخفى و پنهان مى ماند، بلکه علاوه بر خداوند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان نیز از آن آگاهند. مى دانیم توجه و ایمان به این حقیقت، چه اثر عمیق و فوق العاده اى در پاک سازى اعمال و نیّات دارد. معمولاً اگر انسان حسّ کند، حتى یک نفر مراقب او است، وضع خود را چنان مى کند که مورد ایراد نباشد، چه رسد به این که احساس نماید، خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مؤمنان از اعمال او آگاه مى شوند. این آگاهى، مقدمه پاداش و یا کیفرى است که در جهان دیگر در انتظار او است، لذا به دنبال این جمله مى افزاید: و به زودى به سوى کسى که آگاه از پنهان و آشکار است باز مى گردید، و شما را به آنچه عمل کرده اید خبر مى دهد (وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) و بر طبق آن جزا خواهد داد. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۰۶》 : وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ : و گروهى دیگر به فرمان خدا واگذار شده اند (و کارشان با خداست). یا آنها را مجازات مى کند، و یا توبه آنان را مى پذیرد (هر طور که شایسته باشند). و خداوند دانا و حکیم است. در این آیه، اشاره به گروه دیگرى از گنهکاران شده است، که پایان کار آنها درست روشن نیست، نه چنانند که مستحق رحمت الهى باشند، و نه چنانند که بتوان از آمرزش آنها به کلّى مأیوس بود. لذا قرآن درباره آنها مى فرماید: گروه دیگرى کارشان متوقف بر فرمان خدا است، یا آنها را مجازات مى کند، و یا توبه آنان را مى پذیرد (وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لاَِمْرِ اللّهِ إِمّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ). مُرْجَون از ماده ارجاء ، به معنى تأخیر و توقیف است، و در اصل، از رجاء به معنى امیدوارى گرفته شده، و از آنجا که گاهى انسان چیزى را به امید هدفى به تأخیر مى اندازد، این کلمه به معنى تأخیر آمده است، ولى تأخیرى که با یک نوع امیدوارى توأم است. در حقیقت، این گروه، نه چنان ایمان پاک و محکم و اعمال صالح روشنى دارند که بتوان آنها را سعادتمند و اهل نجات دانست، و نه چنان آلوده و منحرفند که بشود قلم سرخ به روى آنان کشید، و آنها را شقاوتمند دانست، تا لطف الهى (البته با توجه به مقتضیات روحى و موقعیت آنان) با آنها چه معامله کند؟ و در پایان آیه اضافه مى کند: خداوند بدون حساب با آنها رفتار نمى کند، بلکه با علم خویش و به مقتضاى حکمتش، با آنها رفتار خواهد نمود; چرا که خداوند علیم و حکیم است (وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ). در اینجا سؤال مهمى پیش مى آید، که مفسران کمتر به بحث جامعى پیرامون آن پرداخته اند، و آن این که: این گروه، با گروهى که در آیه ۱٠۲ همین سوره وضع حالشان گذشت چه تفاوتى دارند؟ هر دو گروه جزء گنهکاران بودند، و هر دو از گناه خود توبه کردند (زیرا گروه اول، با اعتراف به گناه ابراز پشیمانى نمودند، و از جمله إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ استفاده مى شود که، گروه دوم نیز توبه نموده اند). همچنین، هر دو گروه، در انتظار رحمت الهى هستند، و در میان خوف و رجاء قرار دارند. در پاسخ این سؤال مى توان گفت: این دو گروه از دو جهت با هم تفاوت دارند: ۱ ـ گروه اول، زود توبه کردند، و آشکارا به علامت پشیمانى ـ همانند ابولبابه ـ خود را به ستون مسجد بستند، خلاصه ندامت خود را با صراحت اظهار داشتند، و آمادگى خود را براى هر گونه جبران بدنى و مالى اظهار کردند. اما گروه دوم، کسانى بودند که پشیمانى خود را در آغاز اظهار نکردند، هر چند در دل پشیمان شدند، و اعلام آمادگى براى جبران ننمودند، و در حقیقت مى خواستند به سادگى از گناهان بزرگ خود بگذرند. این گروه، که نمونه آشکار آنها سه نفرى است که در بالا اشاره شد، و شرح حال آنها به زودى خواهد آمد، در میان خوف و رجاء باقى ماندند. لذا مى بینیم، پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور داد: مردم از آنها فاصله بگیرند، با آنها قطع ارتباط کنند، این وضع، آنان را در محاصره اجتماعى شدیدى قرار داد، و سرانجام ناچار شدند از همان راهى بروند که گروه قبل رفتند، و چون قبولى توبه این گونه اشخاص، در آن زمان، باید با نزول آیه اى اعلام مى شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) همچنان در انتظار وحى بود، تا این که پس از پنجاه روز، یا کمتر توبه آنان پذیرفته شد. به همین جهت، در ذیل آیه اى که درباره گروه اول است، جمله إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیْم که دلیل بر پذیرش توبه آنها است وارد شده، ولى درباره گروه دوم، تا زمانى که مسیرشان را عوض نکرده اند، جمله وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ آمده است، که هیچ نشانه اى از قبول توبه در آن نمى باشد. البته، جاى تعجب نیست که در گناهان بزرگ، مخصوصاً در عصر نزول آیات قرآن، ندامت و پشیمانى، براى قبول توبه کافى نباشد، بلکه اقدام به جبران و اعتراف آشکار به گناه، و سپس نزول آیه اى دائر بر قبولى توبه، شرط باشد.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۰۷》 : وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبْلُ ۚ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ ۖ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ : (گروهى دیگر از منافقان) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان رساندن (به اسلام)، و (تقویت) کفر، و تفرقه افکنى میان مؤمنان، و کمینگاهى براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود. آنها سوگند یاد مى کنند که: «جز نیکى (و خدمت)، نظرى نداشته ایم.» امّا خداوند گواهى مى دهد که آنها قطعاً دروغگو هستند. بتخانه اى در چهره مسجد! در آیات گذشته، به وضع گروه هاى مختلفى از مخالفان اشاره شد، و در آیهٔ مورد بحث و آیات بعدی ، گروه دیگرى از آنها را معرفى مى کند، گروهى که با یک نقشه ماهرانه حساب شده وارد میدان شدند، ولى لطف الهى به یارى مسلمانان شتافت، و این نقشه نیز نقش بر آب شد. در نخستین آیه مى گوید: گروهى دیگر از آنها کسانى هستند که مسجدى در مدینه اختیار کردند که هدف هاى شومى زیر این نام مقدس نهفته بودند (وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً). آنگاه، هدف هاى آنها را در چهار قسمت زیر خلاصه مى کند: 1⃣ منظور آنها این بود که: با این عمل ضرر و زیانى به مسلمانان برسانند(ضِراراً). ضِرار به معنى: زیان رسانیدن عمدى است، آنها در واقع درست به عکس آنچه ادعا داشتند، که هدفشان تأمین منافع مسلمانان و کمک به بیماران و از کار افتادگان است، مى خواستند با این مقدمات پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را نابود، و مسلمانان را در هم بکوبند، و حتى اگر توفیق یابند نام اسلام را از صفحه جهان براندازند. 2⃣ تقویت مبانى کفر و بازگشت دادن مردم به وضع قبل از اسلام(وَ کُفْراً). 3⃣ ایجاد تفرقه در میان صفوف مؤمنان(وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ). زیرا با اجتماع گروهى در این مسجد، مسجد قبا که نزدیک آن بود، و یا مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) که از آن فاصله داشت، از رونق مى افتاد. از این جمله ـ آن چنان که بعضى مفسران استفاده کرده اند ـ چنین بر مى‌آید که نباید فاصله میان مساجد آن چنان کم باشد که، روى اجتماع یکدیگر اثر بگذارند. بنابراین، آنها که روى تعصب هاى قومى، و یا اغراض شخصى، مساجد را در کنار یکدیگر مى سازند، و جماعات مسلمین را آن چنان پراکنده مى کنند که صفوف جماعت آنها خلوت، بى رونق و بى روح مى شود، عملى بر خلاف اهداف اسلامى انجام مى دهند. 4⃣آخرین هدف آنها این بود که: مرکز و کانونى براى کسى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود، و سوابق سوئش بر همگان روشن بود بسازند(وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ) تا از این پایگاه نفاق، برنامه هاى خود را عملى سازند. عجب این است که تمام این اغراض سوء و اهداف شوم را، در یک لباس زیبا و ظاهر فریب پیچیده بودند. و حتى سوگند یاد مى کردند که ما جز نیکى، قصد و نظر دیگرى نداشتیم (وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى). و این است آئین منافقان در هر عصر و زمان، که علاوه بر استتار در پرده هاى ظاهراً زیبا، متوسل به انواع سوگندهاى دروغین، براى منحرف ساختن افکار عمومى مى شوند. ولى قرآن اضافه مى کند: خداوندى که از اسرار درون همه آگاه است، و غیب و شهود برایش یکسان مى باشد، گواهى مى دهد که به طور مسلّم آنها دروغگو هستند(وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ). در این جمله، انواع تأکیدها براى تکذیب آنان به چشم مى خورد. نخست این که: جمله اسمیه است. و دیگر این که: کلمه إِنَّ براى تأکید است. و نیز لام لَکاذِبُون ، که به اصطلاح لام ابتدا و براى تأکید مى‌باشد. و همچنین کاذِبُون به جاى فعل ماضى که دلیل بر استمرار و ادامه دروغگوئى آنان مى باشد. و به این ترتیب، خداوند با شدیدترین وجهى، سوگندهاى غلیظ و شدید آنان را تکذیب مى کند!. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۰۸》 : لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا ۚ لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ : هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست! مسجدى که از روز نخست برپایه تقوا بنا شده، شایسته تر است که در آن (به عبادت) بایستى. در آن، مردانى هستند که دوست مى دارند پاکیزه باشند. و خداوند پاکیزگان را دوست دارد. در این آیه، تأکید بیشترى روى این موضوع حیاتى کرده، به پیامبرش صریحاً چنین دستور مى دهد: هرگز در این مسجد قیام به عبادت مکن! و نماز مگزار! (لاتَقُمْ فیهِ أَبَداً). بلکه به جاى این مسجد، آن مسجدى که در روز نخست بر اساس تقوا بنا شده شایسته تر است که در آن به عبادت بایستى (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ). نه این مسجدى که، شالوده و اساسش از روز نخست، بر کفر و نفاق، بى دینى و تفرقه بنا شده است. کلمه أَحَقّ (شایسته تر)، گر چه افعل التفضیل است، ولى، در اینجا به معنى مقایسه دو چیز در شایستگى نیامده، بلکه شایسته و ناشایسته‌اى را مقایسه مى کند، و این در آیات قرآن، احادیث، و سخنان روزمره نمونه هاى زیادى دارد. مثلاً: گاه به شخص ناپاک و دزد مى گوئیم: پاکى و درست کارى براى تو بهتر است، معنى این سخن آن نیست که، دزدى و ناپاکى خوب است، ولى پاکى از آن بهتر است، بلکه، مفهومش این است: پاکى خوب، و دزدى بد و ناشایست است. مفسران گفته اند: مسجدى که در جمله فوق به آن اشاره شده، که شایسته است پیامبر(صلى الله علیه وآله)در آن نماز بخواند، همان مسجد قبا است، که منافقان مسجد ضرار را در نزدیک آن ساخته بودند. البته این احتمال نیز داده شده که: منظور، مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله)و یا همه مساجدى است که، بر اساس تقوا بنا شود، ولى با توجه به تعبیر أَوَّلِ یَوْم (از روز نخست)، و با توجه به این که مسجد قبا، نخستین مسجدى بود که در مدینه ساخته شد، احتمال اول مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند این کلمه با مساجدى همچون مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز سازگار است. سپس قرآن اضافه مى کند: علاوه بر این که این مسجد از اساس بر شالوده تقوا گذارده شده، گروهى از مردان در آن به عبادت مشغولند، که دوست مى دارند خود را پاکیزه نگه دارند، و خدا پاکیزگان را دوست مى دارد (فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ). در این که منظور از این پاکیزگى، پاکیزگى ظاهرى و جسمانى، یا معنوى و باطنى است، در میان مفسران گفتگو است، در روایتى که در تفسیر تبیان و مجمع البیان ، در ذیل این آیه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده چنین مى‌خوانیم که به اهل مسجد قبا فرمود: ماذا تَفْعَلُونَ فِی طُهْرِکُمْ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى قَدْ أَحْسَنَ عَلَیْکُمُ الثَّناءَ، قالُوا نَغْسِلُ أَثَرَ الْغائِطِ: شما به هنگام پاک ساختن خود، چه کارى انجام مى دهید که خداوند این چنین شما را مدح کرده است؟ عرض کردند: ما اثر مدفوع را با آب مى‌شوئیم. روایاتى به همین مضمون از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است، ولى همان گونه که بارها اشاره کرده ایم، این گونه روایات، دلیل بر منحصر بودن مفهوم آیه به این مصداق نیست، بلکه همان گونه که ظاهر اطلاق آیه گواهى مى دهد، طهارت در اینجا معنى وسیعى دارد، که هر گونه پاک سازى روحانى از آثار شرک و گناه، و جسمانى از آثار آلودگى به کثافات را شامل مى شود. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۰۸》 : لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا ۚ لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ : هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست! مسجدى که از روز نخست برپایه تقوا بنا شده، شایسته تر است که در آن (به عبادت) بایستى. در آن، مردانى هستند که دوست مى دارند پاکیزه باشند. و خداوند پاکیزگان را دوست دارد. در این آیه، تأکید بیشترى روى این موضوع حیاتى کرده، به پیامبرش صریحاً چنین دستور مى دهد: هرگز در این مسجد قیام به عبادت مکن! و نماز مگزار! (لاتَقُمْ فیهِ أَبَداً). بلکه به جاى این مسجد، آن مسجدى که در روز نخست بر اساس تقوا بنا شده شایسته تر است که در آن به عبادت بایستى (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ). نه این مسجدى که، شالوده و اساسش از روز نخست، بر کفر و نفاق، بى دینى و تفرقه بنا شده است. کلمه أَحَقّ (شایسته تر)، گر چه افعل التفضیل است، ولى، در اینجا به معنى مقایسه دو چیز در شایستگى نیامده، بلکه شایسته و ناشایسته‌اى را مقایسه مى کند، و این در آیات قرآن، احادیث، و سخنان روزمره نمونه هاى زیادى دارد. مثلاً: گاه به شخص ناپاک و دزد مى گوئیم: پاکى و درست کارى براى تو بهتر است، معنى این سخن آن نیست که، دزدى و ناپاکى خوب است، ولى پاکى از آن بهتر است، بلکه، مفهومش این است: پاکى خوب، و دزدى بد و ناشایست است. مفسران گفته اند: مسجدى که در جمله فوق به آن اشاره شده، که شایسته است پیامبر(صلى الله علیه وآله)در آن نماز بخواند، همان مسجد قبا است، که منافقان مسجد ضرار را در نزدیک آن ساخته بودند. البته این احتمال نیز داده شده که: منظور، مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله)و یا همه مساجدى است که، بر اساس تقوا بنا شود، ولى با توجه به تعبیر أَوَّلِ یَوْم (از روز نخست)، و با توجه به این که مسجد قبا، نخستین مسجدى بود که در مدینه ساخته شد، احتمال اول مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند این کلمه با مساجدى همچون مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز سازگار است. سپس قرآن اضافه مى کند: علاوه بر این که این مسجد از اساس بر شالوده تقوا گذارده شده، گروهى از مردان در آن به عبادت مشغولند، که دوست مى دارند خود را پاکیزه نگه دارند، و خدا پاکیزگان را دوست مى دارد (فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ). در این که منظور از این پاکیزگى، پاکیزگى ظاهرى و جسمانى، یا معنوى و باطنى است، در میان مفسران گفتگو است، در روایتى که در تفسیر تبیان و مجمع البیان ، در ذیل این آیه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده چنین مى‌خوانیم که به اهل مسجد قبا فرمود: ماذا تَفْعَلُونَ فِی طُهْرِکُمْ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى قَدْ أَحْسَنَ عَلَیْکُمُ الثَّناءَ، قالُوا نَغْسِلُ أَثَرَ الْغائِطِ: شما به هنگام پاک ساختن خود، چه کارى انجام مى دهید که خداوند این چنین شما را مدح کرده است؟ عرض کردند: ما اثر مدفوع را با آب مى‌شوئیم. روایاتى به همین مضمون از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است، ولى همان گونه که بارها اشاره کرده ایم، این گونه روایات، دلیل بر منحصر بودن مفهوم آیه به این مصداق نیست، بلکه همان گونه که ظاهر اطلاق آیه گواهى مى دهد، طهارت در اینجا معنى وسیعى دارد، که هر گونه پاک سازى روحانى از آثار شرک و گناه، و جسمانى از آثار آلودگى به کثافات را شامل مى شود. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۰》 : لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ بنایى را که آنها ساختند، همواره بصورت وسیله شک و تردید، در دلهایشان باقى مى ماند. مگر این که دلهایشان پاره پاره شود (و بمیرند. وگرنه، هرگز از دل آنها بیرون نمى رود). و خداوند دانا و حکیم است. اشاره به لجاجت و سرسختى منافقان کرده، مى گوید: آنها چنان در کار خود سرسختند، در نفاق سرگردان، و در تاریکى و ظلمت کفر حیرانند که، حتى بنائى را که خودشان بر پا کردند، همواره به عنوان یک عامل شک و تردید، یا یک نتیجه شک و تردید، در قلوب آنها باقى مى ماند، مگر این که دل هاى آنها قطعه، قطعه شود و بمیرند (لایَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذی بَنَوْا ریبَةً فی قُلُوبِهِمْ إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ). آنها در یک حالت حیرت و سرگردانى دائم به سر مى برند، و این کانون نفاق و مسجد ضرار ى که بر پا کرده، به صورت یک عامل لجاجت و تردید، در روح آنها همچنان باقى مى ماند، هر چند آن بنا را پیامبر بسوزاند و ویران کند، گوئى نقش آن از دل پر تردیدشان زائل نمى گردد. و سرانجام مى فرماید: و خداوند دانا و حکیم است (وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ). اگر به پیامبرش دستور مبارزه و در هم کوبیدن چنین بناى ظاهراً حق به جانبى را داد، به خاطر آگاهى از نیات سوء بناکنندگان، و باطن و حقیقت این بنا بود، این دستور عین حکمت، و بر طبق مصلحت و صلاح حال جامعه اسلامى صادر شد، نه یک قضاوت عجولانه بود، و نه زائیده یک هیجان و عصبانیت. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۱》 : إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ ۚ وَ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ : خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را خریدارى کرده،که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد. (به این گونه که:) در راه خدا پیکار مى کنند، مى کشند و کشته مى شوند. این وعده حقّى است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده. و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون، به داد و ستدى که با خدا کرده اید، شادمان باشید. و این است همان رستگارى و پیروزى بزرگ! یک تجارت بى نظیر از آنجا که در آیات گذشته، درباره متخلفان از جهاد سخن به میان آمد، در این دو آیه، مقام والاى مجاهدان با ایمان، با ذکر مثال جالبى، بیان شده است. در این مثال، خداوند خود را خریدار، و مؤمنان را فروشنده معرفى کرده، و مى فرماید: خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را خریدارى کرده، که در برابر این متاع، بهشت براى آنان باشد (إِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ). و از آنجا که در هر معامله، پنج رکن اساسى وجود دارد یعنى: خریدار، فروشنده، متاع، قیمت و سند معامله، خداوند در این آیه، به تمام این ارکان اشاره کرده است. خودش را خریدار ، مؤمنان را فروشنده ، جان ها و اموال را متاع و بهشت را ثمن (بها)، براى این معامله قرار داده است. منتها، طرز پرداخت این متاع را با تعبیر لطیفى چنین بیان مى کند: آنها در راه خدا پیکار مى کنند، و دشمنان حق را مى کشند، و یا در این راه کشته مى شوند و شربت شهادت را مى نوشند (یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ). در حقیقت، محل تحویل متاع، میدان جهاد است، اعم از جان، و یا اموالى که در جهاد مصرف مى شود!. و به دنبال آن به اسناد معتبر و محکم این معامله، که پنجمین رکن است اشاره کرده، مى فرماید: این وعده حقى است بر عهده خداوند، که در سه کتاب آسمانى تورات، انجیل و قرآن آمده است (وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْراةِ وَ الإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ). البته، با توجه به تعبیر فِى سَبِیْلِ اللّهِ ، به خوبى روشن مى شود که: خداوند خریدار جان ها، تلاش ها، کوشش ها و مجاهدت هائى است که، در راه او صورت مى گیرد، یعنى: در راه پیاده کردن حق و عدالت، و آزادى و نجات انسان ها، از چنگال کفر و ظلم و فساد. سپس، براى تأکید روى این معامله بزرگ اضافه مى کند: چه کسى وفادارتر به عهدش از خدا است ؟ (وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ). یعنى: گر چه بهاى این معامله فوراً پرداخت نمى شود، اما خطرات نسیه را در بر ندارد، چرا که خداوند، به حکم قدرت، توانائى و بى نیازى، از هر کس، نسبت به عهد و پیمانش وفادارتر است، نه فراموش مى کند، نه از پرداخت عاجز است، و نه کارى بر خلاف حکمت انجام مى دهد، که از آن پشیمان گردد و نه العیاذ باللّه خلاف مى گوید. بنابراین، هیچ گونه جاى شک و تردید در وفادارى او به عهدش، و پرداختن بها در رأس موعد، باقى نمى ماند. و از همه جالب تر این که: پس از انجام مراسم این معامله، همان گونه که در میان تجارت کنندگان معمول است، به طرف مقابل تبریک گفته، و معامله را معامله پر سودى براى او مى خواهد، مى فرماید: بشارت باد بر شما به این معامله اى که انجام دادید ! (فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ). و این پیروزى و رستگارى بزرگى براى همه شما است (وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ). نظیر همین مطلب، با عبارات دیگرى در سوره صف ، آمده است، آنجا که مى فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَة تُنْجیکُمْ مِنْ عَذاب أَلیم * تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی جَنّاتِ عَدْن ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم:.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۲》 : التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ : توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاس گویان، جهادگران، رکوع کنندگان، سجده گزاران، امرکنندگان به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقیقى اند). و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان! در دومین آیه مورد بحث، مؤمنان را که فروشندگان جان و مال به خدا هستند، با نُه صفت بارز معرفى مى کند، یعنى خداوند با چنین فروشندگانى به معامله مبادرت مى کند: ۱ ـ
 آنها که توبه کارانند
، و دل و جان خود را به وسیله آب توبه، از آلودگى گناه شستشو مى دهند (التّائِبُون). ۲ ـ آنها
که عبادت کارانند
، و در پرتو راز و نیاز با خدا، و پرستش ذات پاک او خودسازى مى کنند (العابِدُون). ۳ ـ آنها که در برابر نعمت هاى مادّى و معنوى پروردگار،
سپاس
گزارند
. (الحامِدُون). ۴ ـ آنها که از یک کانون عبادت و پرستش به کانون دیگرى رفت و آمد دارند . (السّائِحُون). و به این ترتیب، برنامه هاى خود سازى آنان در پرتو عبادت، در محیط محدودى خلاصه نمى شود، و به افق خاصى تعلق ندارد، بلکه همه جا کانون عبودیت پروردگار، و خودسازى و تربیت براى آنها است، و هر کجا درسى در این زمینه باشد طالب آنند. سائِح در اصل از ماده سیح و سیاحت ، به معنى جریان و استمرار گرفته شده. و در این که منظور از سائِح در آیه فوق، چه نوع سیاحت و جریان و استمرارى است، در میان مفسران گفتگو است: بعضى همان گونه که در بالا گفتیم، سائح را به معنى سیر در میان کانون هاى عبادت گرفته اند. در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: سِیاحَةُ أُمَّتِی فِی الْمَساجِدِ: سیاحت امت من در مساجد است. بعضى دیگر، سائِح را به معنى صائم و روزه دار گرفته اند; زیرا روزه یک کار مستمر در سراسر روز است، در حدیثى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: إِنَّ السّائِحِیْنَ هُمُ الصّائِمُونَ: سائحان روزه دارانند. بعضى دیگر از مفسران، سیاحت را به معنى سیر و گردش در روى زمین ، و مشاهده آثار عظمت خدا، و شناخت جوامع بشرى، و آشنائى به عادات و رسوم و علوم و دانش هاى اقوام، که اندیشه انسان را زنده و فکر او را پخته مى سازد، دانسته اند. بعضى دیگر از مفسران، سیاحت را به معنى سیر و حرکت به سوى میدان جهاد، و مبارزه با دشمن مى دانند، و حدیث نبوى معروف: إِنَّ سِیاحَةَ أُمَّتِى الْجَهادُ فِى سَبِیْلِ اللّهِ: سیاحت امت من جهاد در راه خدا است را شاهد آن گرفته اند. و سرانجام، بعضى آن را به معنى، سیر عقل و فکر در مسائل مختلف مربوط به جهان هستى، و عوامل سعادت و پیروزى، و اسباب شکست و ناکامى دانسته اند. ولى، با توجه به اوصافى که قبل و بعد از آن شمرده شده، معنى اول مناسب تر از همه به نظر مى رسد، هر چند اراده تمام این معانى از این کلمه نیز، کاملاً ممکن است; زیرا همه این مفاهیم در مفهوم سیر و سیاحت جمع است. ۵ ـ آنها که در برابر عظمت خدا، رکوع مى کنند (الرّاکِعُون). ۶ ـ آنها که سر بر آستانش مى سایند و سجده مى آورند (السّاجِدُون). ۷ ـ آنها که مردم را به نیکى ها دعوت مى کنند (الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوف). ۸ ـ آنها که تنها به وظیفه دعوت به نیکى قناعت نمى کنند، بلکه با هر گونه فساد و منکرى مى جنگند (وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَر). ۹ ـ و آنها که پس از اداى رسالت امر به معروف و نهى از منکر، به آخرین و مهم ترین وظیفه اجتماعى خود یعنى: حفظ حدود الهى، اجراى قوانین او، و اقامه حق و عدالت قیام مى کنند (وَ الْحافِظُونَ لِحُدوُدِ اللّه). پس از ذکر این صفات نُه گانه، خداوند بار دیگر، چنین مؤمنان راستین و تربیت یافتگان مکتب ایمان و عمل را تشویق مى کند، و به پیامبرش مى گوید: این مؤمنان را بشارت ده ! (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین).
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۲》 : التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ : توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاس گویان، جهادگران، رکوع کنندگان، سجده گزاران، امرکنندگان به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقیقى اند). و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان! در دومین آیه مورد بحث، مؤمنان را که فروشندگان جان و مال به خدا هستند، با نُه صفت بارز معرفى مى کند، یعنى خداوند با چنین فروشندگانى به معامله مبادرت مى کند: ۱ ـ
 آنها که توبه کارانند
، و دل و جان خود را به وسیله آب توبه، از آلودگى گناه شستشو مى دهند (التّائِبُون). ۲ ـ آنها
که عبادت کارانند
، و در پرتو راز و نیاز با خدا، و پرستش ذات پاک او خودسازى مى کنند (العابِدُون). ۳ ـ آنها که در برابر نعمت هاى مادّى و معنوى پروردگار،
سپاس
گزارند
. (الحامِدُون). ۴ ـ آنها که از یک کانون عبادت و پرستش به کانون دیگرى رفت و آمد دارند . (السّائِحُون). و به این ترتیب، برنامه هاى خود سازى آنان در پرتو عبادت، در محیط محدودى خلاصه نمى شود، و به افق خاصى تعلق ندارد، بلکه همه جا کانون عبودیت پروردگار، و خودسازى و تربیت براى آنها است، و هر کجا درسى در این زمینه باشد طالب آنند. سائِح در اصل از ماده سیح و سیاحت ، به معنى جریان و استمرار گرفته شده. و در این که منظور از سائِح در آیه فوق، چه نوع سیاحت و جریان و استمرارى است، در میان مفسران گفتگو است: بعضى همان گونه که در بالا گفتیم، سائح را به معنى سیر در میان کانون هاى عبادت گرفته اند. در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: سِیاحَةُ أُمَّتِی فِی الْمَساجِدِ: سیاحت امت من در مساجد است. بعضى دیگر، سائِح را به معنى صائم و روزه دار گرفته اند; زیرا روزه یک کار مستمر در سراسر روز است، در حدیثى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: إِنَّ السّائِحِیْنَ هُمُ الصّائِمُونَ: سائحان روزه دارانند. بعضى دیگر از مفسران، سیاحت را به معنى سیر و گردش در روى زمین ، و مشاهده آثار عظمت خدا، و شناخت جوامع بشرى، و آشنائى به عادات و رسوم و علوم و دانش هاى اقوام، که اندیشه انسان را زنده و فکر او را پخته مى سازد، دانسته اند. بعضى دیگر از مفسران، سیاحت را به معنى سیر و حرکت به سوى میدان جهاد، و مبارزه با دشمن مى دانند، و حدیث نبوى معروف: إِنَّ سِیاحَةَ أُمَّتِى الْجَهادُ فِى سَبِیْلِ اللّهِ: سیاحت امت من جهاد در راه خدا است را شاهد آن گرفته اند. و سرانجام، بعضى آن را به معنى، سیر عقل و فکر در مسائل مختلف مربوط به جهان هستى، و عوامل سعادت و پیروزى، و اسباب شکست و ناکامى دانسته اند. ولى، با توجه به اوصافى که قبل و بعد از آن شمرده شده، معنى اول مناسب تر از همه به نظر مى رسد، هر چند اراده تمام این معانى از این کلمه نیز، کاملاً ممکن است; زیرا همه این مفاهیم در مفهوم سیر و سیاحت جمع است. ۵ ـ آنها که در برابر عظمت خدا، رکوع مى کنند (الرّاکِعُون). ۶ ـ آنها که سر بر آستانش مى سایند و سجده مى آورند (السّاجِدُون). ۷ ـ آنها که مردم را به نیکى ها دعوت مى کنند (الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوف). ۸ ـ آنها که تنها به وظیفه دعوت به نیکى قناعت نمى کنند، بلکه با هر گونه فساد و منکرى مى جنگند (وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَر). ۹ ـ و آنها که پس از اداى رسالت امر به معروف و نهى از منکر، به آخرین و مهم ترین وظیفه اجتماعى خود یعنى: حفظ حدود الهى، اجراى قوانین او، و اقامه حق و عدالت قیام مى کنند (وَ الْحافِظُونَ لِحُدوُدِ اللّه). پس از ذکر این صفات نُه گانه، خداوند بار دیگر، چنین مؤمنان راستین و تربیت یافتگان مکتب ایمان و عمل را تشویق مى کند، و به پیامبرش مى گوید: این مؤمنان را بشارت ده ! (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین).
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۳》 : مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَىٰ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ : براى پیامبر و مؤمنان، شایسته نیست که براى مشرکان، پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه اهل دوزخند، (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند. شأن نزول: در تفسیر مجمع البیان ، روایتى به این مضمون در شأن نزول آیات فوق نقل شده است: گروهى از مسلمانان به پیامبر اسلام مى گفتند: آیا براى پدران ما که در عصر جاهلیت از دنیا رفتند، طلب آمرزش نمى کنى؟ آیات فوق نازل شد و به همه آنها اخطار کرد: هیچ کس حق ندارد براى مشرکان استغفار نماید. لزوم بیگانگى از دشمنان آیه نخست، با تعبیرى رسا و قاطع، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان را از استغفار براى مشرکان نهى مى کند و مى فرماید: شایسته نیست که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و افراد با ایمان، براى مشرکان طلب آمرزش کنند (ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ). آنگاه، براى تأکید و تعمیم اضافه مى کند: حتى اگر از نزدیکانشان باشند (وَ لَوْ کانُوا أُولی قُرْبى). پس از آن، دلیل این موضوع را ضمن جمله اى چنین توضیح مى دهد: بعد از آن که براى مسلمانان روشن شد که مشرکان اهل دوزخند، طلب آمرزش براى آنها معنى ندارد (مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحیمِ). این کارى است بیهوده، و آرزوئى است نابجا; چرا که مشرک به هیچ وجه قابل آمرزش نیست، و آنان که راه شرک را پوئیدند، راه نجاتى براى آنها تصور نمى شود. به علاوه، استغفار و طلب آمرزش، یک نوع اظهار محبت، پیوند و علاقه با مشرکان است، و این همان چیزى است که بارها در قرآن از آن نهى شده است. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۴》 : وَ مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ ۚ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ : و استغفار ابراهیم براى پدرش [= سرپرستش که در آن زمان، عمویش آزر بود]، فقط بخاطر وعده اى بود که به او داده بود. (تا وى را به سوى ایمان جذب کند). امّا هنگامى که براى او روشن شد که وى دشمن خداست، از او بیزارى جست. به یقین، ابراهیم دلسوزو بردبار بود. و از آنجا که مسلمانان آگاه و آشنا به قرآن، در آیات این کتاب آسمانى خوانده و شنیده بودند: ابراهیم براى(عمویش) آزر استغفار کرد، این سؤال ممکن بود در ذهن آنها پدید آید: مگر آزر مشرک نبود؟ اگر این کار ممنوع است; چرا این کار را پیامبر بزرگ خدا انجام داد؟! لذا در این آیه، به پاسخ این سؤال پرداخته مى گوید: استغفار ابراهیم براى پدرش (عمویش آزر) به خاطر وعده اى بود که به او داد، اما هنگامى که براى او آشکار شد که وى دشمن خدا است، از او بیزارى جست و برایش استغفار نکرد(وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لاَِبیهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ). و در پایان آیه اضافه مى کند: ابراهیم کسى بود که، در پیشگاه خدا خاضع، از خشم و غضب پروردگار خائف و ترسان، و مردى بزرگوار و حلیم و بردبار بود(إِنَّ إِبْراهیمَ لاَ َوّاهٌ حَلیمٌ). این جمله، ممکن است دلیلى براى وعده ابراهیم به آزر در زمینه استغفار بوده باشد; زیرا حلم و بردبارى از یک سو، و اوّاه بودن او، که طبق بعضى از تفاسیر به معنى رحیم بودن است از سوى دیگر، ایجاب مى کرد: حداکثر تلاش و کوشش را براى هدایت آزر انجام دهد، اگر چه از طریق وعده استغفار و طلب آمرزش از گذشته او باشد. این احتمال نیز وجود دارد جمله فوق، دلیل این موضوع باشد که ابراهیم به خاطر خضوع و خشوعى که داشت، و ترس از مخالفت پروردگار، هرگز حاضر نبود براى دشمنان حق استغفار کند، بلکه این کار مخصوص به زمانى بود که، امید هدایت آزر را در دل مى پروراند. لذا به محض آشکار شدن عداوت او، از این کار صرف نظر کرد. اگر سؤال شود مسلمانان از کجا مى‌دانستند، ابراهیم براى آزر استغفار کرد؟ پاسخ این است: آیات سوره توبه ، همان گونه که در آغاز اشاره کردیم، در اواخر عمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد، و قبلاً مسلمانان در سوره، مریم ، آیه ۴۷ خوانده بودند که: ابراهیم با جمله: سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی به آزر وعده استغفار داده بود، و مسلماً پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) بیهوده وعده نمى دهد، و هر گاه وعده داده، به وعده اش وفا کرده است. و نیز، در سوره ممتحنه آیه ۴ خوانده بودند ابراهیم به او گفت: "لاَ َسْتَغْفِرَنَّ لَک: من براى تو استغفار خواهم کرد." همچنین در سوره شعراء که از سوره هاى مکّى است، استغفار ابراهیم براى پدرش صریحاً آمده است، آنجا که مى گوید: وَ اغْفِرْ لاَِبی إِنَّهُ کانَ مِنَ الضّالِّین. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۵》 : وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ : ممکن نیست خداوند قومى را، پس از آن که آنها را هدایت کرد (و ایمان آوردند) گمراه (و مجازات) کند. مگر آن که امورى را که باید از آن بپرهیزند، براى آنان بیان نماید (و آنها مخالفت کنند). زیرا خداوند به هر چیزى داناست. مجازات پس از تبیین این آیه، اشاره به یک قانون کلى و عمومى دارد، که عقل نیز آن را تأئید مى‌کند، و آن این که: مادام که خداوند حکمى را بیان نفرموده، و توضیحى در شرع پیرامون آن نرسیده است، هیچ کس را در برابر آن مجازات نخواهد کرد، و به تعبیر دیگر 《تکلیف و مسئولیت، همواره بعد از بیان احکام است》 و این همان چیزى است که در علم اصول از آن به "قاعده قبح عقاب بلا بیان" تعبیر مى شود. لذا در آغاز مى فرماید: چنین نبوده که خداوند گروهى را پس از هدایت، گمراه سازد، تا این که آنچه را که باید از آن بپرهیزند براى آنها تبیین کند(وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتّى یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ). منظور از یُضِلَّ ، که در اصل به معنى گمراه ساختن است، یا حکم به گمراهى مى باشد، آن چنان که بعضى از مفسران احتمال داده اند (همانند تعدیل و تفسیق، که به معنى حکم به عدالت و حکم به فسق است). یا به معنى گمراه ساختن از طریق ثواب و پاداش هاى روز قیامت است، که در واقع به مفهوم مجازات کردن خواهد بود. و یا این که، منظور از اضلال همان است که در سابق نیز داشته ایم و آن بر گرفتن نعمت توفیق، و رها ساختن انسان به حال خود، که نتیجه اش گمراه شدن و سرگردان ماندن در طریق هدایت است. و این تعبیر اشاره لطیفى به این حقیقت است که همواره گناهان سرچشمه گمراهى بیشتر، و دور ماندن از طریق هدایت است. و در پایان آیه مى فرماید: خداوند به هر چیزى دانا است(إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْء عَلیمٌ ). یعنى علم و دانائى خداوند، ایجاب مى‌کند تا چیزى را براى بندگان بیان نکرده است، کسى را در برابر آن مسئول نداند و مؤاخذه نکند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۶》 : إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ يُحْيِي وَ يُمِيتُ ۚ وَ مَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَ لَا نَصِيرٍ : حکومت و مالکیت آسمانها و زمین تنها از آنِ خداست. زنده مى کند و مى میراند. و جز خدا، سرپرست و یاورى ندارید. در این آیه، روى این مسأله، تکیه و تأکید مى کند که: حکومت آسمان‌ها و زمین براى خدا است (إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ). و نظام حیات و مرگ نیز در کف قدرت او است، او است که: زنده مى‌کند و مى‌میراند(یُحْیی وَ یُمیتُ). و بنابراین: هیچ ولىّ و سرپرست و یاورى جز خدا ندارید(وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیّ وَ لا نَصیر). اشاره به این که با توجه به این موضوع که همه قدرت‌ها، و تمام حکومت‌ها در عالم هستى به دست او، و به فرمان او است، شما نباید بر غیر او تکیه کنید، و بیگانگان از خدا را پناهگاه یا مورد علاقهٔ خود قرار دهید، و پیوند محبت خویش را با این دشمنان خدا، از طریق استغفار یا غیر آن برقرار و محکم دارید. احکام و وظائف انسان ها را او تعیین مى کند و به فرمان هیچ کس جز او نباید گردن نهید، او مالک آسمان‌ها و زمین است و فرمان و حکومت نیز در اختیار او است. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۷》 : لَّقَد تَّابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ : به یقین خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، که در زمان عسرت و شدّت (در جنگ تبوک) از او پیروى کردند، نمود. بعد از آن که نزدیک بود دلهاى گروهى از آنها، از حق منحرف شود (و از میدان جنگ بازگردند). سپس خدا توبه آنها را پذیرفت، چرا که او نسبت به آنان رئوف و مهربان است. اشاره به شمول رحمت بى پایان پروردگار، نسبت به پیامبر، مهاجران و انصار در آن لحظات حساس کرده، مى گوید: خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مهاجران و انصار، همانها که در موقع شدت و بحران از او پیروى کردند، نمود (لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَ الْمُهاجِرینَ وَ الأَنْصارِ الَّذینَ اتَّبَعُوهُ فی ساعَةِ الْعُسْرَةِ). آنگاه اضافه مى کند: این شمول رحمت الهى، به هنگامى بود که بر اثر شدت حوادث، و فشار ناراحتى ها، نزدیک بود گروهى از مسلمانان از جاده حق باز گردند (و تصمیم به مراجعت از تبوک بگیرند) (مِنْ بَعْدِ ما کادَ یَزیغُ قُلُوبُ فَریق مِنْهُمْ). و دگر بار تأکید مى کند که: بعد از این ماجرا، خداوند رحمت خود را شامل حال آنها ساخت، و توبه آنها را پذیرفت; زیرا او نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم است (ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَئُوفٌ رَحیمٌ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۸》 : وَ عَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ : و (همچنین) آن سه نفر که (از شرکت در جنگ تبوک) تخلّف جستند، (و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند،) تا آن جا که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد. (حتّى) در وجود خویش، جایى براى خود نمى یافتند. (و) دانستند پناهگاهى در برابر عذاب خدا جز رفتن به سوى او نیست. سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، (و به آنان توفیق داد) تا توبه کنند. زیرا خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است. نه تنها این گروه عظیم را که در جهاد شرکت کرده بودند، مورد رحمت خویش قرار داد، بلکه آن سه نفر که از شرکت در جهاد تخلف ورزیده بودند، و جنگجویان آنها را پشت سر گذاشتند و رفتند نیز، مشمول لطف خود قرار داد (وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذینَ خُلِّفُوا). اما این لطف الهى، به آسانى شامل حال آنها نشد، بلکه هنگامى بود که این سه نفر، ( کعب بن مالک و مرارة بن ربیع و هلال بن امیة که شرح حالشان در شأن نزول گذشت) در محاصره شدید اجتماعى قرار گرفتند، و مردم همگى با آنها قطع رابطه کردند، آن چنان که زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ شد (حَتّى إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِما رَحُبَتْ). و سینه آنها چنان از اندوه آکنده شد، که گوئى: جائى در وجود خویش براى خود نمى یافتند ، تا آنجا که خود آنها نیز از یکدیگر قطع رابطه کردند (وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ). و به این ترتیب، همه راه ها به روى آنها بسته شد، و یقین پیدا کردند که پناهگاهى از خشم خدا، جز از طریق بازگشت به سوى او نیست (وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاّ إِلَیْهِ). لذا بار دیگر رحمت خدا به سراغ آنان آمد، و توبه و بازگشت حقیقى و خالصانه را بر آنان آسان ساخت، تا توبه کنند (ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا). چرا که خداوند توبه پذیر و رحیم است (إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۱۹》 : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ : اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و باصادقان و راستگویان باشید. با صادقان باشید در آیات گذشته، سخن درباره گروهى از متخلفان در میان بود، متخلفانى که عهد و پیمان خود را با خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) شکسته، و عملاً اظهارات خود در مورد ایمان به خدا و روز جزا را تکذیب نموده بودند، و دیدیم که چگونه مسلمانان با قطع رابطه خود از آنها تنبیه شان کردند! اما در آیه مورد بحث، اشاره به نقطه مقابل آنها کرده، دستور مى دهد رابطه خود را با راستگویان، و آنها که بر سر پیمان خود ایستاده اند محکم بدارند. نخست مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ). و براى این که بتوانند راه پر پیچ و خم تقوا را بدون اشتباه و انحراف بپیمایند، اضافه مى کند: با صادقان باشید (وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ). ولى اگر بخواهیم راه را نزدیک کنیم، باید به خود قرآن مراجعه کنیم، که در آیات متعددى صادِقِین را تفسیر کرده است. نیکى، این نیست که (به هنگام نماز،) روى خود را به سوى مشرق و (یا) مغرب کنید; (و تمام گفتگوى شما، درباره قبله و تغییر آن باشد;) بلکه نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب (آسمانى) و پیامبران، ایمان آورده; و مال (خود) را، با همه علاقه اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مى کند; نماز را بر پا مى دارد و زکات را مى پردازد; و (همچنین) کسانى که به عهد خود ـ به هنگامى که عهد بستند ـ وفا مى کنند; و در برابر محرومیت ها و بیمارى ها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مى دهند; اینها کسانى هستند که راست مى گویند; (و گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است;) و اینها هستند پرهیزگاران. و به این ترتیب، صادق کسى است که: داراى ایمان به تمام مقدسات، و به دنبال آن عمل در تمام زمینه ها باشد.. در سوره حجرات: مؤمنان تنها کسانى هستند که ایمان به خدا و پیامبرش آورده، سپس شک و تردیدى به خود راه نداده اند، (و علاوه بر این) با اموال و جان هاى خود در راه خدا جهاد کردند، اینها صادقان هستند. سوره حشر: این اموال براى فقیران مهاجرى است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند در حالى که فضل الهى و رضاى او را مى طلبند و خدا و رسولش را یارى مى کنند; و آنها راستگویانند. از مجموع این آیات نتیجه مى گیریم: صادِقِین آنهائى هستند که، تعهدات خود را در برابر ایمان به پروردگار به خوبى انجام مى دهند، نه تردیدى به خود راه مى دهند، نه عقب نشینى مى کنند و نه از انبوه مشکلات مى هراسند، بلکه با انواع فداکارى ها، صدق ایمان خود را ثابت مى کنند. شک نیست که این صفات مراتبى دارد. بعضى ممکن است در قله آن قرار گرفته باشند، که ما نام آنها را معصومان مى گذاریم. و بعضى در مراحل پائین تر. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۲۰》 : مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُوا عَن رَّسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ : سزاوار نیست که اهل مدینه، و کسانى از اعراب بادیه نشین که اطراف آنها هستند، از پیامبر خدا جدا شوند. و براى حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند. زیرا هیچگونه تشنگى وخستگى، و گرسنگى در راه خدا به آنها نمى رسد و هیچ گامى که موجب خشم کافران مى شود برنمى دارند، و ضربه اى از دشمن نمى خورند، مگر این که بخاطر آن، عمل صالحى براى آنها نوشته مى شود. زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمى کند. مشکلات مجاهدان بى پاداش نمى ماند در آیات گذشته، بحث هائى پیرامون سرزنش کسانى که از غزوه تبوک خوددارى کرده بودند، به میان آمد، دو آیه مورد بحث، به عنوان یک قانون کلى و همگانى، بحث روى این موضوع را نهائى مى کند. نخست مى فرماید: مردم مدینه و بادیه نشینانى که در اطراف این شهر، (مرکز و کانون اسلام) ساکنند، حق ندارند از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تخلّف جویند (ما کانَ لاَِهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللّهِ). و نه حفظ جان خود را بر حفظ جان او مقدم دارند (وَ لایَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ). چرا که او رهبر امت، پیامبر خدا، و رمز بقاء و حیات ملت اسلام است، و تنها گذاردن او، نه فقط پیامبر(صلى الله علیه وآله)را به خطر مى افکند، بلکه آئین خدا، و علاوه بر آن، موجودیت و حیات خود مؤمنان را نیز در خطر جدى قرار خواهد داد. قرآن در اینجا با استفاده از یک بیان عاطفى، همه افراد با ایمان را به ملازمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و حمایت و دفاع از او در برابر مشکلات تشویق مى کند، مى گوید: جان شما از جان او عزیزتر، و حیات شما از حیات او باارزش تر نیست، آیا ایمانتان اجازه مى دهد، وجود او که پرارزش ترین وجود انسانى است، و براى نجات و رهبرى شما مبعوث شده به خطر بیفتد، و شما سلامت طلبان، براى حفظ جان خویش از فداکارى در راه او مضایقه کنید؟! مسلّم است تأکید و تکیه روى مدینه و اطرافش، به خاطر آن است که; در آن روز، کانون اسلام مدینه بود، و الاّ این حکم، نه اختصاصى به مدینه و اطراف آن دارد، و نه مخصوص پیامبر(صلى الله علیه وآله)است. این وظیفه همه مسلمانان در تمام قرون و اعصار است، که رهبران خویش را، همچون جان خویش، بلکه بیشتر گرامى دارند، و در حفظ آنان بکوشند، و آنها را در برابر حوادث سخت تنها نگذارند; چرا که خطر براى آنها، خطر براى امت است. سپس به پاداش هاى مجاهدان، که در برابر هر گونه مشکلى در راه جهاد نصیبشان مى شود، اشاره کرده و روى هفت قسمت از این مشکلات و پاداشش، انگشت مى گذارد و مى فرماید: این به خاطر آن است که، هیچ گونه تشنگى به آنها نمى رسد (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لایُصیبُهُمْ ظَمَأٌ). و هیچ رنج و خستگى پیدا نمى کنند (وَ لانَصَبٌ). و هیچ گرسنگى در راه خدا دامن آنها را نمى گیرد (وَ لامَخْمَصَةٌ فی سَبیلِ اللّهِ). و در هیچ نقطه خطرناک و میدان پر مخاطره اى که موجب خشم و ناراحتى کفار است، قرار نمى گیرند (وَ لایَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفّارَ). و هیچ ضربه اى از دشمن بر آنها وارد نمى شود (وَ لایَنالُونَ مِنْ عَدُوّ نَیْلاً). مگر این که در ارتباط با آن، عمل صالحى براى آنها ثبت مى شود (إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ). و مسلماً پاداش یک به یک آنها را، از خداوند بزرگ دریافت خواهند داشت; زیرا خدا پاداش نیکوکاران را هیچ گاه ضایع نمى کند (إِنَّ اللّهَ لایُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۲۱》 : وَ لَا يُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِيرَةً وَ‌ لَا كَبِيرَةً وَلَا يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ : و هیچ مال کوچک یا بزرگى را (در این راه) صرف نمى کنند، و هیچ سرزمینى را (به سوى میدان جهاد و یا در بازگشت) نمى پیمایند، جز این که براى آنها نوشته مى شود. تا خداوند آن را بعنوان بهترین اعمالشان، پاداش دهد. در ادامه آیه قبل همچنین می‌فرماید: هیچ مال کم یا زیادى را در مسیر جهاد، انفاق نمى‌کنند(وَ لایُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغیرَةً وَ لاکَبیرَةً). و هیچ سرزمینى را براى رسیدن به میدان جهاد، و یا به هنگام بازگشت زیر پا نمى گذارند، مگر این که تمام این گام ها، و آن انفاق ها، براى آنها ثبت مى شود (وَ لایَقْطَعُونَ وادِیاً إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ). تا سرانجام خداوند این اعمال را، به عنوان بهترین اعمالشان پاداش دهد (لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۲۲》 : وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ : و شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى میدان جهاد) کوچ کنند. چرا از هر گروهى از آنان، طایفه اى کوچ نمى کند (تا طایفه اى در مدینه بماند)، که در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى کنند! جهاد با جهل و جهاد با دشمن این آیه، که با آیات گذشته در زمینه جهاد پیوند دارد، اشاره به واقعیتى مى‌کند که براى مسلمانان جنبه حیاتى دارد، و آن این که: گر چه جهاد بسیار پر اهمیت است، و تخلف از آن ننگ و گناه، ولى در مواردى که ضرورتى ایجاب نمى کند نباید همه مؤمنان در میدان جهاد شرکت کنند ـ مخصوصاً در مواقعى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) شخصاً در مدینه باقى مانده ـ بلکه لازم است هر جمعیتى از مسلمانان، به دو گروه تقسیم شوند، گروهى فریضه جهاد را انجام دهند، و گروه دیگرى در مدینه بمانند و معارف و احکام اسلام را بیاموزند، مى‌فرماید: شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى میدان جهاد) کوچ کنند; چرا از هر طایفه‌اى از آنان گروهى کوچ نمى‌کنند (و طایفه اى در مدینه بماند) تا در دین و احکام اسلام، آگاهى یابند(وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ). و به هنگامى که یاران مجاهدشان از میدان بازگشتند، احکام و فرمان هاى الهى را به آنها تعلیم دهند، و از مخالفت آن انذارشان نمایند (وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ). باشد که این برنامه موجب شود، آنها از مخالفت فرمان خدا بپرهیزند و وظائف خویش را انجام دهند(لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری