eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
139 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
9.8هزار ویدیو
385 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت سی و پنجم ✳او در راهرو، كه بيرون از پايگاه بود، مشغول مطالعه مي شد. ⭕شرايط خانه به گونه اي نبود كه بتواند در آنجا درس بخواند. براي همين اين کار را مي کرد. 💟داخل راه رو لامپ هايي داريم که شب نيز روشن است. هادي آنجا در سرما مي نشست و درس مي خواند! 🔲يك بار به هادي گفتم: چرا اينجا درس ميخواني❓ تو حق گردن اين گچ كاري پايگاه داري 🔘 همه ي در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن مزدگچ کاری كردي. ♦ همه ي تزئينات اينجا كار شماست.خب بمون توي پايگاه و درس بخوان. تو كه كار خلافي انجام نميدي. 🔗هادي گفت: من اين درس رو براي خودم مي خوانم. درست نيست از نوري که هزينه اش را بيت المال پرداخت مي كند استفاده کنم. 🔘از طرفي چون مي دانم اين لامپها تا صبح روش است اينجا مي مانم. 🔴اما بيشترين احتياط او درباره ي غذا بود. هر غذايي را نمي خورد. البته دستور دين نيز همين است. 🔶برخي از بزرگان به غذايي كه تهيه مي شد دقت مي کردند. 🔷در قرآن نيز با اين عبارت به اين موضوع تأكيد شده: پس انسان بايد به غذاي خودش و اينكه از چه راهي به دست آمده بنگرد. 🔶در تهران وقتي غذايي تهيه مي کرديم مي گفت: از کجا آمده؟ چه کسي پخته؟ ❇وقتي مي گفتيم پخت مادر است خوشحال مي شد، اما غذاهاي ديگر را خيلي تمايل به خوردنش نداشت. 📚شهید هادی ذوالفقاری ۳۵
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت سی و ششم ✳مي گويند اگر مي خواهي شيعه ي واقعي آقا ابا عبدالله را بشناسي سه بار در مقابل او نام مقدس حسين را بر زبان جاري كنيد. 💟خواهيد ديد كه محب و شيعه ي واقعي حالتش تغيير كرده و اشك در چشمانش حلقه مي زند. 🔗شدت علاقه و محبت هادي به امام حسين وصف ناشدني بود. او از زماني كه خود را شناخت در راه سيد و سالار شهيدان قدم بر مي داشت. 🔵هادي از بچگي در هيئت ها کمک مي کرد. او در کنار ذکرهايي که هميشه بر لب داشت، نام ياحسين را تکرار مي کرد. 🔘واقعاً نمي شود ميزان محبت او را توصيف كرد. اين سال هاي آخر وقتي در برنامه هاي هيئت شركت مي كرد، حال و هواي همه تغيير مي كرد. ❇يادم هست چند نفر از كوچكترهاي هيئت مي پرسيدند: چرا وقتي آقاهادي در جلسات هيئت شركت مي كند، حال و هواي مجلس ما تغيير مي كند؟ 🔲ما هم مي گفتيم به خاطر اينكه او تازه از كربلا و نجف برگشته. ♦اما واقعيت چيز ديگري بود. محبت آقا ابا عبدالله با گوشت و پوست و خون او آميخته شده بود. 🔆او تا حدودي امام حسین را شناخته بود. براي همين وقتي نام مبارك آقا را در مقابل او مي بردند اختيار از كف مي داد. 🔶وقتي صبح ها براي نماز به مسجد مي آمد. بعد از نماز صبح در گوش هاي از مسجد به سجده مي رفت و در سجده كل زيارت عاشورا را قرائت مي كرد. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ۳۶
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت سی و هفتم 💟هادي هر جا ميرفت براي هيئت امام حسين هزينه مي كرد. ✳ درباره ي هيئت رهروان شهدا كه نوجوانان مسجد بودند نيز هميشه جزءبانيان هزينه هاي هيئت بود. 🔶زماني که هادي ساکن نجف بود، هر شب جمعه به کربلا مي رفت. 🔲در مدت حضور در کربلا ازدوستانش جدا مي شد و خلوت عجيبي با مولای خود داشت. 🔗خوب به ياد دارم که هادي از ميان همه ي شهداي كربلا به يك شهيد علاقه ي ويژه داشت. 🔵بعضي وقتها خودش را مثل آن شهيد مي دانست و جمله ي آن شهيد را تكرار مي كرد. 🌀هادي می گفت: من عاشق و غلام آقا ابا عبدالله هستم. چون در روز عاشورا به آقا حرفهايي زد كه حرف دل من به مولا است. 🌐او از سياه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اينكه لياقت نداردكه خونش در رديف خون پاكان قرار گيرد. 🍀من هم همين گونه ام. نه آدم درستي هستم. نه... ⭕در اين آخرين سفر هادي مطلبي را براي من گفت كه خيلي عجيب بود! 🔘هادي مي گفت: يك بار در نجف تصميم گرفتم كه سه روز آب و غذا كمتر بخورم يا اصلا نخورم تا ببينم مولای ما امام حسين در روز عاشورا چه حالي داشت. ✴اين كار را شروع كردم. روز سوم حال و روز من خيلي خراب شد. وقتي خواستم از خانه بيرون بيايم ديدم چشمانم سياهي مي رود. 🔷من همه جا را مثل دود مي ديدم. آنقدر حال من بد شد كه نمي توانستم روي پاي خودم بايستم. 🔲از آن روز بيشتر از قبل مفهوم كربلا و تشنگي و امام حسين را مي فهمم. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ۳۷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت سی و هشتم ✳در حكايات تاريخي بارها خوانده ام كه زندگي در شهر نجف براي طلبه هاي علوم ديني همواره با تحمل مشقات و سختي ها همراه است. 💟برخي ها معتقد بودند كه اگر كسي مي خواهد همنشيني با مولتي متقيان اميرالمؤمنين داشته باشد بايد اين سختيها را تحمل كند. ⭕هادي نيز از اين قاعده مستثنا نبود. وقتي به نجف رفت، حدود يک سال و نيم آنجا ماند. 🔗تابستان 1392 و ماه رمضان بود كه به ايران بازگشت. مدتي پيش ما بود و از حال و هواي نجف مي گفت. ✳همان ايام يک شب توي مسجد او را ديدم. مشغول صحبت شديم. هادي ماجراي اقامتش را براي ما اينگونه تعريف کرد: ♦من وقتي وارد نجف شدم نه آنچنان پولي داشتم و نه كسي را مي شناختم كمي زندگي براي من سخت بود. 🔵دوست من فقط توانست برنامه ي حضور من را در نجف هماهنگ كند. 🔘روز اول پاي درس برخي اساتيد رفتم. نماز مغرب را در حرم خواندم و آمدم بيرون. ✴كمي در خيابان هاي نجف دور زدم. كسي آشنا نبود. برگشتم و حوالي حرم، جايي كه براي مردم فرش پهن شده بود، خوابيدم‼ 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ۳۸
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت سی و نهم ✳...روز بعد كمي نان خريدم و غذاي آن روز من همين نان شد. 🔗 پاي درس اساتيد رفتم و توانستم چند استاد خوب پيدا كنم. 💟مشكل ديگر من اين بود كه هنوز به خوبي تسلط به زبان عربي نداشتم. بايد بيشتر تلاش مي كردم تا اين مشكلات را برطرف كنم. 🔵چند روز كار من اين بود كه نان يا بيسكويت مي خوردم و در كلاس هاي درس حاضر مي شدم. 🔲شب ها را نيز در محوطه ي اطراف حرم مي خوابيدم. حتي يك بار در يكي از كوچه هاي نجف روي زمين خوابيدم! ❇سختي ها و مشقات خيلي به من فشار مي آورد. اما زندگي در كنار مولا بسيار لذت بخش بود. ✴كم كم پول من براي خريد نان هم تمام شد! حتي يك روز كمي نان خشك پيدا كردم و داخل ليوان آب زدم وخوردم. 🔴زندگي بيشتر به من فشار آورد. نمي دانستم چه كنم. تا اينكه يك بار وارد حرم مولاي متقيان شدم و گفتم: 🔗آقا جان من براي تكميل دين خودم به محضر شما آمدم، اميدوارم لياقت زندگي در كنار شما را داشته باشم. ⭕انشاءالله آن طور كه خودتان مي دانيد مشكل من نيز برطرف شود. 🔶مدتي نگذشت كه با لطف خدا يكي از مسئولان سپاه بدر را، كه از متوليان يک مؤسسه ي اسلامي در نجف بود، ديدم. 🌟ايشان وقتي فهميد من از بسيجيان تهران بودم خيلي به من لطف كرد. بعد هم يك منزل مسكوني بزرگ و قديمي در اختيار من قرار داد. 🔷شرايط يكباره براي من آسان شد. بعد همبه عنوان طلبه در حوزه ي نجف پذيرفته شدم. 🔳همه ي اينها چيزي نبود جز لطف خود آقا اميرالمؤمنين (ع) 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ۳۹
18.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃ثواب عظیم نمازشب🍃 🔸️طبق آیه قرآن هیچ کس از ثوابی که خداوند می‌خواهد در آخرت به نمازشب خوان ها بدهد خبر ندارد، حتی پیامبر 🌙کانال معرفتی 👇 [به جمع نمازشبی ها ملحق شوید] https://eitaa.com/joinchat/3463250005Ca6b1a984ed
17.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به گزارش خبرنگار مهر، یکی از مأموران یگان ویژه در جریان اغتشاشات با صحبت کردن با دخترانی که کشف حجاب کردند و اغلب هم ۱۲ ساله هستند آنها را متقاعد می‌کند که نباید ابزار دست برخی از افراد شوند و اجازه ندهند که دیگران از آنها بازیچه بسازند. این مأمور یگان ویژه ضمن صحبت با این دختران به آنها یادآور می‌شوند که پلیس آمریکا چگونه با معترضان برخورد می‌کند و در صورتی که پلیس احساس خطر کند به این افراد اجازه توضیح دادن نمی‌دهد و به آنها شلیک می‌کند.
12.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «شرط قبولی عبادات» 🔺 روایت عجیب پیرغلام امام حسین در عالَم رویا 💠 هرکاری می‌کنیم باید برای فرج امام زمان دعا کنیم... •┈—┈—┈✿┈—┈—┈• 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @wwwwwkhadam
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣 سخت ترین ریاضت نفس 🎙استاد عالی 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
15.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°﴾🧕🏻‌͜͡🧕🏻﴿°• (قسمت سوم) حرف هایی که زندگی ام را تغییر داد! بچه ها حتمااااااااا ببینید💯💯💯 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༺🦋⃟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک نمونه از فریب به وسیلۀ تکنولوژی رسانه رو ببینیم… 🔺در چنین فضایی هر خبری را باور نکنیم👌