eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
اقامه نماز جماعت و سخنرانی رئیسی در مسجد تاریخی «دونگ سی» پکن @TasnimNews
زمان‌جنگ،به‌‌این‌صورت‌رو‌سیم‌خاردارا‌دراز‌ میکشیدن‌که‌راهُ‌بازکنن‌بقیه‌بتونن‌عملیات‌و کارهاشون‌روانجام‌بدن! ما‌نیزبرای‌اسلام‌کدوم‌ازخودگذشتگی‌روکردیم؟ ...
با اینکہ سنش کم بود ولی خیلــے زود محافظِ حاج قاسمِ سلیمانـی شد جهاد در رکاب حاج قاسم او را بہ لحاظ معنوی در؛عالی‌ترین مرتبہ قرار داد !👌🏻 با اینکہ تازه داماد بود و همسرش انتظارِ رفتن بہ خانہ یِ بخت را می‌کشید؛ترجیح داد بہ جایِ رختِ دامادی، در کنار حاج قاسم راھِ آسمان را انتخاب کند((:❤️! [|🌱]
📜 همسر شهید شهریاری در مورد اخلاق تدریس او می‌گوید: «رفتارش با دانشجویان بسیار پدرانه و مهربانانه بود. آن‌قدر با دانشجویان صمیمی بود که محیط دانشکده به یک خانواده تبدیل شده بود و دانشجویان، خصوصی‌ترین مسائل خویش را با او درمیان گذاشته و مشورت می‌گرفتند. ولی این صمیمیت، خللی در کلاس‌های درسی و جدیت این کلاس‌ها ایجاد نمی‌کرد. در کلاس درس و انجام تکالیف و امتحانات، بسیار جدی و سخت‌گیر بود. تکالیف درسی‌‌اش از سخت‌ترین تکالیف درسی دانشجویان بود و همین موضوع باعث شده بود که دانشجویان بعد از گذراندن درس او بسیار قوی و مسلط به موضوع بودند و خودشان از توانایی‌هایی که به‌دست می‌آوردند، بسیار خشنود بودند. به تعبیر یکی از دوستان، «دکتر، دانشجوی قدکوتاه نداشت». تمام کسانی‌که تحت نظارتش فارغ‌التحصیل شده‌اند، افرادی بسیار توانا در مسائل علمی و دارای اعتماد به‌نفس بالا هستند. یقیناً موفقیت‌های علمی‌اش، به منزله‌ صِفرهایی بود که در جلوی قامت بلند ایمانی‌ او معنا پیدا کرد.» ا‌‌༻‌🌸༺‌‌‌🌸༻‌🌸༺‌‌‌
📸به یادِ دو شهید مدافع حرمی که ۲۶ بهمن‌ماه سال‌های ۱۳۹۳ و ۱۳۹۵ در جبهه‌های مقاومت به شهادت رسیدند! 🌱شهید مصطفی زال نژاد 🌱شهید محمدهادی ذوالفقاری 🥀رفتیم که شمع ظلمت شب باشیم آغــــوش گشودیم که در تب باشیم 🥀گفتید «مدافــــع حــــرم» اما ما رفتیم که در حصار زینــــب باشیم 📿هدیه به روح مطهر شهدا صلوات  •.اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد.•🥀
عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را 🖤🖤
شطیطه نیشابوری کیست؟ در زمان امامت حضرت امام موسی کاظم (ع)، شیعیان شهر «نیشابور» جمع شده و شخصی به نام محمد علی نیشابوری ملقب به«ابوجعفر خراسانی» را انتخاب کردند تا به مدینه النبی (ص) برود و حقوق شرعی و هدایای شیعیان آن سامان را خدمت حضرت امام موسی کاظم (ع) تقدیم کند . آنها ۳٠ هزار دینار، ۵٠ هزار درهم، مقداری جامه و پارچه را به همراه دفتری مُهر و موم شده که در آن هفتاد ورق که در هر یک صورت مسئله ای شرعی نوشته شده بود، به او سپردند و به وی گفتند: هرگاه خدمت حضرت امام موسی کاظم (ع) رسیدی، سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم نما و فردا صبح، آنها را بازپس گیر. اگر دیدی که مُهر و موم دفتر شکسته نشده، خودت مُهر آنها را بشکن و ببین که آیا حضرت امام موسی کاظم (ع)، بدون شکستن مُهر و موم، پاسخ سؤالات را داده است یا خیر؟ اگر پاسخ آنها را بدون شکستِ مُهر و موم دفتر داده و نوشته است، بدان که او همان امام برحق شیعیان است و ایشان شایستۀ اَخذ اموال (وجوه شرعی) می باشند وگرنه اموال را به ما برگردان . [در زمان حضرت امام موسی کاظم (ع)، افرادی نیز به دروغ، ادعای امامت می کردند و در بین شیعیان ایجاد شکّ و شبهه نموده بودند .] در هنگام حرکت «ابوجعفر خراسانی»،نماینده مردم نیشابور، بزرگواری به نام «شطیطه» که از پارسایان و زاهدان عصرِ خود بود، به نزد ایشان آمده، مبلغ به همراه به او داد و گفت : «ای ابا جعفر! در حالِ من، از حقّ امام (ع)، این مقدار تعلّق گرفته، این را خدمت حضرت امام (ع) برسان .» «محمّد بن علی نیشابوری» به او گفت : من خجالت می کشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام (ع) دهم . بانو شطیطه گفت : خداوند از حقّ خجالت نمی کشد [منظور اینکه حقوق امام را، اگر چه اندک، باید پرداخت .] آنچه بر ذَمّه من است، همین است. می خواهم در حالی خدا را ملاقات کنم که چیزی از امام (ع)، در گردن من نباشد. «ابو جعفر خراسانی»، وجه اندک «بانو شطیطه» را گرفت و به «مدینه النبی (ص)» رفت . در آنجا، پس از امتحانِ «عبدالله اَفطح» (پسر امام جعفر صادق (ع) و مدّعی دروغین امامت پس از ایشان]، دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا نومیدانه از خانۀ او بیرون آمد . در این هنگام، کودکی او را به خانه حضرت امام موسی کاظم (ع) هدایت کرد، تا چشم حضرت بر او افتاد، فرمود : ای ابا جعفر! چرا نا امید هستی ... به من روی کن که حجّت حق و ولّیِ خدا هستم . من سؤالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من بیاور... همچنین درهمِ شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق می باشد، بیاور ! «ابا جعفر خراسانی» می گوید : از سخنان و نشانه هایِ درستِ امام (ع) حیران شدم و فرمانِ ایشان را انجام دادم . حضرت امام موسی کاظم (ع)، یک درهم و کلاف بانو شطیطه را برگرفت و مابقی اموال را برگرداند و روی به من کرده، فرمود : «انّ الله لایستحی من الحق»، ای ابا جعفر ! سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسۀ پول را که چهل درهم در آن است، و همچنین این قطعۀ پارچه را که قطعه ای از کفن من است، به او بده و بگو : «آن را کفن خود قرار دهد که پنبۀ این پارچه از مزرعۀ خودِ ماست و خواهرم آن را رشته است ». ضمناً به شطیطه بگو : از هنگام وصول پول و پارچۀ کفن، ۱۹ روز بیشتر زنده نیستی، ۱۶ درهم از ۴٠ درهم اهدایی را برای خود خرج کن و ۲۴ درهم آن را جهت صدقه و تجهیز و تکفین خود نگه دار و به او بگو من بر جنازۀ او نماز خواهم گذارد . سپس حضرت امام موسی کاظم (ع) فرمود : این اموال را به صاحبانشان برگردان و مُهر سؤالات را بگشای و ببین آیا جواب سؤالات را پیش از دیدن آنها، داده ایم یا خیر ؟! «ابو جعفر خراسانی» می گوید : به مُهرها نگاه کردم، آنها را دست نخورده، دیدم و بعد از شکستِ مُهر و موم، دیدم پاسخ سئوالات داده شده است . هنگامی که «ابوجعفر خراسانی» به نیشابور برگشت، با تعجب متوجه شد، کسانی که حضرت امام موسی کاظم (ع)، اموالشان را نپذیرفته به مذهب «فَطحیّه» وارد شده اند (یا به فتنۀ فَطحیّه درافتاده اند)، اما بانو شطیطه، همچنان بر مذهب حقّ خود باقی مانده است . سلام حضرت امام موسی کاظم (ع) را به ایشان رسانید و کیسۀ محتوی ۴٠ درهم و پارچۀ کفن را به وی تقدیم کرد و همان طور که حضرت امام موسی کاظم (ع) فرموده بودند، پس از ۱۹ روز، از دنیا رفت. ─┅•═༅𖣔✾⚫️✾𖣔༅═•┅─
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 آیه ۷ سوره مائده 💥‌‌ وَ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثاَقَهُ الَّذِى وَاثَقَكُم بِهِ إِذ قُلْتُمْ سِمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عِلِيمُ بِذَاتِ الصُّدُور ِ : و به یاد آورید نعمتى را كه خداوند بر شما عطا كرده و پیمانى را كه بطور محكم با شما بست، هنگامی كه گفتید: شنیدیم و اطاعت كردیم. و خداوند را تقوا پیشه كنید، زیرا كه خدا از درون سینه‏ ها آگاه است. 🌷 : به یاد آورید 🌷 : پیمان 🌷 : پیمان محکم با شما بست 🌷 : شنیدیم 🌷 : اطاعت کردیم 🌷 : درون سینه ها در اين آيه بار ديگر مسلمانان را به اهميّت نعمت هاى بى ‌پايان كه مهم ّترين آنها نعمت ايمان و هدايت است، توجّه داده است و مى ‌فرمايد: « وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ؛ و به یاد آورید نعمتی را که خداوند بر شما عطا کرده است.» چه نعمتى از آن بالاتر كه در سايه ، همه گونه مواهب و افتخارات و امكانات نصيب مسلمانان شد و جمعيّتى كه قبلاً كاملاً پراكنده و جاهل و گمراه بودند به صورت جمعيّتى متشكّل و متحّد و دانا با امكانات مادّى و معنوى فراوان درآمدند. سپس پيمانى را كه با بسته ‌اند، يادآور شده و مى‌ فرمايد: وَ مِيثاقَهُ الَّذِي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا؛ و پیمانی را که بطور محکم با شما بست، هنگامی که گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم. اين آيه مى‌تواند اشاره به تمام پيمان هاى تكوينى و تشريعى باشد. پيمان هايى كه به حكم فطرت گرفته و يا پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله و سلم در مراحل مختلف از مسلمانان گرفته باشد. و در پايان آيه براى تأكيد اين معنى مى ‌فرمايد: وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ؛ و خداوند را تقوا پیشه کنید، زیرا که خدا از درون سینه ها آگاه است. 🔹 پيام های آیه ۷ سوره مائده 🔹 ✅ نعمت‏هاى الهى لازم است. ✅ یاد و یادآورى نعمت ‏ها، میثاق‏ ها، گفته ‏ها و علم و آگاهى ، عامل و زمینه ‏ى تقواست. ✅ به فكر پیمان‏ شكنى نباشیم كه خدا آگاه است. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
🌴🌴🌴 امام کاظم (علیه السلام) : 💥 در هر چیزی که چشمانت می بیند پندی است. 📗 بحارالانوار ، ج۷۸ ، ص۳۱۹ 🏴 شهادت حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) تسلیت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه روز از این ماه را که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه ثواب زیاد دارد، زیرا روایت شده: هرکه در یکی از ماه‌های حرام این سه روز را روزه بگیرد، حق‌تعالی برای او ثواب نهصد سال عبادت را می‌نویسد. امسال عید مبعث هم روز شنبه واقع شده وثواب ویژه نصیب همه اونهایی میشه که روزه میگیرن این روز که عید مبعث است، یکی از چهار روزی است که در طول سال برای روزه گرفتن امتیاز ویژه دارد، و ثوابی برابر با روزه ی هفتاد سال دارد. التماس دعا 🌺🌺🌺🌺🌺 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رهبر انقلاب اسلامی: 🔹 ضعف‌ها وجود دارد منتها ما دو جور می‌توانیم به مسئله نگاه کنیم. درست توجه بفرمایید به خصوص جوانهای عزیزمان توجه کنند. یک طرف پیشرفت‌ها، موفقیت‌ها، دستاوردهاست یک طرف هم ضعف‌هاست. دو جور میشود نگاه کرد. یک جور این است که نگاه کنیم به دستاوردها بفهمیم که ما توانش را داریم. بگوییم خیلی خب. با همان همتی که اینها را به دست آوردیم این ضعف‌ها را هم با همان همت برطرف خواهیم کرد. این نگاه، نگاه انقلابی است. 🔹 یک نگاه دیگر این است که نگاه کنیم به ضعف‌ها بگوییم آقا فایده‌ای ندارد ببین نگاه کن، ببین چه ضعف‌های داریم ما. فایده ندارد نمی‌شود کاری کرد. یا بنشینیم دست روی دست بگذاریم یا نق بزنیم یا فریاد علیه یکدیگر بزنیم یا ضعف‌ها را با صدای بلند چند برابر بزرگ کنیم. این نگاه، نگاه‌های ارتجاعی است. 🔹 بله ضعف هست منتها شما با نگاه انقلابی به ضعف‌ها نگاه کنید چرا با نگاه ارتجاعی نگاه می‌کنید. ۱۴۰۱/۱۱/۲۶ پ.ن: نگاه انقلابی یعنی بیایید کمک دهید مشکلات را حل کنیم. نگاه انقلابی یعنی من و تو و ما در پیشرفت این کشور سهیم هستیم. نگاه انقلابی یعنی من و تو و ما مسئولیم. نق زدن هنر نیست، کار کردن هنر است. ما در جهاد تبیین به‌دنبال آشنا کردن مردم به نقش و رسالت‌شان در پیشرفت این کشور هستیم. @fakhrian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بعضی برای افزایش محبت و دوستی به خدا دنبال ختم‌های سنگین می‌روند و از ذکری به این آسانی غفلت می‌کنند‼️ 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیاده‌روی زائران به سمت بارگاه امام موسی کاظم (ع) 🏴زائران حرم امامین جوادین (ع) از سراسر عراق به ویژه استان های جنوبی و مرکزی خود را به کاظمین در شمال بغداد می رسانند تا در سالروز شهادت این امام همام عزاداری کنند. @TasnimNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود... مزار برفی شهید آرمان علی وردی :) ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 [🇮🇷] [ @rahiankhuz ] [🇮🇷]
بیست و هفتم بهمن فرا رسیدن سالروز شهادت شهید عارف شهید محمد حسین یوسف الهی با صلوات به روح مطهر و ملکوتی شهید
💟 رازهای نهفته در تسبیحات حضرت زهرا (س) 6⃣ عبادتی والا امام باقر(ع) درباره تسبیح حضرت فاطمه(س) می فرماید: خداوند متعال با هیچ ستایشی، بالاتر از تسبیحات فاطمه زهرا(س) عبادت نشده است و اگر چیزی افضل از آن وجود داشت، رسول خدا(ص) آن را به فاطمه(س) اعطاء می کرد. 📚تسبیحات حضرت زهراء، ص 10، به نقل از علل الشرایع/366
یادم می آید آن روز در بیمارستان صحرایی فاطمه زهرا، بیشتر بچه های اطلاعات مجروح و مصدوم روی تخت های بیمارستان افتاده بودند. حال من بهتر از همه بود و تنها کاری که از عهده ام برمی آمد این بود برایشان کمپوت باز می کردم و آب آن را در لیوانی می ریختم و به آن ها می دادم. یک مرتبه دیدم محمدحسین و چند نفر از بچه ها را آوردند. سراسیمه به طرف محمدحسین رفتم، حالت تهوع داشت و چشمانش خیلی خوب نمی دید. او را روی تخت خواباندم. برایش کمپوت باز کردم تا بخورد، اما او گفت :نژاد دیگر فایده ندارد واز من گذشته گفتم :بخور! این حرف ها چیه؟ الان وسیله ای می آید و همه را به اهواز منتقل می کنند. گفت :بله! چند تا اتوبوس می آید و صندلی هم ندارند. با خودم گفتم او که الان از منطقه آمد، از کجا خبر دارد؟ احتمالا حالش خیلی بد است، هذیان می گوید. هنوز فکری که در ذهنم می پروراندم به آخر نرسیده بود که یکی از بچه ها فریاد زد اتوبوس ها آمدند، مجروحان را آماده کنید، اتوبوس ها آمدند به طرف در دویدم. خیلی تعجب کردم، محمدحسین از کجا خبر داشت اتوبوس می آید. برای اینکه مطمئن شوم، داخل اتوبوس ها را نگاه کردم، نزدیک بود شوکه شوم. هر سه اتوبوس بدون صندلی بودند. به طرف محمدحسین رفتم و او را به اتوبوس رساندم. گفت :نژاد! یک پتو بیار و کفت ماشین بینداز. او را کف ماشین خواباندم. گفت :حالا برو و محمدرضا کاظمی را هم بیار اینجا از داخل پله های اتوبوس که پایین رفتم، دیدم محمدرضا کاظمی با صدای بلند داد می زند :نژاد بیا! نژاد بیا! به طرفش رفتم. او نیز همین خواهش را داشت :نژاد من را ببر کنار محمدحسین یوسف الهی این دو نفر معروف بودند به دوقلو های واحد اطلاعات محمدرضا کاظمی را آوردم و کنار محمدحسین قرار دادم دو نفری دستشان را روی سر هم گذاشتند و در گوش هم چیزی گفتند و لبخندی زدند. می خواستم بروم تا به بچه های دیگر کمک کنم، محمدحسین گفت:نژاد گوش کن! من دارم می روم و این دیدار آخر است. از قول من به بچه ها سلام برسان و بگو حلالم کنند. وقتی این حرف را زد، دلم از جا کنده شد. به طرفش برگشتم و دستی روی سرش کشیدم و با دست دیگرم صورتش را نوازش کردم، دیدم که قطرات اشک از گونه هایش سرازیر است. او گفت :فکر نکنی که از درد اشک می ریزم. هر اشکی به خاطر ناراحتی نیست، اشک به خاطر شوق است، من به آرزوی دیرینه ام رسیدم. فقط تنها ناراحتی من این است که با بچه ها خداحافظی نکردم. گفتم :نه ان شا الله به سلامتی بر می گردی. بعد با او خداحافظی کردم و از آن ها جدا شدم. هنوز از ماشین پیاده نشده بودم که دوباره گفت:نژاد! یادت نرود پیغام من را به بچه ها برسانی. او می دانست که دیگر برنمی گردد و من نفهمیدم از کجا بعضی چیز ها را پیشگویی می کرد. خاطره رضا نژاد شاهرخ آبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
202030_84780163.mp3
8.46M
🌷🌿🌷 🌿🌷 🌷 ۳۱ 🙏شُکــر؛ یه فرمولِ عجیبه برایِ ساختنِ معجونِ شادی! آدمایِ شاکر، حالشون خیلی خوبه! اما یادت باشه؛ کسی شکــر میکنه؛ که می تونه نعمتها رو ببینه! 🌷🌿🌷