eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
141 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۴۸》 : لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّىٰ جَاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كَارِهُونَ : آنها پیش از این (نیز) در پى فتنه انگیزى بودند، و کارها را بر تو دگرگون (و آشفته) ساختند. تا آن که حق فرا رسید، و فرمان خدا آشکار گشت (و پیروز شدید)، در حالى که آنها ناخشنود بودند. در این آیه، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) هشدار مى دهد: این اولین بار نیست که این گروه منافق به سمپاشى و تخریب مشغول مى‌شوند، باید به خاطر بیاورى که آنها در گذشته نیز مرتکب چنین کارهائى شدند، و الآن نیز از هر فرصتى براى نیل به مقصود خود استفاده مى کنند، مى‌فرماید: این گروه منافقین قبلاً هم مى‌خواستند میان شما تفرقه و پراکندگى ایجاد کنند(لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ). و این اشاره به داستان جنگ احد است که عبداللّه بن أُبَىّ و یارانش از نیمه راه باز گشتند و دست از یارى پیامبر(صلى الله علیه وآله) برداشتند. و یا اشاره به سایر مواردى است که بر ضد شخص پیامبر و یا افراد مسلمین توطئه چیدند که تاریخ اسلام آنها را ثبت کرده است. و مى افزاید: آنها کارها را براى تو دگرگون ساختند(وَ قَلَّبُوا لَکَ الأُمُورَ). نقشه‌ها کشیدند تا اوضاع مسلمانان را به هم بریزند و آنها را از جهاد باز دارند و اطراف تو خالى شود. اما هیچ یک از این توطئه ها و تلاش ها به جائى نرسید، همه نقشه هایشان نقش بر آب شد و تیرشان به سنگ خورد، تا بدانجا که فتح و پیروزى فرا رسید و حق آشکار گشت (حَتّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ). در حالى که آنها از پیشرفت و پیروزى تو ناراحت بودند(وَ هُمْ کارِهُونَ). اما خواست و اراده بندگان در برابر اراده و مشیت پروردگار کمترین اثرى نمى تواند داشته باشد، خدا مى‌خواست تو را پیروز کند، آئینت را به سراسر جهان برساند، موانع را هر چه باشد از سر راه بردارد و بالاخره این کار را کرد. اما موضوع مهم این است که بدانیم آنچه در این آیه و دو آیه قبل بیان شده، همانند مطالب دیگر قرآن، اختصاصى به عصر و زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نداشته است; چرا که در هر جامعه اى همیشه گروهى منافق وجود دارند که سعى مى کنند در لحظات حساس و سرنوشت ساز، با سمپاشى و سخن چینى افکار مردم را به هم بریزند، روح وحدت را از بین ببرند، و تخم شک و تردید را در افکار بپاشند. اما اگر جامعه بیدار باشد، مسلماً با یارى پروردگار ـ که وعده پیروزى به دوستانش داده است ـ همه نقشه هاى آنها خنثى مى شود و توطئه هایشان در نطفه خفه مى گردد، به شرط این که مخلصانه جهاد کنند و با هوشیارى و دقت، مراقب این دشمنان داخلى باشند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۴۹》 : وَ مِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَ لَا تَفْتِنِّي ۚ أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا ۗ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ : از آنها کسانى هستند که مى گویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کرده اند. و به یقین جهنم، کافران را احاطه کرده است. منافقان بهانه تراش شأن نزول فوق نشان مى دهد: انسان هر گاه بخواهد شانه از زیر بار مسئولیتى خالى کند، از هر وسیله اى براى خود بهانه مى تراشد، همانند بهانه اى که جدّ بن قَیس منافق براى عدم حضور در میدان جهاد درست کرد، و آن این که ممکن است زیبارویان رومى دل او را بربایند، دست از جنگ بکشد و به اشکال شرعى گرفتار شود! گفتار جَدّ بن قَیس مرا به یاد گفته یکى از مأموران جبار مى اندازد که مى گفت: اگر ما مردم را تحت فشار قرار ندهیم حقوقى که دریافت مى داریم براى ما شرعاً اشکال دارد. یعنى، براى رهائى از این اشکال باید ظلم و ستم به خلق خدا کنیم. به هر حال، قرآن در اینجا روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده و در پاسخ این گونه بهانه جویان رسوا مى فرماید: بعضى از آنها مى گویند: به ما اجازه ده که از حضور در میدان جهاد خوددارى کنیم و ما را مفتون و فریفته (زنان و دختران زیبا روى رومى) مساز ! (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لی وَ لا تَفْتِنِّی). این احتمال نیز در تفسیر و شأن نزول آیه داده شده است که او (جَدّ بن قَیس) به عذر و بهانه زن، فرزند و اموال بى سرپرست خود مى خواست از جهاد صرف نظر کند. ولى به هر حال قرآن در پاسخ او مى گوید: آگاه باشید! اینها هم اکنون در میان فتنه، گناه و مخالفت فرمان خدا سقوط کرده اند و جهنم گرداگرد کافران را احاطه کرده است (أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ). یعنى، آنها به عذرهاى واهى و این که ممکن است بعداً آلوده به گناه بشوند متوسل مى شوند، در حالى که هم اکنون در دل گناه قرار دارند و جهنم گرداگرد آنها را فرا گرفته است. آنها فرمان صریح خدا و پیامبرش را درباره حرکت به سوى جهاد زیر پا مى گذارند، مبادا به شبهه شرعى گرفتار شوند! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:۵۰ : إِن تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ ۖ وَ إِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَ يَتَوَلَّوا وَّهُمْ فَرِحُونَ : اگر نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مى کند. و اگر مصیبتى به تو رسد، مى گویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفته ایم.» و (از نزد تو) باز مى گردند در حالى که خوشحالند. ما پیروزیم! در آیات فوق به یکى دیگر از صفات منافقان و نشانه هاى آنها اشاره شده و بحثى را که در آیات گذشته و آینده پیرامون نشانه هاى منافقان بود، تکمیل مى کند. نخست مى فرماید: اگر نیکى به تو رسد آنها را ناراحت مى کند (إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ). خواه این خیر و نیکى پیروزى بر دشمن باشد یا غنائم جنگى، و خواه پیشرفت هاى دیگر. این ناراحتى دلیل عداوت باطنى و فقدان ایمان آنها است، چگونه ممکن است کسى کمترین بهره از ایمان داشته باشد و از پیروزى پیامبر خدا و یا حتى یک فرد با ایمان عادى ناراحت شود؟ پس از آن مى افزاید: ولى در مقابل، اگر مصیبتى به تو برسد و گرفتار مشکلى شوى با خوشحالى مى گویند: ما از جلو پیش بینى چنین مسائلى را مى کردیم، و تصمیم لازم را گرفتیم (وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ) و خود را از این پرتگاه رهائى بخشیدیم! و هنگامى که به خانه هاى خود باز مى گردند، از شکست یا مصیبت یا ناراحتى شما خوشحالند (وَ یَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ). این منافقان کوردل، از هر فرصتى به نفع خود استفاده و لاف عقل و درایت مى زنند که: این عقل و تدبیر ما بود که موجب شد در فلان میدان شرکت نکنیم و مشکلاتى که دامن دیگران را ـ بر اثر نداشتن عقل و درایت گرفت ـ دامان ما را نگیرد، این سخن را چنان مى گویند که گوئى از خوشحالى در پوست نمى گنجند! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۱》 : قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا ۚ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ : بگو: «هیچ حادثه اى براى ما رخ نمى دهد، مگر آنچه خداوند براى ما مقرّر داشته است. او پشتیبان و سرپرست ماست. و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند.» و در این آیه مى گوید: اما تو اى پیامبر! به اینها از دو راه پاسخ گوى! پاسخى دندان شکن و منطقى! نخست بگو: هیچ حادثه اى براى ما رخ نمى دهد مگر آنچه را که خداوند براى ما مقرّر داشته است او مولاى ما است (قُلْ لَنْ یُصیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا) سرپرست حکیم و مهربان ما است و جز خیر و صلاح ما را مقدر نمى دارد. آرى افراد با ایمان باید تنها بر خدا توکّل کنند (وَ عَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ). تنها به او عشق مىورزند، از او یارى مى طلبند، سر بر آستان او مى سایند و تکیه گاه و پناهگاهشان کسى جز او نیست. این اشتباه بزرگى است که منافقان گرفتار آن هستند، خیال مى کنند با عقل کوچک و فکر ناتوانشان مى توانند همه مشکلات و حوادث را پیش بینى کنند و از لطف و رحمت خدا بى نیازند. آنها نمى دانند که تمام هستیشان همچون پر کاهى است در برابر یک طوفان عظیم از حوادث، یا همانند قطره کوچک آبى در یک بیابان سوزان، در یک روز تابستان. اگر لطف الهى یار و مددکار نباشد از انسان ضعیف کارى ساخته نیست. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《 ۵۲》 : قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ ۖ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا ۖ فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ : بگو: «آیا درباره ما، جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید؟! (: یا پیروزى یا شهادت) ولى ما انتظار داریم که خداوند، عذابى از سوى خود (در آن جهان) به شما برساند، یا (در این جهان) به دست ما (مجازات شوید) اکنون شما انتظار بکشید، ما هم با شما انتظار مى کشیم!» دراین آیه مى فرماید: و تو اى پیامبر، این پاسخ را نیز به آنان بگو: آیا درباره ما جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید ؟ (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ). یا دشمنان را در هم مى کوبیم و پیروز از میدان مبارزه باز مى گردیم، و یا کشته مى شویم و شربت شهادت را با افتخار مى نوشیم، هر کدام پیش آید خوش آید که مایه افتخار است و روشنى چشم ما. اما به عکس ما در مورد شما یکى از دو بدبختى، تیره روزى، بلا و مصیبت را انتظار مى کشیم، یا در این جهان و جهان دیگر به مجازات الهى گرفتار مى شوید، و یا به دست ما خوار و نابود خواهید شد (وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصیبَکُمُ اللّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا). حال که چنین است شما انتظار بکشید، و ما هم با شما انتظار مى کشیم (فَتَرَبَّصُوا إِنّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ) شما در انتظار خوشبختى ما باشید و ما هم در انتظار بدبختى شما نشسته ایم! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۳》 : قُلْ أَنفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ ۖ إِنَّكُمْ كُنتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ : بگو: «انفاق کنید. خواه از روى میل باشد یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمى شود. چرا که شما گروه فاسقى بوده اید.» انفاق فاسقان این آیه به همراه چند آیهٔ بعد، به قسمتى دیگر از نشانه هاى منافقان و نتیجه و سرانجام کار آنها اشاره کرده و روشن مى سازد که چگونه اعمال آنها بى روح و بى اثر است و هیچ گونه بهره اى از آن عائدشان نمى شود. و از آنجا که در میان اعمال نیک، انفاق در راه خدا (زکات به معنى وسیع کلمه) و نماز (پیوند خلق با خالق) موقعیت خاصى دارد، مخصوصاً انگشت روى این دو قسمت گذارده است. نخست مى فرماید: اى پیامبر! به آنها بگو: شما چه از روى اراده و اختیار در راه خدا انفاق کنید و چه از روى کراهت و اجبار و ملاحظات شخصى و اجتماعى، در هر حال از شما پذیرفته نخواهد شد(قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ). آنگاه به دلیل آن اشاره کرده، مى‌فرماید: زیرا شما گروه فاسقى بودید(إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقینَ). نیت هایتان آلوده، اعمالتان ناپاک، و قلبتان تاریک است، و خدا تنها عملى را مى پذیرد که پاک باشد و از شخصى پاک و با تقوا سرزند. روشن است که فسق در اینجا یک گناه ساده و معمولى نیست; زیرا ممکن است انسان مرتکب گناهى شود در عین حال عملى خالص نیز انجام دهد، بلکه منظور از آن کفر و نفاق و یا آلوده شدن انفاق هاى آنها به ریا و تظاهر است. و نیز هیچ مانعى ندارد که فسق در جمله بالا به مفهوم وسیع کلمه، شامل هر دو باشد چنان که آیه بعد نیز این قسمت را توضیح خواهد داد. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۴》 : وَ مَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَىٰ وَ لَا يُنفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كَارِهُونَ : هیچ چیز مانع قبول انفاقهاى آنها نشد، جز این که آنها به خدا و پیامبرش کافر شده اند، و نماز به جا نمى آورند جز با کسالت، و انفاق نمى کنند مگر با کراهت. : در این آیه، بار دیگر عدم قبول انفاقات آنها را توضیح مى دهد و مى‌فرماید: هیچ چیز مانع قبول انفاقات آنها نشده جز این که آنها به خدا و پیامبرش کافر شده اند(وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ) و هر عملى توأم با ایمان به خدا و توحید نبوده باشد در پیشگاه خدا قبول نیست. قرآن کراراً روى این مسأله تکیه کرده است که شرط پذیرش اعمال صالح ایمان است، حتى اگر عمل از روى ایمان سرزند و بعد از مدتى شخص عمل کننده، راه کفر را در پیش گیرد عمل او حَبْط ، نابود و بى اثر مى شود. پس از ذکر عدم قبول انفاق هاى مالى آنها، به وضع عبادات آنان اشاره کرده، مى‌گوید: آنها نماز را به جا نمى‌آورند مگر از روى کسالت و با ناراحتى و سنگینى(وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاّ وَ هُمْ کُسالى). همان گونه که انفاق نمى‌کنند مگر از روى کراهت و اجبار(وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاّ وَ هُمْ کارِهُونَ). در حقیقت به دو دلیل انفاق هاى آنها پذیرفته نمى شود: 1⃣یکى به دلیل آن که از روى کفر و عدم ایمان سر مى زند. 2⃣دیگر این که از روى کراهت و اجبار است. همچنین به دو علت نماز آنها پذیرفته نیست: 1⃣نخست به علت کفر. 2⃣دیگر به خاطر آن که از روى کسالت و کراهت انجام مى گیرد. جمله هاى بالا در عین این که وضع منافقان را از نظر عدم نتیجه‌گیرى از اعمالشان تشریح مى‌کند، در حقیقت نشانه دیگرى از نشانه‌هاى آنها را بیان مى‌کند، و آن این که مؤمنان واقعى را از نشاطى که به هنگام عبادت دارند و از میل و رغبتى که نسبت به اعمال نیک نشان مى دهند و مخلصانه به دنبال آن مى‌شتابند به خوبى مى‌توان شناخت. همان گونه که به وضع منافقان از طرز انجام اعمالشان مى توان پى برد; زیرا معمولاً از روى بى میلى، دلسردى، ناراحتى و کراهت اقدام به انجام کار خیر مى‌کنند، گوئى کسى به اجبار دست آنها را گرفته و کشان، کشان به سوى کار خیر مى برد. بدیهى است اعمال گروه نخست، چون از عشق خدا سر مى زند و با دلسوزى توأم است، همه آداب و مقرراتش رعایت مى گردد، ولى اعمال گروه دوم، چون از روى کراهت و بى میلى است ناقص، دست و پا شکسته و بى روح است. بنابراین، انگیزه هاى متفاوت آنها دو شکل متفاوت به اعمالشان مى دهد.ده ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۵》 : فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَ لَا أَوْلَادُهُمْ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ تَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَ هُمْ كَافِرُونَ : و (فزونىِ) ثروت ها و فرزندانشان، تو را در شگفتى فرو نبرد. (این براى آنها نعمت نیست، بلکه) خدا مى خواهد آنان را بوسیله آن، در زندگى دنیا عذاب کند، و در حال کفر بمیرند. در این آیه، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، مى‌فرماید: فزونى اموال و اولاد آنها نباید تو را در شگفتى فرو برد(فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ) و فکر کنى که آنها با این که منافقند چگونه مشمول این همه مواهب الهى واقع شده اند. چرا که اینها به ظاهر براى آنها نعمت است، اما در حقیقت خدا مى‌خواهد به این وسیله آنان را در زندگى دنیا معذب کند، و به خاطر دلبستگى فوق العاده به این امور، در حال کفر و بى‌ایمانى بمیرند(إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ). در واقع آنها از دو راه به وسیله این اموال و اولاد (نیروى اقتصادى و انسانى) معذب مى شوند: 1⃣ نخست این که این گونه افراد معمولاً فرزندانى ناصالح و اموالى بى برکت دارند که مایه درد و رنجشان در زندگى دنیا است، شب و روز باید براى فرزندانى که مایه ننگ و ناراحتى هستند، تلاش کنند، و براى حفظ اموالى که از طریق گناه به دست آورده اند جان بکنند. 2⃣ و از طرف دیگر، چون به این اموال و فرزندان دلبستگى دارند و به سراى وسیع، پر نعمت آخرت و جهان پس از مرگ ایمان ندارند، چشم پوشى از این همه اموال برایشان مشکل است، تا آنجا که ایمانشان را روى آنها گذاشته و با کفر از دنیا مى روند، و به سخت ترین وضعى جان مى دهند. مال و فرزند اگر پاک و صالح باشد، موهبت است و سعادت و مایه رفاه و آسایش، و اگر ناپاک و ناصالح باشد، رنج و عذاب الیم است. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۶》 : وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنكُمْ وَ مَا هُم مِّنكُمْ وَلَٰكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ : آنها به خدا سوگند یاد مى کنند که از شما هستند، در حالى که از شما نیستند. ولى آنها گروهى هستند که مى ترسند (و از ترس افشاى اسرارشان دروغ مى گویند)! : نشانه دیگرى از منافقان در آیات فوق، یکى دیگر از اعمال و حالات منافقان به روشنى ترسیم شده است، مى فرماید: آنها به خدا سوگند یاد مى کنند که از شما هستند (وَ یَحْلِفُونَ بِاللّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ). در حالى که نه از شما هستند و نه در چیزى با شما موافقند بلکه آنها گروهى هستند که فوق العاده مى ترسند (وَ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ) و از شدت ترس، کفر را پنهان کرده اظهار ایمان مى کنند، مبادا گرفتار شوند. یَفْرَقُونَ از ماده فَرَق (بر وزن شَفَق) به معنى شدت خوف و ترس است. راغب در کتاب مفردات مى گوید: این ماده در اصل به معنى تفرق و جدائى و پراکندگى است گوئى آن چنان مى ترسند که مى خواهد قلبشان از هم متفرق و متلاشى گردد. در واقع چون تکیه گاهى در باطن ندارند، همواره گرفتار ترس و وحشتى عظیم هستند و به خاطر همین ترس و وحشت، هیچ گاه آنچه در باطن دارند اظهار نمى کنند، و چون از خدا نمى ترسند از همه چیز مى ترسند و دائماً در حال وحشت به سر مى برند، در حالى که مؤمنان راستین در سایه ایمان آرامش و شهامت خاصى دارند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۷》 : لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغَارَاتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَّوَلَّوْا إِلَيْهِ وَهُمْ يَجْمَحُونَ : اگر پناهگاه یا غارهایى یا راهى در زیر زمین بیابند، با سرعت و شتاب به سوى آن فرار مى کنند. در آیه بعد، شدت بغض، عداوت و نفرت آنها را از مؤمنان در عبارتى کوتاه، اما بسیار رسا و گویا منعکس مى کند، مى فرماید: آنها چنان هستند که اگر پناهگاهى (همانند یک دژ محکم) بیابند، یا دسترسى به غارهائى در کوه ها داشته باشند، یا بتوانند راهى در زیر زمین پیدا کنند، با سرعت هر چه بیشتر به سوى آن مى شتابند (لَوْ یَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغارات أَوْ مُدَّخَلاً لَوَلَّوْا إِلَیْهِ وَ هُمْ یَجْمَحُونَ) تا از شما دور شوند و بتوانند کینه و عداوت خود را آشکار سازند. مَلْجَأ به معنى پناهگاه است همچون قلعه هاى محکم و یا مانند آن. مَغارات جمع مَغارَه به معنى غار است. مُدَّخَل به معنى راه هاى پنهانى است، مانند نقب هائى که در زیر زمین مى زنند و از آن وارد محلى مى شوند. یَجْمَحُونَ از ماده جِماح به معنى حرکت شتابانه و شدیدى است که هیچ چیز نتواند از آن جلوگیرى کند، همانند حرکت اسب هاى سرکش و چموش، که نتوان آنها را متوقف ساخت و به همین جهت چنین اسبى را جَمُوح مى گویند. به هر حال، این یکى از رساترین تعبیراتى است که قرآن درباره ترس و وحشت منافقان و یا بغض و نفرت آنان بیان کرده، که آنها اگر در کوه ها و روى زمین راه فرارى پیدا کنند، از ترس، یا عداوت، از شما دور مى شوند، ولى چون قوم و قبیله اموال و ثروتى در محیط شما دارند مجبورند دندان بر جگر بگذارند و بمانند! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۸》 : وَ مِنْهُم مَّن يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَ إِن لَّمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ : و در میان آنها کسانى هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده مى گیرند. اگر سهمى از آن (غنایم،) به آنها داده شود، راضى مى شوند. و اگر چیزى به آنها داده نشود، خشمگین مى شوند (. هر چند حقى نداشته باشند). : شأن نزول: در تفسیر درّ المنثور از صحیح بخارى و نسائى و از گروهى دیگر چنین نقل شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) مشغول تقسیم اموالى (از غنائم یا مانند آن) بود که یکى از طایفه بنى تمیم به نام ذُو الْخُوَیْصِرَة فرا رسیده صدا زد: اى رسول خدا! عدالت کن! پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: واى بر تو اگر من عدالت نکنم، چه کسى عدالت خواهد کرد؟! عمر صدا زد: اى رسول خدا! به من اجازه بده تا گردنش را بزنم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: او را به حال خود واگذار! او یارانى دارد که شما نماز و روزه خود را در برابر نماز و روزه آنها کوچک مى شمرید، ولى با این حال، آنها از دین فرار مى کنند همان گونه که تیر از کمان. خودخواهان بى منطق در نخستین آیه فوق، به یکى دیگر از حالات منافقان اشاره شده و آن این که: آنها هرگز راضى به حق خود نیستند، و دائماً انتظار دارند از اموال بیت المال و یا منافع عمومى هر چه بیشتر بهره ببرند، خواه مستحق باشند یا نه. دوستى و دشمنى آنها بر محور همین منافع دور مى زند، هر کس جیب آنها را پر کند از او راضى هستند و هر کس به خاطر رعایت عدالت، حق دیگران را به آنها نبخشد از او ناراضى مى شوند. حق و عدالت در قاموس آنها مفهومى ندارد، و اگر داشته باشد، عادل کسى است که هر چه بیشتر به آنها بدهد. و ظالم کسى است که حق دیگران را از آنان باز دارد! و به تعبیر دیگر آنها فاقد هر گونه شخصیت اجتماعى هستند و تنها داراى یک شخصیت فردى و در چهار چوبه منافع خویش مى باشند، و همه چیز را تنها از این زاویه مى نگرند! لذا مى گوید: بعضى از آنها در تقسیم صدقات به تو عیب مى گیرند (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ) و مى گویند: عدالت را رعایت نکردى. اما در حقیقت چنین است که آنها به منافع خویش مى نگرند اگر سهمى به آنها داده شود راضیند و خوشحال (فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا) و تو را مجرى عدالت مى دانند هر چند استحقاق نداشته باشند. اما اگر چیزى از آن به آنها داده نشود خشمگین مى شوند (وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ) و تو را متهم به بى عدالتى مى کنند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۵۹》 : وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ : (در حالى که) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضى مى شدند و مى گفتند: «خداوند براى ما کافى است. و بزودى خدا و پیامبرش، از فضل خود به ما مى بخشند. و ما تنها رضاى خدا را مى طلبیم.» (براى آنها بهتر بود). : ولى اگر آنها به حق خود راضى باشند و به آنچه خدا و پیامبرش در اختیار آنها گذارده رضایت دهند و بگویند: همین براى ما کافى است و اگر هم نیاز بیشترى داریم خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) از فضل خود به زودى به ما مى بخشند، ما تنها رضاى او را مى طلبیم و از او مى خواهیم که ما را از اموال مردم بى نیاز سازد، اگر آنها چنین کنند به سود آنها است (وَ لَوْ أَنـَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ سَیُؤْتینَا اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنّا إِلَى اللّهِ راغِبُونَ). آیا در جوامع اسلامى امروز چنین کسانى یافت نمى شوند؟ آیا همه مردم به حق مشروع خود قانعند؟ و هر کس تنها به مقدار حقش به آنها بدهد او را عدالت پیشه مى دانند؟ مسلماً جواب این سؤال ها منفى است، با نهایت تأسف، هنوز بسیارند کسانى که مقیاس سنجش حق و عدالت را منافع شخصى خویش مى پندارند، و به حقوق خویش قانع نیستند، و اگر کسى بخواهد همه را ـ مخصوصاً محرومان را ـ به حق مشروعشان برساند، داد و فریادشان بلند مى شود. بنابراین، لزومى ندارد براى شناخت منافقان صفحات تاریخ را ورق بزنیم یک نگاه به اطراف خود و حتى نگاهى به خودمان بکنیم مى توانیم وضع خود و دیگران را دریابیم. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۰》 : إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ ۖ فَرِيضَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ : زکات ها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت می کشند، و کسانی که برای جلب محبتشان اقدام می شود، و برای (آزادی) بردگان و (ادای دَین) بدهکاران و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه؛ این، یک فریضه (مهم) الهی است؛ و خداوند دانا و حکیم است. مصارف زکات و ریزه کارى هاى آن در تاریخ اسلام، دو دوران مشخص دیده مى شود، دوران مکّه، که همّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان در آن، مصروف تعلیم و تربیت نفرات و آموزش و تبلیغ مى‌شد، و دوران مدینه، که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آن، دست به تشکیل حکومت اسلامى، و پیاده کردن و اجراى تعلیمات اسلام، از طریق این حکومت صالح زد. بدون شک، یکى از ابتدائى و ضرورى ترین مسائل، به هنگام تشکیل حکومت، تشکیل بیت المال است، که به وسیله آن نیازهاى اقتصادى حکومت بر آورده شود، نیازهائى که در هر حکومتى بدون استثناء وجود دارد. به همین دلیل، یکى از نخستین کارهائى که پیامبر(صلى الله علیه وآله)در مدینه انجام داد، تشکیل بیت‌المال بود، که یکى از منابع آن را زکات تشکیل مى‌داد، و طبق مشهور، این حکم در سال دوم هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تشریع شد. این آیه به روشنى مصارف واقعى زکات را بیان کرده، و به تمام توقعات بى‌جا پایان مى دهد، و آن را در هشت مصرف خلاصه مى کند: 1⃣فقراء نخست مى گوید: صدقات و زکات براى فقیران است (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ). 2⃣ مساکین و براى مساکین (وَ الْمَساکینِ). در این که فقیر و مسکین با هم چه تفاوتى دارند، بحثى است که در پایان تفسیر آیه خواهد آمد. 3⃣عاملان اخذ زکات و براى عاملان و جمع آورى کنندگان زکات(وَ الْعامِلینَ عَلَیْها). این گروه در حقیقت، کارمندان و کارکنانى هستند که، براى جمع آورى زکات و اداره بیت المال اسلام، تلاش و کوشش مى کنند، و آنچه به آنها داده مى‌شود، در حقیقت، به منزله مزد و اجرت آنها است، و لذا فقر در این گروه به هیچ وجه شرط نیست.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۱》 #,آیه: وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ ۚ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ : از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مى دهند و مى گویند: «او آدم خوش باورى است!» بگو: «خوش باور بودن او به نفع شماست. (ولى بدانید) او به خدا ایمان دارد. و (تنها) مؤمنان را تصدیق مى کند. و رحمت است براى کسانى از شما که ایمان آورده اند.» و آنها که پیامبر خدا را آزار مى دهند، براى آنها عذاب دردناکى است! این آیه درباره گروهى از منافقان نازل شده، که دور هم نشسته بودند و سخنان ناهنجار، درباره پیامبر(صلى الله علیه و آله) مى گفتند، یکى از آنان گفت: این کار را نکنید; زیرا مى ترسیم به گوش محمّد برسد، و او به ما بد بگوید (و مردم را بر ضد ما بشوراند). یکى از آنان که نامش جلاس بود گفت: مهم نیست، ما هر چه بخواهیم مى گوئیم، و اگر به گوش او رسید، نزد وى مى رویم، و انکار مى کنیم، و او از ما مى پذیرد; زیرا محمّد(صلى الله علیه وآله) آدم خوش باور و دهن بینى است، و هر کس هر چه بگوید قبول مى کند، در این هنگام آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت. : در این آیه، همان گونه که از مضمون آن استفاده مى شود، سخن از فرد یا افرادى در میان است که، پیامبر(صلى الله علیه وآله)را با گفته هاى خود آزار مى دادند، و مى گفتند: او انسان خوش باور، و دهن بینى است(وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ). أُذُن در اصل به معنى گوش است، ولى به اشخاصى که زیاد به حرف مردم گوش مى دهند، و به اصطلاح گوشى هستند نیز، این کلمه اطلاق مى شود. آنها در حقیقت، یکى از نقاط قوّت پیامبر(صلى الله علیه وآله)را که وجود آن در یک رهبر کاملاً لازم است، به عنوان نقطه ضعف نشان مى دادند و از این واقعیت غافل بودند که: یک رهبر محبوب، باید نهایت لطف و محبت را نشان دهد، و حتى الامکان عذرهاى مردم را بپذیرد، و در مورد عیوب آنها پرده درى نکند (مگر در آنجا که این کار موجب سوء استفاده شود). لذا قرآن بلافاصله اضافه مى کند: به آنها بگو: اگر پیامبر گوش به سخنان شما فرا مى دهد، و عذرتان را مى پذیرد، و به گمان شما یک آدم گوشى است، این به نفع شما است!(قُلْ أُذُنُ خَیْر لَکُمْ). زیرا، از این طریق آبروى شما را حفظ کرده، و شخصیتتان را خرد نمى‌کند، عواطف شما را جریحه دار نمى سازد، و براى حفظ محبت، اتحاد و وحدت شما از این طریق کوشش مى کند. در حالى که اگر او فوراً پرده ها را بالا مى زد، و دروغگویان را رسوا مى کرد، دردسر فراوانى فراهم مى آمد، علاوه بر این که آبروى عده اى، به سرعت از بین مى رفت، راه بازگشت و توبه بر آنها بسته مى شد، و افراد آلوده اى که قابل هدایت بودند، در صف بدکاران جاى مى گرفتند و از اطراف پیامبر(صلى الله علیه وآله)دور مى شدند. یک رهبر مهربان و دلسوز، و در عین حال پخته و دانا، باید همه چیز را بفهمد، ولى بسیارى از آنها را به روى خود نیاورد، تا آنها که شایسته تربیت اند، تربیت شوند، از مکتب او فرار نکنند، و اسرار مردم از پرده برون نیفتد. این احتمال نیز، در معنى آیه وجود دارد که: خداوند در پاسخ عیبجویان مى‌گوید: چنان نیست که او، گوش به همه سخنان فرا دهد، بلکه، او گوش به سخنانى مى دهد که به سود و نفع شما است، یعنى وحى الهى را مى شنود، پیشنهاد مفید را استماع مى کند، و عذرخواهى افراد را در مواردى که به نفع آنها و جامعه است مى پذیرد.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۲》 : يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَاللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يُرْضُوهُ إِن كَانُوا مُؤْمِنِينَ آنها براى شما به خدا سوگند یاد مى کنند، تا شما را راضى سازند. در حالى که شایسته تر این است که اگر ایمان دارند، خدا و پیامبرش را راضى کنند. قیافه حق به جانب منافقان! یکى از نشانه هاى منافقان، و اعمال زشت و شوم آنها، که قرآن کراراً به آن اشاره کرده، این است که آنها، براى پوشاندن چهره خود، بسیارى از خلاف کارى‌هاى خود را انکار مى‌کردند، و با توسّل به سوگندهاى دروغین مى‌خواستند مردم را فریب داده، و از خود راضى کنند. در این آیه، قرآن مجید، پرده از روى این عمل زشت برداشته، هم آنها را رسوا مى کند، و هم مسلمانان را آگاه مى سازد که، تحت تأثیر این گونه سوگندهاى دروغین قرار نگیرند. نخست مى گوید: آنها براى شما سوگند به خدا یاد مى کنند تا شما را راضى کنند (یَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ). روشن است، هدف آنها از این سوگندها، بیان حقیقت نیست، بلکه مى‌خواهند با فریب و نیرنگ، چهره واقعیات را در نظرتان، دگرگون جلوه دهند، و به مقاصد خود برسند، و گرنه اگر هدف آنها این است که، واقعاً مؤمنان راستین را از خود خشنود سازند، لازم تر این است که خدا و پیامبرش را راضى کنند، در حالى که آنها با اعمالشان، خدا و پیامبر را به شدت ناراضى کردند. لذا قرآن مى گوید: اگر آنها راست مى گویند و ایمان دارند، شایسته تر این است که، خدا و پیامبرش را راضى کنند! (وَ اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنینَ). جالب توجه این که در جمله فوق، چون سخن از خدا و پیامبر در میان است، قاعدتاً باید ضمیر(یُرْضُوهُ) به صورت تثنیه آورده شود، ولى، ضمیر مفرد به کار رفته است. این تعبیر، در حقیقت اشاره به این است که رضایت پیامبر(صلى الله علیه وآله) از رضایت خدا، جدا نیست، و او همان را مى پسندد که خدا مى پسندد. و به تعبیر دیگر، اشاره به حقیقت توحید افعالى است، چرا که پیامبر(صلى الله علیه و آله) در مقابل خدا از خود استقلالى ندارد، و رضا و غضب او، همه به خدا منتهى مى شود، همه، براى او، و در راه او است. در پاره اى از روایات نقل شده در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مردى ضمن سخنان خود چنین گفت: مَنْ أَطاعَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ، وَ مَنْ عَصاهُما فَقَدْ غَوى: کسى که خدا و پیامبرش را اطاعت کند، رستگار است، و کسى که این دو را مخالفت کند، گمراه و نارستگار است. هنگامى که، پیامبر(صلى الله علیه وآله)این تعبیر را شنید، که او خدا و پیامبر را در یک ردیف قرار داده، و با ضمیر تثنیه ذکر کرده، ناراحت شد، و فرمود: بِئْسَ الْخَطِیْبُ أَنْتَ، هَلاّ قُلْتَ وَ مَنْ عَصَى اللّهَ وَ رَسُولَهُ؟: تو بد سخنگوئى هستى! چرا نگفتى هر کس نافرمانى خدا و پیامبرش را کند...؟(و به جاى ضمیر مفرد، ضمیر تثنیه آوردى، گفتى: هر که آن دو را مخالفت کند). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۳》 : أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ۚ ذَٰلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ : آیا نمی دانند هر کس با خدا و رسولش دشمنی کند، برای او آتش دوزخ است؛ جاودانه در آن می ماند؟ این، همان رسوایی بزرگ است! : در این آیه ، این گونه افراد منافق را، شدیداً تهدید مى کند، و مى گوید: مگر نمى دانند کسى که با خدا و رسولش دشمنى و مخالفت کند براى او آتش دوزخ است که جاودانه در آن مى ماند (أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحادِدِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فیها). سپس، براى تأکید، اضافه مى کند: این رسوائى و ذلت بزرگى است (ذلِکَ الْخِزْیُ الْعَظیمُ). یُحادِد از ماده محادّة ، و از ریشه حدّ است، که، به معنى طرف و نهایت چیزى مى باشد، و از آنجا که افراد دشمن و مخالف، در طرف مقابل قرار مى گیرند، این ماده (محادّة) به معنى عداوت و دشمنى نیز آمده است، همان گونه که در گفتگوهاى روزمره، کلمه طرفیت را، به معنى مخالفت و دشمنى به کار مى بریم. ✍تهیه و تنظیم :عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۴》 : يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ ۚ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ : منافقان از آن بیم دارند که سوره اى برضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از (اسرار) درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار مى سازد.» : از آیه نخست، چنین استفاده مى شود: خداوند براى دفع خطر منافقان از پیامبر، گهگاه پرده از روى اسرار آنها برمى داشت، و آنان را به جمعیت معرفى مى کرد، تا مسلمانان به هوش باشند، و به دام آنها گرفتار نشوند، و آنها نیز متوجه موقعیت خویش شوند، و دست و پاى خود را جمع کنند; روى این جهت، غالباً آنان در یک حالت ترس و وحشت به سر مى بردند، قرآن به این وضع اشاره کرده، مى گوید: منافقان مى ترسند که بر ضد آنها سوره اى نازل شود، و آنان را نسبت به آنچه در دل دارند آگاه سازد (یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فی قُلُوبِهِمْ). ولى عجیب این که، بر اثر شدت لجاجت و دشمنى، باز هم دست از استهزاء و تمسخر نسبت به کارهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) برنمى داشتند، لذا خداوند در پایان این آیه به پیامبرش مى فرماید: به آنها بگو: هر چه مى خواهید استهزاء کنید، اما بدانید خدا آنچه را از آن بیم دارید آشکار مى سازد، و شما را رسوا مى کند ! (قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ). البته جمله: اسْتَهْزِئُوا مسخره کنید از قبیل امر براى تهدید است، همانند این که انسان به دشمنش مى گوید: هر قدر کارشکنى و اذیت و آزار در قدرت دارى بکن، پاسخ آنها را یک جا خواهم داد این گونه تعبیرات، در مقام تهدید ذکر مى شود. ضمناً، باید توجه داشت: از آیه فوق استفاده مى شود، منافقان در دل، از حقانیت دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)با خبر بودند، و ارتباط او را با خدا به خوبى مى دانستند، ولى با این حال، بر اثر لجاج و عناد و دشمنى با حق، به جاى این که در برابر او تسلیم باشند، کارشکنى مى کردند، به همین دلیل، قرآن مى گوید: منافقان از این بیم داشتند که: آیاتى بر ضد آنها نازل شود، و مکنون خاطرشان را آشکار سازد. توجه به این نکته نیز لازم است که: جمله تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ ، مفهومش این نیست که، این گونه آیات بر منافقان نازل مى شد، بلکه منظور این است: درباره آنها و بر ضد آنها بوده، هر چند بر شخص پیامبر نازل مى گردید. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۵》 : وَ لَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ ۚ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آيَاتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ : و اگر از آنها بپرسى: («چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، مى گویند: «ما شوخى و بازى مى کردیم.» بگو: «آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مى کردید؟! در این آیه ، به یکى دیگر از برنامه هاى منافقان اشاره کرده، مى فرماید: اگر از آنها بپرسى که چرا چنین سخن نادرستى را گفته اند؟ و یا چنین کار خلافى را انجام داده اند؟ مى گویند: ما مزاح و شوخى مى کردیم و در واقع قصد و غرضى نداشتیم ! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ). در واقع، این راه فرار عجیبى بود که، توطئه ها را مى چیدند، و سمپاشى ها را مى کردند، به این قصد که اگر رازشان آشکار نشد، و هدف شومشان تحقق یافت، به مقصود جدّى خود رسیده باشند. اما اگر، پرده ها کنار رفت، و رازشان فاش شد، خود را در زیر نقاب مزاح و شوخى پنهان سازند، و با این عذر و بهانه، از مجازات پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مردم فرار کنند. منافقان امروز، و منافقان هر زمان، برنامه هاى یک نواختى دارند، و از این روش بهره بردارى فراوان مى کنند، حتى گاه مى شود، جدى ترین مطالب را، در لباس مزاح ها و شوخى هاى ساده مطرح مى کنند، اگر به هدفشان رسیدند، چه بهتر! و الاّ، با عنوان کردن شوخى و مزاح، از چنگال مجازات فرار مى کنند. اما قرآن، با تعبیرى قاطع و کوبنده، به آنها پاسخ مى گوید، و به پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور مى دهد: به آنها بگو: آیا خدا، و آیات او، و رسولش، را مسخره مى کنید و به شوخى مى گیرید ؟! (قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ). یعنى، آیا با همه چیز مى توان شوخى کرد، حتى با خدا و پیامبر و آیات قرآن؟! آیا این امور، که از جدى ترین مسائل هستند، شوخى پذیرند؟! آیا مسأله رم دادن شتر، و سقوط پیامبر(صلى الله علیه وآله)از آن گردنه خطرناک، چیزى است که بتوان زیر نقاب شوخى آن را پوشاند؟ و یا استهزاء، و مسخره کردن آیات الهى، و اخبار پیامبر از پیروزى هاى آینده، مطلبى است که به بازى گرفته شود؟! همهٔ اینها گواهى مى دهد: آنان اهداف خطرناکى داشتند، که در زیر این پوشش ها قرار مى دادند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۶》 : لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ ۚ إِن نَّعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ : (بگو:) عذر (و بهانه) نیاورید (که بیهوده است. چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید. اگر گروهى از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگرى را به سبب مجرم بودن، عذاب خواهیم کرد. سپس، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین دستور مى دهد: صریحاً به این منافقان بگو: دست از این عذرهاى واهى و دروغین بردارید (لاتَعْتَذِرُوا). چرا که، شما بعد از ایمان راه کفر پیش گرفتید (قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ). این تعبیر، نشان مى دهد گروه بالا، از آغاز در صف منافقان نبودند، بلکه در صف مؤمنان ضعیف الایمان بودند، و پس از ماجراى فوق راه کفر پیش گرفتند. این احتمال نیز، در تفسیر جمله فوق وجود دارد، که این گروه پیش از این هم در صف منافقان بودند، ولى چون ظاهراً مرتکب خلافى نشده بودند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان وظیفه داشتند با آنها معامله افراد مؤمن کنند. ولى، هنگامى که پس از ماجراى جنگ تبوک پرده کنار رفت، و کفر و نفاق آنها بر ملا شد، به آنها اخطار گردید، که شما از این پس، در صف مؤمنان نخواهید بود. سر انجام، آیه را با این جمله پایان مى دهد اگر ما گروهى از شما را ببخشیم گروه دیگرى را به خاطر این که مجرم بودند، مجازات خواهیم کرد (إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَة مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ). این که مى گوید: گروهى را به خاطر جرم و گناهشان مجازات مى کنیم، دلیل بر آن است که، گروه مورد عفو ، افرادى هستند که آثار جرم و گناه را، با آب توبه از وجود خود شسته اند. در آیات آینده، مانند آیه ۷۴ نیز، قرینه اى بر این مطلب وجود دارد. روایات متعددى در ذیل این آیه وارد شده، که حکایت از آن مى کند: بعضى از این منافقان، که وصف حالشان در آیات بالا آمد، از کرده خود پشیمان شده، توبه کردند، ولى بعض دیگر همچنان بر روش خود باقى بودند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۷》 : الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ ۚ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ ۗ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ : مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند. آنها امر به منکر، و نهى از معروف مى کنند. و دستهایشان را (از انفاق و بخشش) مى بندند. خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد (، و رحمتش را از آنها قطع نمود). به یقین، منافقان همان فاسقانند. نشانه هاى منافقان در این آیه و در ادامه، بحث همچنان درباره منافقان، و رفتار و نشانه هاى آنها است. در این آیه، اشاره به یک مطلب کلّى مى کند و آن این که ممکن است روح نفاق، به اشکال مختلف ظاهر شود، و در چهره هاى متفاوت خودنمائى کند، به گونه اى که در ابتدا جلب توجه نکند، مخصوصاً خودنمائى روح نفاق، در مرد ، و زن ، ممکن است متفاوت باشد، اما نباید فریب تغییر چهره هاى نفاق را در میان منافقان خورد، بلکه با دقت روشن مى شود: همه در یک سلسله صفات، که قدر مشترک آنان محسوب مى شود، شریکند، لذا مى گوید: مردان منافق و زنان منافق همه از یک قماشند(الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْض). آنگاه به ذکر پنج صفت از اوصاف آنان مى پردازد: اوّل و دوم: آنها مردم را به منکرات تشویق، و از نیکى ها باز مى دارند(یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ). درست بر عکس برنامه مؤمنان راستین، که دائماً از طریق امر به معروف و نهى از منکر، در اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگى و فساد کوشش دارند، منافقان دائماً سعى مى کنند، فساد همه جا را بگیرد، و معروف و نیکى از جامعه برچیده شود، تا بهتر بتوانند در چنان محیط آلوده اى به اهداف شومشان برسند. سوم: آنها دست دهنده ندارند، بلکه دست هایشان را مى بندند(وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ) نه در راه خدا انفاق مى کنند، نه به کمک محرومان مى شتابند، و نه خویشاوند و آشنا از کمک مالى آنها بهره مى گیرند. روشن است آنها چون ایمان به آخرت، نتائج و پاداش انفاق ندارند، در بذل اموال سخت بخیلند، هر چند براى رسیدن به اغراض شوم خود، اموال فراوانى خرج مى کنند، و یا به عنوان ریاکارى، بذل و بخششى دارند، اما هرگز از روى اخلاص و براى خدا، دست به چنین کارى نمى زنند. چهارم: تمام اعمال، گفتار و رفتارشان نشان مى دهد: آنها خدا را فراموش کرده اند، خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش نموده(نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ)، وضع زندگى آنها نشان مى دهد مورد نسیان خداوند قرار گرفته اند، یعنى با آنها معامله فراموشى کرده است، و آثار این دو فراموشى در تمام زندگى آنان آشکار است. بدیهى است، نسبت نسیان به خدا، به معنى فراموشى واقعى نیست، بلکه کنایه از این است که، با آنها معامله شخص فراموشکار مى کند، یعنى هیچ گونه سهمى از رحمت و توفیق خود، براى آنها قائل نمى شود. این گونه تعبیر، حتى در سخنان روزمره نیز دیده مى شود، که مثلاً مى گوئیم: چون تو وظیفه خود را فراموش کردى، ما هم به هنگام پرداختن مزد و پاداش تو را فراموش خواهیم کرد، یعنى مزد و پاداشى به تو نخواهیم داد. این معنى در روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز کراراً وارد شده است. قابل توجه این که: موضوع نسیان پروردگار، با فاء تفریع بر نسیان آنها عطف شده است، یعنى فراموشکارى آنها، نسبت به فرمان الهى و ذات پاک او، اثرش این است که، خدا هم آنها را از مواهب خویش محروم مى سازد، و این نتیجه عمل آنها است. پنجم: این که منافقان فاسقند و بیرون از دائره اطاعت فرمان خدا(إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ). آنچه در این آیه، درباره صفات مشترک منافقان گفته شد، در هر عصر و زمانى دیده مى شود. منافقان عصر ما، با چهره هاى جدیدى که به خود گرفته اند، در اصول فوق، همانند منافقان قرون پیشین هستند، هم تشویق به فساد مى کنند، هم جلو کار نیک را مى گیرند، هم بخیل و ممسکند، هم خدا را در تمام زندگانیشان فراموش کرده اند، و هم قانون شکن و فاسقند. و عجیب این که با تمام این اوصاف، مدّعى ایمان به خدا، و اعتقاد محکم و مبرم به مبانى دینى و اسلامى نیز هستند! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۸》 : وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ هِيَ حَسْبُهُمْ ۚ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ : خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار، وعده آتش دوزخ داده. جاودانه در آن خواهند ماند ـ همان براى آنها کافى است. ـ و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته. و عذابى پایدار براى آنهاست. : در این آیه، مجازات شدید و دردناک منافقان ، در یک جمله کوتاه بیان شده است، مى فرماید: خداوند مردان و زنان منافق و همه کفار و افراد بى ایمان را وعده آتش جهنم داده(وَعَدَ اللّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ). آتش سوزانى که: جاودانه در آن خواهند ماند(خالِدینَ فیها). و همین یک مجازات که تمام انواع عذاب ها و کیفرها را در بر دارد براى آنها کافى است(هِیَ حَسْبُهُمْ). به تعبیر دیگر، آنها نیاز به هیچ مجازات دیگرى ندارند; زیرا در دوزخ همه نوع عذاب جسمانى و روحانى وجود دارد. در پایان آیه اضافه مى کند: خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته و عذاب همیشگى نصیبشان نموده است(وَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ). بلکه این دورى از خداوند و بُعد از پروردگار، خود بزرگ ترین عذاب، و دردناک ترین کیفر براى آنها محسوب مى‌شود. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۶۹》 : كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا ۚ أُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ : (شما منافقان،) همانند کسانى هستید که قبل از شما بودند (و راه نفاق پیمودند. بلکه) آنها از شما نیرومندتر، و اموال و فرزندانشان بیشتر بود. آنها از بهره خود (از مواهب الهى در راه گناه و هوس) استفاده کردند. شما نیز از بهره خود، (در این راه) استفاده کردید، همان گونه که آنها استفاده کردند. شما (در کفر و نفاق و استهزاى مؤمنان) فرو رفتید، همان گونه که آنها فرو رفتند. (و سرانجام) اعمالشان در دنیا و آخرت نابود شد. و آنها همان زیانکارانند. تکرار تاریخ و درس عبرت در سومین آیه، براى بیدار ساختن این گروه از منافقان، آینه تاریخ را پیش روى آنها مى گذارد، و با مقایسه زندگى آنان، با منافقان و گردنکشان پیشین، عبرت انگیزترین درس ها را به آنها مى دهد، مى فرماید: شما همانند منافقان پیشین هستید، و همان مسیر، برنامه و سرنوشت شوم را تعقیب مى کنید (کَالَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ). همانها که از نظر نیرو از شما قوى تر، و از نظر اموال و فرزندان از شما افزون تر بودند (کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَ أَکْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً). آنها از نصیب و بهره خود در دنیا، در طریق شهوات، آلودگى، گناه، فساد و تبهکارى، بهره گرفتند، شما منافقان این امت نیز، از نصیب و بهره خود همان گونه که منافقان پیشین بهره گرفته بودند، بهره بردارى کردید (فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاقِهِمْ). خَلاق در لغت به معنى نصیب و بهره است، و چنان که راغب در مفردات مى گوید: از ریشه خُلق گرفته شده است (شاید به این جهت، که انسان بهره هاى خود را متناسب خلق و خوى خود، در این جهان دریافت مى دارد). پس از آن مى گوید: شما در کفر و نفاق، سخریه و استهزاء مؤمنان، فرو رفتید، همان گونه که آنها در این امور فرو رفتند (وَ خُضْتُمْ کَالَّذی خاضُوا). سرانجام، پایان کار منافقان پیشین را، براى هشدار به گروه منافقان معاصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و همه منافقان جهان، با دو جمله بیان مى کند: نخست این که: آنها کسانى هستند که همه اعمالشان در دنیا و آخرت بر باد رفته و مى رود، و هیچ نتیجه مثبتى از آن عائدشان نمى گردد (أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ). دیگر این که: آنها زیانکاران حقیقى، و خسران یافتگان واقعى هستند (وَ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ). آنها ممکن است استفاده هاى موقت و محدودى از اعمال نفاق آمیز خود ببرند، ولى اگر درست بنگریم مى بینیم، نه، در زندگى این دنیا از این رهگذر طرفى مى بندند، و نه در جهان دیگر بهره اى دارند، همان گونه که تاریخ اقوام پیشین این واقعیت را روشن مى سازد، که چگونه نکبت هاى نفاق دامانشان را گرفت، و آنها را به زوال و نابودى کشاند، و عاقبت شوم و شرّشان روشنگر سرنوشت آنها در جهان دیگر است. هنگامى که مى بینیم آنها با آن همه امکانات، و اموال و فرزندان، به جائى نرسیدند، و اعمالشان به خاطر بى ریشه بودن، تحت تأثیر عامل نفاق، همگى حبط و نابود شد، شما که در سطحى پائین تر از آنها از نظر قدرت و توانائى قرار دارید، به طریق اولى به چنان سرنوشت شومى گرفتار خواهید شد. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۷۱》 : وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ يُطِيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ : مردان و زنان باایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند. امر به معروف، و نهى از منکر مى کنند. نماز را برپا مى دارند. و زکات را مى پردازند. و خدا و پیامبرش را اطاعت مى کنند. بزودى خدا آنان را مورد رحمت (خویش) قرار مى دهد. خداوند توانا و حکیم است. نشانه هاى مؤمنان راستین در آیات گذشته، علائم و جهات مشترک مردان و زنان منافق، مطرح گردید که در پنج قسمت خلاصه مى شد: امر به منکر ، نهى از معروف ، امساک و بخل ، فراموش کردن خدا و مخالفت فرمان پروردگار . در آیات مورد بحث، علائم و نشانه هاى مردان و زنان با ایمان بیان شده است، که آن هم در پنج قسمت خلاصه مى شود، و درست نقطه مقابل یکایک صفات منافقان است. آیه نخست از اینجا شروع مى کند: مردان و زنان با ایمان دوست، ولىّ و یار و یاور یکدیگرند (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض). جالب این که، درباره منافقان نیامده بود که آنها اولیاء یکدیگر، بلکه جمله بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْض ، که دلیل بر وحدت هدف و هماهنگى صفات و کردار است، به چشم مى خورد، اشاره به این که منافقان ، هر چند در صف واحدى قرار دارند و گروه هاى مختلفشان در مشخصات و برنامه ها شریکند، اما روح مودّت و ولایت در میان آنها وجود ندارد! و هر گاه منافع شخصى آنان به خطر بیفتد، حتى به دوستان خود خیانت خواهند کرد، به همین دلیل در آیه ۱۴ سوره حشر مى خوانیم: تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّى: آنها را متحد مى پندارى در حالى که دل هایشان پراکنده است . پس از بیان این اصل کلّى، به شرح جزئیات صفات مؤمنان مى پردازد: ۱ ـ نخست مى گوید: آنها مردم را به نیکى ها دعوت مى کنند (یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ). ۲ ـ مردم را از زشتى ها، بدى ها و منکرات باز مى دارند (وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ). ۳ ـ آنها، به عکس منافقان که خدا را فراموش کرده بودند نماز را بر پا مى دارند (وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ). به یاد خدا هستند، و با یاد و ذکر او، دل را روشن، و عقل را بیدار و آگاه مى دارند. ۴ ـ آنها، بر خلاف منافقان که افرادى ممسک و بخیل هستند، بخشى از اموال خویش را در راه خدا، و حمایت خلق خدا، و بازسازى جامعه، انفاق مى نمایند و زکات اموال خویش را مى پردازند (وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ). ۵ ـ منافقان فاسقند و سرکش، و خارج از تحت فرمان حق، اما مؤمنان از فرمان خدا و پیامبر او اطاعت مى کنند (وَ یُطیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ). در پایان این آیه، اشاره به نخستین امتیاز مؤمنان از نظر نتیجه و پاداش کرده، مى گوید: خداوند آنها را به زودى مشمول رحمت خویش مى گرداند (أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ). کلمه رحمت که در اینجا ذکر شده، مفهومى بسیار وسیع دارد، که هر گونه خیر، برکت و سعادتى را در این جهان و جهان دیگر، در برمى گیرد، و این جمله در حقیقت نقطه مقابل حال منافقان است، که خداوند آنها را لعنت کرده، و از رحمت خود دور ساخته است. شکّ نیست، وعده رحمت به مؤمنان از طرف خداوند، از هر نظر قطعى و اطمینان بخش است، زیرا او هم قدرت دارد، و هم حکیم است (إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ). نه بدون علت وعده مى دهد، و نه هنگامى که وعده داد، از انجام آن عاجز مى ماند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۷۲》 : يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ : اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است. و بد فرجامى است! سرانجام، در این آیه دستور به شدت عمل در برابر کفار و منافقان داده مى فرماید: اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقینَ). و در برابر آنها روش سخت و خشنى در پیشگیر (وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ). این مجازات آنها در دنیاست، و در آخرت جایگاهشان دوزخ است، که بدترین سرنوشت و جایگاه است (وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ). طرز جهاد در برابر کفار، روشن است، و آن جهاد همه جانبه، و مخصوصاً جهاد مسلّحانه است، ولى در طرز جهاد با منافقان ، بحث است; زیرا مسلماً پیامبر(صلى الله علیه وآله) با منافقان جهاد مسلّحانه نداشت، چرا که منافق کسى است که: ظاهراً در صفوف مسلمین قرار دارد، و به حکم ظاهر محکوم به تمام آثار اسلام است. هر چند در باطن کارشکنى مى کند، چه بسا افرادى هستند که مى دانیم ایمان واقعى ندارند، ولى به خاطر اظهار اسلام، نمى توانیم با آنها رفتار یک نامسلمان داشته باشیم. لذا، همان گونه که از روایات اسلامى و گفتار مفسران استفاده مى شود، باید گفت: منظور از جهاد با منافقان، انواع و اشکال دیگر مبارزه، غیر از مبارزه مسلّحانه است، مانند مذمّت، توبیخ، تهدید و رسوا ساختن آنها، و شاید جمله وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ اشاره به همین معنى باشد. این احتمال در تفسیر آیه وجود دارد که، منافقان مادام که وضعشان آشکار، و اسرار درونشان بر ملا نشده، داراى احکام اسلامند. اما هنگامى که وضعشان مشخص شد، به حکم کفّار حربى خواهند بود، و در این حال نبرد مسلّحانه نیز با آنها مجاز است. ولى، نکته اى که این احتمال را تضعیف مى کند، این است که در این حالت، اطلاق کلمه منافق بر آنها صحیح نیست، بلکه در صف کفار حربى قرار خواهند گرفت; زیرا همان طور که گفتیم منافق کسى است که ظاهرش اسلام و باطنش کفر باشد. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۷۴》 : يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَ لَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَ هَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا ۚ وَ مَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ ۚ فَإِن يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ ۖ وَ إِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَ مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَ لَا نَصِيرٍ #,ترجمه: به خدا سوگند یاد مى کنند که (در غیاب پیامبر، سخنان کفر آمیز) نگفته اند. در حالى که به یقین سخنان کفرآمیز گفته اند. و پس از اسلام آوردنشان، کافر شده اند. و تصمیم به امرى (خطرناک) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این ایراد مى گیرند که خداوند و پیامبرش، آنان را به فضل (و کَرَم) خود، بى نیاز ساختند. (با این حال،) اگر توبه کنند، براى آنها بهتر است. و اگر روى گردانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکى کیفر خواهد داد. و در سراسر زمین، نه ولىّ و سرپرستى دارند، و نه یاورى. توطئه خطرناک پیوند این آیه، با آیات گذشته، کاملاً روشن است; زیرا همه سخن از منافقان مى گویند. در این آیه، از روى یکى دیگر از اعمال منافقان پرده برداشته شده، و آن این که وقتى مى بینند اسرارشان فاش شده، واقعیات را انکار مى کنند، و حتى براى اثبات گفتار خود به قسم هاى دروغ متوسل مى شوند. نخست مى فرماید: منافقان سوگند یاد مى کنند که چنان مطالبى را درباره پیامبر نگفته اند (یَحْلِفُونَ بِاللّهِ ما قالُوا). در حالى که، به طور مسلّم سخنان کفرآمیزى گفته‌اند(وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ). و به این جهت پس از قبول و اظهار اسلام، راه کفر را پیش گرفته اند (وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ). ظاهر این است، آنان از آغاز مسلمان نبوده اند که کافر شوند، بلکه تنها اظهار اسلام مى کردند، بنابراین، همین اسلام ظاهرى و صورى را نیز، با اظهار کفر در هم شکستند. و از آن بالاتر: آنها تصمیم خطرناکى داشتند، که به آن نرسیدند(وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا). این تصمیم، ممکن است اشاره به توطئه براى نابودى پیامبر در لیلة العقبة بوده باشد. و یا اشاره به تمام کارها و فعالیت هائى که، براى به هم ریختن سازمان جامعه اسلامى، و تولید فساد و نفاق و شکاف، انجام مى دادند، که هرگز به هدف نهائى منتهى نشد. قابل توجه این که: هوشیارى مسلمین در حوادث مختلف، سبب مى شد منافقان و نقشه هاى آنها شناخته شود; مسلمانان همواره در کمین آنها بودند، تا اگر سخنى از آنها بشنوند، براى پیشگیرى و اقدام لازم، به پیامبر گزارش دهند، این بیدارى و اقدام به موقع، و به دنبال آن، نزول آیات، و تصدیق خداوند، موجب رسوائى منافقان و خنثى شدن توطئه هاى آنها مى شد.