eitaa logo
بانوان توانمند
67 دنبال‌کننده
569 عکس
428 ویدیو
43 فایل
گروه توانمندی بانوان در جهت رشد و ارتقاء بانوان و دختران ایجاد شده است. مطالب مربوط به امور تربیتی، دینی، مشاوره و راهنمایی از کارشناسان دینی و روان شناسی در این کانال بار گزاری می شود. روزهای جمعه پاسخگو به سوالات خواهد بود. 🆔 @Fvajgani61
مشاهده در ایتا
دانلود
قابل توجه عزیزانی که بچه خردسال سه تا ده ساله دارند: https://www.aparat.com/playlist/1172619 لینک نامه های ماریه یه تیم خلاق و خوش فکر ساعت‌ها وقت گذاشته ، نشسته مطالعه کرده که چطور میشه بچه‌ها رو با داستان کربلا و بچه‌های امام حسین اشنا کرد جوری که مهم‌ترین پیام‌های کربلا بهشون منتقل بشه و به این خاندان، عشق بورزن. چند تا هنرمند و یه نویسنده با ذوق مثل حامد عسکری رو هم آورده پای کار و نتیجه‌اش شده: مجموعه فاخر " ". ماریه دوست حضرت رقیه هست و راوی اتفاقات کربلا که با زبانی کودکانی، کلی مفاهیم باارزش رو به بچه‌ها یاد می‌ده. این شماره اول نامه‌های ماریه هست، لطفا هر روز یکی از این کلیپ‌ها رو بدین بچه‌ها ببینن
👆👆👆👆👆 فعال کردن انگیزه های درونی کودکان با قصه های کربلا
📣مهم📣 هرچه بیشتر به افکار منفی توجه کنید بزرگتر می شود 😳 🔰افکار منفی را تشبیه می کنند به حیوان وحشی و درنده😲 ⛔️اگر حسابی به حیوان، رسیدید، غذای خوب بدید و تیمار کردید : چاق و چله و پُر زور و قدرت می شود. ✅ و اگر به حیوان درنده، رسیدگی نکنید و غذا ندید ، ضعیف و ناتوان می شود. لطفا انتخاب کنید می خواهید حیوان وحشیِ افکارِ منفی را بزرگ و قوی کنید!! یا ضعیف و قابل کنترل!!!! انتخاب با شماست. فقط یادت باشه شما یک بانوی توانمندی😘😘👌 https://eitaa.com/banovantavanmand1400 https://chat.whatsapp.com/E3uZ4hRlBCV47ou6f6n7Hr
36.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴مستند «مزد اخلاص» 🔹روایت حضور رهبر معظم انقلاب در منزل شهید
🌫شهر منهایِ تو متروکه ای ست سوت و کور... ☀️سلام جانِ عالم...
شیوه های دعوت به نماز محسن قرایتی - 1396 لینک: https://www.ghbook.ir/Book/14348 کتابی که معرفی کردیم 👆👆 برا شیوه های دعوت به نماز
داستان های قران واحد تحقیقات مرکز تحقیقات رایانه ای قایمیه اصفهان - 1388 لینک: https://www.ghbook.ir/Book/2666 قصه های قرآنی برا پرورش خرد و شکوفایی استعداد بچه ها👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بانوان توانمند
#رنج_مقدس #قسمت_پنجم رد موج‌های ریز و درشت آب را که به دیوارهای حوض می‌خورند و آرام می‌گیرند، دنبال
منتظرم ببینم معذرت‌خواهی می‌کند یا نه. خیلی جدی دستش را توی جیب شلوارش می‌کند و می‌گوید: – باشه باشه. بقیه‌شو می‌ذاریم بعداً. نمی‌خوای نگاهتو مهربون کنی؟ من الآن باید برم خرید. برگشتم صحبت می‌کنیم. چند قدم عقب‌عقب می‌رود و بعد هم با سرعت از در بیرون می‌زند. حالا با این لباس‌های‌ خیس چه کنم؟ سرما می‌پیچد توی تنم. لباسم را که عوض می‌کنم نگاهم به دفتر کلاسوری علی می‌افتد. ذوق می‌کنم. چه‌قدر دنبال این دفتر بودم و هر بار با قفل کردن در کمدش من را از دسترسی به آن ناامید کرده بود و حالا آن را جا گذاشته ‌است. این‌قدر ذوق‌زده شده‌ام که دیگر فکر نمی‌‌کنم در اتاق من چه‌کار داشته و چرا دفترش جامانده است؟! علی گاهی چند خطی از نوشته‌هایش را برایم می‌خواند. حالا که این فرصت را به دست آورده بودم، باید تمام روزهایی را که مجبورم می‌کرد هرجور و هر وقت شده نوشته‌هایم را تمام و کامل، به دستش بدهم تلافی می‌کردم. دفتر را مثل نوزادی شیرین و دوست‌داشتنی در آغوش می‌گیرم. قفل کمدم خراب است؛ دنبال جان‌پناهی برای دفتر، همه‌جا را با دقت نگاه می‌کنم: اتاق خودم، اتاق پسرها، آشپزخانه، انباری، کتابخانه، نه، زیر مبل سالن! محل رفت‌وآمد همه که هیچ بنی‌بشری آن‌جا چیزی پنهان نمی‌کند. زانو می‌زنم روی زمین و کلاسور را آرام هل‌‌می‌دهم زیر مبل سه‌‌نفره. مادر با سینی چای از آشپزخانه بیرون می‌آید. فوری خودم را جمع می‌کنم و به استقبالش می‌روم و در انتظار فرصتی ناب برای کاویدن دفتر علی، لحظه‌ها را می‌شمارم. به این لحظات ساکت و آرام خانه، آن هم با دفتری که پاسخ بسیاری از سؤالات کنج‌کاوانه من را در خود جا داده است، چه‌قدر نیاز داشتم! خم می‌شوم و دفتر را از زیر مبل، بیرون می‌آورم. صفحه اول یک پاراگراف کوتاه است: «اگر روزی بخواهم قانونی برای دنیا بنویسم، گمان نکنم قواعدی فراتر یا فروتر از آن‌چه می‌بینم و می‌دانم بنویسم. حتی سختی‌ها و رنج‌هایش را بازنویسی نمی‌کنم؛ اما با چشم دیگری به دنیا خواهم نگریست؛ با چشم بینایی که دوست و دشمن را درست می‌بیند، درست قدم برمی‌دارد و خوش‌بختی را رقم می‌زند.» حس غریبی احاطه‌ام می‌کند. احساس می‌کنم با یک علیِ جدید روبه‌رو خواهم شد؛ با یک علی پیچیده و ناشناخته. دفتر را ورق می‌زنم و می‌خوانم:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرزندم ترسو است چه کنم؟ 📌ترس معمولا از مجهولات است؛ لولو ، تاریکی، مرگ، قیامت و... ابتدا مادر باید منبع ترس بچه را تشخیص بدهد، بعد درموردش با بچه صحبت کند ولی اصلا حرفی از ترس نزند( حتی از خود واژه ترس هم استفاده نکند) و شجاعت را به او تلقین کند. مثلا: قربون بچه شجاعم بشم و... 📌درفواصل زمانی مختلف داستان انسان های شجاع را برای فرزندش بگویدمانند حضرت ابوالفضل وحضرت زینب و... 📌در برنامه غذایی او میوه به🍋 یا انار شیرین قرار دهد. 📌به فرزند مهلت دهیم تا ترسش برطرف شود. مثلا اگر فرزند از تاریکی میترسد مادر باید در اتاق تاریک با کودک قراربگیرد وچند بار چراغ💡 را خاموش وروشن کند وتوضیح دهد که تاریکی باروشنایی فرقی نمیکند. عروسکهایی را که آویزان کرده اید جمع کنید چون سایه می اندازد و تخیل کودک👻 را هم فعال می کند 📌برای نوجوان ترسو توصیه به عدم گوش کردن به موسیقی📀 میشود زیرا موسیقی توهم زا است و توهم که زیاد بشود هم اراده او ضعیف شده و هم ترسو میشود. 📌 فیلم های ترسناک هم نباید تماشا شود.