eitaa logo
بانوان توانمند
67 دنبال‌کننده
569 عکس
428 ویدیو
43 فایل
گروه توانمندی بانوان در جهت رشد و ارتقاء بانوان و دختران ایجاد شده است. مطالب مربوط به امور تربیتی، دینی، مشاوره و راهنمایی از کارشناسان دینی و روان شناسی در این کانال بار گزاری می شود. روزهای جمعه پاسخگو به سوالات خواهد بود. 🆔 @Fvajgani61
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-فراقی.mp3
14.49M
من ایرانم تو عراقی 🎤 (شب جمعه شب زیارتی مخصوص امام حسین علیه السلام) صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🌷 تعجیل درفرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف پنج صلوات محمدی بفرست
👌 شب باش : در پوشیدن خطای دیگران 👌زمین باش : در فروتنی 👌خورشیدباش : در مهر و دوستی 👌کوه باش : در هنگام خشم و غضب 👌رودباش : در سخاوت و یاری به دیگران 👌دریاباش : در کنار آمدن با دیگران 👌خودت باش : همانگونه که می‌نمایی... ⭕️ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ: ✅ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ نیستید، ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ. ⭕️همیشه یادمان باشد که ناگفته‌ها را می‌توان گفت ولی گفته ها را نمی‌توان پس گرفت! چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی . همیشه شکست با کوزه است.
💠آیت الله ناصری دولت آبادی رحمةالله؛ 🔸مؤمنین شاکر خدا هستند،یعنی نعمتهای خدا را در نظر می آورند،و از او تشکر می‌کنند و خدا هم از ما تشکر می کند.تشکر خدا به این است که نعمتت را اضافه می‌کند. 🔸شکر هر چیزی به حسب خودش است،شکر چشم تنها به گفتن الحمدلله نیست بلکه شکرش این است که به آنجا که مولا راضی است نگاه کنی و به جایی که خدا رضایت ندارد نگاه نکنی. گوش هم همینطور است آقاجان.... 📌جهت شادی روح عالم گرانقدر آیت الله ناصری رحمةالله فاتحه‌ای قرائت نمایید...
https://www.aparat.com/v/o5vC2 نماهنگ جدید حامد زمانی اربعین
یک راه برای درمان افسردگی👇👇 امام هادی علیه السلام: داشتن فرزند موجب آسایش روحی و فکری انسان می گردد. و انسان را از دغدغه درونی و افسردگی نجات می دهد. وسایل الشیعه ،ج15ص96.
🔴 زنان آخرالزمان به کجا میروند؟!!! ⏪از بین بردن طهارت زنان در خانه و خانواده هدف شیاطین جنی و انسانی است ⏪کاشت ناخن واکستنشن مژه طبق نظر همه مراجع حرام است ووضووغسل باطل است ◾️اگر به فعالیت های جدید آرایشگاههای زنانه دقت کنید فضای اسفناک این محیط ها رو نمیتونید تحمل کنید.خدمات کاشت ناخن و مژه ولیفتینگ ها که با چسب انجام میشه، اپیلاسیونهای بکینی و.. پرسینگ ها و... که به سرعت نور در حال افزایشه. ◾️مدیر اسبق شبکه ی فارسی وان میگه: برای نابودی خانواده باید *اول مادر خانواده رو به لجن کشید.* ◾️آرایشگاههای ما الان دارن بین زن و طهارت و عبادت فاصله میندازن .دارن تو زمین دشمن بازی میکنن و البته کاسبی خوبی هم دارن.چی به سر ِغسل های حیض و جنابت و استحاضه و نفاس این خانم های ناخن کاشته میاد؟ تکلیف نمازهای قضا شده چی میشه؟ این واقعا درده.. ◾️اینکه آرایشگاها تند تند با پکیج های آف خورده و تخفیفات زیاد این خدمات رو میدن و افراد بعضاً متشرع گول فتوا های ساختگی رو میخورن و ... توی بعضی آرایشگاه کتابچه ای هست که نظر همه مراجع درباره کاشت ناخن را بلامانع زده بود. هیچ اسمی از گردآورنده فتواها و حتی اسم و آدرس چاپخونه روش نبود. اون کتابو به ناخن کارها میدن تا به مشتری های ناآگاه و سطحی نگر نشون بدن و اونا هم به راحتی فریب میخورن. این کار حرامه و مصداق تعاونوا علی الإثم و العدوان هست و پول این خدمات هم به گفته ی مراجع حرامه. ◾️از آرایشگاهها غافل نشید. تا میشه تو دیوار و گروهها اونا به چالش بکشید. فتوای درست مراجع رو تو گروهها پخش کنید و خلاصه سکوت نکنید که اون دنیا در برابر خدا مسئول نباشیم .... ◾️حواسمون باشه داریم به کجا میریم یادمون باشه فرزندانمون باید از دامن مادرها به معراج برن ؟ زندگی‌هایمان را دستخوش طوفانی نکنیم که پایانش غفلت از همسر وفرزندان و ویرانی خانواده است امر به معروف باید همه جا باشه ... *نشر این پیام واجب است.*
امروز روز اول ماه صفر است. اعمال وارده: روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از «حمد» سی مرتبه سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از «حمد» سی مرتبه سوره «قدر» بخواند و بعد از نماز صدقه‌ای در راه خدا بدهد، هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است. آگاه باش که این ماه معروف به نُحوست و بدیمنی است و برای رفع نُحوست و بدیمنی چیزی بهتر از صدقه دادن و خواندن ادعیه و دعاهای پناه‌دهنده به خدا نیست و اگر کسی بخواهد از بلاهای نازله این ماه، محفوظ بماند، چنان‌که محدّث فیض و غیر او فرموده‌اند؛ هر روز «ده مرتبه» بخواند: یَا شَدِیدَ الْقُویٰ وَ یَا شَدِیدَ الْمِحالِ، یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ، ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنِی شَرَّ خَلْقِکَ، یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ، یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذٰلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ، وَصَلَّی اللّٰهُ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.
🙏 ▪️به موهای ریز روی پوستم نگاه میکنم؛ تو خیلی وقتا با همین موهای نازک ازم محافظت میکنی 💞 - وقتایی که یه موجود ریز روی بدنم راه میره؛ با حرکات همین موهاست که خبرم میکنی و نمیذاری بهم آسیب بزنه. - تو حتی باهاشون روی پوستم رو میپوشونی تا اشعه‌های مضر، مستقیم بهش برخورد نکنن و وارد بدنم نشن. - تو تمام اینکارا رو بوسیله‌ی موهایی انجام میدی که با رشدشون، دارن مواد زائد بدنم رو خارج میکنن، این یعنی یک تیر و ۱۰ نشان! موهای دستم رو نوازش میکنم، ممنونم ازت خدا...🙏
حرفم را می‌برد. صدایم را شنیده و این حرف‌ها درونم تکرار نشده است. می‌گوید: – لیلا! خواهش می‌کنم این‌جوری نگو، من احساسم کم‌رنگه. چرا فکر می‌کنی همه‌چیز و می‌دونی؟ شاید اون دلیلی که تو رو ان‌قدر ناراحت کرده، اصلش چیز دیگه‌ای باشه. چشم از صورتش می‌گیرم و می‌گویم: – پس بگو باید بی‌خیال همه لذت‌ها و دوست‌داشتنی‌هام بشم. باید به داشته و نداشته‌م اعتراض نکنم و بگم همه‌چیز خوبه. خنده مسخره‌ای می‌آید پشت لبم و بیرون نمی‌زند. – خواهر من. یک عمر با نارضایتی و اعتراض سر کردی، نتیجه‌اش چی شد؟ نمی‌خواهم جوابش را بدهم. خودم را مشغول صاف کردن پایین دامنم می‌کنم. لبه‌هایش را باز می‌کنم؛چین می‌دهم. گل‌های ریز دامنم به حرف می‌آیند. همیشه عاشق گل‌های ریزم. کوچک‌اند اما پر از حرف‌اند. می‌گویم: – تو همیشه زورگویی. لبخند تمسخرش را می‌شنوم اما صورت معترضش را نگاه نمی‌کنم. حالت نگاه و ابروی در همش را تصور می‌کنم: – شاید من زورگو باشم، اما غلط نمی‌گم. بگو کجای حرفم اشتباهه و به نفع تو نیست؛ من قبول می‌کنم. می‌گم ضعفت همه آینده‌ات رو بر باد می‌ده، فکرت رو خراب می‌کنه، جهت حرکتت رو عوض می‌کنه، زندگی رو سخت نکن لیلا. نمی‌گم فراموشش کن، اما نگذار موج سنگینی بشه و تو رو غرق کنه. خودت تموم خاطره‌ها و اثراتش را مدیریت کن. لیلا ببین… گریه نکن. با سرعت دستم را بالا می‌برم و روی صورت خیسم می‌کشم. داشتم در خیالم ریزترین خاطرات تلخ را جستجو می‌کردم. صدای سعید همراه با انگشتی که به در می‌زند از گنگی‌ بیرونم می‌کشد. با آستین صورتم را خشک می‌‌کنم. در را باز می‌کند و اول چند ثانیه به صورت من خیره می‌شود. می‌گوید: – حل کردی یا حل کنم؟ علی لبخندی می‌زند و سری تکان می‌دهد: – حلّه سعید جان. مسعود شانه‌های سعید را می‌گیرد و به سمت حال هل می‌دهد و صورت خندانش که با دیدن من سکوت می‌شود. حرفش در دهانش می‌ماسد. این ضعف من همه را اذیت کرده است. سرم را پایین می‌اندازم. – لیلا پارچه‌ها را دید؟ علی پوزخندی می‌زند و می‌گوید: – کور خوندیم. آن‌قدر خواهرمان کم‌خرج هست که با هیچ رشوه‌ای حاضر به پذیرش نشد. مسعود چشمش که به پارچه‌های کنار چرخ خیاطی می‌افتد، می‌گوید: – خواهرتو نمی‌شناسی از حیثیت برادری ساقط شدی. پارچه‌ها را گذاشته کنار چرخ خیاطی، یعنی این‌که دلشم خواسته، بی‌منت. برمی‌گردد سمت من: – خداییش لیلاجان برای این دو نفر را خراب کردی مهم نیست، من رو هواداری کن؛ چون شلوارم مونده روی دستم نمی‌دونم با چی بپوشمش… علی پوفی می‌‌کند و می‌گوید: – با این لباس‌ها هر چی من خوشگل می‌شم تو زشت. شلوارت رو بده به من، خودت رو بی‌خود انگشت‌نمای مردم نکن. مسعود خیز برمی‌دارد سمت علی و می‌گوید: – ‌ای بی‌مروت، منو بگو که می‌خواستم تو رو ساقدوش خودم کنم. و مشت‌هایش را به سر و کول علی می‌زند. علی تلاش می‌کند تا دست‌های مسعود را بگیرد و هم‌زمان فریادش خانه را پر می‌کند. از حرکات بچه‌گانه و از دیدن لباس‌های کج و کوله‌ و موهای به‌هم ریخته‌شان می‌خندم. مسعود بلند می‌شود و دستانش را به‌هم می‌زند، لباسش را صاف می‌کند و می‌گوید: – اگه بدونم با زدن علی خوشحال می‌شی و می‌خندی، روزی دوسه بار می‌زنمش. علی خیز برمی‌دارد سمت مسعود و فرار و بعد هم دری که محکم بسته می‌شود. برمی‌گردد و می‌ایستد جلوی آینه و موهایش را شانه می‌کند، تیشرت کرمش را صاف می‌کند و می‌گوید: – مسعود دیوانه. خدا شفاش بده