eitaa logo
بانوان توانمند
65 دنبال‌کننده
569 عکس
428 ویدیو
43 فایل
گروه توانمندی بانوان در جهت رشد و ارتقاء بانوان و دختران ایجاد شده است. مطالب مربوط به امور تربیتی، دینی، مشاوره و راهنمایی از کارشناسان دینی و روان شناسی در این کانال بار گزاری می شود. روزهای جمعه پاسخگو به سوالات خواهد بود. 🆔 @Fvajgani61
مشاهده در ایتا
دانلود
امام على عليه السلام: ما عَفا عَنِ الذَّنبِ مَن قَرَّعَ بِهِ كسى كه به واسطه گناه كسى را سرزنش كند، گذشت نكرده است غررالحكم حدیث9567
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت پنجاه و سوم: حمله چند جانبه 🍃ماجرا بدجور بالا گرفته بود ... همه چیز به بدترین شکل ممکن ... دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه ... دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم ... اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن ... و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت ... نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن ... 🍃دانشگاه و بیمارستان ... هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست ... و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم ... 🍃هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم ... فایده ای نداشت ... چند هفته توی این شرایط گیر افتادم ... شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت ... 🍃وقتی برمی گشتم خونه ... تازه جنگ دیگه ای شروع می شد ... مثل مرده ها روی تخت می افتادم ... حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم ... تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد ... و بدتر از همه شیطان ... کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد ... در دو جبهه می جنگیدم ... درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد ... نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون ... سخت تر و وحشتناک بود ... یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت ... دنیا هم با تمام جلوه اش ... جلوی چشمم بالا و پایین می رفت ... می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم ... 🍃حدود ساعت 9 ... باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم ... 🍃پشت در ایستادم ... چند لحظه چشم هام رو بستم ... بسم الله الرحمن الرحیم ... خدایا به فضل و امید تو ... 🍃در رو باز کردم و رفتم تو ... گوش تا گوش ... کل سالن کنفرانس پر از آدم بود ... جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط ... 🍃رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت ... 🎯 ادامه دارد...
🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت پنجاه و چهارم: پله اول 🍃پشت سر هم حرف می زدن ... یکی تندتر ... یکی نرم تر ... یکی فشار وارد می کرد ... یکی چراغ سبز نشون می داد ... همه شون با هم بهم حمله کرده بودن ... و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود ... وسوسه و فشار پشت وسوسه و فشار ... و هر لحظه شدیدتر از قبل ... 🍃پلیس خوب و بد شده بودن ... و همه با یه هدف ... یا باید از اینجا بری ... یا باید شرایط رو بپذیری ... 🍃من ساکت بودم ... اما حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمام انرژیم رو از دست دادم ... 🍃به پشتی صندلی تکیه دادم ... - زینب ... این کربلای توئه ... چی کار می کنی؟ ... کربلائی میشی یا تسلیم؟ ... 🍃چشم هام رو بستم ... بی خیال جلسه و تمام آدم های اونجا ... - خدایا ... به این بنده کوچیکت کمک کن ... نزار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه ... نزار حق در چشم من، باطل... و باطل در نظرم حق جلوه کنه ... خدایا ... راضیم به رضای تو ... 🍃با دیدن من توی اون حالت ... با اون چشم های بسته و غرق فکر ... همه شون ساکت شدن ... سکوت کل سالن رو پر کرد ... 🍃خدایا ... به امید تو ... بسم الله الرحمن الرحیم ... 🍃و خیلی آروم و شمرده ... شروع به صحبت کردم ... - این همه امکانات بهم دادید ... که دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید ... حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم ... یا باید برم ... 🍃امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید ... فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟ ... چند روز بعد هم ... لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم ... 🍃چشم هام رو باز کردم ... - همیشه ... همه چیز ... با رفتن روی اون پله اول ... شروع میشه ... 🍃سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود ... 🎯 ادامه دارد...
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت پنجاه و پنجم: من یک دختر مسلمانم 🍃سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود ... چند لحظه مکث کردم ... - یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم ... شما از روز اول دیدید ... من یه دختر مسلمان و محجبه ام ... و شما چنین آدمی رو دعوت کردید ... حالا هم این مشکل شماست، نه من ... و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید ... کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره ... من نیستم ... 🍃و از جا بلند شدم ... همه خشک شون زده بود ... یه عده مبهوت ... یه عده عصبانی ... فقط اون وسط رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود ... 🍃به ساعتم نگاه کردم ... - این جلسه خیلی طولانی شده ... حدودا نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره ... هر وقت به نتیجه رسیدید لطفا بهم خبر بدید ... با کمال میل برمی گردم ایران ... 🍃نماینده دانشگاه، خیلی محکم صدام کرد ... - دکتر حسینی ... واقعا علی رغم تمام این امکانات که در اختیارتون قرار دادیم ... با برگشت به ایران مشکلی ندارید و حاضرید از همه چیز صرف نظر کنید؟ ... - این چیزی بود که شما باید ... همون روز اول بهش فکر می کردید ... 🍃جمله اش تا تموم شد ... جوابش رو دادم ... می ترسیدم با کوچک ترین مکثی ... دوباره شیطان با همه فشار و وسوسه اش بهم حمله کنه ... 🍃این رو گفتم و از در سالن رفتم بیرون و در رو بستم ... پاهام حس نداشت ... از شدت فشار ... تپش قلبم رو توی شقیقه هام حس می کردم ... 🎯 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک خانم با سه گریم متفاوت کنار خیابان سه دقیقه می ایسته، عکس العمل مردها نسبت به پوشش خوب نگاه کنید، وخودتان قضاوت کنید..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🔸 عَلِیٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ. 🔸 علی علیه‌السّلام تقسیم‌کنندۀ بهشت و جهنّم است 📚 أمالی (شیخ صدوق)، ص ۸۹
💧💧💧 💧💧 💧 💧مقام نوری اهل بیت علیهم السلام(۹) 💧اي سلمان و اي اباذر! محمّد(ص) همان ذكری است كه در قرآن فرموده؛ خداوند به سوي شما ذکري نازل کرد، همان پيامبري که براي شما آيات الهي را دنبال مي کند.💧 به من علم مرگ و ميرها و بلاها و فصل الخطاب داده اند و به من علم قرآن و آنچه تا قيامت اتفاق خواهد افتاد واگذارده اند. 💧محمّد(ص) حجت را تعيين نمود تا برای مردم حجت باشد و من حجة الله شدم. 💧خداوند به من مقامی عنايت كرده كه برای هيچ يك از گذشتگان و آيندگان چه پيامبر مرسل و چه فرشته مقرب قرار نداده. 💧اي سلمان و اي اباذر! منم آن كس كه به دستور خدا نوح را در كشتی بردم، من يونس را به اجازة خدا از شكم نهنگ خارج كردم، من به اجازة خدا موسی را از دريا گذراندم، 💧من ابراهيم را از آتش نجات دادم به اجازه خدا، من نهرها و چشمه هايش را جاری و درخت هايش را به اجازه خدايم كاشتم. 💧من عذاب يوم الظله هستم، من فرياد مي زنم از مكان نزديكی كه تمام جن و انس آن را مي شنوند و گروهی مي فهمند، من با هرگروهی چه ستمگران و چه منافقين به زبان خودشان صحبت مي كنم، من آن خضرم كه دانشمند همراه موسی بود، من معلم سليمان بن داودم، و من ذوالقرنين و قدرت الله ام. 💧اي سلمان و اي اباذر! من محمّد و محمّد منم، من از محمّدم و محمّد از من است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلوات خاصه امام محمدباقر(ع) بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَ إِمَامِ الْهُدَى وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِكَ‏، اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ وَ مَنَاراً لِبِلاَدِكَ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِكَ‏، وَ مُتَرْجِماً لِوَحْيِكَ وَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَ حَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِيَتِهِ‏ فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أُمَنَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ‏. شهادت آخرین شاهد معصوم واقعه کربلا حضرت امام محمدباقر (ع) تسلیت باد.