eitaa logo
بانوی خاص🌹
508 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
19 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 کانال بانوی خاص ❤️همسرداری 👩‍🏫فرزند پروری 🏠خانه داری احکام و مطالب متفرقه سوالات مشاوره کاملا رایگان تبادل و ارتباط با ادمين: @delaram7645 لينك كانال👇 https://eitaa.com/joinchat/1265893419C1fe8b5bb94
مشاهده در ایتا
دانلود
نحوه ای که روزتان را آغاز می کنید می تواند روی کل آن روز تاثیر بگذارد هر روز را با قلبی سرشار از قدردانی و عشق و لبخند شروع کنید.☺️ ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بانوی خاص🌹
❣گفتیم 90درصد ذهن زن رو عشق تشکیل داده. 👈مرد باید با نوازش های مثبت به اون #نود_درصد توجه کنه و با
✨🕊✨ فصل ششم {نوازش} ✅سه مورد آخری که تو نوازش‌های غیرکلامی گفتیم، نیاز به توضیح بیشتر داره. 🔅یعنی : 🔹 پیامک های عاطفی دادن 🔸 یادداشت گذاشتن و نامه دادن 🔹 شنونده فعال بودن .. @banoye_khaass
👈 مورد اول: زمانی که به همسرت میدی: 🔹 به روزای (مثل: تولد، سالگرد ازدواج، روز زن، ولادت ائمه اطهار و ...) 🔸و اتفاقاتی که موقع براتون پیش اومده، توجه داشته باشید. 🌸البته باتوجه به دنیای زن‌ها که بیشتر از پیامک های 💕 خوششون میاد. .. @banoye_khaass
📱لیستی از پیامک های عاطفی که 📱 🔻میتونه برای خانم ها جذاب باشه: 🔻 💌دوسِت دارم تا آخر عمر. 💌هیچکس نمیتونه جای تورو تو زندگیم بگیره، اگه با تو ازدواج نمیکردم کسی نبود که بتونم کنارش آروم باشم. 💌اگه باز برگردم دوران مجردی با تو ازدواج می‌کنم. 💌خانومم صبح که می‌رفتم سرکار ( یا بیرون) حالت خوب نبود. نگرانتم بهتری؟ 💌الهی شکر که خدا تو رو به من و بچه ها هدیه داد. 💌خیلی دلم می‌خواست الان کنارم بودی. 💌سلام گلم، یه هویی بدجوری دلم برات تنگ شد. 💌عزیزم با تموم مشغله هام به یادتم. ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌وقتی از مردها توکارای کوچیک تشکر بشه! 👤 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😂💛😂 🔔 هرگاه زني خسته ونالان و خمیده از کار منزل را ديديد؛ فقط يک جمله بگوييد و در قدرت خداوند تأمل کنيد: ✨ "نمياي بريم بازار"✨ يُحي العِظامَ وهي رميمٌ خداوند استخوانهاي پوسيده را زنده ميکند.😂 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
👸🏻 تموم انرژی ووقتتون روبرای کارهای خونه هزینه نکنید! 🔻مهم ترین وظیفه شما؛تامین عاطفی همسر وفرزندان تونه. براشون وقت وانرژی کافی،داشته باشین😊 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمو_ ما نمیخواستیم مزاحم شما بشیم دیگه به اصرار تانیاجون اومدیم. دیگه فردا رفع زحمت میکنیم. میدونستم عمو مشکلش مزاحمت و اینجور چیزا نیست بلکه فقط اعتقادات بابا اینا بود اصلا نمیدونم چرا ولی نماز خوندن و حجاب داشتن و کلا هر کاری که مصداق دینداری باشه اذیتش میکنه . بابا_ داداش زحمت چیه. مراحمید . مارو قابل نمیدونید؟ عمو_ هه. نه بابا این حرفا چیه؟ میترسم خم و راست نشدن ما اذیتتون کنه. و بعد با لبخند معنی داری به من و زن عمو نگاه کرد. اما بابا در جوابش گفت_ هرکس عقاید خودشو داره. عمو هم که از این خونسردی بابا جا خورده بود گفت ولی در هر صورت ما فردا میریم هتل و تانیا رو هم میبریم با خودمون. نمیدونم چرا ولی خدا خدا میکردم که بابا اجازه نده و من مجبور نشم باهاشون برم. _ خودش میدونه. ووووووووویییییی حالا من جواب عمو رو چی بدم. تو فکر بودم که صدای اذان بلند شد. امیرعلی با اجازه ای گفت و بلند شد و منم به دنبالش که عمو صدام کرد. عمو _ تانیا. تو کجا؟ _ میام الان. وضو داشتم سریع رفتم تو اتاق ، درو بستم و شروع به نماز خوندن کردم. با صدای در استرس گرفتم که نکنه عمو باشه ولی بعد گفتم حتما مامانه یا شایدم امیرعلی. _ السلام و علیکم و رحمة الله و بركاته وقتی سرم رو برگردونم با عمو مواجه شدم که دست به سینه دم در وایساده بود و با یه پوزخند عجیب و چهره ای که عصبانیت توش موج میزد به من زل زده بودم. وقتی دید نمازم تموم شد. اعضای صورتشو کمی جمع کرد و بعد انگار داره مورد چیز چندش آوری صحبت میکنه گفت _ تو نماز میخونی ؟ نماز رو با یه غلظت خاصی گفت _ من من..... راستش....... مغزم از کار افتاده بود و نمیدونستم بايد چه جوابی بدم که براش قانع کننده باشه. عمو_ تو چی؟ اینا محبورت کردن نه؟ سریع حاضر شو سریع . ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
درو باز کرد بره بیرون که سریع مغزم بهم فرمان داد _ نخیر. اینا مجبورم نکردن. خودم انتخاب کردم. عمو_ چی؟ خودت انتخاب کردی؟ چی میگی تو؟ _ فهمیدم همه چیزایی که میگفتید غلط بوده. همه چیش. من به وجود خدا ایمان دارم به نماز ، به روزه به حجاب و هزار تا چیز دیگه. پوزخندی زد که کفریم کرد بعد هم رفت بیرون و درو محکم بست . و بعدش هم فقط صدای فریادهای عمو میومد که خطاب به مامان وبابا آروم دستم رو تو دستای آرمان گذاشتم و باهاش به سمت وسط سالن رفتم. . . . آرمان_ خب خوشگل خانوم. بیا اینم شماره من. _ مرسی آرمان_ راستی فردا برنامت چیه ؟ _ اوممم. برنامه خاصی ندارم . چطور؟ آرمان_ بریم بیرون یکم بیشتر آشنا بشیم _ باشه. ساعتشو هماهنگ میکنم باهات. آرمان_ باشه خانمی. فعلا. بای. چشمک پر از نازی براش میزنم. آرمان اولین مهمونی بود که رفت همزمان با رفتنش بچه ها اومدن طرفم. سیما_ خیلی........... دلارام_ جبرانش میکنم برات تانیا خانوم. یه دختره دهاتی اومده برا ما شاخ میشه از حرفاشون سر در نمیاوردم. شاخ بازی ؟ چه ربطی داره ؟اصلا مگه من رفتم سراغش........ ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀