هدایت شده از بانوی خاص🌹
رمان #دمشق_شهرعشق
نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#دمشق_شهرعشق
#قسمت20
لبهایش از ترس سفید شده و بهسختی تکان میخورد :«ولید از #ترکیه با من تماس میگرفت. گفت این خونه امنه...» و نذاشتم حرفش تمام شود و با همه دردی که نفسم را برده بود، ناله زدم :«امن؟! امشب اگه تو اون خونه خوابیده بودیم سرم رو گوش تا گوش بریده بود!»
💠 پیشانیاش را با هر دو دستش گرفت و نمیدانست با اینهمه درماندگی چه کند که صدایش در هم شکست :«ولید به من گفت نیروها تو #درعا جمع شدن، باید بیایم اینجا! گفت یه تعداد وهابی هم از #اردن و #عراق برای کمک وارد درعا شدن، اما فکر نمیکردم انقدر احمق باشن که دوست و دشمن رو از هم تشخیص ندن!»
خیره به چشمانی که #عاشقش بودم، مانده و باورم نمیشد اینهمه نقشه را از من پنهان کرده باشد که دلم بیشتر به درد آمد و اشکم طعم #شکایت گرفت :«این قرارمون نبود سعد! ما میخواستیم تو مبارزه کنار مردم #سوریه باشیم، اما تو الان میخوای با این آدمکشها کار کنی!!!»
💠 پنجه دستانش را از روی پیشانی تا میان موهای مشکیاش فرو برد و انگار فراموشش شده بود این دختر مجروحی که مقابلش مثل جنازه افتاده، روزی #عشقش بوده که به تندی توبیخم کرد :«تو واقعاً نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟ اون بچهبازیهایی که تو بهش میگی #مبارزه، به هیچ جا نمیرسه! اگه میخوای حریف این #دیکتاتورها بشی باید بجنگی! ما مجبوریم از همین وحشیهای وهابی استفاده کنیم تا #بشار_اسد سرنگون بشه!»
و نمیدید در همین اولین قدم نزدیک بود عشقش #قربانی شود و به هر قیمتی تنها سقوط نظام سوریه را میخواست که دیگر از چشمانش ترسیدم. درد از شانه تا ستون فقراتم میدوید، بدنم از گرسنگی ضعف میرفت و دلم میخواست فقط به خانه برگردم که دوباره صورت روشن آن جوان از میان پرده پیدا شد.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#دمشق_شهرعشق
#قسمت21
💠 مشخص بود تمام راه را دویده که پیشانی سفیدش از قطرات عرق پر شده و نبض نفسهایش به تندی میزد. با یک دست پرده را کنار گرفت تا زنی جوان وارد شود و خودش همچنان اطراف را میپائید مبادا کسی سر برسد.
زن پیراهنی سورمهای پوشیده و شالی سفید به سرش بود، کیفش را کنارم روی زمین نشاند و با #مهربانی شروع کرد :«من سمیه هستم، زنداداش مصطفی. اومدم شما رو ببرم خونهمون.» سپس زیپ کیفش را باز کرد و با شیطنتی شیرین به رویم خندید :«یه دست لباس شبیه لباس خودم براتون اوردم که مثل من بشید!»
💠 من و سعد هنوز گیج موقعیت بودیم، جوان پرده را انداخت تا من راحت باشم و او میدید توان تکان خوردن ندارم که خودش شالم را از سرم باز کرد و با #بسم_الله شال سفیدی به سرم پیچید. دستم را گرفت تا بلندم کند و هنوز روی پایم نایستاده، چشمم سیاهی رفت و سعد از پشت کمرم را گرفت تا زمین نخورم.
از درد و حالت تهوع لحظهای نمیتوانستم سر پا بمانم و زن بیچاره هر لحظه با صلوات و ذکر #یاالله پیراهن سورمهای رنگی مثل پیراهن خودش تنم کرد تا هر دو شبیه هم شویم.
💠 از پرده که بیرون رفتیم، مصطفی جلو افتاد تا در پناه قامت بلند و چهارشانهاش چشم کسی به ما نیفتد و من در آغوش سعد پاهایم را روی زمین میکشیدم و تازه میدیدم گوشه و کنار مسجد انبار #اسلحه شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
#نکته👌🌹
#شب_بخیر
🌱حضرت فاطــمه زهــرا (سلاماللهعلیها):
اگر به آنچه تو را فرمان میدهیم،
عمل ڪُنی و از آنچه بر حذرداریم،
دوری ڪنی،
از شیعیان مایی و الّا هــرگز.
📚بحارالانوار، ج ۶۸ ،ص ۱۵۵
#شبتون_مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌼اے مهربان من
تو ڪجایی ڪہ این دلم
🌼مجنون روے توسٺ
ڪہ پیدا ڪند تو را
🌼اے یوسف عزیز
چو یعقوب صبح و شام
🌼چشمم بہ ڪوے توسٺ
ڪہ پیدا ڪند تو را
#السلام_علیک_یابقیه_الله✋
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#سلام_روزتون_مهدوی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
🔴 #احترام_به_خانواده_همسر
💠 انتقادى كه نسبت به رفتارهاى خانوادهی همسرتان انجام ميدهيد تخريب كننده #رابطه است.
💠 شريك زندگيتان نميتواند پدر يا مادر، خواهر يا برادر خود را تغيير دهد.
حتی اگر آدمهاى #بدی هم باشند، آنها خانوادهاش به حساب مىآيند و بايد به آنها احترام بگذاريد!
💠 همچنان که اگر او به بستگان شما بیاحترامی کند #حس خوبی به شما دست نخواهد داد!
💠 پس طوری با خانواده همسرتان برخورد کنید که دوست دارید همسرتان با #خانواده شما برخورد کند.
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
💛💜💚
#حفظ_اقتدار_مرد ۱۷
ممکنه بعضیا بگن:
👈این حرف شما مغایر با کلام حضرت زهرای مرضیه (س) است...
⭕️آیا حضرت زهرا نگفتن من هیچ وقت از مرد چیزی را نمیخوام که در توانش نباشد؟؟
بله گفتن، منتها فشارش رو گفتن... نه درخواستش رو، اینا رو قاطی نکنید با هم...
❌هیچ وقت فاطمه (س) نگفتند:
- علی جان کو غذا؟؟
- نداری برای چی اومدی؟؟
- میخواستی نیای منو بگیری!!
- تو که نداشتی برای چی اومدی ..
🔺 این حرفا رو #نزدن...
💬 گفتهاند که :
علی دست #خالی به خونه اومد. [ ببین ارزش تامین کنندگی مرد رو، شیرینی تامینکنندگی مرد رو ]..
🔴دست خالی اومد به خونه، دستش خالی، سفره خالی، مطبخ خالی ..
علی (ع) گفت:
فاطمه جان چرا چیزی نمیگویی، شکایتی بکن!!
خانم فاطمه گفتن: آخر شویم را میشناسم، میدانم که اگر داشت و میتوانست می آورد. تو کِی چیزی را کم گذاشتهای که من مطالبه کنم؟
🌸✨ای همه تامین کننده من✨🌸..
حالا شما بگید: آیا علی (ع) نشست تو خونه و گفت: خیلی ممنونم ... خوبه که خوب میفهمی،
اینجوری گفت؟!!
#ادامه_درپست_بعدی...
@banoye_khaass
♦️اومده که علی (ع) #ننشست، برگشت رفت کار یهودیای رو انجام داد که با قرص نان بیاید ...
🔸آیا همین فاطمه (س) تو فصلی که در همه مدینه انار #نبود، از علی انار نخواست؟؟؟
👈خواست اما با طرح نیاز خالص.
برا همینم میگن که علی (ع) سفارشش رو (سفارش انار رو) از #یمن داد؟!!!
🔸➖🔸🔷🔸➖🔸
✅بعدها بخاطر این اخلاق خانم فاطمه (س)، خیلی وقتها ایشان هیچی نخواسته، اما با این حال علی (ع) خودشون برا خانم فاطمه (س) میآورد.
علی (ع):
اومدم خونه دیدم فاطمه داره دست دست میکنه، حسن و حسین رو پاشونه دست و پاش پینه بسته،
علی (ع) اومدن گفتن: یا رسول الله فاطمه را در حالت سخت یافتم.
آیا میشود برای ما کنیزی بفرستی؟ 👈[علی (ع) رفته التماسِ نیازِ فاطمه(س) رو میکنه]..
[حالا شما اگه تو موقعیت خانم فاطمه بودین چی میگین: تو که میبینی دستم بنده خب بچه رو نگهدار دیگه... نمیبینی دستم بنده ... هیچ کاری نمیتونم بکنم؟!! ]
که شنیدید پیامبر چه چیزی را وعده داد؟ تسبیحات حضرت زهرا رو داد..
علی آرام شد ؟؟؟
دوباره برگشت، یا رسول الله برای این نعمت عظیم الهی که مومنین رو شاد کرد ممنونتم،
اما ما کنیز میخواهیم، فاطمه را خیلی دست تنها یافتم .... تا اینکه پیامبر فِضّه رو فرستاد.
🔹طرح نیاز خالص.. نمیدونی چه میکنه..
🔸متاسفانه خانوما این مسیر رو گم کردن.
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 ابراز پشیمانی از ازدواج با همسر
🔴 #استاد_عباسی
─═ई✨🍃🖤🍃✨ई═─
اینجا🔚بانــــــوی خــ🖤ـــاص😌باش👇
🖤 @banoye_khaass 🖤