✨ #مــن_بــا_تــو ✍لـیـلــے سـلـطـانــے 🌹قـسـمـت شـشــم کاسه ها رو گذاشتم کنار دیگ آش،عاطفه همونطور که آش هم میزد زیر لب تندتند چیزایی میگفت،ملاقه رو از دستش گرفتم باحرص گفتم:بسه دیگه،دوساعته داری هم میزنی بابا بختت باز شد خواهرم بیا برو کنار! _هانی بی اعصاب شدیا،حرص نخور امین نمی گیرتت! _لال از دنیا بری! شروع کردم به هم زدن آش،زیر لب گفتم:خدایا امین رو به من برسون! امین پسر همسایه دیوار به دیوار که از دوسال قبل فهمیدم دوستش دارم،عاطفه گفت امین فقط چادر رو قبول داره چادری شدم، عاطفه گفت امین نمازش اول وقته نمازم یک دقیقه این ور اون ور نشد،عاطفه گفت امین قرمه سبزی دوست داره و من به مامان میگفتم نذری قرمه بپزه تا براشون ببرم! عاطفه گفت امین.....و من هرکاری میکردم برای امین! مهم نبود من سال سوم دبیرستانم و امین بیست و پنج سالشه! با احساس حضور کسی سرمو بالا آوردم،امین سر به زیر رو به روم ایستاده بود،با استرس آب دهنمو قورت دادم امین دستی به ریشش کشید و گفت:میشه منم هم بزنم؟ ملاقه رو گذاشتم تو دیگ و رفتم کنار،امین شروع کرد به هم زدن منم زیر چشمی نگاهش میکردم داشتم نگاهش میکردم که سرشو آورد بالا نگاهمون تو هم گره خورد،امین هول شد و ملاقه رو پرت کرد زمین! زیر لب استغفراللهی گفت و خواست بره سمت در که پاش به ملاقه گیر کرد و خورد زمین،خنده م گرفت با صدای خنده و اوووو گفتن زن ها سرخ شدم. تند گفتم:من برم بالا ببینم مامان اینا کمک نمیخوان! با عجله رفتم داخل خونه و دور از چشم همه از پنجره به حیاط نگاه کردم،عاطفه داشت میخندید و زن های همسایه به هم یه چیزایی میگفتن،روم نمیشد برگردم پایین همه فهمیدن! امین بلند شد،فکرکردم باید خیلی عصبانی باشه اما لبخند رو لبش متعجبم کرد! سرشو آورد بالا،نمیتونستم نفس بکشم! حالا درموردم چه فکرایی میکرد،تنم یخ زد انگار پاهام حس نداشتن تا از کنار پنجره برم! امین لبخندی زد و به سمت عاطفه رفت،در گوشش چیزی گفت،عاطفه لبخند به لب داخل خونه اومد! با شیطنت گفت:آق داداشمون فرمودن بیام ببینم بدو بدو اومدی خونه زمین نخورده باشی نگران بودن! قلبم وحشیانه می تپید،امین نگران من بود؟! با تعجب گفتم:واقعا امین گفت؟! _اوهوم زن داداش! احساس میکردم کم مونده غش کنم،نفسمو با شدت بیرون دادم! دوباره حیاط رو نگاه کردم که دیدم نگاهش به پنجره س،با دیدن من هول شد و سریع به سمت در رفت اما لیز خورد دوباره صدای خنده زن ها بلند شد،با نگرانی و خنده از کنار پنجره رفتم! عاطفه گفت:من برم ببینم امین قطع نخاع نشد! عاطفه که از پله ها پایین رفت همونطور که دستم رو قلبم بود گفتم:خدانکنه. ادامــه دارد... ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass

سـلامـ امامـ مہربانــ💕ــــم... آمدمـ بگویـم مےشود این روزها بیشٺر دعایمان کنیـد؟! حال زمیـن و مردمانش خوبـــ نیسٺــ!!!! دعایــمان کن، اے مهربانترینـــِ عالم!!!! 💔 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass

🌹 ✨🌹 🌸یا امام‌ رضا‌‌، ✨قطره ای نیست 🌸که با لطف تو دریا نشود ✨سائلی نیست 🌸که از عشق تو شیدا نشود 🎉در اين شب فرخنده و مبارک 🌸دعا می کنم امام رضا(ع) ✨مشکلات همه رو حل کنه 🌸دعا میکنم ضامن آهو ✨ضامن غریبی و بی پناهی 🌸همه ی ما تو دو دنیا باشه ✨الهی همیشه تنتون ‌سالم‌، 🌸دلتون اروم ✨زندگیتون پر از مهر و صفا 🌸و حاجاتتون روا 🎊شبتون شاد شاد 🎊 🎊عیدتون مبارک🎊 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass 🎀

#امروز_زندگی_کن 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ⭐️سلام صبحتون عالی⭐️ 🌿یادمون باشه،اولین ساعات صبح خط سیر بقیه روزه،شروع صبح میتونه بهت بگه در بقیه روز چه چیزهایی خواهی داشت .... پس برای یک صبح متفاوت و روز خوب از شب قبل فکر کن. روزتون سرشار از نشاط 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass 🎀

سلام😉 دوستای خوبم جمعه ها پست نداریم چون خانم های خاص جمعه ها وقتشون رو کنار خانواده میگذرونن و با فرزندان نازنینشون بیشترتر بازی میکنن🌺🌺❤️❤️ امروز هم براتون يه تمرين داریم ─═ई✨🎀🍃🌸🍃🎀✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass

🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 #تمرین 💞💞💞 موافقین امروز تمرین کنیم که اصلا عصبانی نشیم یا اینکه کمتر عصبانی بشیم😉 خیلی ساده و و همراه با عشق و نشاط😇 👈 امروز همه تمرکزمون رو این باشه که مهربون ؛ باشیم هر موردی هم پیش اومد دوست داشتید خاطراتتون روبرامون بفرستین تا تو کانال بزاریم . رابطه هاتون پر از رنگهای زیبا وجودتون سلامت 💖 آماده ای برای این تمرین⁉️ یا علی بگو و شروع کن ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass

#یه_تمرین_خیلی_مهم ✍حاج آقا حسینی کانال تنها مسیر😊 🔶ببینید هر یک از ما یه سری اخلاقیاتی داریم که واقعا دوس داریم اون اخلاقیات رو کنار بذاریم اما خب میدونید که کار سختیه.☺️ ⭕️مثلا یه خانمی میگفت من خیلی عصبی هستم و گاهی هم بچه هام رو میزنم. خیلی شدید! هر کاری هم میکنم فایده نداره!😞 یا طرف میگفت حاج اقا من خیلی چشم چرون شدم! اصلا نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم. یه روز میگیرم اما ده روز رها میشه!😣 نمیتونم غیبت نکنم و... راهش چیه واقعا؟ 🔷واقعا خیلی از گناهانی که عادتمون شده رو چطوری باید ترک کنیم؟ یه قاعده ی مهم عرض کنم: 🔰هر چقدر تونستی گناهان رو ترک کن. آروم آروم ترک کن. مثلا بنده به اون خانم گفتم اگه روزی ده بار عصبی میشی و بچت رو میزنی فردا تمرین کن روزی 9 بار بچت رو بزن! یه بارش رو میتونی جلوی خودت رو بگیری؟⁉️ گفت : بله حاج آقا! کاری نداره!😕 گفتم خوبه. برای پس فردا 8 بارش کن! بعدش کمتر و کمتر.... این باعث میشه که در کنترل کردن خودت قدرت پیدا کنی. تنها راه خلاصی از گناهانی که عادت انسان شده همینه. بعد از چند وقت گفت که دستت درد نکنه حاج آقا! صبر و تحملم زیاد شد..☺️ 🔶✅👆🔺 در مسیر آرامش...👇 @IslamLifeStyles ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @Banoye_khaass