eitaa logo
بانوی خاص🌹
457 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
19 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 کانال بانوی خاص ❤️همسرداری 👩‍🏫فرزند پروری 🏠خانه داری احکام و مطالب متفرقه سوالات مشاوره کاملا رایگان تبادل و ارتباط با ادمين: @delaram7645 لينك كانال👇 https://eitaa.com/joinchat/1265893419C1fe8b5bb94
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اصرار بر كنترل کودک برای اينكه دقیقاً “همانی بشود كه ما می خواهيم” دو نتيجه در پی خواهد داشت: 1⃣ يا يک رُبات حرف گوش کن و همیشه تسلیم خواهیم داشت. 2⃣و یا یک آشوبگر و یاغی که هر مرزی را در می شکند. هیچ یک از شما نباید فرزند خواهی را واگذارد... ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
دوره همسرداری از ساعت 8:30تا 12 و دوره تربیت فرزند از ساعت 14 الی 17:30 استفاده از تخفیف 50 درصدی پس از حضور در اولین جلسه خواهد بود. تلفن تماس برای اطلاعات بیشتر 09367149591 توضیحات کامل در تصویر، جهت ثبت نام وارد لینک زیر شوید: https://digiform.ir/w7bb922eb
بانوی خاص🌹
دوره همسرداری از ساعت 8:30تا 12 و دوره تربیت فرزند از ساعت 14 الی 17:30 استفاده از تخفیف 50 درصدی پ
سلام دوستانی که ساکن آبیک هستن حتما این دوره ها رو شرکت کنن عالیه👌👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به قلم فاطمه امیری ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
#جانم_میرود #قسمت84 مهیا، بعد از تشکر از شهاب و مریم وارد خانه شد.... در ورودی را باز کرد. بوی ا
ساعت۷صبح بود. مهیا، امروز سحر خیز شده بود! روی تاقچه ی بزرگ پنجره اتاقش، نشسته بود. از اینجا، تسلط کاملی بر حیاط خانه ی شهاب داشت؛ و راحت می توانست حیاط و آن حوض و درخت های زیبا را، طراحی کند. تند تند، با قلم هایش روی برگ های سفید طرح می نگاشت. با احساس سرما، پتو را بیشتر دور خودش پیچاند و لیوان قهوه اش را به لبانش نزدیک کرد. با شنیدن صدای اتومبیلی ، که جلوی خانه شهاب ایستاده بود؛ لیوان را سرجایش گذاشت. همزمان در باز شد، و شهاب و خانواده اش به حیاط آمدند.... همه، دم در، با شهاب خداحافظی می کردند. مهیا، با کنجکاوی و استرس، نظاره گر این بدرقه بود. شهاب، مادرش را در آغوش گرفت و بوسه ای بر سر مادرش گذاشت. شهین خانوم، قرآن را بالا آورد و شهاب از زیر قرآن رد شد. مهیا، برای چند لحظه کوتاه تصویر عکس شهاب و دوستش، جلوی چشمانش آمد... زمزمه کرد. _نکنه داره میره سوریه؟!... نه! خدای من... احساس کرد، قلبش فشرده شد. شهاب، ناخوادگاه سرش را بالا آورد و نگاهش را به پنجره اتاق مهیا دوخت. مهیا، سریع از جلوی پنجره کنار رفت. اما، این کار از چشمان تیز شهاب دور نماند. مهیا به دیوار تکیه داد. الآن، وقت رفتن شهاب نبود. الآن که احساسی جدید در دلش غنچه زده بود... احساسی که نمی دانست، کی و چطور به وجود آمده است... فقط می دانست، که این احساس به وجود آمده و احساس خوب و آرامش بخشی به او می دهد. با حرڪت کردن اتومبیل ، چشمانش را محکم روی هم فشار داد. بغض گلویش، نفش کشیدن را برایش سخت کرده بود. دستی به گلویش کشید. قطره های اشک، پشت سر هم. بر گونه هایش ریختند. _الآن وقت رفتنت نبود، شهاب... لعنتی، نباید می رفتی... دیگر، پاهایش توان ایستادن را نداشت. روی زمین افتاد. پاهایش را، در شکمش جمع کرد. دستی به گونه اش کشید؛ و اشک هایش را پاک کرد. اما بارش دوباره چشمانش گونه های سردش را خیس کردند. به عکس شهید همت خیره شد. _بعد خدا... سپردمش به تو... سرش را روی زانوهایش گذاشت و شروع به هق هق کرد با عصبانیت از جایش بلند شد. _تقصیر توه..... نباید اینقدر تند باهاش رفتار می کردی! مهران، نگاهش را از صفحه موبایلش بیرون آورد. _می خواستی چیکار کنم؟! جلوی یه الف بچه بلرزم و التماس کنم؟! _نمیدونم هر کاری می خوای بکن... فقط کاری کن بهت علاقمند بشه! _اینی که من دیدم عاشق نمیشه... با عصبانیت به سمت مهران رفت و موبایل را از دستش کشید. _من بهت پول نمیدم، که این حرف ها رو تحویلم بدی... _باشه حالا... چرا عصبی میشی؟! پریشان، روی مبل نشست و سرش را با دستانش گرفت. _دارم دیوونه میشم... هر چه زودتر باید از شهاب دورش کنم! مهران چشمانش را باریک کرد. _تو می خوای انتقامت رو بگیری؟! یا از شهاب دورش کنی؟! اصلا این شهاب کیه؟! به سمت پنجره رفت و نگاهش را به بیرون دوخت. سیگارش را روشن کرد، و گفت: _این دیگه به تو ربطی نداره...تو کار خودت رو انجام بده... 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌🌹 🔆امام صادق (ع): 🔰چه زشت است برای مؤمن که ای داشته باشد که او را ذلیل و خوار کند. کافی، ج2، ص320 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادری از عرش ۱.mp3
13.21M
۱ ✦ چرا فاطمه سلام‌الله‌علیها را "مـــادر" می‌خوانیم ؟ ✦ چرا جایگاه ایشان را به "عرش" نسبت می‌دهیم؟ ✦ عرش کجاست ؟ مگر می‌شود یک "انسان" از "عرش" به زمین بیاید؟ ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
🤔❓به خاطر اختلافات با همسرم حرفهایی در مورد ایشان زده‌ام البته دروغ نبود و در دفاع از خود بود آیا مرتکب غیبت شدم؟ 🌺✍ اگر این حرف ها را به خاطر مشورت یا رفع مشکلات پیش کسی که می‌تواند مشکل شما را حل کند گفتید اشکال ندارد. 👌 دفاع از آبرو لازم است ولی غیب حرام است برای دفاع لازم نیست غیبت کنید و می توانید با نفی حرف طرف مقابل و توضیح دادن حقایق از خود دفاع کنید. ،،،،،،،،،،،،،،،🌹 🤔❓اگر دلیل جدایی و طلاق را بپرسند یا به خاطر حرفهایی که طرف مقابل بعد از طلاق زده مجبور شوم مشکلات را بیان کنم غیبت محسوب میشود؟ 🌾✍ اگر بیان عیب پنهان باشد غیبت است و اگر پنهان نباشد مثلا صحبت کردن درباره بد اخلاق بودن او که نزد همه آشکار بود یا شامل عیب نباشد مثلا به درد هم نمی خوردیم یا با هم تفاهم نداشتیم و نمیخواستمش ازش متنفر بودم غیبت نیست. ،،،،،،،،،،،🌹 📚 امام مکاسب محرمه ج ۱ ص ۴۱۳ و استفتائات ج ۲ ص ۶۲۰ س ۱۱؛ خامنه‌ای رساله آموزشی ج ۲ درس ۱۷؛ مکارم احکام ویژه م ۸ و ۱۰ و استفتائات ج ۱ س ۵۵۲؛ سیستانی رساله ج ۱ م۲۲۶۵ و ۲۲۷۲ و منهاج الصالحین ج ۱ ص ۱۸؛ وحید رساله م ۲۰۷۸؛ صافی ۳۰۰ پرسش ج ۱ س ۲۸۶؛ تبریزی منهاج الصالحین ج ۱ ص ۱۳ و استفتائات جدید ج ۱ س ۱۰۰۲؛ بهجت جامع المسائل ج ۲ ص ۴۶۸ و ۴۷۰؛ تبریزی استفتائات جدید ج ۱ س ۱۰۰۲ و ج ۲ س ۱۰۰۷ و ۱۰۰۹. ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀