eitaa logo
بانوی خاص🌹
412 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
19 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 کانال بانوی خاص ❤️همسرداری 👩‍🏫فرزند پروری 🏠خانه داری احکام و مطالب متفرقه سوالات مشاوره کاملا رایگان تبادل و ارتباط با ادمين: @delaram7645 لينك كانال👇 https://eitaa.com/joinchat/1265893419C1fe8b5bb94
مشاهده در ایتا
دانلود
📣📣📣📣📣 فرایندرسیدگی برگزارشده سقط جنین با سامانه ملی ۱۹۰ 📞به صورت کاملا ناشناس و محرمانه ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
InShot_۲۰۲۴۰۱۰۴_۱۶۴۱۴۷۸۳۰_۰۴۰۱۲۰۲۴.mp3
13.14M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟠داستان‌هایی از عشق حاج قاسم به حضرت فاطمه زهرا(س)❤️ 🔴 حاج قاسم سلیمانی گفت: هر وقت در شب‌های جنگ هیچ کاری از دست ما برنمی‌آمد، پناهگاهی جز حضرت زهرا(س) نداشتیم... ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بانوی خاص🌹
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت چهل و دوم ▫️نگاهش هنوز دنبال پیکر بی‌جان مادرش بود و حالا انگار فقط پنا
📕رمان 🔻قسمت چهل و سوم ▫️شاید از نگاه خیره‌ام، خیالم به خاطرش آمده بود و فقط می‌خواست از حال همسرش باخبر شود که این‌بار با زبان عربی و لهجۀ عراقی لحنش لرزید: «مادرش کجاس؟» ▪️باورم نمیشد کودکی که ساعتی است در میان دستانم پناه گرفته و زنی که همینجا غریبانه به شهادت رسیده بود، همسر و فرزند او باشند. ▫️نورالهدی کنارم رسیده بود و حالا او هم مهدی را شناخته بود که به جای جان به لب رسیدۀ من، به لکنت افتاد:«همین الان... با آمبولانس رفت...» ▪️باور نمی‌کرد همسرش، دختر خردسالش را رها کرده باشد که نگاهش پریشان بین چشمان من و نورالهدی می‌چرخید و نفسش به زحمت به گلو می‌رسید:«زخمی شده بود؟ به‌هوش بود؟تونستید باهاش حرف بزنید؟» ▫️نبض نفس‌هایش به تندی می‌زد و می‌دیدم مردمک چشمانش می‌لرزد و از همین لرزش و تپش، می‌فهمیدم عشق همسرش با دل او چه کرده و نمی‌توانستم تصور کنم با غم از دست دادن او چه می‌کند. ▪️نمی‌فهمیدم نورالهدی با کلماتی دست و پا شکسته چه می‌گوید و او دیگر طاقت اینهمه دلنگرانی را نداشت که دستش را پیش آورد تا بچه را از من بگیرد و همزمان با دلواپسی پرسید: «کجا بردنش؟» ▫️از امیدی که به زنده بودن عشقش داشت، جگرم آتش گرفته و نمی‌دانستم با این نفس سوخته چه بگویم و مثل همیشه نورالهدی پیش قدم شد: «من الان میرم از این مأمورها می‌پرسم!» ▪️نور الهدی به سختی فارسی صحبت می‌کرد و می‌خواستیم تا رسیدن به بیمارستان، کمی زمان بخریم که با عجله به سمت نیروهای امنیتی رفت و دستان او برای گرفتن دخترش همچنان دراز بود. ▫️تلاش می‌کردم زینب را به آغوشش بسپارم و دخترک حاضر نبود یک لحظه از چادرم جدا شود. ▪️پدرش از پشت سر موهایش را نوازش می‌کرد و شاید از لمس موهای او، دلتنگی همسرش بیشتر آتشش می‌زد که دستش را پس کشید، چند قدم از من فاصله گرفت تا اشک‌هایش را نبینم و دیدم شانه‌هایش از گریه می‌لرزد. ▫️از گریه‌های مردانه‌اش به خاطرم آمده بود آن شب در شادگان تمنا می‌کرد برای شفای همین دختر دعا کنم و می‌گفت مادرش بی‌قرار است؛ حالا آن نوزاد بیمار یک ماهه شفا گرفته و چهارساله شده بود اما دیگر مادری در میان نبود. ▪️در دلم دریای غم موج می‌زد و مقاومت می‌کردم یک قطره از چشمانم جاری نشود مبادا مهدی بفهمد که همین ندیدن همسرش برای کشتن دلش کافی بود و می‌ترسیدم از لحظه‌ای که بدن غرق خون محبوبش را ببیند. ▫️نورالهدی برگشت و نفس‌زنان خبر داد آمبولانس‌ها به سمت بیمارستان شهید باهنر کرمان رفته‌اند و زینب از من جدا نمی‌شد که همگی با ماشین مهدی به سمت بیمارستان رفتیم. ▪️من و نورالهدی عقب نشسته و مهدی با دلی که برایش نمانده بود، خیابان‌ها را به سرعت طی می‌کرد تا زودتر خبری از همسرش بگیرد و دل ما در قفس سینه بال‌بال می‌زد. ▫️حالش به‌قدری به هم ریخته بود که در سرمای زمستان، شیشه را پایین کشیده بود و می‌شنیدم زیر لب نام همسرش را عاشقانه نجوا می‌کند: «فاطمه جان! کجایی عزیزم؟» ▪️در تمام طول مسیر زینب را نوازش می‌کردم تا دقایقی مانده به بیمارستان در آغوشم خوابش برد و تازه دیدم خیابان منتهی به بیمارستان غوغا شده است. ▫️مردمِ بی‌تابی که در انتظار خبری از عزیزان‌شان مقابل بیمارستان جمع شده و یکی از نیروهای امنیتی میان جمعیت صدا بلند کرد: «شهدا رو اینجا نیاوردن، برید پزشکی قانونی!» ▪️همهمۀ حاضران بلندتر شده بود و او فریاد می‌زد تا صدایش به همه برسد: «فقط خانوادۀ مجروحین اینجا بمونن! شهدا رو بردن پزشکی قانونی!» ▫️مهدی ماشین را متوقف کرد و به سرعت از ماشین پایین پرید و همین که از ما فاصله گرفت، بغض نورالهدی شکست: «چجوری بهش بگیم آمال؟» ▪️مطمئن بودم توان شکستن قلبش را ندارم و نورالهدی داغ از دست دادن همسر را چشیده بود که بی‌وقفه اشک از چشمانش می‌چکید. ▫️حالم از بی‌قراری مردم زیر و رو شده و چشم‌انتظار مهدی بودم که دیدم شبیه یک جنازه به سمت ما می‌آید. ▪️انگار با هر قدم عذاب می‌کشید و نمی‌دانستیم چه خبری شنیده که پای ماشین ایستاد و مستأصل اطراف را نگاه می‌کرد. ▫️هیچکدام جرأت نمی‌کردیم چیزی بپرسیم و او با رنگی پریده و دستی لرزان در ماشین را باز کرد و سوار شد. ▪️از اینهمه درماندگی‌اش قلبم به درد آمده بود و او با ناامیدی نفس می‌زد: «اینجا نبود...» ▪️دلم می‌خواست از این برزخ بی‌خبری نجاتش دهم و مگر میشد با اینهمه عشقی که به همسرش داشت، حرفی بزنم؟ ▫️هر دو دستش روی فرمان بود، سرش را روی دستانش قرار داد و شنیدم بی‌صدا ناله می‌زند: «بهم گفتن برو پزشکی قانونی!» ▪️شاید از سکوت دردناک ما فهمیده بود از سرنوشت فاطمه خبر داریم و حرفی نمی‌زنیم که دوباره سرش را بلند کرد و مثل کسی که تسلیم شده باشد، استارت زد و بی‌هیچ حرفی به راه افتاد... 📖 ادامه دارد... ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - حیدر شدی - محمود کریمی.mp3
4.52M
🌅ا﷽ا 🌅 🌸 (ع) 💐حیدر شدی تا ... 💐پشت در هی در بکوبم 🎤 ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آقا دعا کنید من شهید بشم! 🔺عالم بشید و برای اسلام مفید باشید... بعد شهید بشید...! ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎥 پرسش جالب از هوش مصنوعی ای هوش مصنوعی اگر تو جای شیطان بودی، چگونه مردم را بی‌دین می‌کردی؟ پاسخ را از زبان خودش بشنوید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
14.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 «نحوه‌ی راهنمایی جوانی که نماز را کنار گذاشته است» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛳 کشتی تایتانیک آمریکا 🔥 پرده اقتدار دشمن را پاره کنید 🔻به زودی زلزله‌های بزرگی در نظام‌های سیاسی جهان اتفاق خواهد افتاد! 🎙استاد شجاعی و رهبر معظم انقلاب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─        اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇 🎀 @banoye_khaass 🎀