💡تو این موقعیت میتونیم به اونا بگیم: عزیزم من الان توی اون حال و هوایی که تو فکر میکنی نیستم، اگه نمیتونم جواب مورد نظرت رو بدم؛ ناراحت نباش.
👈 بیشتر مردا که قبل از مسافرت همهی کاراشون رو انجام میدن، تو مسافرت خوش اخلاقتر میشن، چون برای چند روزی کشوهای کار و اقتصاد و سرمایهگذاری رو بستن و کشوی عشق به همسر و بچه رو باز کردن،
❌اما این جریان فقط تا زمان برگشت از مسافرت ادامه داره، چون توی برگشت، مردا درحال فکر کردن به این مواردن:
-این چند روزی رو که نبودم باید جبران کنم،
-چقدر کار رو هم جمع شده و ... .
در نتیجه دیگه نمی تونن به عشق ورزیهای همسرشون پاسخ مناسب بدن.
✂️ برشی از کتاب:
#میخواهم_دوباره_عاشق_شوم
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
📌 #قلق_همسرداری
از هدیههای همسرت (حتی اونایی که باب میل و سلیقهتون نبوده) برای یک بار هم که شده درحضور خودش استفاده کنید 🎀✔️
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
😂❣😂
🔔 #زنگ_تفریح
تو جلسه خواستگاری دختره به پسره
میگه خودتو معرفی کن!!
پسره میگه:
۲۸سالمه، پزشکم، دوتا خونه دارم، ماشینم لِکـسوسِ مشکیه، بابام کارخونه داره، تک فرزندم و شما؟
دختر : دیونه این چه سوالیه.
من زنتم دیگه!! 😁!😂😂😂😂
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
#ارسالی_اعضا
سلام .
من و همسرم نامزد بودیم مامانم اینا میگفتن بیرون میرید تا ساعت ۹شب باید خونه باشید خیلی حساس بودن .
یه شب دوست همسرم شام دعوتمون کرد رفتیم خونشون تا شام بخوریم و جمع و جور کنن و اینا خلاصه طول کشید ما تا بیایم برسیم خونه ساعت شد ۹:۳۰.
اومدیم دیدم مامانم وایساده دم در با اخم انقدر غر زد که اون مهمونی رو از دماغمون دراورد خلاصه .
بعد اون همسرم تصمیم گرفت زود جشن عروسی بگیره تا راحت شیم 😂😂😂😂😂😂😂😂😂
#ارسالی_اعضا
سلام
خاطره من این خیلی جالب بود که مااز خواستگاری تا عقد بیست روز طول کشید ومن دوسه مرتبه بیشتر همسرم رو ندیدم و به تعریف و شناخت وتوضیح نرسید .
خلاصه روز عقد عاقد که خوند خانم صغرا.... من میتوانم شمارا به عقد دایم .....
همسرم باباشو صداکرد دست وپاش میلرزید
گفتم خدایا چی شده😕
به باباش گفت اینا میخوان یکی دیگرو برام عقد کنن میگن صغری .....
مگه این سارا نیست😩
بنده خدا نمیدونست اسم شناسنامه ام صغری هست
🥴🥴😁😁😁😁
#ارسالی_اعضا
سلام 🌹
دوره ما اینطور نبود که همه خانواده برن برای خواستگاری ،مادر داماد یا خواهر داماد میومدن
و اینطور نبود که عروس داماد با هم برن تو اتاق صحبت کنن همچین چیزیایی نبود
تازه عروس و داماد هم اصلا همو شاید ندیده بودن مثل الان که اول دختر و پسر هم رو میپسندن بعداً خانواده رو در جریان میزارن نبود.
قرار شد یه روز داماد با خواهرشون بیان حداقل من ببینمشون
خلاصه تشریف آوردن نوبت این شد من چایی ببرم 😄
از بس استرس داشتم وقتی سینی چایی رو گرفتم تا ببرم صدای به هم خوردن استکانا شنیده میشد از ترس اینکه چای رو نریزم روی داماد سینی چای رو گذاشتم زمین وسط اتاق😅 اون موقع مبل هم نبود حداقل بزارم رو میز 😁
خلاصه بدون اینکه چای رو تعارف کنم همونطور وسط اتاق رها کردم الفرااااار
دیگه فرصت نشد حتی چهره همسرم روببینم 😅
هنوز همسرم میگه یه چایی به ما ندادی
😂😂😂
ان شاءالله با خاطره ام تونسته باشم
کامتون رو شیرین کنم😍
🌹🌹🌹
بانوی خاص🌹
#ازجهنم_تابهشت #قسمت95 با شنیدن کلمه ی شهادت، یاد اون روز و اون عهد میوفتم پس تنها جمله ای که به
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#ازجهنم_تابهشت
#قسمت96
با صداي تق تق در چشمام رو نيمه باز و دوباره بيخيال ميبندم.
مامان_ پاشو ببينم. خجالتم نميكشه.
_ مامان بيخيال توروخدا.
مامان _ پاشو پاشو. امروز قراره برین محرم بشینا .
با این جمله مامان سریع از جا میپرم و به سمت ساعت هجوم میبرم ، ساعت 11 قرار بود دم مسجد باشم، همون مسجد کنار موسسه. همون دیشب قرار شد، امروز من و امیرحسین به هم محرم بشیم چون هردو دوست داشتیم عقدمون روز سالگرد ازدواج مولام علی و مادرم خانوم فاطمه زهرا باشه، وای الان ساعت 10/45 هستش ؛ تا مسجد حدود نیم ساعت راهه . وای خدایا سوتی دیگر در پیشه .
سریع حاضرمیشم و با امیرعلی راه میوفتیم سمت مسجد ، ساعت 11:10 دقیقه میرسیم. چشمم که به امیرحسین و پرنیان میوفته سرم رو پایین میندازم و از ماشین پیاده میشم. بیا درباره من باید جلوی این همسر اینده ضایع بشم.
_ سلام.
امیرحسین با لبخند جوابم رو میده و پرنیان هم با خوشرویی جوابم رو میده.
امیرعلی_ شرمنده دیر شد.
امیرحسین _ نه بابا دشمنتون. حاج آقا هم هنوز نیمدن.
تازه فرصت میکنم به تیپش نگاه کنم، یه شلوار کتون مشکی با یه بلوز سفید، خوشتیپ و در عین حال اعتقادات کامل. تعریف اعتقاداتش رو از امیرعلی شنیده بودم ، تو همین چند برخورد هم به نجابت و پاکیش میشد ایمان اورد.
با صدای زنگ گوشی ببخشیدی میگم و کمی از جمع فاصله میگیرم.
با دیدن اسم یاسمین رو صفحه گوشی لبخندی میزنم و دایره سبز رو لمس میکنم .
_ سلام عزیزم
یاسمین_ سلام و ............ ( سانسور)
_ عه. چته؟
یاسمین_ خاله باید به ما بگه تو داری ازدواج میکنی؟
_ حالا هنوز هیچی نشده.
یاسمین_ رفتی عقد کنی میگی هیچی نشده ؟؟؟؟
_ عقد چیه فقط قراره محرم بشیم همین.
امیرعلی_ حانیه جان. اومدن حاج آقا
_ یاسی من باید برم بهت زنگ میزنم.
یاسمین_ باشه. بای
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
─═ई✨🍃🌸🍃✨ई═─
اینجا🔚😍بانـــ🌸ـــوی خــ🎀ـــاص😌باش👇
🎀 @banoye_khaass 🎀
بانوی خاص🌹
2⃣عصبانیتش را بپذیرید 💠همسرتان به این دلیل عصبانی شده است که فکر می کند تنها راه این که شما به او گ
#تکنیک_هایی_برای_درک_کردن_همسر۳
هفته پیش دو مورد رو خدمتتون عرض کردیم این هفته هم ادامش رو ان شاءالله خواهیم گفت👇
3⃣گوش دادن فعال را بشناسید
💠بعضی وقت ها ما داریم با جان و دل به حرف های همسرمان گوش می دهیم اما کار خاصی انجام نمی دهیم که این گوش دادن را منتقل کنیم.
🤷♀سرمان را پایین انداخته ایم و گوش هایمان را تیز کرده ایم و گوش می دهیم و درک می کنیم.
🔰در این نوع از گوش دادن با این که شما اخلاقاً و وجداناً دارید گوش می دهید اما به طرف مقابلتان حس خوبی منتقل نمی کنید. 😒
#ادامه_درپست_بعدی..
@banoye_khaass
💠شما او را در یک موقعیت مبهم قرار داده اید که نمی تواند متهمتان کند که به حرف هایش گوش نمی دهید و نه نشانه هایی از گوش دادن می بیند.
🔰در این حالت به جای این که ذهن طرفتان درگیر حرف های خودش و ادامه دادن صریح تر به آن ها شود، درگیر این ابهام می شود و معمولاً ترجیح می دهد که حرف هایش را زودتر تمام کند یا این که احتمالاً از شما بپرسد که آیا به حرف هایش گوش می دهید.🧐
#ادامه_درپست_بعدی..
@banoye_khaass