🍃 خبر 🍃 خبر 🍃 طرح جدید 📢 خدمتی زیبا 📢 حال خوب 📢 ❣ویژه خواهران❣ با توجه به کمبود وسیله نقلیه و اشتیاق حضور برخی عزیزانی که توان آمدن به پیاده روی طریق المهدی را ندارند ‌ طرحی در نظر گرفته شد که به شرح زیر میباشد 👇 ▪️🚕خواهران بزرگواری که خودرو دارند ؛ مشتاق فعالیت جهادی هستند و توانایی انجام هر یک از موارد زیر را دارند : 🔺 رساندن افراد از منزلشان تا عمود ١۵ بلوار پیامبر اعظم و یا برگرداندن آنان 🔺 از جمکران تا آدرسی که دریافت میکنند تا ساعت ١٨روز دوشنبه فرم زیر را پر کرده و به نام کاربری زیر ارسال کنند *************************** نام و نام خانوادگی : آدرس : رفت یا برگشت : شماره تماس : 💢@Y_a_r_313 💢 ▪️👣خواهرانی که علاقمند به حضور در مسیر پیاده روی هستند و مشکل رفت و برگشت دارند نیز فرم زیر را پر کرده و به نام کاربری زیر ارسال کنند *************************** نام و نام خانوادگی : آدرس : رفت یا برگشت : شماره تماس : 💢@Y_a_r_313 💢 اجرکم عند الله 🌱 #گروه_جهادی_شهیده_احمدی #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج #طریق_المهدی #امام_زمان ┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🆔 @banoye_taraz

📹 پروردگارا! ما را از ارادتمندان اهل‌بیت قرار بده ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند میدهیم ما را از شناسندگان و دوستداران و ارادتمندانِ اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) قرار بده؛ ما را با این ایمان و اعتقاد زنده بدار و با این ایمان و اعتقاد بمیران؛ ما را در دنیا و آخرت از آنها جدا مفرما. پروردگارا! وظائف ما را برای ما تسهیل بگردان؛ آنچه که از ما سؤال خواهی کرد، ما را بر انجام آن موفق بدار؛ قلب مقدس ولیعصر را از ما راضی و خشنود گردان🖤 🌙 #بهار_معنویت #ماه_رمضان #شب_قدر https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

📢 قضایای غزه حقانیت تشکیل جبهه‌ مقاومت را نشان داد ✏️ رهبر انقلاب: این قضیه [غزّه] حقّانیّت تشکیل جبهه‌ی مقاومت را نشان داد. بعضی مطرح میکردند که خب این جبهه‌ی مقاومت در غرب آسیا چه لزومی داشت؛ نشان داده شد که حضور جبهه‌ی مقاومت در این منطقه جزو حیاتی‌ترین مسائل است؛ روزبه‌روز هم بایست این جبهه‌ی مقاومت تقویت بشود. طبیعی است انسانهایی که وجدان بیدار دارند در این منطقه، وقتی ظلم صهیونیست‌ها را می‌بینند، ساکت ننشینند، آرام ننشینند، به فکر مقاومت بیفتند؛ تشکیل جبهه‌ی مقاومت برای این است؛ برای مواجهه‌ی با این ظلمِ مستمرّ دائمیِ جنایت‌کاران صهیونیست علیه ملّت فلسطین و حامیان فلسطین است. 🔹️بخشی از سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب در جمع اقشار مختلف مردم. ۱۴۰۳/۱/۱ #امام_زمان #ماه_رمضان #شب_قدر https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

🎨 تناور یعنی جمهوری اسلامی ✏️ رهبر انقلاب: «یک روزی این دنیا دست دو قدرت بزرگ بود: قدرت آمریکا و قدرت شوروی سابق. هر دو در یک مسئله متّفق بودند و آن، ضدّیّت با جمهوری اسلامی بود. امام در مقابل اینها ایستاد، تسلیم نشد، صریح گفت «نه شرقی، نه غربی»؛ خیال میکردند نمیشود، خیال میکردند این نهال را میتوانند از ریشه بکَنند، این نهال امروز تبدیل شده به یک درخت تناور؛ غلط میکند فکرِ کندنِ آن را هم کسی بکند!» ۱۴۰۱/۷/۲۲ 🌷 #روز_جمهوری_اسلامی 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

قصه گو قصه میگوید #قصه_کودک https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

🍃سفره آسمانی🥗🍥 ༺◍⃟👧🏻🧒🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد:شناخت شخصیت امیرالمومنین علیه السلام در قرآن🖤 #شب_بخیر_کوچولو https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

♡•• غمِ دڵ چاره نشد، جز به هـِـــلالِ «رمضاݩ» دستِ ما را برسانید به شب‌هاۍ «عـــــلۍ».. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#شب_قدر #ماه_رمضان https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

♡•• هر وقـٺ احساس ڪردیمـ گنــــــــــــاه برایماݩ نفــــــــــرٺ انگیز اسٺ بہ مھمانۍ خُدا نزدیڪ گشتہ‌ایمـ...🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #شب_قدر #ماه_رمضان https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇

🌹دخیل دوم 🍃برگ۱۲ حوریه سینی صبحانه ی آقا مصطفی و هم اتاقی اش را برمی‌دارد که بهجت خانم پیدایش می‌شود و همه را از دست او می‌گیرد. دستان مرد به دنبال عصایش می‌گردد و حوریه چشمانش به انگشتان اوست. _ این قادر بازم خوابیده؟ دلم پوسید. کسی نیست دوکلوم باهاش حرف بزنم. اینم که مثل من زوارش در رفته و همش از حال میره. دختر هنوز سرحال است ؛به خودش قول داده است آن روز زود از حال نرود.می‌خواهد به جای دیروز، حسابی جبران کند و به پادردش فکر نکند. آمپول داخل رگ باباعلی را که می‌زند و سِرم تخریب چی را هم وصل می‌کند؛ خیالش راحت می‌شود کار مهم دیگری ندارد .فقط باید یادش باشد تا ساعت ۱۰، بهادری پانسمان دیده‌بان را عوض کند. یک بار که خودش خواسته بود این کار انجام بدهد؛ دیده بود دیده بان راحت نیست؛ و نمی‌خواد یک زن درد کشیدنش را ببیند. از آسانسور که بیرون می‌آید، بدون اینکه به اتاق رضا سرک بکشد، از جلوی در باز رد می‌شود و در برگه‌ی گزارش کار روزانه‌اش، یادداشتی می‌نویسد و به حیات می‌رود. عمو عمران تا او را می‌بیند انگار که جوان شده و دستانش قوت گرفته باشند؛ صندلی‌اش را به طرف حوریه می‌راند. _ بی‌وفا شدی خانم وفایی !دیگه ما رو فراموش کردی. تا حوریه بخواهد حرفی بزند؛ پیرمرد از رضا می‌گوید؛ و اینکه بالاخره با شنیدن ماجرای توبیخ او از سوی مدیر، داروهایش را خورده است. بعد هم از نامه‌ای می‌گوید که بالاخره در دل شب باز شده؛ و قفل دهان رضا را گشوده است. _از دیشب تا حالا همش فکرش بودم، فکر نامه‌ای که نخوند. _پدرش ازش حلالیت خواسته. ۲۷ ساله که ولش کرده و رفته تهرون. حالا دَم مرگ یادش افتاده، بچه داشته. _من فکر می‌کردم پدرش مرده . _ تو دل تاریکی داشت باهام صلاح و مشورت می‌کرد؛ می‌گفت منم جای پدرش .می‌گفت اگه پسر، پدرش را نبخشه ،پدر چه حالی میشه؟ اونم نه به خاطر خودش؛ بلکه به خاطر مادرش که این همه سال تک و تنها ازش مراقبت کرده و تو بی‌کسی و مریضی مُرده. دختر دوباره به فکر می‌رود و تصویر خیالی مادر رضا در ذهنش بالا و پایین می‌شود؛ پیرزنی تنها که به قول عمران از پسری بی دست و پا مراقبت کرده و صدایش در نیامده است. زنی که رضا همه کس و همه چیز او بوده، زنی که دست و پای رضا بوده است. نمی‌داند خودش هم می‌تواند دست رضا بشود، پای رضا بشود و نگذارد دلش بلرزد. 《 چرا با خودت فکر کرده بودی که اگر با یکی از آن مردها ازدواج کنی، می‌توانی جایت را در بهشت ببینی؟ چرا دلت می‌خواست دست یکی از آنها را بگیری تا شاید خودت هم آسمانی بشوی؟ چرا مِهرت در دل رضا نمی‌افتاد؟ چرا در برزخ افتاده بودی و بهشت راهت نمی‌دادند؟چرا حوریه؟چرا؟ اگر سامانی سراغ حوریه نمی‌آمد و از برنامه‌اش برای جشن و وسایلی که باید تهیه شود، نمی‌پرسید؛ شاید تا ظهر همان جا روی نیمکت حیاط می‌نشست و یادش می‌رفت که باید بهادری را به سراغ دیده‌بان بفرستد؛ و بگوید قیچی و ناخن گیرش را هم بردارد و برود پیش پاشا و آقا مصطفی. رخت شور هنوز ناهارش را تمام نکرده است و بهجت خانم دارد از دردهایش برای دختر می‌گوید، که به خیالش یک پا دکتر است . _مادر منم آرتروز داره باید برین دکتر، برین فیزیوتراپی. _ اون پماده بود اون دفعه گفتی ،دردم رو کم کرد. اسمش رو توی یه کاغذ برام بنویس، بدم دخترم دوباره برام بگیره. حوریه دارد دنبال کاغذ می‌گردد که تلفن همراهش زنگ می‌زند. آتنا حوصله‌اش سر رفته و می‌خواهد که او زودتر برگردد خانه. _من به خاطر شما دیروزم زودتر اومدم خاله. تازه امروز مجبورم دیرتر بیام .اما قول میدم شب ببرمت بازار رضا یکم بگردی. بهجت خانم با انگشتان باد کرده زانوهایش را می‌مالد که صدای آمبولانس می‌آید. سامانی که رفته سری به حاجی بزند، او را مرخص کرده و با آمبولانس به مرکز برگردانده است.نسخه‌ی دکتر بیمارستان را می‌خواند و عکس‌های سر حاجی را به بهادری نشان می‌دهد .بعد با تأسف سری تکان می‌دهد که دیگر چند روز بیشتر وقت نمانده است. سامانی می‌گوید از وقتی آنجا راه افتاده ،چهار شهید داشته‌اند و احتمالاً حاجی هم پنجمی است. حوریه نگاهی به حاجی می‌اندازد.در عکسی قدیمی که به دیوار زده و دستش را به نشانه‌ی احترام به امام رضا روی سینه‌اش گذاشته است؛ درست شبیه پدرش است؛ پدری که مادر هر روز قاب عکسش را پاک می‌کند و به او سلام می‌دهد. چند نفری دور حاجی را می‌گیرند تا حال و احوال کنند و او بی‌خیال هرچه درد و اندوه است؛ به همه‌شان لبخند می‌زند.🍂 #قصه_شب #دخیل_عشق #بانوی_تراز https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

تا زمانی که زندگی می‌کنید، یاد بگیرید که چگونه زندگی کنید. پس بمانید و بخوانید و لذت ببرید ... بیا یه سر بزن قول میدم موندگارشی 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4138992172Cc08262fd95 ما رو به دوستانتون معرفی کنید.🍃

🖤 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: سر تا پای زندگی امیرالمؤمنین جهاد مخلصانه است. از هنگام نوجوانی که اسلام آورد تا شصت و سه سالگی که به شهادت رسید.🖤 #شب_قدر #ماه_رمضان https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7