♥️
خوشا به بخت بلندم که در کنار منی
#عشقم
#فرمانده
♥️
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣قصه گو قصه می گوید...
#قصه_کودک
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
@nightstory57.mp3
7.72M
🍃دستودلبازباش
༺჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد: بخشنده باشیم😊✨
#شب_بخیر_کوچولو
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
♥️
از آن لحظه ڪه مهمان
دلـــم شد نڪَاهاٺ
ٺو شدی صاحب دل
فرمانروایی میکنی...
#حس_آرامش
#فرمانده
♥️
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
گاهی کسی را دوست داریم ؛
ولی استعدادِ داشتنش را نداریم !
گاهی کسی را دوست نداریم ؛
اما استعدادِ داشتنش را داریم !
اشتباه نکنید !
نه داشتنِ کسی دلیل بر دوست داشتنش است ،
نه نداشتنِ کسی ، علتِ دوست نداشتنش !
دنیا پر است از مجهولاتی متناقض و عجیب ، که هرگز معادله ای برایِ حل آن ها وجود نخواهد داشت !!!
چاره ای نیست ...
ما دکترایِ کنار آمدن داریم !!!
کنار می آییم ...
#کمی_حرف_دل
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹فصل ۱
🍃برگ سوم
عبدالله مات ماند. سرتکان داد و گفت:
《سخنان تو مرا میترساند. 》
انس تلخ خندی زد و گفت:
《تو از کردار خود بیش تر باید بترسی،تا سخنان پیری چون من !》
عبدالله حیران نگاه کرد و گفت:
《من با تو چه کردهام،جز آن که قصد یاری ات را داشتم!》
《ببین با خود چه کردهای؟!》
عبدالله گفت:《در این سخن، سرزنش،میبینم که خود را سزاوار آن نمیدانم،در حالی که نیمی از عمرم را در جهاد با مشرکان بودهام. 》
انس در حالی که از عبدالله دور می شد،گفت:
《من چگونه به جهاد با مشرکان بروم در حالی که مسلمانان به یاری من محتاج ترند؟!》
عبدالله چشم از او برنمیداشت. سوار با مشک باز گشت. گفت:《همه سیراب شدند،جز تو!》
و مشک را به سوی عبدالله گرفت. عبدالله نگاهی به مشک آب و نگاهی به انس انداخت که دور میشد،گفت:
《نه!/ من پیش از دیگران سیراب شدم!》
و به سوی اسبش حرکت کرد:
《حرکت میکنیم.》
و حرکت کردند.
سلیمان کاروان سالار بود. کاروانی از پارچههای زریفت چین و زیورهای درخشان هند و زیر اندازها و ظرف های ایرانی که در هرم سوزان باد از پای تپهای رملی عبور میکرد. پیشاپیش دیگران سوار بر شتر،نگران اطراف را نگاه میکرد. کاروان که میانهی تپه رسید،سلیمان سر به سوی یکی از مردان اسب سوار چرخاند. سوار سریع خود را به سلیمان رساند. سلیمان گفت:
《دلشوره دارم. دو نفر پیشاپیش تپه را دور بزنید تا خیالم آسوده شود.》
سوار یکی دیگر را صدا زد و هر دو پیشاپیش تاختند و از کاروان جدا شدند. سلیمان چشم به اطراف انداخت و همه جا را از نظر گذراند. سواران پیشقراول،تپه را دور زدند و از دیده پنهان شدند.
کاروان آرام پیش میرفت. چند لحظه بعد،دو سوار به تاخت بازگشتند،سلیمان وقتی آن دو را دید،از بازگشت زود هنگام شان به هراس افتاد؛و وقتی دید چندین سوار در پی آنها می تاختند،ایستاد و بقیه کاروان نیز هراسان در یک جا جمع شدند. سلیمان با خود گفت:
《خدایا از اموال خود گذشتم،اما اموال شریکم را به تو میسپارم. 》
تیری بر پشت یکی از سواران نشست و سرنگونش کرد سلیمان سریع از شتر پایین برید و کاروان را پای تپه گرد آورد شتران را نزدیک هم نشاندند و آمادهی رزم شدند. راهزنان که رسیدند جنگ آغاز شد. سلیمان که با دو تن درگیر بود. از میان آنها چشمش به دور دست افتاد و کاروانی را دید که به سمت آنها میآمد. لحظهای امیدوار شد و پر قدرت تر از پیش شمشیر زد. کاروان عبدالله بود که نزدیک میشد. سواری از یارانش به پیش تاخت و کنار عبدالله رسید و گفت:
《گویا راهزنان به کاروانی حمله بردهاند. 》
عبدالله به یاد سخن انس افتاد و صدایش را هنوز میشنید که میگفت:《من چگونه به جهاد با مشرکان بروم در حالی که مسلمانان به یاری من محتاج ترند؟!》بعد رو به سوار گفت:
《تو با یکی از سواران نزد ام وهب بمانید.》
و خود به سوی کاروان سلیمان تاخت و بقیه سواران به دنبالش سلیمان یکی از راهزنان را از پای در آورد که دیگری از پشت با خطی عمیق از شمشیر او را نقش زمین کرد. عبدالله و سواران رسیدند و با راهزنان درگیر شدند. چند نفر را کشتند و بقیه پا به فرار گذاشتند. چند نفر از کاروانیان به سراغ سلیمان رفتند و عبدالله فهمید که سلیمان کاروان سالار است. از اسب پیاده شد و به سراغ سلیمان رفت. زخم او را وارسی کرد سلیمان گفت:
《خداوند به تو خیر دهد که مرا نزد شریکم شرمسار نکردی.》
عبدالله پرسید:《به کوفه میروید؟. 》
《به نخیله میرويم. 》
عبدالله گفت:《نخیله؟ما هم به نخیله میرويم. 》
سلیمان دست عبدالله را گرفت و نالان گفت:《این کاروان را به تو میسپارم. امید ندارم به نخیله برسم.🍃
#قصه_شب
#نامیرا
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
خدایا
دراین شب زیبا
آرامش را سرليست ِتمام اتفاقات
زندگی مان قراربده
آرامش راتنها از توميخواهیم
به دوستانم فردایی
پراز خیر و برکت عطاکن...😘
شبتون مهتابی...❤️
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
عاشقانه ای برای تو
عزیز دلم
روزی که برای اولین بار دیدمت به خودم گفتم او همان محبوب توست ،
همانکه میشود همدمت،همدم محبوب ،همانکه میشود سنگ صبورت،همانکه میشود همه زندگی ات...
دیدی درست گفته بودم ....
توشدی همدم ،همراز،سنگ صبور،همنفس،
تو شدی همه دنیای کوچک من ،توشدی همه زندگی من ....
بگذار رو راست بگویم حالا من غرق در تو ام
نازنینم من این غرق شدن را دوست دارم
بگذار غرق شوم ...💕
#فقط_تو_بخوان
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
لمـسِ قشنـگی ست واژهی
ِ "خـوشبختی"...♡
و من خـوشبخـت تـرینـم با تــو!
همین کـه قلبـم به شوقِ تـو میتپد،
همین کـه میـدانم دوستــم داری،
برایـم کافیـست...!♥️
#نگارم
#یادت_باشه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
مگر میشود شب باشد و
تو در خاطرم نباشی!؟
میبینمت،
بیشتر از تمام خاطراتت...!
باید تُو را شِمُرد!
تا که خوابم ببرد...💕💕
شبت آروم عمرم....
#کاژه
#دورت_بگردم
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣ زندگی جانم امام زمانم ❣
در غربت عشق، آشنا را برسان
فرزند علی مرتضی را برسان
خشنودی قلب چهارده معصومت
یارب فرج امام ما را برسان…💚
#سلام_زندگی_جانم
#امام_زمانم
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣دعای عهد ❣
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
اللّٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَالْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ .
اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَبِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنِیرِ وَمُلْکِکَ الْقَدِیمِ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَبِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَاحَیّاً حِینَ لَاحَیَّ، یَا مُحْیِیَ الْمَوْتیٰ، وَمُمِیتَ الْأَحْیاءِ، یَا حَیُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ
اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْهِ وَعَلَیٰ آبائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فِی مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها، سَهْلِها وَجَبَلِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنِّی وَعَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ الله
وَمِدادَ کَلِماتِهِ، وَمَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَأَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
اللّٰهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ، وَالذَّابِّینَ عَنْهُ، والْمُسارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضاءِ حَوَائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلِینَ لِأَوامِرِهِ
، وَالْمُحامِینَ عَنْهُ، وَالسَّابِقِینَ إِلیٰ إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ؛
اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَیٰ عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَناتِی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحاضِرِ وَالْبادِی. اللّٰهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ، وَاکْحَُلْ
ناظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَأَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ، وَأَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ.
وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَکَ، وَأَحْیِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ:﴿ ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِی النّٰاسِ ﴾ ، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّیٰ بِاسْمِ رَسُولِکَ، حَتَّیٰ لَایَظْفَرَ بِشَیْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ،
وَیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُحَقِّقَهُ؛
وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ، وَناصِراً لِمَنْ لَایَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَمُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَسُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ.
اللّٰهُمَّ وَسُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلَیٰ دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ . اللَّهُمَّ اکْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَنَرَاهُ قَرِیباً، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ...💚
الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلایَ یَا صاحِبَ الزَّمانِ🌺
#امام_زمان
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹زیارتنامه امام حسن عسکری(علیه السلام) در روز پنجشنبه.
🌺. بسم الله الرحمن الرحیم 🌺
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِىَّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَخَالِصَتَهُ،
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَارِثَ الْمُرْسَلِينَ، وَحُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ،
صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ،
أَنَا مَوْلىً لَكَ وَلِآلِ بَيْتِكَ، وَهٰذَا يَوْمُكَ وَهُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَأَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَمُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ،
فَأَحْسِنْ ضِيافَتِى وَإِجارَتِى بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَاهِرِينَ....❤️
#امام_زمان
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃دمی با قرآن
وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ
جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
(پیامبر!)
حرفهای بیجای دشمنان
غصهدارت نکند؛
چون عزت و آبرو یکسره دست خداست؛
او شنوای داناست..💚
#امام_زمان
#سورهٔ_یونس_آیهٔ۶۴
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃حدیث روز
امام علی علیه السلام میفرمایند
🌱 زشت ترین راستگویی، تعریف انسان از خود است...💚
#امام_زمان
#تصنیف_غرر۴۶۶
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃برگی از نهجالبلاغه
ودرود خدا بر او فرمود:
سينه عاقل صندوقچه راز اوست و خوشرويى دام دوستى است و برد بارى، گورگاه زشتيها. و نيز روايت شده كه آن حضرت در بيان اين معنى فرموده است كه آشتى جويى، سرپوش عيبهاست. هر كه از خود خشنود بود، خشم گيرندگانش بسيارند.💚
#امام_زمان
#نهج_البلاغه_حکمت۶
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹 داستانک
عتیقهشناسی در روستایی به قهوهخانهای وارد شد.
دید کاسهای نفیس و قدیمی در گوشهای از اتاق افتاده و گربه در آن آب میخورَد.
اندیشید اگر قیمت کاسه را بپرسد قهوه چی ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن مینهد.
لذا شروع کرد به تعریف کردن از گربه و دست آخر گفت: عموجان حاضری این گربه را به من بفروشی؟
قهوهچی گفت: بیست درهم، خریداری؟
عتیقهشناس گفت: با آنکه برای یک گربه پول زیادی است، ولی من آن را میخرم.
قهوهچی گربه را گرفت و به دست عتیقهفروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقهشناس پیش از ترک قهوهخانه تظاهر کرد که تازه متوجه کاسهی قدیمی شده و گفت:
«چه خوب این را دیدم، با خودم فکر میکردم در چه ظرفی به این گربه بیچاره آب بدهم!
پس این ظرف را هم با خودم میبرم چند درهم دیگر باید بدهم؟»
عتیقهشناس کاسه را از روی زمین برداشت و نگاهی به خطوط قدیمی نگاشته شده بر دور تا دور کاسه کرد.
قهوهچی روستایی کاسه را از دست عتیقهشناس گرفت و گفت:
«زحمت نکش، آنچه را تو از رو میخوانی من از بر میدانم، این جا نوشته؛ چیزی را که باعث میشود ماهی ده پانزده تا گربه بیارزش را یکی بیست درهم بفروشی، به هیچ قیمتی نفروش!»“❤️
#امام_زمان
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣رفیق جانم
هرصبح بلند شو و با تمام وجود بگو:
همه چیز در راه بهترین خیر و مصلحت پیش می رود..
پس چرا باید نگران باشی...❤️
#امام_زمان
#وعده_صادق
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🛑📷 ۷ گیاه و ادویه برای کاهش قند خون...🍃
۱_فلفل کاین
۲_شنبلیله
۳_سیاه دانه
۴_سیر
۵_زنجبیل
۶_زردچوبه
۷_دارچین..
#طب_سنتی
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7