🛑📸اعمال شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان..🖤
التماس دعا داریم ازهمه شما دوستان همراه بانوی تراز..🖤
#شب_قدر
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#روز_قدس
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌻شبِ مبارک قدر است ، من بَدم ،
تو ولی
بزن شهادت ما را رقم ،
به حق علی(ع)🖤
#شب_قدر
#امام_زمان
#ماه_رمضان
#روز_قدس
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌹یادت باشه
🍃فصل دهم
نشسته خاک مرده ای به این بهار زارمن
🍃برگ صدو چهاردهم
غربت گریه های همسرانه را هیچ کس نمی فهمد ، آن قدر در اوج اشک باید خودت را خفه کنی و بغضت را پنهان کنی که گاهی از اوقات دلت یک خلوت بخواهد فقط برای گریه کردن ، گاهی پیش خودم می گویم که ساده اش برای حمید بود و سختش برای من ، چون خیلی زود برات پروازش امضا شد و رفت .
همسر شهید باید بار یک زندگی را به تنهایی به دوش بکشد ، از همسر شهید همه انتظار دارند ، باید همیشه خوشحال باشی ، باید همه جا حاضر باشی ، همه پیام ها و تماس ها را جواب بدهی تا کسی فکر نکند چون همسر شهید هستی داری طاقچه بالا می گذاری ، طول روز به حدی خسته می شوی که حس می کنی شب ها روح از بدن خارج می شود و دوباره فردا صبح ، روز از نو روزی از نو ولی بدون هم راز و همراهی که تمام امیدت شده بود .
چند ماه بعد از شهادت حمید به کربلا رفتم ، همان کربلایی که گذرنامه گرفته بودیم تا با هم برویم ولی حمید با آن گذرنامه به سوریه رفت و از کنار حرم عمه سادات همنشین همیشگی ارباب بی کفن شد ، همان کربلایی که عشق حمید بود ، همان کربلایی که حمید برای دیدنش همیشه بی تاب بود.
شب جمعه بود ، تک و تنها بین الحرمین رو به گنبد ایستاده بودم ، کمی که گذشت نشستم ، توان ایستادن نداشتم ، در اوج دلتنگی و حسرت به حمید گفتم :« عزیزم الان کربلام ، همون کربلایی که قرار بود بیایم برام چادر عروس بخری ولی قسمت نشد ، به خاطر تو به هیچ مغازه ای که چادر می فروشه نگاه نکردم ، گفتم شاید تو خجالت بکشی از اینکه نتونستی هدیه ای که قول داده بودی رو بهم بدی »، در تمام طول این سفر خودم را یک آدم دو نفره احساس می کردم که رو به ضریح و گنبد ایستاده ایم و زیارت نامه می خوانیم.
آرامش زندگی من حمید بود که دیگر نیست ، خودش را از خواب هایم ، خواب را از چشم هایم و آرامش را از زندگیم گرفته است ، دلم می خواهد از ته دل بخندم ، می خندم ، ولی از ته دل نیست ، گاهی اوقات که خیلی دلم می گیرد لباس هایش را پهن میکنم روی زمین ، پیراهنش را ، شلوارش را ، کنار لباس هایش می نشینم و گریه می کنم .
بعد از چند ماه هنوز هم گاهی اوقات با امید لباس هایش را زیر و رو می کنم شاید داخل جیب هایش برایم نامه ای نوشته باشد ، هر عکس جدیدی که از حمید به دستم می رسد احساس می کنم حمید زنده است و هر روز برایم از سوریه عکس می فرستد.
اشک های من از روی دلتنگی است نه ناراحتی ، چون خودمان این راه را انتخاب کردیم ، می دانم که جای حمید خیلی خوب است ، همین برای من کافیست ، عشق یعنی همین ، حمید خوشحال باشد ، راضی باشد ، من هم راضی هستم .
حس می کنم حمید در طول زندگی مشترکمان همه حرف هایش را به من زده است ،تمام روزها از خواستگاری تا شهادت، حمیدداشت حرف می زد،با خنده هایش،با حرکاتش،با رفتارش،با اخلاقش،ولی حالا آرام خوابیده است بدون هیچ نگرانی،من اما هنوز حرف هایم مانده است،سرمزارکهمی روم کلی حرف برای گفتن دارم ،شبیه یک غریبه منتظرم تا یکی بیاید و حرف هایش را ترجمه کند،کاش یادم می دادچطوربعد از رفتنش نگاهش کنم،چطور مثل خودش خیلی زود تمام حرف هایم را بگویم.🍂
#رفیق_شهیدم
#حمید_سیاهکالی
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
✏️ قدس شریف، قلب فلسطین است
📝 بخشی از دستخط رهبر انقلاب اسلام...🖤
#شب_قدر
#امام_زمان
#ماه_رمضان
#روز_قدس
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌻تاخدا هست،،،
کسی تنهانیست،،،
من اگر گم شده ام،،،
تو اگر خسته شدی،،،
درپس پرده ی اشک من وتو،،،
مأمن گرم خداست،،،
او همین جاست،،،
کنار من وتو،،،
سال ها منتظراست؛
تابه سویش بدویم ازسرشوق،،،
تا صدایش بزنیم ازسر عجز،،،
وبفهمیم که او مونس واقعی خلوت ماست،،
به رسم مهربانی برای عافیت و عاقبت بخیری همدیگر دعا کنیم.🖤
التماس دعا
#بانوی_تراز
#شب_قدر
#امام_زمان
#ماه_رمضان
#روز_قدس
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz