. هـزار ســلام بـه نشانه ی هـزار دعای سلامتی و هـزار درود بـه نشانه ی هـزار آرزوی  زیبـا تـقدیم شمـا بـاد❤️ ســـــلام صبحتـون بخیر🌷 #بانوی_تراز https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

♥️|‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‎‌‌‎‎ گر بگویم که تو در خون منی بُهتان نیست... دکتر جان‌. اسفند ماهی عزیزم. یکی یدونه ی نازنین. بهانه‌ی هر جمع دلچسب هزاران بار تولدت مبارک. بمونی برامون دلبر جانم❤️ #خاص_ترین_مخاطب_قلبم #تولدت_مبارک #آرامش https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇

🌹فصل ۴۱ 🍃برگ سی و هفتم داعش طی مدت کمتر از سه ماه با خیانت برخی جناح‌های داخلی حکومت عراق( رهبران عشایر اهل سنت و برخی نمایندگان استان‌های صلاح الدین. الانبار، و نینوا،مافیای خانوادگی بارزانی‌ها، بعثیون و بخش‌هایی از اهل سنت مناطق مذکور) موفق به بسط سیطره و تثبیت موقعیت خود در شهرهای مهم این استان ها شد. با استقرار داعش و تثبیت موقعیت آنها در بخش‌های مختلف عراق، فعالیت‌ها و حملات این گروه برای تصرف سایر مناطق حساس این کشور نیز وارد مراحل تازه‌ای شد. اولویت نخست این گروه بسط سیطره‌شان بر همه‌ی مناطق استان الانبار بود که موقعیت راهبردی ویژه‌ای از نظر جغرافیایی و اجتماعی برایشان ایجاد می‌کرد. داعش عملیات نظامی خود برای اشغال شهر الرمادی را 《غزوهی ابومهند سویداوی نامید》نامید. ابومهند سویداوی نام مستعار یکی از فرماندهان ارشد داعش به نام حقیقی 《عدنان العفیف حمید السویداوی》 است. وی سرهنگ دوم سابق گارد ریاست جمهوری صدام ملعون بود که پس از اشغال این کشور از سوی آمریکایی‌ها از ارتش اخراج شده و به سازمان‌های تروریستی بعثی و تکفیری پیوست. هم زمان با تشکیل داعش،وی نیز همانند هزاران افسر ارشد گارد ریاست جمهوری و ارتش صدام به این تشکیلات پیوست و با توجه به دانش بالای نظامی و اطلاعاتی اش،در رده‌ی فرماندهان ارشد نظامی این گروه جای گرفت. آخرین سِمَت وی فرماندای ولایت الانبار در دولت کاریکاتوری و خود خوانده ی داعش بود که این سِمَت چندان برای او خویش یمن نبود،زیرا اواخر سال گذشته‌ی میلادی طی عملیات مشترک ارتش و نیروهای امنیتی عراق،شناسایی و به هلاکت رسید. بگذریم. زدن ردّ حفصه دیگر چندان کار سختی نبود؛چون با جراحت پايش به دست رباب و زخمی شدن صورتش توسط حنانه،خیلی حرکات او و حجم عملیات‌شان را کُند می‌کرد. حالا از حفصه بازهم می‌گویم. اجازه بدهید اول از رباب و حنانه بگویم. فصل ۴۲ با ماشین و سگِ تعقیب و گریز رفتم دنبال حفصه و ابومحمد و زنش. از طرفی چون جی‌پی‌اس فرستنده‌ بانو رباب از داخل مسجد سیگنال می‌فرستاد،مُسلم را مأمور کردم که به آنجا برود و از رباب برایم خبر بیاورد؛هرچند با محاسباتم جور در نمی‌آمد که رباب الان داخل مسجد باشد. بعد از حدوداً یک ربع،مسلم بی‌سیم زد و که من الان داخل مسجد هستم. اینجا را زیرورو کردم؛اما رباب را پیدا نکردم،فقط گل گردنبند او را پیدا کردم،اما خبری از رباب نیست. راستی دکتر... مسلم حرفی زد که خیلی به دردمان خورد .مسلم گفت :《دکتر !بچه‌های پشتیبانی رفتند به همان کوچه‌ای که بانو حنانه به زمین خورد و زخمی شد و چیز بسیار ریزی که به تکه‌ای دندان چسبیده پیدا کرده‌اند. به احتمال قوی باید دندان حفصه باشد که به دست حنانه شکسته شده و کف کوچه افتاده است. می‌گوید این قطعه ریز یک میکرو جی پی اس است که ظاهرا داخل دندان‌های حفصه کار گذاشته شده بود.》 [بعداً که خودم مدیر مستقیم تعقیب و کنترل حیفا شدم، فهمیدم از روزی که حنانه دندان حیفا را شکست، حیفا برای سازمان موساد و اداره‌ی متساوا گم شد و...] خب رباب با ابومحمد و حفصه نبود، در مسجد هم نبود، پس کجا می‌توانست رفته باشه؟ نمی‌دانستیم چه اتفاقی افتاده و چه سرنوشتی در انتظار بانو رباب است. قراره همیشگی مان این بود که هر کدام از بچه‌ها در جریان مأموریتش گم شد و امکان ارتباط نداشت یا احتمال می‌داد که تعقیبش کنند و نتواند به مَقر برگردد، در کمتر از ۲۴ ساعت بعد از گم شدنش، پیامی را به دست خط خودش روی دیوارهای مشخص در خیابان‌هایی که از پیش تعیین کرده بودیم بنویسد. به آن دیوارها،《 دیوارهای اعلام وضعیت》 می‌گفتیم.🍂 #قصه_شب #حیفا #بانوی_تراز https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

❣ اسفند ماهی یعنی ته تغاری خدا ته تغاری جوونم تولدت مبارک....💕 #دردانه #دلبر_جانم #الهی_دورت_بگردم #خاصترین_مخاطب_خاص_قلب_من https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7

#برای_تو عشق جان. تولدت مبارک💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7