🔰نیاز #دوستی در زندگی انسان
🔶یکی از نیازهای اساسی
هر انسان
در طول حیات زندگی
داشتن دوستانی است.
.
🔘انسان یک روحیه
جمع خواهی دارد.
و معمولا انسان با فردیت
و تک بودن خیلی ارتباطی ندارد.
🔺والدین باید دوستان فرزند را
به عنوان یک نیاز برای آنها ببینند.
لذا برای آن باید برنامه داشته باشیم.
⚠️یکی از مشکلاتی که
امروز در مسئله دوست یابی
وجود دارد
این است که پدر و مادرها
خیلی مداخله نمی کنند
و فرزندان را رها می کنند
تا خودشان دوستان را پیدا کنند.
و
⚠️بچه ها به دلیل
تجربه ی پایین
و محیط هایی که
در آن رفت و آمد دارند
شاید نتوانند دوستان خوبی را
برای خودشان انتخاب کنند. ⚠️
✅لذا پدر و مادر باید
یک مداخله ای را داشته باشند.
🔆 راهکاری برای مداخله کردن
در انتخاب دوست:
▪️ حتما در محیط های خوب
آمد و شد داشته باشیم.
▫️محیطی انتخاب کنیم که در آن
افراد و بچه های خوبی
حضور داشته باشند.
#دوست
#تربیت
#زندگی
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
💕 #من_و_همسرم💕
🔰قسمت ششم
▪️در قسمت های گذشته گفته شد
که باید خلوت گفتگو داشته باشیم
♦️نکاتی که باید در خلوت گفتگو هایمان رعایت کنیم:
1️⃣نباید تسویه حساب کنیم.
🔻گاهی خلوت گفتگو داریم
که بتوانیم تسویه حساب کنیم.
🔘گفتگـو، ابـزاری بـرای ارتبـاط بهتـر،
حـل مشـکات، برنامـه ریـزی بهتـر،
تبـادل عاطفـی و... اسـت.
🔸مثـلا شــوهر محبــت نمیکنــد
و همســر بــرای حــل ایــن مشــکل
وقــت بــرای صحبــت کــردن ایجــاد
کنـد،
نـه اینکـه بـه شـوهر محبـت نکنـد.❌
2️⃣ در گفتگو هایمان باید
صادق و راستگو باشیم.
❌در ارتباط کلامی زن و مرد
مطلقا نباید به سمت دروغ بروند.
⚠️چون اولین دروغی که گفته میشود
پایه های زندگی را متزلزل میکند.
💢بــه زن نمیشــود دروغ گفــت
و ســریع دروغ مــرد را میفهمــد.
و ایــن بــه دلیــل بــالا بــودن هــوش
درونــی زنان اســت.
3️⃣در هنگام گفتگو به طرف مقابل
فرصت پاسخگویی بدهیم.
🔻وقتـی بـه طـرف مقابـل
فرصـت گفتگـو داده نمـی شـود
حـرص و اعصبانیـت او را در مـی آورد!
برخـی افـراد مسـتبد هسـتند در گفتگـو کـه ایـن عـادت خوبی نیسـت.
4️⃣ذهن خوانی نکنید.
🔻یعنی برداشت از فکر و ذهن
طرف مقابل نداشته باشیم
و براساس آن قضاوت نکنیم.
5️⃣شنونده خوبی باشیم
و
بین سخنان طرف مقابل وارد نشویم
6️⃣از واژه های آرام بخش استفاده شود.
🔻مثلا: مهربانم، عزیزم، تو امید من هستی،
تو پناه من هستی و... .
از کلمات غیر ضروری و مضر بپرهیزیم.
#عاشقانه
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌸 امام علی (علیه السلام) :
لاَ يَشْغَلَنَّكَ عَنِ اَلْعَمَلِ لِلْآخِرَةِ شُغْلٌ؛ فَإِنَّ اَلْمُدَّةَ قَصِيرَةٌ
مبادا هيچ كارى تو را از كار براى آخرت باز دارد؛ زيرا كه فرصت، كم است.
📚 غرر الحكم، ح ۱۰۲۸۶
#کلام_معصوم
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌹یادت باشه
🍃بخش اول
زندگی نامه
🍃فصل ششم
دیوانه گشته ایم مجنون و خسته ایم
🍃برگ پنجاه و دوم
ورود به سال ۹۳از ابتدا برایم عجیب بود ، حالات حمید عوض شده بود ، سجده های نمازش را طولانی تر کرده بود ، تا قبل از این پیش من گریه نکرده بود ولی از همان فروردین ماه گاه و بیگاه شاهد اشک هایش بودم ، داخل اتاق تاریک می رفت و بی صدا اشک می ریخت ، نماز شب که می خواند با سوز الهی العفو می گفت ، وقتی به چهره اش نگاه می کردم انرژی مثبت و آرامش می گرفتم ، چشم هایش زیبا بود ولی جور دیگری زیباییش را نشان می داد ، پیش خودم می گفتم احتمالا از دوست داشتن زیاد است که حمید ا این شکلی می بینم ، ولی این تنها نظر من نبود ، دوستان خودش هم شوخی می کردند و می گفتند :« حمید نور بالا می زنی !».
این احساس بی علت نبود ، حمید واقعا آسمانی تر شده بود ، شاید به همین خاطر بود که ما به فاصله کمتر از یک ماه مجدد خادم شهدا شدیم، مثل همیشه با حاج آقای صباغیان تماس گرفت ، هماهنگ کرد و ما هجدهم فروردین عازم دو کوهه شدیم ، از در پادگان که وارد شدیم انگار خود ساختمان ها به ما خوش آمد می گفتند، ساختمان هایی که روزگاری طعم خوش مصاحبت با شهدا را چشیده بودند و حالا میزبان زائران شهدا بودند ، عکس های بزرگ قدی روی دیوار ساختمان ها به اندازه یک کتاب حرف برای گفتن داشت ، ساختمان هایی که هنوز هم بچه های گردان های کمیل و مقداد ابوذر و مالک را فراموش نکرده بودند .
جلوی حسینیه حاج ابراهیم همت که رسیدیم حمید گفت :« یه روزی صدای بچه ها رزمنده توی صبحگاه دو کوهه می پیچیده، بعد از دعای صباحی که شهید گلستانی می خوند نرمش می کردن و میگفتن یک دو سه شهید ! ولی الان انگار دو کوهه خلوت کرده و منتظر ، منتظر یه روزی که یه سری مثل همون شهدا پیدا بشن و اینجا دوباره نفس بکشن».
طول مسیر به خانم های که تا حالا دو کوهه را ندیده بودند گفتم :« اینجا مثل باند پرواز می مونه، خیلی از شهدا از همین جا از همین ساختمون ها پروازشون رو شروع کردن و نهایتا توی مناطق مختلف به شهادت رسیدن ، قدر این چند ساعتی که دو کوهه هستند رو بدونید».
چند دقیقه ای طول نکشید که به حسینیه تخریب رسیدیم ، یک جای خلوت بدون هیچ امکانات که ساخته شده بود برای خودسازی بچه های گردان تخریب ، هنوز هم پشت حسینیه قبر هایی که کنده شده بود و بچه های تخریب شب ها داخل آن می خوابیدند و راز و نیاز می کردند دست نخورده باقی مانده بود . مراسم روایتگران و مداحی که انجام شد دوباره سوار ماشین شدیم و بر گشتیم .مهدیه اولاد:
هنوز به محل استراحتم در ساختمان مقداد نرسیده بودم که متوجه شدم موبایلم را داخل حسینیه تخریب جا گذاشتم ، به سمت ورودی جاده حسینیه برگشتم ولی هیچ ماشینی نبود که من را به آنجا بر گرداند، میدانستم اگر حمید یا خانواده تماس بگیرند و من جواب ندهم نگران میشدند ، چاره ای نبود برای همین با پای پیاده سمت حسینیه تخریب راه افتادم ، هنوز صد متری از دو کوهه فاصله نگرفته بودم که دیدم یک ماشین با سرعت به سمت حسینیه تخریب می رود ، نه دلم خوشحال شدم و پیش خودم گفتم :« شاید من را تا آنجا برساند»، ماشین که ایستاد دیدم حمید همراه یک سرباز داخل ماشین هستند ، یا تعجب پرسید :« خانوم تنهایی کجا داری میری توی این گرما وسط این بیابون »، ماوقع را برایش توضیح دادم و گفتم :« مجبورم برم گوشی که جا گذاشتم رو بردارم »، حمید جواب داد :« الان که کار عجله ای دارم باید سریع برم ، کار تو هم که شخصیه نمیشه با ماشین نظامی بری »،این جمله را گفت و بعد هم خداحافظی کرد و رفت ، اخلاقش را می دانستم سرش هم می رفت از بیت المال برای کار شخصی استفاده نمی کرد.
طول مسیر به خانم های که تا حالا دو کوهه را ندیده بودند گفتم :« اینجا مثل باند پرواز می مونه، خیلی از شهدا از همین جا از همین ساختمون ها پروازشون رو شروع کردن و نهایتا توی مناطق مختلف به شهادت رسیدن ، قدر این چند ساعتی که دو کوهه هستند رو بدونید».
چند دقیقه ای طول نکشید که به حسینیه تخریب رسیدیم ، یک جای خلوت بدون هیچ امکانات که ساخته شده بود برای خودسازی بچه های گردان تخریب ، هنوز هم پشت حسینیه قبر هایی که کنده شده بود و بچه های تخریب شب ها داخل آن می خوابیدند و راز و نیاز می کردند دست نخورده باقی مانده بود . مراسم روایتگران و مداحی که انجام شد دوباره سوار ماشین شدیم و بر گشتیم .🍂
#رفیق_شهیدم
#حمید_سیاهکالی
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
♡••
نھ دل ز وصالِ تُـو نشانۍ دارد
نھ جان ز فراقِ تُـو امانۍ دارد..
#ایران_ما
#لبیک_یا_خامنهای
༻༺
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
♡•
باز با خوف و رَجا سوے تو مۍآیَم مَن
دو قَـدَمـ دِلـھُرھ دارَمـ دو قَـدَمـ دِلتَنـگمـ..
#مرهم_دلم
#دلبر_جانم
#دورت_بگردم
#خاص_ترین_مخاطب_قلبم
༻༺
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
♡•
فریاد را همه مۍشنوند،
هنرِ واقعۍ شنیدنِ صداۍ
سڪوت اسٺ...
#فقط_سکوت
༻༺
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz