🌹🌹
🌹
🍃برگ سیام
پنجم عید بود و بیشتر دید و بازدید هایمان را رفته بودیم.
صبح که از خواب بیدار شدیم، صمد گفت:( میخواهم امروز بروم.)
بهانه آوردم:( چه خبر است!؟ به این زودی! باید بمانی. بعد از سیزده برو.)
گفت :(نه قدم، مجبورم نکن. باید بروم. خیلی کار دارم.)
گفتم :(من دست تنهام. اگر مهمان سرزده برسد با این دو تا بچه کوچک و دستگیر چه کار کنم؟)
گفت :(تو هم بیا برویم.)
جا خوردم. گفتم :(شب خانه کی برویم؟ مگر جایی داری؟)
گفت:( یک خانه کوچک برای خودم اجاره کرده ام. بد نیست. بیا ببین، خوشت میآید.)
گفتم:( برای همیشه؟!)
خندید و با خونسردی گفت:(آره اینطوری برای من هم بهتر است. روز به روز کارم سخت تر می شود و آمد و رفت هم مشکل تر. بیا جمع کنیم برویم همدان.)
باورم نمیشد به این سادگی از حاج آقایم، زن داداشم، شیرین جان و خانه و زندگیام دل بکنم.
گفتم:( من نمی توانم طاقت بیاورم. دلم تنگ میشود. اخم هایش تو هم رفت و گفت:( خیلی زرنگی تو. طاقت دوری نداری. آن وقت من چطور دلم برای تو و بچه ها تنگ نشود؟ میترسم به این زودی چهار پنج نفر بشوید. آن وقت من چه کار کنم؟!)
گفتم :(زبانت را گاز بگیر. خدا نکند.)
آنقدر گفت و گفت تا راضی شدم.
یک دفعه دیدم شوخی شوخی راهی همدان شدهام.
گفتم :( فقط تا آخر عید. اگر دیدم نمیتوانم تاب بیاورم. برمیگردم ها!)
همین که این حرف را از دهانم شنید. دوید و اسباب اثاثیه مختصری جمع کرد و گذاشت پشت ژیان و گفت:( حالا یک هفتهای همینطوری می رویم، ان شاء الله طاقت می آوری.)
قبول کردم و رفتیم خانه حاج آقایم.
شیرین جان باورش نمیشد. زبانش بند آمده بود. بچه ها را گذاشتیم پیشش و تا ظهر از همه فامیل خداحافظی کردیم. بچه ها از مادرم دل نمی کندند. خدیجه از بغل شیرین جان پایین نمی آمد. گریه میکرد و با آن زبان شیرینش پشت سر هم میگفت:( شینا، شینا.)
هر طور بود از شینا جدایش کردم. سوار ماشین شدیم و راه افتادیم.
صمد آن قدر ماشین را پر کرده بود که دیگر جایی برای خودمان نبود.
ژیان قار قار میکرد و جلو میرفت.🍂
#دختر_شینا
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
209.2K
🌹کانال بانوی ترازپیشاپیش میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه (س)و روز دختر روبه همه شما عزیزان به ویژه دختران نازنین کانال تبریک و شادباش می گوید❤️
برای شرکت در مسابقه👇👇👇
آیدی سیاهکالی👇👇👇👇
@ciahkale
#میلاد_فاطمه_معصومه
#روز_دختر
#مسابقه
#مسابقه_روز_دختر
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨شبتون مملو از عطر خدا ❤️🙏
شب بخیر یعنی
💫شڪوفایے روزت سرشار
از عشـق بہ خُـدا🍂🌸
با آرزوے شبے آرام و
💫دوست داشتنے براے شما خوبان
تشڪر از همراهے تڪ تڪ شما عزیزان
شب زیباتون خوش❤️
#امام_زمان
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
♡••
قـوےتـرین دارو
همین قرص بودنِ دلامون
بھ خُـــداسٺ....❤️
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
Reza Jaan_۲۰۲۳_۰۵_۱۷_۰۷_۲۰_۱۳_۵۳۶.mp3
9.31M
♡••
رضٰاجٰان؏...❤️
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
♡••
آغوشِتویڪمڪانِمعمولۍنیست
"ھذا البلد الامینِ" آرامش ھاست..❤️
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌷دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست
اصلا برای آمدنش بی قرار نیست🍀
گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟!
وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست🍁
روزی هزار بار دلش را شکسته ام
این گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست🍂
همسایه ای گرسنه و اهل محله خواب
یعنی در این محله کسی سفره دار نیست؟!🌱
آخر چقدر در پی دنیا دویده ایم؟!
باور کنیم، حرص زدن افتخار نیست🌻
امروز اگر که توبه نکردم، چه می کنم
فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟!🍃
باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد
گریه برای عاشق دلداده عار نیست💚
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌹ناز بر من کن که نازت میکشم
تا زندهام...💞
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz