🌸 امام صادق (علیه السلام) :
ما أدّيتَ زكاتَهُ فهُو مَأمونُ السَّلْبِ
هر چيزى كه زكاتش را بدهى، از خطر نابودى در امان است.
📚 ميزان الحكمه، ج۵، ص۲۵
#کلام_معصوم
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
#همسرانه
💠گاهی مرد مجبور است به خاطر شرایط شغلی، مدت طولانی در روز، در خانه بماند.
💠حضور طولانی مرد در خانه، گاهی مانع خانهداری و رسیدگی به مدیریت زنانه همسر است. (مگر اینکه حضور مرد در خانه لازم باشد.)
💠به مرد پیشنهاد میشود در صورت امکان ساعاتی را از منزل خارج شود و با بازگشت دوباره به منزل، انرژی و محبت جدید به خانه بیاورد.
#عاشقانه
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
#کودکانه
شخصیت بچهها را چه چیزی تشکیل میدهد؟
🔸 بچهها چیزی نمیشوند غیر از نتیجه رفتارهای مادرانشان ....
آنچه نور چشمان مادر باشد
برای بچهها مهم خواهد بود ...
میزان عواطف و احساسات
و یا احیاناً غم و ناراحتی که مادر
در امور مختلف ابراز میکند
علاقهمندیهای آینده کودکان را خواهد ساخت ...
زندگی بچهها براساس شخصیتی شکل میگیرد
که در کودکی بنا نهاده شده ...
#جان_شیرینم
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
#کودکانه
💕 آرامش کلامی رفتاری والدین
✔️ یکی از نیازهای فرزندان نیاز به امنیت است.
✍ مهمترین امنیت، آرامش کلامی و رفتاری والدین است.
والدینی که در تربیت فرزند مدام داد و بیداد می کنند، بدانند که کودک تا جایی مجبور به تحمل است و بعد از آن دیگر مجبور به تحمل نیست.
#جان_شیرینم
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🔴 #آراستگی_در_منزل
💠 یکی از توصیههای مهم اهل بیت به شیعیان، آراستگی و زیبایی در منزل و در کنار همسر است.
این در حالی است که بسیاری از مردم، اهمیت بسیاری برای زیبایی و آراستگی در خارج از منزل قائل هستند، ولی وقتی که وارد منزل میشوند، اهمیتی به زیبایی و آراستگی خود نمیدهند.
یکی از توصیههای بسیار مهم امام کاظم به شیعیان این است که میفرمایند: آراستگی مرد برای همسرش از عوامل عفّت زن است.
📚 کتاب شریف مکارم الاخلاق، ص۹۷
#عاشقانه
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
دردتنهایی درون استخوان پیچیده است
شرح درد از من مخواه این داستان پیچیده است..
#یگانه
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
#همسرانه
💠 همیشه محبتهای ابتکاری به همسر، روح تازهای به زندگی میدمد و باعث لذت و آرامش جدیدی میشود.
🔸 گاه درب ماشین یا خانه را با زبان محبت برای همسرتان باز کنید.
🔸 کفشهایش را برایش جفت کنید.
🔸گاه موقع تنهایی به احترامش جلوی پایش بلند شوید.
🔸سر سفره صبر کنید و بگویید بدون تو غذا از گلویم پایین نمیرود.
🔸برخی مواقع لقمه در دهان همسرتان بگذارید و بگویید این لقمهی محبّت است.
🔸ناخنهای او را بگیرید.
🔸دستهایش را بعد از شستن ظرف و کار در خانه ماساژ دهید و بگویید چون خسته شدی بگذار خستگی را از دستانت بیرون کنم
🔸 و دهها ابتکار دیگری که تا به حال انجام نداده و یا کمتر برای او انجام دادهاید. از تاثیرات فراوان محبتهای ابتکاری غافل نشوید.
#عاشقانه
#امام_زمان
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz
🌹🌹
🌹
🍃برگ سی و پنجم
فامیل و دوست و آشنا که خبردار شدند به روستا رفتهایم برای احوالپرسی و عیادت صمد به خانه حاج آقایم میآمدند.
اولین باری بود که توی قایش بودم و نگران رفتن صمد نبودم.
صمد یکجا خوابیده بود و دیگر این طرف و آن طرف نمی رفت. هر روز پانسمانش را عوض میکردم.
داروهایش را سر ساعت میدادم.
کار برعکس شده بود، حالا من دوست داشتم به این خانه و آن خانه بروم، به دوست و آشنا سر بزنم.
اما بهانه میگرفت و میگفت:( قدم! کجایی بیا بنشین پیشم. بیا با من حرف بزن. حوصلم سر رفته.)
بعد از چند سالی که از ازدواجمان می گذشت؛ این اولین باری بود که بدون دغدغه و هراس از دوری و جدایی مینشستیم و باهم حرف میزدیم.
خدیجه با شیرین زبانی، خودش را توی دل همه جا کرده بود.
حاجآقایم هلاک بچه ها بود. اغلب آنها را برمی داشت و با خودش می برد این طرف و آن طرف.
خدیجه از بغل شیرین جان تکان نمیخورد. نقل زبانش( شینا، شینا) بود.
شینا هم برای خدیجه جان نداشت.
همین شینا گفتن خدیجه، باعث شده بود همه فامیل به شیرین جان بگویند:( شینا)
حاج آقا مواظب بچه ها بود من هم اغلب کنار صمد بودم.
یکبار صمد گفت:( خیلی وقت بود دلم میخواست اینطور بنشینم کنارت و برایت حرف بزنم. قدم! کاشکی این روزها تمام نشود.)
من از خدا خواستهام شد و زود گفتم:( صمد! بیا قید شهر و کار را بزن دوباره برگردیم قایش.)
بدون اینکه فکر کند گفت:( نه... نه... اصلاً حرفش را هم نزن. من سرباز امامم. قول دادم سرباز امام بمانم. امروز کشور به من احتیاج دارد. به جای این حرف ها دعا کن هر چه زودتر حالم خوب شود،بروم سرکارم. نمیدانی این روزها چقدر زجر میکشم. من نباید توی رختخواب بخوابم باید بروم به این مملکت خدمت کنم .)
دکتر به صمد دو ماه استراحت داده بود. اما سر ده روز برگشتیم همدان.
تا به خانه رسیدیم، گفت :(من رفتم.)
اصرار کردم:( نرو. تو هنوز حالت خوب نشده. بخیه هایت جوش نخورده. اگر زیاد حرکت کنی بخیه هایت باز میشود.)
قبول نکرد، گفت:( دلم برای بچه ها تنگ شده. میروم سری میزنم و زود برمیگردم.)
صمد کسی نبود که بشود با اصرار و حرف توی خانه نگهش داشت.
وقتی میگفت میروم، می رفت.
آن روز هم رفت و شب برگشت.🍂
#دختر_شینا
#بانوی_تراز
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🆔 @banoye_taraz