eitaa logo
بانوی تراز
1.1هزار دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
12 فایل
تنها گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن - ناشناسمون https://daigo.ir/secret/1326155415. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🗞⚽️ روزنامه‌های ورزشی چهارشنبه ۲۸ تیر🌻 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3519937462.mp3
8.95M
🌱روی پای خدا ۱۳ 👣 بَعــضیا مُحبّ خدا هستند، و بعضیـــا هم محبوبِ خدا ❤️. بین این دو دسته، از زمین تا آسمون فرقه... تو میخوای از کدوم دسته باشی؟❤️ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌸 امام على (عليه السلام) : إنّك مُقوَّمٌ بأدبِكَ، فَزَيّنهُ بالحِلْمِ تو، به ادب خود، ارزش مى يابى. پس، آن را با بردبارى زينت بخش... 📚 غررالحكم حدیث۳۸۱۳ ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🏴باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد 🏴بچه‌ها دارند از بازار پرچم میخرند. ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
💠گاهی زن و شوهرها ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خویش و با رفتار همسر خود مقایسه می‌کنند! در حالیکه اگر داخل زندگی آنها شویم زیبایی‌هایی که از دور دیدیم سرابی بیش نیست! 💠این اشتباه مخربی است که ناخودآگاه بدبینی و تنفر را نسبت به همسر خود ایجاد می‌کند و در نتیجه بهانه‌ای برای ندیدن خوبیها و زیباییهای همسر است. ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی کودک کثیف کاری کرد یا چیزی را شکست : ❌نگویید: تو برو عقب، تو دست نزن، نیازی نیست شما کاری بکنی. دست نزن، بدتر میشه دست بزنی، دستت را می‌بره "غرغر، داد و فریاد، سرزنش ممنوع" ✅بگویید: برو جارو بیار، کمک کن جمعش کنیم. برو دستمال بیار، خشکش کنیم. دمپایی بپوش، پات زخمی نشه. وقتی در تمیز کردن محل، کودک کمک و همکاری کند، یاد می‌گیرد مسئولیت کارش را بپذیرد. نظم و نحوه تمیز کردن را می‌آموزد. کمتر تحقیر می‌شود. همکاری و کمک را می‌آموزد. ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
چگونه به همسرمان بگوييم رفتار او باعث ناراحتی ما شده ؟ مثلا همسرتان دير به خانه برگشته، به تلفنهای شما پاسخ نداده مثال برای رفتار غلط: غلط؛ استفاده از كلمات هميشه يا هيچ وقت: تو هميشه بي فكر و بی خيالی، هيچ وقت من برات مهم نيستم. غلط؛ مشكلات گذشته را بازگو ميكنيد: يادته مراسم ازدواج داداشمم از همه دیرتر اومدی؟ و اما روش درست : احساس خود را بيان كنيد و در اخر دليل خود را بگوييد. -عزیزم خیلی نگران شده بودم ،وقتی تو دير ميايی و جواب تلفنتو نميدی "احساس نگرانی ميكنم" چون فكر ميكنم برات اتفاق بدی افتاده كه نتونستی تماس بگیری.. ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دیدن این کلیپ زیبا رو از دست ندید... 💠 وقت ندارم... 🎤 استاد شجاعی ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
AUD-20220905-WA0073.mp3
11.8M
🌱انسان شناسی ۶۱ 🌱استادشجاعی 🌱استادعالی 🌱استاد پناهیان ▪️شغل اولِ همه‌ی ما، "مهندسی" است! - مهندسیِ آرزوهایمان، - مهندسی افکارمان، - مهندسی دغدغه‌ها و چشم‌اندازمان مطابق با چشم‌انداز خدا، برای ما ! ✘ اگر در این مرحله، نتوانیم موفق شویم؛ تمام انتخابها، ارتباطات، افکار و رفتارمان، تا وقتی زنده‌ایم؛ مسیرِ اشتباه را به سمت شقاوت طی میکند! 💥پس چگونه بعضی‌ها در مرحله‌ی اول، موفق نیستند؛ امّا در خانواده و اجتماع، موفقند؟ ❤️ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
💠 حجت الاسلام والمسلمین تراشیون: رسیدن به آرامش نیاز به مهارت آموزی دارد و این مهارت ها را از زندگی اهل بیت می توان آموخت آرامش سه بخش است: ▫️آرامش دیداری ▪️آرامش کلامی ▫️آرامش رفتاری 🔸آرامش دیداری زوجین باید قدر ثانیه های اول را بدانند. ثانیه هایی که تازه به هم می رسند، این لحظات ثانیه های طلایی و اثر گذار است. برخی از کارشناسان معتقد اند که اگر هفت ثانیه اول برخورد را خوب مدیریت کنید می توانید اثر عمیقی روی طرف مقابل تان بگذارید 🔹آرامش کلامی در روایت آمده هر گاه امام علی (علیه السلام) می خواستند حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را صدا بزنند، مواردی را رعایت می کردند ▫️ایشان را به اسم کوچک صدا می کردند ▪️کلام شان بار عاطفی داشت ▫️در کلام، محبت شان را ابراز می کردند 🔸آرامش رفتاری ▫️نگاه محبت آمیز داشته باشید در روایت داریم اگر مردی یا زنی به همسرش با محبت نگاه کند، خداوند به دیده رحمت به آنها نگاه می کند ▪️دست دادن زوجین با یکدیگر رسول اکرم (صل الله علیه و آله) می فرماید: «وقتی بنده مومن دست همسرش را بگیرد، خداوند ده حسنه برایش می نویسد و ده خطا را از او محو می کند». یکی از آرامش بخش ترین رفتار ها همین دست دادن ساده است ▫️روبوسی بوسیدن زوجین در لحظه های اول دیدار، نه تنها انرژی مثبت فراوانی را منتقل میکند بلکه باعث تحکیم روابط خانواده و فراهم ساختن بستر آرامش در آن است ▪️استقبال و بدرقه این کار بسیار روش پسندیده ای از نظر سبک زندگی اسلامی است ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
💠 استاد تراشیون: ✨باید در اوقات فراغت نوجوانان ناظر به نیاز های آینده برنامه ریزی صورت گیرد. محتوایی که در این ایام به جوانان و نوجوانان ارائه می شود، باید ذهن آن ها را به خود مشغول کند. ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹🌹 🌹 🍃برگ هشتاد و چهارم همین که به همدان رسیدیم، ما را جلوی در پیاده کرد و رفت و تا شب برنگشت. بچه‌ها شام خورده بودند و می خواستند بخوابند که آمد؛با چند بسته بیسکویت. نشست وسط بچه‌ها. آن ها را دور و بر خودش جمع کرد. با آن ها بازی می کرد.دانه دانه پفک توی دهانشان می گذاشت.از رفتارش تعجب کرده بودم. انگار این صمد همان صمد صبح یا دیروزی نبود.اخلاق و رفتارش از این رو به آن رو شده بود. سمیه ستار را قلقلک می داد.می بوسید. می خندید و با او بازی می کرد. فردا صبح رفتیم قایش. عصر گفت:《قدم!می خواهم بروم منطقه. می آیی با هم برگردیم همدان؟!》 گفتم:《تو که می خواهی بروی جبهه، مرا برای چی می خواهی؟!چند روزی پیش صدیقه می مانم و بر می گردم.》 گفت:《نه اگر تو هم بیایی، مادرم شک نمی کند.اما اگر تنهایی بروم،می فهمد می خواهم بروم جبهه. گناه دارد بنده خدا.دل شکسته است.》 همان روز عصر دوباره برگشتیم همدان این بار هم سمیه ستار را با خودمان آوردیم.فردای آن روز صبح زود از خواب بیدار شد. نمازش را خواند و گفت:《قدم!من می روم،مواظب بچه‌ها باش. به سمیه ستار برس.نگذاری ناراحت شود.تا هروقت دوست داشت نگهش دار.》 گفتم:《کی بر می گردی؟!》 گفت:《این بار خیلی زود!》 □ پایان هفته بعد صمد برگشت.گفت:《آمده‌ام یکی دو هفته ای پیش تو و بچه ها بمانم.》 شب اول،نیمه های شب با صدایی از خواب بیدار شدم.دیدم صمد نیست. نگران شدم. بلند شدم رفتم توی هال. آنجا هم نبود.چراغ سنگر روشن بود.دیدم صمد نشسته توی سنگر روی سجاده اش و دارد چیزی می نویسد. گفتم:《صمد تو اینجایی؟!》 هول شد. کاغذی را تا کرد و گذاشت لای قرآن. گفتم:《این وقت شب اینجا چکار می کنی؟!》 گفت:《بیا بنشین کارت دارم.》 نشستم روبه رویش. سنگر سرد بود. گفتم:《اینجا که سرد است. 》 گفت:《عیبی ندارد‌.کار واجب دارم. 》 بعد دستش را گذاشت روی قرآن و گفت:《وصيت نامه ام را نوشته ام. لای قرآن است. 》 ناراحت شدم .با اوقات تلخی گفتم:《نصف شبی سر و صدا راه انداخته ای، مرا از خواب بیدار کرده ای که این حرف ها را بزنی؟! حال و حوصله داری ها.》 گفت:《گوش کن. اذیت نکن قدم.》 گفتم:《حرف خیر بزن.》 خندید وگفت:《به خدا خیر است. از این خیرتر نمی شود!》 قرآن را برداشت و بوسید. گفت:《این دستور دین است. آدم مسلمان زنده باید وصيتش را بنویسد. همه چیز را برایتان تمام و کمال نوشته ام. نمی خواهم بعد از من حق و حقوقتان از بین برود.مال و اموالی ندارم،اما همین مختصر هم نصف مال توست و نصف مال بچه ها. وصيت کرده ام همین جا خاکم کنید.بعد از من هم بمانید همدان. برای بچه‌ها بهتر است. اگر بعداز من جسد ستار پیدا شد،او را کنار خودم خاک کنید. بغض کردم و گفتم:《خدا آن روز را نیاورد. الهی من زودتر از تو بمیرم. 》 خندید و گفت:《در ضمن باید تمرین کنی از این به بعد به من بگویی ستار، حاج ستار.بعد از شهادتم،هیچ کس مرا به اسم صمد نمی شناسد. تمرین کن!خودت اذیت می شوی ها!》 اسم شناسنامه‌ای صمد ستار بود و ستار، برادرش، صمد.اما همه بر عکس صدایشان می زدند. صمد می گفت:《اگر کسی توی جبهه یا محل کار صدایم بزند صمد،فکر می کنم یا اشتباه گرفته یا با برادرم کار دارد.》می خندید و به شوخی می گفت:《این بابای ما هم چه کارها می کند.》 بلند شدم و با لج گفتم:《من خوابم می آید. شب بخیر، حاج صمد آقا. 》 سردم بود.سُریدم زیر لحاف. سرما رفته بود توی تنم. دندان هایم به هم می خورد.از طرفی حرف های صمد نگرانم کرده بود. فردا صبح،صمد زودتر از همه ما از خواب بیدار شد. رفت نان تازه و پنیر محلی خرید.صبحانه را آماده کرد. معصومه و خدیجه را بیدار کرد و صبحانه شان را داد و بردشان مدرسه.وقتی برگشت، داشتم ظرف های شام را می شستم. سمیه و زهرا و مهدی هنوز خواب بودند. آمد کمکم. بعد رفت چند تا گونی سیمان را که توی سنگر بود،آورد و گذاشت زیر راه پله. بعد رفت روی پشت بام را وارسی کرد.بعد هم رفت حمام. یک پیراهن قشنگ برای خودش از مکه آورده بود. آن را پوشید. خیلی بهش می آمد. ظهر رفت خدیجه و معصومه را از مدرسه آورد.تا من غذا را آماده کنم،به درس خدیجه ومعصومه رسیدگی کرد. گفت:《بچه‌ها! ناهارتان را بخوريد. کمی استراحت کنید.عصر با بابا می رویم بازار.》 بچه‌ها شادی کردند. داشتیم ناهار می خوردیم که در زدند. بچه‌ها در را باز کردند. پدرشوهرم بود.نمی دانم از کجا خبردار شده بود صمد برگشته.🍂 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹مسابقه کتابخوانی ویژه محرم و صفر با محوریت آشنایی باسیره وتاریخ زندگی ائمه کتاب انسان ۲۵۰ساله از سخنان مقام معظم رهبری هرشب یک سؤال یک برنده و اهدای جوایز نقدی ۶۰شب ۶۰سؤال ۶۰برنده ❤️ بانوی تراز👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7