❣مامان مهربون
بابای عزیز
📌 اگر والدین ویژگی های دوره نوجوانی را بشناسند و قبول کنند، بیش از 30 درصد مسائلشان با فرزندشان حل میشود.
🟣نوجوان شما چهار ویژگی اساسی دارد:
🔹 خود محور است
🔹 استقلال طلب است
🔹 پر از تردید است
🔹 و دنبال پیدا کردن خودش است.
❎ اولا این موارد را درست و آگاهانه بشناسیم و ثانیا وقتی شناختیم، خودمان را با این تغییرات تنظیم کنیم نه اینکه انتظار داشته باشیم او با ما خودش را تنظیم کند.
☘یکی از ابتدایی ترین راه ها برای ارتباط صمیمی با فرزند👈 شناخت فرزند و روحیات او می باشد.❤️
#حس_شیرین_زندگی
#جان_شیرینم
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣خاتون قلبم
به کسی که دوستش داری
بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی برایش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
او دیگر صدایت را نخواهد شنید...!
🌸🍃
#حرف_دل
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣ما تظاهر را خوب بلدیم...
وانمود میکنیم به کسی نیازی نداریم
که حالمان با خودمان خوب است
که عینِ خیالمان هم نیست
اما جایی میانهی راه، در نهایتِ غرور و ایستادگیِ مان فرو میریزیم...
از دردِ هیچ کسی را نداشتن
از دردِ دل را به کسی نبستن
از دردِ در میانِ جمع تنها بودن
همهی آدم ها نیاز دارند یکی را داشته باشند
که در نهایتِ تنهایی و خستگی، دلشان به دوست داشتنش گرم باشد...
آدم، بدونِ عشق و محبت زود پیر میشود
یک نفر باید باشد...
یک نفر که #عاشقش باشی...
یک نفر که #عاشقت باشد..💕
#عاشقتم
#عاشقم_هستی؟
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌻قصه گو قصه می گوید..❤️
#قصه_کودک
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
@nightstory57.mp3
10.26M
🍃داستانزندگی حضرتفاطمهسلاماللهعلیها
༺◍⃟ ☀️🥀჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:آشنایی با زندگی حضرت فاطمه سلاماللهعلیها
#شب_بخیر_کوچولو
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹فصل سوم
🍃برگ سی و هفتم
زبیر از رفتار مشکوک زید، مطمئن شد که خبری را از او پنهان میکنند. بی هیچ حرفی به سوی مغازهی خود بازگشت. در همین حال، اطراف را زیر نظر داشت و گویی بازار را کنترل میکرد. جلو یکی از مغازه ها، مردی غریبه را دید که با صاحب مغازه گفتگو میکرد و چنان گرم و هیجان زده حرف میزد که کنجکاوی زبیر را برانگیخت. صاحب مغازه که انگار ترسیده بود، غریبه را به داخل مغازه کشید.زبیر خود را به مغازه رساند و به حرفهای مرد - که پشت به او داشت - گوش داد. غریبه گفت:
《.... برای همین است که مردم، بدون ترس به دیدن مسلم بن عقیل می روند.»
فروشنده از دیدن زبیر بیتاب شد، اما زبیر با لبخندی او را آرام کرد. گفت:
《اینها که تو میگویی،همه میدانند من خبرهای مهم تری از کوفه دارم.»
غریبه تازه متوجه زبیر شد و گفت:
《چه خبری مهمتر از این که تاکنون بیش از دوازده هزار نفر با مسلم بیعت کرده اند.》
چشمهای زبیر گرد شد و ناباور بر جا ماند. فروشنده در سکوتی ترس آلود به سخن آنها گوش میداد. زبیر گفت:
《دوازده هزار نفر ؟!》
غریبه گفت:《 هر روز هم بر تعدادشان افزوده میشود. مهمتر این که مسلم پیکی به سوی حسین بن علی فرستاده و از او خواسته که هر چه زودتر به سمت کوفه حرکت کند.»
زبیر گفت: «عجب! پس کوفه بار دیگر به دست خاندان علی خواهد افتاد!》
غریبه گفت :《برای خلافت مسلمانان، چه کسی شایسته تر از فرزند علی بن ابیطالب؟!》
زبیر مضطرب از آنها دور شد و با خود گفت:
《هیچ کس!... به خدا هیچ کس!》
و به سوی مغازهی خود رفت. اندیشید که بشیر هم به یقین برای کاری مهمتر،مغازه را رها کرده بود. اما نمیدانست که او به خانهی ربیع رفته بود و با ابوثمامه دربارهی ساخت شمشیر و زره سخن می گفت و می گفت که برای ساخت هفتصد شمشیر به وقت بیش تری نیاز دارم، آن هم با این مغازهی کوچک! و ربیع کـه نمیخواست بشیر پاسخ رد به ابوثمامه بدهد، واسطه شد و گفت:
《من هم میتوانم کمک کنم. از امروز مرا نیز مانند پسرت زید در کنار خود خواهی یافت.》
ابوثمامه از جا بلند شد و گفت:
《تو از امروز کار خود را آغاز کن! من و ربیع نیز به دیدار عبدالله و عبدالاعلی میرویم. 》
و به در خانهی عبدالله رفتند. عبدالله از حضور ابوثمامه در آنجاتعجب کرد. ابوثمامه با دیدن عبدالله جلو رفت و گرم سلام کرد:
《سلام به عبدالله بن عمیر!»
و او را در آغوش گرفت. عبدالله نیز به گرمی از ابوثمامه استقبال کرد و به همراه ربیع به اتاق رفتند. ام وهب از پس پردهی اتاقی دیگر، به سخنان آنها گوش میداد؛ که ابوثمامه او را به همراهی با مسلم دعوت میکرد و از او میخواست به جمع یاران امام بپیوندد. اما عبدالله همچنان بر حرف خود بود و همچنان با دعوت امام مخالفت می کرد و می گفت:
《به خدا سوگند! هرگز نمیخواهم رسول خدا را در حالی ملاقات کنم که بیعت خویش را با خلیفهی او برداشته ام.》
ربیع گفت:《 به راستی یزید در جایگاهی است که رسول خدا بود؟!》
عبدالله گفت: «اگر چنین نبود، مردم هرگز با او بیعت نمی کردند. پس از سالها جهاد با مشرکان و کفار، به مرگ جاهلیت بمیرم! که رسول خدا فرمود؛ هر کس بمیرد در حالی کـه بـا خلیفهی مسلمین بیعت نکرده باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.》
ابوثمامه گفت:《 این نیز سخن دروغی است که معاویه به رسول خدا نسبت داده است تا سلطنت خویش را حفظ کند. من خود از فرزند رسول خدا شنیدم که او از جدش شنیده است که هر کس بمیرد، در حالی که امام خویش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است و اکنون حسین بن علی امام من است؛ که جز به کتاب خدا و سنت جدش رفتار نمیکند. 》
عبدالله برخاست و رو به پنجرهی اتاق و پشت به ابوثمامه ایستاد. ابوثمامه از جا بلند شد و به سوی عبدالله رفت .گفت:
《حسین بن علی نه قصد آشوب و کشتار دارد، و نه خودنمایی و ستمگری. او جز آن که مسلمانان را به نیکی سفارش کند و از بدی باز دارد، هیچ قصدی ندارد و جز به اصلاح امت جدش به هیچ چیز نمی اندیشد.》
عبدالله رو به ابوثمامه برگشت. گفت:
《من نیز کسی را در علم و تقوا با او برابر نمیدانم،اما در عجبم! چرا به جای این که مردم را بر خلیفه بشوراند، به شام نرفت و با پسر معاویه گفتگو نکرد، تا او را به راه و روش رسول خدا اندرز دهد؛ اما پایههای حکومتی را که جدش به فرمان خداوند استوار کرد، این چنین فرو نریزد. اگر یزید به راه پدرش نمیرفت،این مردم هرگز با او بیعت نمیکردند و اگر به راه معاویه میرود،پس راهی است که حسن بن علی بر آن صبر کرد تا این امت از هم نپاشد. آیا سزاوار نیست که حسین نیز وحدت امت جدش را بر خلافت مسلمانان ترجیح دهد؟!»🍂
#قصه_شب
#نامیرا
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤️❤️
پروردگارا✨♥️
در این شب زیبا و پاییزی 🍁
چتر رحمتت را ☔️
بر سر عزیزانم همیشه باز نگه دار🧡
و بهترین تقدیرها را برایشان رقم بزن🍂
و آرامش و شادی و دلخوشی را نصیبشان کن 🧡🙏
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
☂همواره در زیر چتر
🧡رحمت الهی
🍂سلامت باشید و سعادتمند
🍁شبتون زیبـاو دلتـون شـاد 🧡
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7