eitaa logo
بانوی تراز
1.1هزار دنبال‌کننده
27هزار عکس
3.8هزار ویدیو
13 فایل
تنها گروه جهادی تخصص محور با حضور بانوان کنشگر اجتماعی در کشور..... @ciahkale ... ادمینمون هستن - ناشناسمون https://daigo.ir/secret/1326155415. . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قصه شب👇👇👇👇👇👇👇
🌹 فصل سوم 🍃برگ سی وهشتم ابوثمامه خواست پاسخ دهد که عبدالله مجال نداد و با لبخندی پیروزمندانه گفت: 《پس سلام مرا به مسلم برسان! و بگو عبدالله گفت که از خدا بترس! و بیش از این مخواه که مسلمانان پراکنده شوند. بگو یزید نه قیصر روم است، نه پادشاه ایران؛ او پسر کسی است که هیچ کس منکر ایمان او نبود! بگو کاری نکنید که مشرکان بار دیگر بر ما مسلط شوند که در آن روز،نه کتاب خدا باقی می‌ماند و نه سنت رسولش!》 و برخاست و پرده‌ی اتاق را پس زد و به اتاق دیگر رفت. ام وهب را پشت پرده دید که بی صدا اشک می‌ریخت. ابوثمامه چاره‌ای جز رفتن ندید و به تندی بیرون رفت. ربیع با تردید ایستاده بود و می اندیشید .پیدا بود که سخنان عبدالله بر او تأثیر گذاشته بود. او نیز سرانجام بیرون رفت. عبدالله رو به ام وهب برگشت و بغض آلودگفت: 《به خدای محمد سوگند! در هیچ جنگی در سرزمین شرک دستم نلرزید، اما در مقابل آنچه در سرزمین اسلام می‌بینم، دلم می‌لرزد. 》 ام وهب هم چنان که اشک گونه‌اش را خیس کرده بود، در سکوتی غمبار به عبدالله می نگریست. ۲۲ زبیر به تندی در کوچه می‌رفت. یکی دو عابر در حال گذر به او سلام کردند. زبیر پاسخ داد و گذشت. جلو در خانه‌ی عبـدالاعلی ایستاد و بی درنگ در زد. چند لحظه بعد غلامی در را باز کرد و زبیر با عجله وارد خانه شد. عبدالاعلی از دیدن او در آن وقت روز تعجب کرد. اما وقتی خبر غریبه را در مورد بیعت مردم با مسلم شنید،جا خورد و رو به زبیر کرد و گفت: 《دوازده هزار نفر ؟!» 《هر روز نیز بر تعدادشان اضافه می‌شود.》 عبدالاعلی گفت:《 پس امیر کوفه چه می‌کند؟!» زبیر گفت: «او نیز سکوت کرده و در خطبه‌ی خویش تنها به نصیحت مردم دلخوش کرده است.》 عبدالاعلی به فکر فرو رفت .گفت: 《پس کار بالاتر از آن است که تاکنون تصور می‌کردیم. 》 بعد بر تختی که زیر نخلی در گوشه‌ی حیاط بود، نشست. زبیر روبروی او ایستاد. آشفتگی در رفتار عبدالاعلی پیدا بود. سخنان زبیر نیز بیشتر او را نگران می‌کرد. زبیر گفت: «اگر حسین بن علی وارد کوفه شود، تمامی قبایل و حتی مردم بصره به او خواهند پیوست و با اشتیاقی که کوفیان بـه حسین دارند، یزید هرگز توان جنگ با آنها را نخواهد داشت.» اما عبدالاعلی با تردید سخن می‌گفت. گویی می خواست خود را دلداری دهد. گفت: 《شاید یزید به جای جنگ با حسین، امارت کوفه و حتی بصره را با هم به او بدهد و...» زبیر کنار عبدالاعلی نشست و گفت: 《حسین برای امارت کوفه نمی آید، او جز به برکناری یزید رضایت نخواهد داد.» عبدالاعلی گفت پس ما با پیمانی که با بنی امیه داریم چه کنیم؟》 زبیر بی تاب دوباره برخاست. گفت: 《اگر حسین بن علی پیروز شود، تنها بنی کلب - که هم پیمان بنی امیه است - زیان خواهد دید و کوفیان مردان ما را خواهند کشت و زنانمان را اسیر خواهند کرد...》 عبد الاعلى كاملا بهم ریخته بود. به تندی برخاست و شروع به قدم زدن کرد. زبیر گفت: ... و اموالمان را به غارت خواهند برد.》 و به دنبال او رفت و گفت: 《و خانه هایمان را ویران خواهند کرد.》 عبدالاعلی یکباره ایستاد و با خشم به زبیر نگریست. زبیر بی درنگ سکوت کرد. ۲۳ زبیر از خانه‌ی عبدالاعلی بیرون رفت. وارد بازار شد. مردم در بازار بنی کلب در رفت و آمد بودند. بشیر را دید که به سختی کار میکرد و پتک بر آهن و سندان می‌کوبید. زید در کوره می دمید. عرق چهره اش را پوشانده بود و زبیر هرگز او را چنین مصمم برای کار ندیده بود. پیرمردی افسار اسبش را در دست داشت و به مغازه‌ی بشیر رسید. افسار اسب را به تیرک مغازه بست. پیرمرد گفت:《 اسبم را همین جا می‌گذارم تا نعلش را عوض کنی، کاری دارم که انجام می‌دهم و باز می گردم.》 بشیر نگاهی به پیرمرد انداخت و بی آن که دست از کار بردارد، او را رد کرد: 《امروز فرصتی برای این کار ندارم، اسبت را هم با خود ببر!》 پیرمرد شانه بالا انداخت و اسبش را باز کرد و رفت. زید رو به پدر کرد و گفت: 《اگر این گونه کارهای مردم را رد کنیم،به ما مشکوک می‌شوند. 》 نگران نباش!ربیع به کمک مان می‌آید و این کارها را انجام می‌دهد. 》 دوباره به کار مشغول شدند. چنان گرم کار بودند که اطراف را در نمی یافتند. ابوثمامه صائدی با اسب از کنار مغازه عبور کرد. جلو مغازه لختی ایستاد و به بشیر نگاه کرد و وقتی او را سخت مشغول کار دید،لبخند رضایت زد و گفت: 《خداوند به تو قوت دهد که این گونه در کار مؤمنان می‌کوشی. 》 بشیر سری تکان داد و ابوثمامه به راه افتاد. بشیر تازه متوجه سخن او شده و سر برداشت و ابوثمامه را دید که سوار بر اسب دور می‌شد. جا خورد و با احتیاط به اطراف نگاه کرد تا مطمئن شود که کسی متوجه آنها نشده باشد. وقتی همه را در کار خویش دید،خاطرش آسوده شد؛اما ناگهان زبیر را دید که از پس مغازه‌ی مجاور جلو آمد،در حالی که همه‌ی توجه‌اش به مغازه‌ی او بود. نگران به کار ادامه داد. زبیر ایستاد و به او نگریست.🍂 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اونی که دونه میریزه از اونیکه دونه میخوره بیشتر لذت میبره... معامله با خدا سوخت ندار‌ه! ‌‌دو دوتای خــــدا هزارتاس مهم دلته خدا به دلت نگاه میکنه!..😍 شبتون آروم...❤️ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد زندگی درد قشنگیست که جریان دارد...💕 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
امشب برایت مینویسم دوستت دارم با تمام احساسم دوستت دارم به اندازه ی دلتنگی های عاشقانه ام دوستت دارم عمیق تر از بی قراری هایم دوستت دارم شب بخیر دلبر🌙✨ https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 پدرمهربانم امام زمانم 🏴 در امتداد اندوه بیکران فاطمیه ، در آنسوی بغض ها و اشک ها ، در درازنای تب دار و اشک آلود روضه ها ... ساحل روشنی است پر از پرواز مرغان دریایی. 🕊 سرانجام تو باز می رسی و این درد نفس گیر ، این التهاب دیرپای ، این اندوه زجرآور پایان می یابد .          تو باز می رسی و ما در پناه بیرق سبزت گره های چندصد ساله ی بغض را از حنجره هایمان باز می کنیم ... تو باز می رسی ای وارث غربت فاطمی ... ای آیینه دار صبر حیدری ...🖤 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣دعای عهد ❣ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 اللّٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَالْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ . اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَبِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنِیرِ وَمُلْکِکَ الْقَدِیمِ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَبِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَاحَیّاً حِینَ لَاحَیَّ، یَا مُحْیِیَ الْمَوْتیٰ، وَمُمِیتَ الْأَحْیاءِ، یَا حَیُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْهِ وَعَلَیٰ آبائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فِی مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها، سَهْلِها وَجَبَلِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنِّی وَعَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ الله وَمِدادَ کَلِماتِهِ، وَمَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَأَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. اللّٰهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ، وَالذَّابِّینَ عَنْهُ، والْمُسارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضاءِ حَوَائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلِینَ لِأَوامِرِهِ ، وَالْمُحامِینَ عَنْهُ، وَالسَّابِقِینَ إِلیٰ إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَیٰ عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَناتِی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحاضِرِ وَالْبادِی. اللّٰهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَأَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ، وَأَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ. وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَکَ، وَأَحْیِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ:﴿ ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِی النّٰاسِ ﴾ ، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّیٰ بِاسْمِ رَسُولِکَ، حَتَّیٰ لَایَظْفَرَ بِشَیْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُحَقِّقَهُ؛ وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ، وَناصِراً لِمَنْ لَایَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَمُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَسُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ. اللّٰهُمَّ وَسُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلَیٰ دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ . اللَّهُمَّ اکْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَنَرَاهُ قَرِیباً، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ...💚 الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلایَ یَا صاحِبَ الزَّمانِ🖤 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🌹زیارتنامه امام حسن عسکری(علیه السلام) در روز پنجشنبه. 🏴. بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِىَّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَخَالِصَتَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَارِثَ الْمُرْسَلِينَ، وَحُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلىً لَكَ وَلِآلِ بَيْتِكَ، وَهٰذَا يَوْمُكَ وَهُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَأَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَمُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيافَتِى وَإِجارَتِى بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَاهِرِينَ....🖤 https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7