🌹فصل پنجم
🍃برگ پنجاه و پنجم
شریک بن اعور گوشهای از اتاق پتو پیچ نشسته و عرق تب و بیماری چهرهاش را پوشانده بود. هانی بن عروه کنارش نشسته بود و معجونی را در کاسهای گلین با سرانگشت هم میزد .شریک از تب
به خود میلرزید. هانی به سختی معجون را به او خوراند و گفت:
《این یکی را باید حتماً بنوشی و گرنه این تب، تو را خواهد کشت.»
شریک چند جرعه نوشید و سپس دست هانی را آرام پس زد و با لرز و لکنت سخن گفت:
《شما را به خدا دست از من بدارید و برای نیرنگ های عبیدالله چارهای کنید که من به جان مسلم بیمناکم.》
مسلم بن عقیل بالای اتاق، کنار ابوثمامه صائدی و عمروبن حجاج نشسته بود و همگی نگران حال شریک بودند. هانی میخواست با مزاحی او را آرام کند. گفت: 《اکنون جان تو که به مرگ نزدیکتراست، مؤمن!... تو آسوده استراحت کن و عبیدالله را به ما بسپار!》
عمرو گفت:《 عبید الله هیچ یاوری در کوفه ندارد، جز محمدبن اشعث و کثیربن شهاب که مردان قبیلهی آنها نه اهل رزمند و نه توان جنگ با ما را دارند.》
شریک گفت:《 در بصره به چشم خویش دیدم که عبیدالله چگونـه فرستادهی حسین بن علی را بی هیچ سؤال و جوابی گردن زد. او بیشتر دوست دارد، مردم چنان از او بترسند که از حیوانی وحشی
می ترسند.》
در همین حال غلام هانی وارد اتاق شد.هانی به او نگریست که یعنی چه میخواهی؟ غلام گفت:
《محمد بن اشعث آمده و میخواهد شما را ببیند .》
هانی سریع از جا بلند شد و به غلام گفت:
《زود برو، مبادا وارد خانه شود!》
غلام بی درنگ بیرون رفت. عمرو گفت:
《می خواهد تو را به دیدار عبیدالله بخواند.》
هانی گفت:《 عبیدالله کوچکتر از آن است که من به دیدارش بروم.》
خواست از اتاق بیرون برود که مسلم او را باز داشت .گفت:
《 صبر کن هانی! بهتر است دعوت او را بپذیری. در این صورت هم به تو مشکوک نمیشود و هم سخنانش را میشنوی و از قصد و تصمیمش آگاه میشويم. 》
همه تأیید کردند، جز عمرو که سکوت کرده بود .هانی بیرون رفت.مسلم متوجه ناخشنودی عمرو شد .همدلانه به او نگاه کرد .گفت:
《پسر حجاج من اشتیاق تو را برای جنگ با عبیدالله میفهمم،اما مولایم حسین به من فرمان داده که هرگز در جنگ شروع کننده نباشم.》
عمرو گرچه در دل قانع نشده بود، اما به نشان اطاعت سر به زیر انداخت. مسلم رو به ابوثمامه کرد و گفت:
《تو نیز به دیدار شیوخ کوفه برو و آنها را به آمدن امام و یاری مولایم اطمینان بده تا مبادا عبیدالله به دروغ، سخنانی بگوید و آنها را بفریبد.》
عبدالله در رؤیایی غریب در میان غبار و دود و آتش محو و کدر، شمشیرها و نیزه هایی را میدید که بالا و پایین میرفتند و خون آلود می شدند، رودی خروشان، تیرهایی که از هر طرف به آسمان می رفتند، سم اسبانی که در میدان جنگ در هـم مـی آمیختند، خیمه هایی که در آتش می سوختند، غباری که خورشید را می پوشاند، اسبانی که بر جنازه های بیسر میتاختند،سرهایی که بدون بدن افتاده بودند، شلاقهایی که بالا میرفت و فرود می آمد، کودکانی که از شلاق ها می گریختند، رودی خروشان که آب در آن سرخ و خونرنگ می شد و صدای ام وهب را که عبدالله را صدا می زد. عبدالله در رختخواب کوشید از خواب بیدار شود .عرق بر تمام چهرهاش نشسته بود. ام وهب که از نالههای عبدالله بیدار شده بود، بالای سر او نشسته بود و مرتب صدایش میزد:
《عبد الله... عبد الله ....》
عبدالله یکباره از جا جهید و هراسناک اطراف را نگاه کرد. ام وهب را کنار خود دید. ام وهب از چشمهای وحشت زده و سرخگون او به هراس افتاد. عبدالله مات به او خیره شد. ام وهب گفت:
《انگار کابوس میدیدی!》
عبدالله منگ و گیج سر برگرداند و به روبرو خیره شد. گفت:
《چه وحشتناک بود فرات... سرهای بریده و سینه های دریده.... این چه کابوسی بود. نه... کابوس نبود... کابوس نبود...》
برخاست و چون خوابگردها از اتاق بیرون رفت. ام وهب از پشت پنجره به او نگریست که در حیاط ایستاده و رو به آسمان نفس عمیق میکشید. با طلوع آفتاب، عبدالله آمادهی سفر به کوفه شد. در حالی که افسار اسب را در دست داشت، از خانه بیرون آمد. به دنبال او ام وهب بیرون آمد و خورجینی را به زین اسب بست. ام وهب گفت:
《 میترسم این جماعت بفهمند به دیدار عبیدالله رفتهای و حرمتت را بشکنند.»
《اینها دست از من بر نمیدارند تا مرا با خود همراه کنند.》
و سوار بر اسب شد. ام وهب گفت:
《کاش به جای عبیدالله به دیدار مسلم میرفتی!》
عبدالله دهانهی اسب را گرفت و رو به ام وهب چرخاند. از این سخن احساس کرد، ام وهب نیز تمایل دارد که او به یاران مسلم ملحق شود، گفت:
《چنان امر را مشتبه کردهاند که مسلمانی چون تو نیز شکستن بیعت خلیفهی مسلمانان را کوچک میشمارد. 》
و به راه افتاد. ام وهب نگران ماند و دور شدن عبدالله را تماشا کرد و با خود گفت:
《کاش هرگز به کوفه نیامده بودیم!》🍂
#قصه_شب
#نامیرا
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❤️🍃
الهی
امروزمان گذشت
فردایمان را با گذشت و مهربانیت
شیرین کن
ما به مهربانی ات محتاجیم
دستمان را بگیر
شبتون بخیر...😘
#بانوی_تراز
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣عشق جانم امام زمانم ❣
🍂انگار انتظار به پایان نمی رسد
درد فراق یار به درمان نمی رسد...
🍂تقویم پیش میرود اما بدون تو
فــصلی بجز خزان و زمستان نمیرسد...💚
#سلام_حضرت_یار
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
❣دعای عهد ❣
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
اللّٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ، وَرَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَالْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ .
اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَبِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنِیرِ وَمُلْکِکَ الْقَدِیمِ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَبِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ، وَیَاحَیّاً حِینَ لَاحَیَّ، یَا مُحْیِیَ الْمَوْتیٰ، وَمُمِیتَ الْأَحْیاءِ، یَا حَیُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ
اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْهِ وَعَلَیٰ آبائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فِی مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها، سَهْلِها وَجَبَلِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنِّی وَعَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ الله
وَمِدادَ کَلِماتِهِ، وَمَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَأَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
اللّٰهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ، وَالذَّابِّینَ عَنْهُ، والْمُسارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضاءِ حَوَائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلِینَ لِأَوامِرِهِ
، وَالْمُحامِینَ عَنْهُ، وَالسَّابِقِینَ إِلیٰ إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ؛
اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَیٰ عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَناتِی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحاضِرِ وَالْبادِی. اللّٰهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ، وَاکْحَُلْ
ناظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَأَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ، وَأَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ.
وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَکَ، وَأَحْیِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ:﴿ ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِی النّٰاسِ ﴾ ، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّیٰ بِاسْمِ رَسُولِکَ، حَتَّیٰ لَایَظْفَرَ بِشَیْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ،
وَیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُحَقِّقَهُ؛
وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ، وَناصِراً لِمَنْ لَایَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَمُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَسُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ.
اللّٰهُمَّ وَسُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وآلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلَیٰ دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ . اللَّهُمَّ اکْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَنَرَاهُ قَرِیباً، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ...💚
الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلایَ یَا صاحِبَ الزَّمانِ
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
زیارتنامه امام زمان(علیه السلام) در روز جمعه
بسم الله الرحمن الرحیم.
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ فِى أَرْضِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِى يَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ،
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ،
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ،
السَّلامُ عَلَيْكَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ، عَجَّلَ اللّٰهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الْأَمْرِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ، أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولَاكَ وَأُخْرَاكَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ تَعَالَىٰ بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَأَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلَىٰ يَدَيْكَ
؛وَأَسْأَلُ اللّٰهَ أَنْ يُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ يَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَالتَّابِعِينَ وَالنَّاصِرِينَ لَكَ عَلَىٰ أَعْدائِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ .
يَا مَوْلاىَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ، هٰذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ، وَالْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ يَدَيْكَ،
وَقَتْلُ الْكافِرِينَ بِسَيْفِكَ،
وَأَنَا يَا مَوْلاىَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَجَارُكَ،
وَأَنْتَ يَا مَوْلاىَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجَارَةِ،
فَأَضِفْنِى وَأَجِرْنِى صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.....💚
#امام_زمان
#سوریه
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7
🍃دمی با قرآن
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيم
و توکل بر آن خدای مقتدر مهربان کن..💚
#امام_زمان
#سوره_شعرا_آیه۲۱۷
https://eitaa.com/joinchat/2831876278C612c30e6a7