بعد دست كرد زبان من را درآورد و روى ميز گذاشت، ديدم كه زبانم به شکل یک رُتيل قرمز است. بعد که او دست زد تبدیل به عقرب شد و بعد مرتب تبدیل به رُتیل می شد و دوباره تبدیل به عقرب می شد.
به اوگفتم اين حالت واقعا در برخی از انسان ها هست. اين خواب يک تكه از صورت برزخى قضاياست كه خداى متعال به شما نشان داده است.
مردم از كانال زبان خيلى لطمه مى خورند. زنهار که دلى را نيازارى. از همين زبان است که افرادى از انسان آزرده خاطر مى شوند.
بعضى افراد يک حسى دارند كه يک چيز مى گويند اين را ناراحت مى كنند، بعد يک چيز مى گويند آن یکی را ناراحت مى كنند. چنین شخصی حالتش شبیه عقرب مى شود.
بعضى ها حالت رُتيلى دارند یعنی وقتی اذيتش مى كنند، يک نيش مى زند و مى رود. گاهى هم هر دو حس در برخی هست یعنی گاهى همين جورى مى زند و گاهى هم وقتى تحت فشار قرار مى گيرد مى زند.
این زبان است که رُتيل و عقرب مى شود. اينها همين الآن هست؛ يعنى نزديک ترين همسايه به انسانيت، حيوان هاى برزخى هستند. انسان زود تبديل به حيوان مى شود.
قواى بد من هر وقت از من صادر مى شود، شبيه يكى از حيوانات می شود. انسان هيچ چاره اى ندارد، مگر اينكه خودش را كنترل كند. انسان هيچ چاره اى ندارد مگر اينكه حيوانيت را در وجود خودش كنترل كند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراقب زبان مان باشیم
بسم رب الحسین علیه السلام
سلام و عرض ادب ، ببخشید امشب دیر خدمت رسیدم
روز یکه حرّ جلوی امام حسین رو گرفت ، هنوز خولی و حرمله و شبث و حروم زاده ها نیومده بودن
یه حر بود و لشکرش که حر رو قبول داشتن
رئیس قبیله ش بود
آقا فرمود حر
بزار من از این سرزمین برم
گفت نمیزارم
آقا فرمود بزار من از این سرزمین انقدر دور میشم که دیگه نه حجاز منو ببینه ، نه عراق منو ببینه ، نه حجاز صدای منو و نام منو بشنوه
گفت کجا میری ؟
گفت میرم حبشه ، میرم یمن ، میرم رم ، میرم ایران ، اصلا از این سرزمین شما میرم ، که دستتونم به من نرسه ....
نمیشه ...
امیر گفته نگهت داریم
آقا فرمود : مادرت به عزات بشینه ، نزار تا قیامت مادرم به عزام بشینه ...
گفت یه کاری میکنم مادرت تا قیامت به عزات بشینه ، و این کار رو کرد حر
حر این کار و کرد
بچه ها گوش بدید .ـ
تو که فکر میکنی درِ خونه ی امام حسینم روت نمیشه مردی ، نه بابا ...اشتباه میکنی .ـ
این هنر شیطانه که به تو میگه ،
روت میشه بری هیئت ؟
همین الان سر سفره ی گناه بودی ، همین الان فلان جنایت رو کردی ،
خب چه کنم ؟
آدمی که مریضه ، آدمی که جانیه
باید بره پیش طبیب دیگه .
باید برم زیر خیمه ی امام حسین بشینم ، بگم صاحب خیمه ، منو نمیشناسی ؟!
تو که با یه نگاهت مس رو طلا میکنی ...
چرا نگام نمیکنی ؟
اینا رو یاد بگیریم ...
آقا گفت بزار برم
گفت نمیزارم
آقا فرمود تا نیومدن بزار برم
گفت نگهت میدارم
آقا رو نگه داشت ، یکی یکی حرم زاده ها اومدن ،،شد تا دم عاشورا .ـــ
شمر و خولی و حرمله ، همه اومدن
پشیمون شد .ــ
خب به چه درد امام حسین میخوره تو الان پشیمون بشی
اما میدونه این آقا ، چه آقاییه
بچه ها حری که آقا رو گرفتار گرگها کرد ، حری که آقا رو گرفتار یه مشت حرام زاده کرد ، حالا پشیمون شده
داره میاد سمت خیمه ی امام حسین
آقامون از دور حر رو دید
چندتا کار آقا میتونه بکنه
یک / بگه از دور با تیر بزنیدش ، اصلا نبینمش ...
دو/ بزاره بیاد، بگه بخشیدمت ، از این سرزمین برووو ، هیچ وقت حر چشمم بهت نخوره ...
سه/ که ما اینجوری خدا رو میبینیم ، امام حسین رو میبینیم ، بزاره بیاد ، چهارتا حرف درشت بهش بزنه که برای چی اومدی ؟حالا اومدی که به درد من نمیخوری ؟حالا اومدی که فردا بچه هامو جلوم میکشن ؟ حالا اومدی که فردا ناموس خدا به اسارت میره ؟ تو به چه درد من میخوری نیمه شب اومدی؟
تو باشی توی لشکر من و نباشی ، شهادت من ، چند دقیقه عقب میفته ...
همین ...
تموم شد ...
وقتی باید میومدی که به درد من بخوره ، که نمیزاشتی ، مادرم تا قیامت خیمه ی عزا بزنه ،،،
حالا اومدی؟
من نمیتونم ببخشمت ...
بعد حر هعی گریه کنه ، زجه بزنه ، بره مثلا دست به دامن سه ساله ی امام حسین بشه ، بره دست به دامن علی اصغر بشه ، بره علی اکبر رو شفیع قرار بده ،
آدم اینجوریه دیگه ، خیلیا گناه میکردن ،امام حسین رو میبردن در خونه ی پیغمبر ، میگفتن به این ما رو ببخش ...