مردم با دیدن حالت زار ذریه پیامبر (ص) و سرهاى بر نیزه و بانوان و مخدرات در هودجهاى بدون پوشش، صدا به گریه بلند نمودند.
زینب کبرى، امکلثوم، فاطمه بنتالحسین و امام زینالعابدین (ع) به ترتیب با جگرهاى سوزان و قلوب دردناک ایراد خطبه نمودند، که عدهاى از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند، اما هنگامى که خیلى دیر شده بود
سپس، اهل بيت امام حسين بن علي صلوات الله عليهما را به قصر ابن زياد بردند، و زينب خواهر امام حسين عليه السلام در ميان آنان بود كه بصورت ناشناس و در حالي كه لباسهاي كهنه اي در بر داشت، وارد مجلس شد و در گوشه اي از قصر نشست و كنيزان گرد او جمع شدند
این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارک میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میکرد و کشته شدن امام حسین (علیه السلام) را خواست خدا قلمداد مینمود. ولی با جوابهای که از جانب خانم زینب و امام سجاد (علیهما السلام) میشنید بیشتر رسوا میشد.
نقل شده که اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ را سه روز پشت دروازههای دمشق نگه داشتند تا شهر را آذینبندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیهالسلام ـ را همراه کاروان اسرا وارد دمشق کردند
در خبرها آمده که ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچهها و محلههای کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذیالجوشن به شام روانه کرد. دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه دستها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بیجهاز به سوی شام حرکت دادند.
Zohr10Moharram1398[08].mp3
2.74M
🎙پناه عالمیان، زینبت پناه ندارد (نجوا)
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
eitaa.com/banoyealam
امام صادق (علیه السلام ) به صفوان شتردار فرمودند: آیا بهره ای از زیارت امام حسین (علیه السلام) داری؟ عرض کردم شما و زیارتش می کنید فدای شما بشوم، فرمودند: چگونه زیارتش نکنم و حال آنکه هر شب جمعه خداوند به همراه ملائکه و انبیاء و اوصیاء است، به زیارتش می آیند، عرض می آیند، عرض کردم، فدایت شوم پس در هر جمعه که زیارتش کنیم، زیارت پروردگار را نیز درک می کنیم، فرمودند: بله ای صفوان آن را ملزم باش تا اینکه برایت زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) نوشته شود
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
ببار ای باران که جانها آتش گرفته است و اشکهای مذاب پر حرارت و سوزان صورتها را خراشیده است..ببار ای باران ببار تا که پیش رویمان از دود و غبار شسته شود بلکه راهی بیابیم و آن مرد راپیدا کنیم همانی که بر بلندای نیزه هاطلوع کرده است
همانکه آب را در آخرین روزهای زندگی
برایش دست نیافتنی کردندهمانکه کودکانش را به ضرب تازیانه در صحرایی داغ نوازش کردند
ببار ای باران تا که مسیر از دود و غبار پاک شودتا که او را پیدا کنیم و از او بپرسیم به کدامین گناه کشته شدی؟به کدامین گناه پیکر پاکت را
پاره پاره کردند؟و خندیدندو الله اکبر گویان خاک کربلا رابا خون توسیراب کردند
ببار ای باران امان نده بی قرار باش ببار و جاری شو شاید در گوشه ای طفلی تشنه باشد....