اگر انسان آدابِ ماه رجب را رعایت کند، درهای باطنِ این ماه به رویش گشوده میشود.
استاد سید محمدمهدی میرباقری:
◀️ ماه رجب، ماه شعبان و ماه رمضان، غیر از این ظاهری که دارند و مورد توجه همه ماست، یک باطن و ملکوتی هم دارند. و مهم این است که انسان به آن باطن ماه راه پیدا کند؛ راه پیدا کردن به آن باطن راهگشا است.
مثلاً در مورد ماه رمضان گفته شده است که درهای بهشت در این ماه باز و درهای جهنم بسته است. در ظاهر، این ماه با ماههای دیگر فرقی ندارد اما حقیقتاً در ماه رمضان درهای بهشت به روی ما باز است و سیر به عالم جنت برای ما آسانتر است و درهای جهنم بسته است و شهوات بهنسبتِ زیادی تعطیل میشود.
بنابراین، این ماهها باطنی دارند که ما باید سعی کنیم به این باطن راه پیدا کنیم و این عباداتی که در این ماه ها دستور داده میشود برای این است که درهای باطنی این ماهها به روی انسان گشوده شود و انسان وارد این ماهها شود.
◀️ در روایت معروف ملک داعی، حضرت فرمودند خداوند در آسمان هفتم ملکی گمارده است که از آن تعبیر به ملک دعوتکننده شده است، و هر شب از آسمان هفتم ندا میدهد. یعنی ما از آسمان هفتم دعوت می شویم. گویا سیر ما بهسوی آن آسمان هفتم _ با هر معنایی که دارد _ در این ماه ممکن است. هر شب این ملک از آسمان هفتم تا صبح ندا میدهد و ندا میدهد که «طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ طُوبَى لِلطَّائِعِين...»؛ این ماه و لحظات آن برای کسانی که اهل ذکر و بندگی در این ماه هستند گوارا باد. بعد، این ملک از جانب خدای متعال نقل میکند که «أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي»؛ خداوند میفرماید هر کس در این ماه به یاد من باشد، من همنشین او هستم و اگر اطاعتم کنید من هم خواستههای شما را برآورده میکنم تا این که میفرماید این شهر، رشتهای بین من و بندگان من است: «جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي»؛ رشتهای بین خود و بندگانم قرار دادم که این ماه رجب است.
ظاهر ماه با بقیه ماهها فرق نمیکند. خورشید در همه آنها طلوع و غروب میکند. شبهایش هم همینطور است. ولی باطن این ماه رشتهای است که بین خدا و بندگانش کشیده شده است: «فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَيَّ»؛ اگر کسی متوسل و معتصم به این ماه شود به من میرسد. بنابراین، باید به باطن این ماهها راه پیدا کنیم و ماه رجب رشته میان بندگان و خدای متعال است.
◀️ در روایات آمده است که رجب نهری است در بهشت که چنین و چنان است. یک باطنی است که ما باید به آن باطن برسیم. این، مَجاز هم نیست. ممکن است کسی به ماه رجب راه پیدا کند و از آن نهر به او بخورانند و باب توحید به روی وی باز شود. خداوند در سورۀ «هل أتی» که داستان شفاعت حضرت امیر علیه السلام را نقل میکند میفرماید: «إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً»؛ ابرار در بهشت از جامهایی مینوشند که آمیخته با کافور است. کافور چیست؟ «عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّه»؛ چشمهای است که عباد خدا آن را میجوشانند و به ابرار میخورانند. هر کسی به اندازۀ خودش مینوشد؛ تعبیر این است که از جامی میخورند که آمیخته است. نمیتوان کافور را در جام ریخت بلکه از کافور در آن جامی که به ما میدهند میریزند. کافور آن چشمهای است که به دست حضرت امیر میجوشد و حضرت از آن چشمه بهاندازۀ ظرف ابرار و شیعیان به ایشان میخورانند.
ماه رجب هم همینگونه است. رجب، نهری در بهشت است؛ هر کس به ماه رجب رسید گویا از آن چشمهها به او مینوشانند و حقیقتاً با نوشیدن آن درها باز و طهارت حاصل میشود. اینها مَجاز نیست بلکه حقیقت است، اینها حقایقی است که پشتپرده این ظواهر است. اگر انسان ظواهر و آداب این ماه را رعایت کند طبیعتاً درهای باطن ماه به رویش گشوده میشود، آنگاه میتواند وارد ضیافت ماه خدا یا ماه رجب شود، به ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ورود پیدا کند و بهواسطه امیرالمؤمنین (علیه السلام) از جامهای نورانی و طهور بنوشد و به حقیقت، طهارت و وارستگی ماه رجب دست پیدا کند.
آن گشایشهایی که در ماه رجب، ماه شعبان و ماه رمضان حاصل میشود و حقایقی که در این ماهها در اختیار انسان قرار میگیرد، را باید بیشتر در ادعیه این ماهها جستجو کرد. دعاها به ما میآموزد که در این ماه از خدا چه چیزی باید خواست. کأنّه درها برای کسب مقاماتی که در این دعاها آمده است گشوده میشود. این دعاها به ما نشان میدهد که چه اسراری در این ماهها هست.»
برای دسترسی به فضیلت واعمال وادعیه و مناجات های ماه رجب کلیک کن
http://eitaa.com/joinchat/470876178Ce87705ba3b
شب جمعه است و اموات چشمانتظارند...
هدیه برای این عزیزان فراموش نشه...
#شب_زیارت
روزها را میشمارم...
تا #شب_جمعه!
#مفاتیح را ورق میزنم...
میرسم به #زیارت!
رجب و شعبان ندارد...
همهاش نشانی از تو دارند!
حکایت این عشق...
از کودکی است!
پس قبول کن ماجرای این دلبستگی...
سَرِ دارز دارد!
دست خودم نیست که!
پس قبول کن هرشبِ جمعه...
هر لحظهی من...
هر شبِ من...
با یاد کربلا سپری میشود!
پس قبول کن...
جز تو...
هوای کسی در سَرَم نیست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | قرائت زیارت عاشورا توسط حاج قاسم سلیمانی
4_5818946701938920699.mp3
14.31M
شب جمعه بود،
دلش هوایی زیارت،
قدمهایش راهی کربلا...
ناگهان مرد تنومندی جلوی راهش را گرفت.
پرسید: کجا میروی؟
گفت: عاشق حسینم. میروم کربلا.
مرد گفت:
«عاشق؟!
عاشق از دور هم که سلام کند باید جواب بیاید!
اگر عاشق هستی، از همینجا سلام کن ببینم»
دلش لرزید...
#حکایت
#زیارت
#تا_همیشه_سلام
اعمال روزها و شب های #هفته
🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز #جمعه
👉🏻 1da.ir/tYO2Vq
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
امروز .. از انتظار مردی بگو که هزار و صد و چند سال است چشم دوخته است تا یکی دعا کند، ندبه بخواند، آه
چشمهایم را میبندم، سرم را بالا میگیرم، همین طور که رو به قبله ایستادهام و بر شانههای منتظر زمان تکیه دادهام، زیر لب، زمزمهی سبز سلامت را برایت میخوانم و بار دیگر پیش از آن که آفتاب طلوع کند و آب پاکی را بر چشمهایم بریزد، ندبه سر میدهم که:
«أیْنَ الشُّمُوس الطَّالِعَه أَیْنَ أَبْنَاءُ المُنِیرَه»
و اشکهای خیس التماس را بر سجادهی سبز دعا مینشانم تا دعای ندبه را با هم بخوانیم. دقیقه دقیقههای سحر را بیدار ماندم و چشمم به قبله بود و منتظرم بودم تا شاید صدایی به وسعت تمام بیکرانگیها، از بلندترین نقطهی زمین برخیزد و پیش از طلوع آفتاب، صبح امید را نوید دهد.
امّا چند ثانیه، تنها چند ثانیه بیشتر فرصت باقی نمانده بود که آفتاب، بار دیگر، در تیرگی کسوف قرن طلوع کرد... . و چند ثانیه هم گذشت و تو نیامدی و من بار دیگر با خود عهد بستم جمعهی دیگر بیایم و همین جا بایستم و این بار، ندبههایم را برایت عریضه کنم؛ شاید دانههای اشکم بر صفحههای کاغذ، ضجههای زخمی زمین را برایت به تصویر بکشد! شاید نالههایم را به گوش تو برساند!
این روزها، غربت آدمها، رسم کهنهای شده؛ هر شب چهارشنبه، فوج فوج آدمند که میآیند تا غربت نفسگیر گلوشان را در چاه مراد جمکرانت عریضه کنند.
تنها نوید حضور توست که این شعلههای مذاب انتظار را خاموش میکند.
میگویند، غروب از ریشهی غربت است؛ شاید برای همین است، وقتی که غروبهای جمعه، زیر آسمان غم گرفته میایستم و دعای سمات را با آسمان درد دل میکنم، غربت عجیبی تمام وجودم را میگیرد؛ انگار تمام عالم یک طرف و من طرف دیگر و ایستادهام؛
چون غریبهای که چشمش به دنبال آشنایی میگردد اما هر چه نگاه میکند، چیزی نمیبیند؛ جز غریبههای دیگری که آنها نیز چشم انتظار آشنایی ایستادهاند.
دیگر خیلی دیر شده است. دقیقهها، ثانیهها را میجوند، ساعتها دقیقهها را...
روزها، ساعتها را و سالها...
آه، خدای من! تا جمعهی ظهور، زنده میمانم؟