روز جمعه، از سحر مشغول کار شد و من با کنجکاوی و
نگرانی بی سابقه ای رفتار او را یکسره زیر نظر داشتم تا ببینم آن روز که زمان موعود است چه می شود. خیلی دقیق شده بودم که بدانم او در این روز چه برنامه ای دارد. با چه افرادی تماس می گیرد
سپیده دم جمعه که از اتاقش خارج شد،ابتدا کارهای مدرسه را انجام داد. سپس به امور خود پرداخت. اول لباس هایش را شست و تطهیر کرد،بعد لباس هایش را روی بند انداخت تا خشک شوند،کفش هایش را هم آب کشید و مقابل آفتاب گذاشت. نزدیک ظهر که لباس هایش خشک شده بود،لنگی بست و در حوض مدرسه غسل کرد
چون تابستان بود و روز جمعه،طلبه ها برای دیدار خانواده های خویش رفته بودند و فقط عده ی کمی در مدرسه به سر می بردند. وقتی غسل کرد و از آب بیرون آمد، قدری در آفتاب ایستاد تا خشک شد،سپس لباس و کفش هایش را پوشید و مانند مسافری که عازم سفر است، آماده ی رفتن شد و لب حوض نشست
همین که صدای اذان بلند شد و بانگ «الله اکبر» طنین افکند ، ناگهان غیب شد و من هرچه نگاه کردم اثری از او ندیدم. من مات و مبهوت به صحن مدرسه دویدم و مشغول داد و فریاد شدم. چند نفری که در مدرسه بودند، سراسیمه به حیاط ریختند تا ببینند چه خبر شده
وقتی مرا در آن وضع دیدند، شگفت زده جلو آمدند و گفتند: چه شده. مگر دیوانه شده ای؟ گفتم: خادم این مدرسه، همان مردی که لباس هایتان را می شست، حجره هایتان را جارو می کرد و…
چون او را نیافتند گفتند: شاید به بازار رفته یا برای نماز جماعت از مدرسه خارج شده است. گفتم: هرگز. این حرف ها نیست. می دانم که اینک به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوسته. پرسیدند: قصه چیست؟ ماجرای او را برایشان شرح دادم و تمام حوادثی که از شب چهارشنبه اتفاق افتاده بود، برای آنها تعریف کردم. همینک حدود ۸۰ سال از آن ماجرا می گذرد و در طول این مدت احدی از آن خادم تبریزی نام و نشانی نیافته است
4_5981104708322853929.mp3
5.16M
خدمتِ کویِ تو باشد افتخار انبیا...
#داستان_تشرف خدمتکاری که توسط امام زمان سلام الله علیه، برای یاری برگزیده شد.
4_721038705925555246.mp3
4.22M
#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
#سالروز_ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها