📝 #یادمون_باشه
✖️ یکجور غذا، کافی نیست؛ زشته بابا مهمونا چی میگن!
✖️بعد از اینهمه سال زندگی، بریم چند تا منطقه پایینتر خونه بگیریم؟ ... فامیلها چی میگن؟
✖️ بعد از بیست سال سابقه، الآن تازه شروع کنم توی محل کارم چادر بپوشم؟ ... همکارام چجوری قضاوتم میکنن؟
✖️ برای عروسی طلا نخریم؟ ... دوستام چی فکر میکنن؟
و .....
💥 اگر آنچه که خواندید، و هزاران مثال و نمونه از آن وجود دارد ... هنوز جزو دغدغههای ماست؛ باید بپذیریم شبیهِ کودکانمان، در مرحلهی خالهبازی سِیر میکنیم، و به ماجرای حقیقی زندگی وارد نشدهایم!
🔺کسی که نگاه مهمتری را در زندگی، یافته است؛
نگاههای کوچکتر، برایش اصلاً به چشم نمیآیند، چه رسد به آنکه نگرانشان باشد
#گپ_سپیده_دم
الذکر «أوَّلٌ مِن المذكورِ و ثانٍ مِنَ الذاكِرِ» / امیرالمؤمنین علیهالسلام
- مگر جز تو چیز دیگری هم هست، که ورودش به خرابآباد قلب من، شگفتزدهام کند؟
من مست " لاحول و لا قوه الا بالله " های ممتدی هستم،
که به حول و قوهی تو بر زبانم جاری میشوند.
هم اکنون میتوانید با کلیک بر روی لینک زیر به #اتاق نهج البلاغه وصل شوید🔻
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/nahjol_balag
شب جمعه است و اموات چشمانتظارند...
هدیه برای این عزیزان فراموش نشه...
هم اکنون میتوانید با کلیک بر روی لینک زیر به اتاق آمادگی برای مرگ وصل شوید
https://eitaa.com/joinchat/556728465Ccb3f34bac8
دخیل بستهام به شفای دستانت. ای پرستارِ زخمهای به خوننشستهٔ کربلا! در وجودم دخترکی نشسته است، خسته و غمگین، بیمار و مجروح...
کبودی زخمهایش، التیام دستهای مهربانِ شما را میطلبد. در پیچهای سخت آخرالزمان راهش را گم کرده است. تشنه است، زمینگیر شده است، کم آورده است...
ای بانویِ نور و باران و بهار!
بر او بتاب، بر او ببار، زندهاش کن...
و آنچنان دستش را بگیر که در پس تمام اِنکارها و تمسخرهای آخرالزمان، به جای شکستن، محکمتر شود…
و آنچنان در وجودش بِدَم تا در او زینبی دیگر متولد شود که اگر در مسیر ولایت تیغی هم به پایش نشست، به یاد لبخند امامش، فریاد زند: «ما رَایتُ اِلاّ جَمیلاً...»