دوباره آب و تشنگی، دوباره آب
نگاه من ز دیدن تلالو اش شکسته باز
پر از صدای العطش، پر از کبوتران طف
دوباره پر سرودن نگاه دل شکسته ها ست
دوباره آب
صدای کودکانه ای ز دور دست،
چقدر این صدا پر از شکایت است.
و جان من پر از صدای هق هق جوانه ها
صدای بیکرانه ای درون جان من رهاست
دوباره آب، دوباره یک پیاله آب،
بیا بنوش کودکم
بیا بنوش
بیا که باز هم نوازشت کنم
دوباره باز تشنگی، دوباره آب
دوباره باز تشنه ام
دو دست خویش را پر از پیاله کرده ام
پیاله ها پر از نگاه
نگاه دلشکسته ای درون آب مانده است
پر از لبان تشنه است
تو ای ترانه ی وفا
تو ای پر از سرودن عطش بیا،
بیا ز دست من بنوش
بیا بنوش
ز من بگیر یک دم این بهانه های گریه را
پر از صدای کودکان تشنه ام
دوباره باز تشنه گی
دوباره باز…
eitaa.com/banoyealam
بیایید که سفرهها پهن است و شعله گازها روشن است و دیگها آماده است... و دیوانهای پذیرایی ما باز است...
eitaa.com/banoyealam