🌷 #هر_روز_با_شهدا
....#فقط_به_ماشین_گفتم_برو_بیرون!!
🌷به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل میدادند، نمیتوانستند آن را بیرون بیاورند. شاید حدود ۱۰ نفر از بچهها با هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است، زحمت نکشید. همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه، من فقط به ماشین گفتم برو بیرون. شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمیداد و فقط گاهی اوقات چشمهای از آن اقیانوس عظیم را جلوه میکرد، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچهها. هر مشکلی به نظر میرسید، آن را حل مینمود، چهره بسیار باصفا، نورانی و زیبایی داشت. کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدحسین یوسفالهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله کرمان
❌❌ شهید محمدحسین یوسفالهی همان شهیدی است که سردار دلها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی وصیت کرده بود که پیکرش در کنار وی در گلزار شهدای کرمان دفن شود.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#لبخند_فرمانده
🌷یکجا زمین سیاه شده بود، بس که خمپاره خورده بود. نمیذاشتن حاج حسین بره اونجا. میگفتن: نمیشه اونجا بارون خمپاره میاد. میگفت: طوری نیست. میرم یه نگاه به اونور میکنم، زود برمیگردم. نمیذاشتن؛ میگفتن: اونجا با قناصه میزننتون. میترسیدیم، ولی باید این کار رو میکردیم. با زبان خوش بهش گفتیم: جای فرمانده لشگر اینجا نیست. گوش نکرد! محکم گرفتیمش، به زور بردیم ترک موتور سوارش کردیم. داد زدم؛ یالا دیگه راه بیفت. موتور از جا کنده شد. مثل برق راه افتاد خیالمون راحت شد. داشتیم برمیگشتیم، دیدیم از پشت موتور خودش رو انداخت زمین، بلند شد دوید طرف ما. فرار کردیم و از دور دیدیم باز هم لبخند میزنه....
🌹خاطره ای به یاد جانباز شهید معزز فرمانده حاج حسین خرازی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
#هر_روز_با_شهدا
#فرمانده_وسط_دشمن!!
🌷ناراحت شدم. گفتم: این چه کاریه شما میکنی؟ چرا میرید اون ور خط، وسط عراقیها؟ کجای دنیا، فرمانده نیروی زمینی میره وسط دشمن؟ خیلی آرام گفت: من باید خودم به یقین برسم، بعد نیروهام رو بفرستم اون ور. بیشتر لجم گرفت. گفتم: اصلاً بیا بریم پیش این حاج آقایی که توی قرارگاهه، تکلیف شما رو روشن کنه. ببینم شما شرعاً حق داری بری توی مهلکه یا نه؟ گفت: حالا بشین، بعد من باید خط خودی رو رد کنم باید برم که اگه پای بیسیم گفتم این کار باید بشه، بدونم شدنیه یا نه. تو هم حرص نخور نیروی زمینی ارتش، بدون فرمانده نمیمونه من برم یکی دیگه.
🌹خاطره ای به یاد صیاد دلها، امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
❌️❌️ من که یاد شهید ابراهیم رئیسی افتادم، شما چی؟؟؟
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#چیزی_که_در_مورد_فرمانده_مهم_است!!
🌷گفتم حاجی راستی چقدر حقوق میگیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق میگیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش میگیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش میدهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک سنت الهی حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم.
🌹خاطره ای به یاد سردار دلها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
راوی: رزمنده دلاور سامی مسعودی از فرماندهان حشد الشعبی
📚 کتاب: "مدرسه درس آموز حاج قاسم" نویسنده: محمد جان نثار
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#ظرف_یک_هفته!!
🌷هوا خیلی گرم بود، همسرم توسط یکی از نیروهای نفوذی دشمن که اهل سوریه هم بود و مدتی با ایشان کار میکرد مسموم شد. این فرد یک لیوان آب به همسر من تعارف کرده بود. ظاهر آب هم که هیچ تفاوتی با آبهای سالم نداشت. اما همسرم میگفت همان موقع که آب را نوشیدم درد شدیدی در معدهام احساس کردم. چند ساعت بعد وقتی ایشان به خانه آمد حالش خیلی بد بود. دکتر از همان اول تشخیص مسمومیت داد اما ما فکر می کردیم که یک مسمومیت ساده غذایی است. تصورمان این بود که با مصرف دارو حالش بهتر میشود. اما این اتفاق نیفتاد. سم رفته رفته بیشتر اثر کرد. علائم دیگری هم از راه رسید، مثل تب شدید، علائم سرماخوردگی، خونریزی معده، تهوع شدید و ضعف و سردرد و سرگیجه.
🌷در نتیجه همسرم در بیمارستان بستری شد و آنجا بود که تشیخص دادند که سم وارد خونشان شده و حتی چند واحد خون جدید به ایشان تزریق کردند که به خیال خودشان تعویض خون انجام شود. اما چون در ترور بیولوژیک سم در مرحلهای وارد بدن میشود که قابل شناسایی نباشد و به سرعت هم اثر کند، ظرف سه هفته این سم در بدن همسرم اثر کرد و کبد ایشان را از کار انداخت، طوریکه ظاهر کبد ایشان سالم بود اما در داخل کاملاً از کار افتاده بود. ما همانجا به تشخیص فوق تخصص خون و دستور مافوق همسرم، به ایران برگشتیم اما به خاطر پیشرفت بیماری، همسرم ظرف یک هفته در بیمارستان شهید شد.
🌹خاطره ای به یاد طلبه شهید معزز مدافع حرم محمد پور هنگ
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#همچون_مادرش ....
🌷رفتم پیش جواد محب، فرمانده گروهان خودمان. وارد سنگر شدم. نشستم گوشه سنگر به کارهای محمد (محمدرضا تورجی زاده) فکر می کردم. یادم افتاد در ایام کربلای ٥ یکبار با محمد صحبت می کردم. حرف از شهادت بود. محمد گفت: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یا زهرا(س) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(س) هستم!
🌷نمی دانم چرا یکدفعه یاد این حرفها افتادم. خیلی دلشوره داشتم. یکدفعه صدای خمپاره آمد. برگشتم به سمت نوک تپه. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود!
🌷به همراه یکی از بچه ها دویدیم به سمت نوک تپه. دل توی دلم نبود. همه خاطرات گذشته ای که با محمد داشتم در ذهنم مرور می شد. با این حال به خودم دلداری می دادم. می گفتند: محمد تورجی شدید مجروح شده. رنگ از چهره ام پرید. برای چند لحظه به چهره ( برادر محب ) خیره شدم. خدا کند آنچه در ذهنم آمده درست نباشد.
🌷به چشمان هم خیره شدیم. برادر محب سرش را به علامت تأييد تکان داد. بعد در حالی که اشک از چشمانش جاری بود گفت: تورجی هم پرواز کرد!
🌷آری محمدرضا پرواز کرد همانطور که گفته بود و همانطور که باید! همچون مادرش زهرا(س)
پــهلـو ....
بـــازو ....
عاشق آنست که رنگ معشوق به خود گیرد...
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
#چقدر_مدیونیم...!!
🌷محل کارمان نطنز بود و خانههایمان، اصفهان. دو_سه نفر بودیم که هیچ کدام ماشین نداشتیم، به جواد میگفتم بیا با اتوبوس برویم، تاکسی خیلی طول میکشد تا پر شود. میگفت: من با اتوبوس نمیآیم، این بیبندوباریها را که میبینم حالم بهم میخورد. میگفتم: صندلی جلو مینشینیم. میگفت: آنجا هم یک وقت راننده آهنگ میگذارد و بحثمان میشود.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مدافع حرم جواد محمدی
#ایران 🇮🇷
#ارتش_قهرمان
#وعده_صادق
#سید_هاشم_صفی_الدین
#یحیی_سنوار
#سید_حسن_نصرالله
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
داشت محوطه رو آب و جارو میکرد. به زحمت جارو رو ازش گرفتم. ناراحت شد و گفت: اجازه بده خودم جارو کنم، اینجوری بدیهای درونم هم جارو میشه. کار هر روز صبحش بود، کار هر روز یک فرمانده لشکر....
🌹خاطره ای به یاد سردار خیبر شهید معزز محمدابراهیم همت
#ایران 🇮🇷
#ارتش_قهرمان
#وعده_صادق
#سید_هاشم_صفی_الدین
#یحیی_سنوار
#سید_حسن_نصرالله
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌷فکر میکردم پسرم یک رزمنده ساده است. برای دیدنش رفتم منطقه. دیدم مورد رجوع و احترام همه است. شب جای خواب مرا آماده کرد و رفت. نماز صبح که بیدار شدم دیدم با پوتين کنار در سنگر خوابیده! صبح طاقت نیاوردم. خودش که چیزی نمیگفت! از یکی پرسیدم: ببخشید آقای عباسی چه کاره است؟ با تعجب گفت: فرمانده گردان حضرت رسول (ص)!
🌹#شهید_امان_الله_عباسی
#ایران 🇮🇷
#ارتش_قهرمان
#وعده_صادق
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
چند روز پیش بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون. گفتم: "هان، آقا مهدی خبری رسیده؟" چشم هایش برق زد.
گفت: "خبر که .... راستش عکسش رو فرستادن". خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم. با عجله گفتم: "خب بده، ببینم". گفت: "خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم.
قیافه ام را که دید، گفت: "راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه ی عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش". نگاهش کردم. چه می توانستم بگویم؟ گفتم: "خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می بینم".
📚 خاطره ى شهید محمدرضا عسگری از كتاب
پرواز در قلاویزان، ص ١٣٢
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#شب_جمعه
#شهادت
#وعده_صادق
#ایران
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌷
#خیلی_عجیب_نبود!!
🌷بعد از شهادت، پیکرش چهار شبانهروز بر روی تپه باقی ماند و با وجود همراه داشتن مقداری ادوات شامل دو بیسیم، یک تبلت و موبایل و نزدیک بودن به سنگر تکفیریها به حکم الهی از دید دشمن مخفی ماند. همرزمانش از دستیابی تکفیریها به پیکرش و لو رفتن اطلاعات بیمناک بودند. روز ۲۳ بهمن همرزمانش توانستند طی عملیاتی پیکر مطهرش را برگردانند. هنگام پیدا کردن پیکرش متوجه میشوند که عطر خوشایندی از آن استشمام میشود. این خیلی عجیب نبود چون دائم الوضو بود.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید معزز مدافع حرم سردار علی محمد قربانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌷شهید حاج قاسم سلیمانی:
✍ نباید تردید کنیم که شهدا مثل اولیای الهی دارای اعجازند.
اینکه به قبور آنها توسل میکنیم و استمداد میطلبیم برای این است که آنها مثل قطرهای به دریا وصل و جزئی از ائمه(علیهالسلام) شدهاند.
(۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯