🌙🌑🌍مرحوم سید علی اکبر کوثری تعریف میکرد: روز عاشورا از خانه خارج شدم به قصد رفتن به مراسمات و روضه خوانی، در راه کودکانی اصرار کردند در موکب کوچکشان برایشان درحد چند بیت روضه بخوانم. اول صرف نظر کردم و پس از اصرارشان رفتم و چند بیت روی منبرِ آجری شان خواندم.
🔹تمام که شد برای پذیرایی چای سردی برایم آوردند که در خانه یا جای دیگری چنین چایی هرگز نمیخوردم، برای اینکه کودکان دلخور نشوند، یواشکی چای را گوشهای ریختم و تشکر کردم و رفتم به مراسمات که داشتم برسم.
🔹شب که آمدم خانه از خستگی به خواب رفتم. در خواب مادرسادات را دیدم. فرمود: سید علی اکبر، تنها روضه ای که از تو قبول شد همان چند بیتی بود که برای آن کودکان خواندی، و اینکه آن چای را که ریختی در کناری، من آن چای را با دستِ خودم برایت ریخته بودم.
🌙🌑🌍اگر حسین بن علی هم امروز بود می گفت:
اگر برای من می خواهی عزاداری کنی،سینه بزنی
،زنجیر بزنی،شعار امروز تو باید فلسطین باشد.
شمر ۱۴۰۰سال پیش مرد رفت شمر امروزت را بشناس.
-غزه امروز کربلاست....
🔻صهیونیستها مدعی شدند هدف حمله در خان یونس که بیش از ۱۳۰ شهید و مجروح به همراه داشت، محمد ضیف (فرمانده گردانهای قسام) بوده ولی هنوز از موفق بودن ترور مطمئن نیستند. محمد ضیف تاکنون ۵ بار از ترور رژیم صهیونیستی جان سالم به در برده است.
@baradaranebasiji
🌙🔴🌍 تمام هزینههای مؤسسه مصاف بهصورت کاملا شفاف توسط عموم مردم تامین میشود.
🔹البته برای آنها که بهدنبال حقیقت هستند پیشتر در این باره بارها توضیح دادهام.
🔸۱۷میلیون تومان سال ۸۹، حاجحسین یکتا برای خرید میز و کمد کمک کردند. و ۴۰میلیون تومان، برای رهن یک دفتر برای همکاری مشترک که پس از یک سال همان را هم پس گرفتند.
🔹بهغیر از این اگر یک ریال بودجه بیتالمال در مصاف بود، رسوایمان کنید و لعنت بر ما!
🔸و اگر جز این بود حسابتان با کرامالکاتبین و خدای سریعالحساب.
🔹آخرتی در پیش است جناب آشنا…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙🔴🌍 سرقت گوشی از مسافر در تاکسی
🌙🔴🌍 ثبت امضا در کارزار برگزاری دادگاه علنی پرونده کرسنت و انتشار صورت جلسات دادگاه
🔹با توجه به اهمیت موضوع مبارزه با فساد و روشنگری برای افکار عمومی از قوه قضاییه تقاضا میشود جلسات باقی مانده از دادگاه کرسنت را علنی برگزار کند یا صورت جلسات دادگاه های برگزار شده را در اختیار رسانه ها قرار دهد.
🔴 از لینک زیر امضاء کنید
https://www.karzar.net/134964
🌙🌑🌍#عکس_ماندگار
🔹مداح کوچک کربلای ایران🔹
🔷مداحی"حسین پیرزاد"تخریبچی
نوجوان لشکر۲۱ امام رضا(ع)که نوحه
"أنا مظلوم حسین"او در گوش خیلی
از رزمندگان ماندگار شد...
@baradaranebasiji
🌙⚫️🌎*زعفر، رئیس و بزرگ شیعیان جن و محب واقعی اهل بیت (ع) و حادثه کربلا*
او حاضر بود جانش را در راه اهل بیت (ع) فدا کند، ولی از اول، مسلمان زاده نبود، بلکه در ایام جوانی بدست حضرت علی (ع) مسلمان گردید.
زعفر در بئر العلم بساط شادی گسترده و مجلس عروسی داشت، سلاطین جن و پری را دعوت کرده و بر سر تخت در کمال بهجت و سرور نشسته بود که ناگاه متوجه شد صدای گریه می آید.
زعفر، صاحب گریه را خواست؛ گریه کنندگان دو جن بودند که در کمال حُزن می گریستند، زعفر گفت: این چه وقت گریه و زاری است؟ شما چرا در هنگام سرور و شادی من گریه می کنید؟
گفتند: ای امیر! به طور اتفاقی، عبور ما به شط فرات که عرب آن را نینوا می خوانند، افتاد در آنجا مشاهده کردیم لشگری بی حد و بی عدد، آماده کشتار و مبارزه اند، به جهت اطلاع یابی و خبردار شدن نزدیک آن لشکر شدیم و دیدیم در میان معرکه و میدان، حسین بن علی (ع) پسر آن بزرگواری که ما را مسلمان کرده، یکه و تنها ایستاده و بسیاری از یارانش کشته شده اند و اعوان و انصار وی بسیار اندکند و خود آن بزرگوار نیز غریبانه تکیه بر نیزه بی کسی داده بود و دَم به دَم نظر به اطراف می نمود و پی در پی می فرمود:
«أما من مجیر یجیرنا أما من ناصر ینصرنا أما من معین یعیننا»
آیا کسی هست به فریاد آل محمد برسد؟ آیا کسی هست عترت پیامبر را حمایت کند؟ آیا کسی هست ذریه فاطمه را پناه دهد؟
ای امیر! شنیدیم که اهل و عیال آن بزرگوار، میان خیمه ها صدا به العطش! العطش! بلند داشته اند و چون این واقعه را دیدیم فوری خودمان را به بئر العلم رسانیدیم تا تو را خبر کنیم که اگر ادعای مسلمانی می کنی بیایی در برابر نامسلمانان از پسر پیغمبر (ص) دفاع کن که می خواهند نور چشمان امیرمؤمنان را بکشند.
زعفر تا این سخن را شنید، تاج شاهی را بر زمین زد، لباس دامادی خود را پاره نمود، طوایف جن را با سلاح های آتشین برداشت و از بئرالعلم به سوی کربلا حرکت کرد.
جناب زعفر حکایت رسیدن به محضر امام حسین (ع) را برای یکی از علما تعریف نموده که مرحوم دربندی مفصلاً آن قضیه را در کتاب مقتلش آورده:
زعفر گفت: وقتی وارد زمین کربلا شدم دیدم از چهار فرسخ تا چهار فرسخ، لشگر دشمن، امام و یارانش را محاصره کرده اند. همچنین دیدم که فوج عظیم ملائکه که به شمارش نمی آمدند، پَر در پَر ایستاده اند. در یک سمت، منصور ملک با سپاهی از ملائکه و در یک طرف میکائیل با سپاهی از ملائکه، در طرف دیگر اسرافیل با گروه عظیمی از ملائکه، همچنین ملک الرّیاح و ملک البحار و ملک الجبال و ملک دوزخ و ملک النار و ملک العذاب با لشگر خود منتظر اجازه و فرمانند. ارواح صد و بیست و چهار هزار پیغمبر از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص) هم صف کشیده اند. حضرت خاتم انبیاء (ص) آغوش گشوده و می فرماید: «العجل العجل انّا مشتاقون»: فرزندم شتاب و عجله کن که ما بسیار مشتاق تو هستیم».
امام با گوشه چشم به سوی من نگاه کرد، من لشگر خود را عقب گذاشته و خود را به حضور رساندم، رکاب بوسیدم و بر امام (ع) سلام نمودم، حضرت جواب سلام داد و فرمود: زعفر کجا بودی؟ عرض کردم قربانت گردم، در بئرالعلم مجلس عروسی داشتم. خبر از این واقعه شما نداشتم، خبر بی کسی و غریبی شما را که شنیدم با سی و شش هزار جن آمده ام تا یاری شما نمایم.
حضرت فرمود: وفای شما جنیان از آدمی بیشتر است. خدا و رسول از تو راضی باشند، خدمت تو را خداوند قبول نموده، لازم به زحمت تو نیست، چرا که این ها همه ملائکه فتح و ظفرند. عرض کردم: قربانت شوم چرا اجازه نمی دهی با آنان بجنگیم؟ حضرت فرمود: شما آن ها را می بینید ولی آن ها شما را نمی بینند و این از جوانمردی به دور است.
زعفر عرض کرد: آقاجان! ما هم به صورت انسان ظاهر می شویم، اگر هم کشته شویم، در راه خدا کشته و شهید شده ایم.
حضرت اجازه ندادند و به زعفر فرمودند بجای خودت برگرد.
ضریحی از عاج فیل
یکی از بزرگان نقل می نماید در سال 1397 هجری قمری یعنی در اولین سال مسافرت به هندوستان در شهر لکنهو که یکی از شهرهای بزرگ هند به شمار می رود میهمان یکی از علمای آن سرزمین به نام حضرت حجة الاسلام آقای سید حمید الحسن بودم. در خانه وی حسینیه ای بود که من را به آن حسینیه راهنمایی نمودند. در آن حسینیه ضریحی کوچک از عاج فیل شبیه ضریح مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) بود، قضیه ضریح را ایشان از پدر بزرگوارشان که او نیز یکی از علماء بزرگ لکنهو به شمار می رود نقل نمودند.
اینجانب پس از چندی که پدر بزرگوار آقای حمیدالحسن را ملاقات نمودم، خواستم که قضیه ضریح را از خود ایشان بشنوم، معظم له نیز قضیه ضریح را بدون کم و زیاد مانند فرزند ارجمندشان بیان نمودند.
ادامه مطلب 👇