هدایت شده از مهاجر
دشمنان به جهت موفقیتهای میدانی که دولت سیزدهم در این یک سال داشته است چاره ای جز فرافکنی ندارد وهمه این تلاشهای مذبوحانه ی رسانه ای به جهت شکست میدانی دشمن در نقشه هایش بوده است.. بعضی از موفقیتهای دولت در این یک سال را ببینید:
https://b2n.ir/f65389
اشتباهات لفظی در سخنرانی های سیاسیون و خطبا امری طبیعی است و در روسای جمهور دنیا نمونه های بسیار زیادی دارد
https://b2n.ir/x22875
https://b2n.ir/j19510
در این کلیپ آیت الله رئیسی به جای اینکه بگویند لعن الله من قتلک گفته اند اللهم العن من قتلک
جمله ای که در زیات نامه امام حسین علیه السلام هست لعن الله من قتلک است است یعنی خدا لعنت کند کسی که شما را کشت
اللهم العن جمله خطابی است یعنی خدایا لعنت کن
اگر گفتیم اللهم العن باید دنباله اش بگویم اللهم العن من قتله نه "من قتلک" خدایا لعنت کن کسی را که او را کشت
وقتی با امام سلام می دهیم خطاب به امام است پس باید بگوییم خدا لعنت کند نه خدایا لعنت کن ولی اگر مخاطب خدا باشد باید گفت : اللهم العن من قتله
ضمنا میانگین رشد اقتصادی در دولت قبل نزدیک به صفر (۴ دهم درصدی) بوده است که در این دولت به پنج درصد رسیده است
https://b2n.ir/u64889
سلام
#سوال
انقلابی به کی میگن؟ وتفاوتشون ما مذهبی ها چیه؟
هدایت شده از مهاجر
یک انقلابی ومذهبی واقعی باید معیارهای پنج گانه زیر را داشته باشد مذهبی که انقلابی نباشد معنای مذهب را نفهمیده است تفکیک مذهبی بودن از انقلابی بودن نفهمیدن دین است
هدایت شده از مهاجر
🔵اساسا بعثت پیامبر،زمان درگیری سرِ مسائل سیاسی و قدرت است و رسولخدا(ص) ساختار سیاسی جامعه را بههم زده است.چون پیامبر، اوّل باید به مردم آزادی بدهد تابتوانند انتخاب کنند. دوم اینکه ساختار سیاسی را بههم میریزد؛ چون وقتی شما نظام ارزشی جامعه را تغییر دادی، طبیعتاً آن کسانی که اینکاره نیستند، با شما درگیر میشوند و شما باید با آنها مقابله کنی. سوم اینکه خودت(یعنی خودِ پیامبر) باید رئیس بشوی. چرا؟ چون اصلاً ریاست و مدیریت، شأن انبیاء است. کسی غیر از ایشان به این سادگی نمیتواند این کار را انجام بدهد، مگر اینکه خیلی آدم باتقوایی باشد؛ در زمان غیبت و غربت. به این سه دلیل، وقتی یک پیغمبر مبعوث میشود یعنی یک اتفاق سیاسی در شهر افتاده است.
🔷از اولی که پیغمبر ما مبعوث شد، هم دوستان و طرفدارانش و آن کسانی که از او حمایت میکردند، و هم دشمنها (یعنی کسانی که بنا بود پیغمبر با آنها درگیر بشود) هر دو گروه فهمیدند که حرف پیغمبر چیست و در این دنیا چه میخواهد بگوید.
🔴 این مطلبی که ما باید اینجا دربارۀ آن بحث کنیم و حرف بزنیم تا ثابت کنیم، استدلال کنیم و روشن کنیم، مطلبی است که عرب بیابانی یا شهری آن روزگار بعثت پیامبر در اولین جمله، قضیه را میفهمید. یعنی میفهمید که این پیامبر، میخواهد قدرت بگیرد و قضیه، سیاسی است. امروز ما باید با شما صحبت کنیم و بگوییم که روح توحید، عبارت است از نفی هرگونه قدرتی جز قدرت پروردگار. ابولهب همین مطلب را همان اولِ اول فهمید. ولید بن مغیره، مخزومی، ابوجهل و دیگران، همه فهمیدند؛ همان اول هم فهمیدند و دعوای سیاسی راه انداختند!
هدایت شده از مهاجر
امام خمینی(ره) :
سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمی توانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آنها به علمای بیدار اسلام. و هر ملتی علمای بیدارش در زمانی که آن ملت نبیشان بوده است. اینکه می گویند شما دخالت در سیاست نکنید و بگذارید برای ما، شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانی است. آنهایی که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانی است، آنهایی که صحیح راه می برند باز سیاستی است که راجع به مرتبه حیوانیت انسان، راجع به رفاه این عالم، راجع به حیثیاتی که در این عالم هست راه می برند. لکن انبیا، هم این عالم را و هم آن عالم را- و اینجا راه است برای آنجا- اینها هدایت می کنند. مردم را به این راه و آنچه که صلاح ملت است، صلاح جامعه است. اینها آنها را به آن صلاح دعوت می کنند. و صلاح مادی و معنوی از مرتبه اوّل تا آخری که انسان مراتب کمال دارد. سیاستمداران اسلامی، سیاستمداران روحانی، انبیا- علیهم السلام- شغلشان سیاست است. دیانت؛ همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است. آنها را از آن راه می برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است.» (تفسیر سوره حمد، صص: 246-247)
#شبه ،سوال 👇
🔴زندگینامه واقعی امام حسین (ع) بدون سانسور و مخفیکاری- با ذکر منابع واقعی موجود
🔻
حسین پسر علی در عربستان و در سال چهار هجری متولد شد.
پس از مرگ حضرت محمد،در زمان خلافت عثمان در سال سی هجری به سرکردگی و هم دستی سعید ابن عاص،بهمراه برادرش حسن و دیگر اعراب مسلمان، برای جلب رضایت معاویه و کسب قدرت به ایران حمله و کشتار بسیار کرد.(غزای طبرستان)
بعدها که معاویه(برادر زن حضرت محمد) خلیفه مسلمین شد،زیر پرچم معاویه در حمله به (روم) قسطنطنیه و (ایران) طبرستان شرکت کرد و به تجاوز و اشغال و غارت ایران ادامه داد.
[امام علی نیز که بدستور محمد قبلاً به ایران در مرزهای یمن لشگرکشی و کشتار کرده بود(سریه امام علی به یمن_ساسانی)در خطبه صدوچهل وشش نهج البلاغه،شیوه ی حمله و تجاوز به ایران را به عمرخطاب آموزش داده و با سرزنش عمر که از تعداد زیاد جمعیت ایرانیان ترسیده بود،ب وی قوت قلب داده و او را برای حمله تهییج و ترغیب میکند و باهم فرش_بهارستان از بزرگترین گنجینه های ملی ایران را از تیسفون پایتخت ایران بنام غنیمت دزدیده و به مدینه برده و تکه تکه کرده و فروختند🤨
ضمنا در زمان خلافتش نیز به اشغال ایران ادامه داده و پایتخت را به درون ایران اشغال شده(کوفه) انتقال داد و همه ی قیامهای ایرانیانستمدیده را که بحق خواهان پایان اشغالگری اعراب مسلمان بودند، سرکوب و در خون فرو نشاند.
نکته :هیچکدام از هفتادودوتن یاران حسین،ایرانی نبودند. حتی یک جمله ی مثبت از حسین درباره ایرانیان وجود ندارد،
و همواره ایرانیان عجم (قوم فرومایه) میخواند.
او هیچ واکنش و اعتراضی به قتل عام هزاران ایرانی در قادسیه و نهاوند و... به کنیزی گرفتن زنان ایرانی ( از جمله بی بی شهربانو دختر پادشاه زیبای ایران )و یتیم شدن کودکان ایرانی و اشغال ظالمانه ایران نکرد.
🔻
امام حسین پس از بیعت با معاویه در مدینه از او استقبال می کرد و معاویه هر ساله مبلغ یک میلیون درهم از خراج ایرانیان اشغال شده و ستمدیده را به حسین و یک میلیون هم به حسن باج می داد.
روابط این دو چنان گرم شد که،حسین خواهر زاده معاویه را نیز به لیست زنانش افزود(لیلا مادر علی اکبر)
حسین به زندگی آرام و اعیانی خود با همسرانش در مدینه خو گرفته بود تا اینکه،معاویه مرد و پسرش یزید به وصیت پدر،خلیفه شد.
نکته:حسین در طول بیش از بیست سال خلافت معاویه نه تنها با سکوت زیست و قیام نکرد بلکه کوچکترین اقدامی علیه وی انجام نداد!
یزید با امامحسین چالش هایی نیز برسر اورینب زن زیبای بصری داشت. ب حسین هم قبلاً اخطار داده بود ک اورینب صیغه من است. ( آن زمان امام حسین ۵ زن رسمی و هفتاد زن صیغه ای داشتند و ۱۶ فرزند )😨
پس از اعلام این هشدار و ب خلافت رسیدن یزید یک میلیون درهم باج حسین قطع و حسین را خلع منسب کرد.
وی سه نامه به ولید ابن عتبه در مدینه نوشت تا از عبدالله ابن عمر،عبدالله ابن زبیر وحسین ابن علی،بیعت بگیرد.
هیچکدام بیعت نمیکنند.
.
یزید گفته بود یا بیعت کنند یا کشته شوند چون خلافت اسلامی را دچار آشوب میکنند. پسر عمر قانع شد و بیعت کرد.حسین و پسر زبیر که داعیه خلافت هم داشتند ،سرباز زدند و به مکه فرار کردند(خلفای اموی بعدا هردو را کشتند) حسین ک دید آن دو نفر کشته شدند از مدینه به مکه فرار کرد.
.
در مکه به حسین خبر میرسد که شیعیان کوفه پیروان تو هستند(چون مقر حکومت پدرش کوفه بود) و با تو بیعت میکنند نه با یزید.
۱۲ هزار نامه به هواداری حسین فرستاده میشود!
حسین در نزدیکی شصت سالگی به وسوسه خلافت می افتد.
برای اطمینان از وعده ی کوفیان،پسرعمویش مسلم ابن عقیل را به کوفه میفرستد.
مسلم پیک میفرستد که حسین حرکت کن،غافل از اینکه خبر به یزید رسید،یزید به عبیدالله ابن زیاد فرمان میدهد که کوفه را آرام کند،عبیدالله جان و مال و ناموس شورشیان را حلال اعلام میکند!
همه می ترسند و پشیمان می شوند.مسلم کشته می شود.حسین اما بی خبر و از هول حلیم قدرت ،حج الهی را در روز دوم عرفه نیمه کاره رها کرد و به امید دوازده هزار لشگر کوفه براه افتاده است.
در مسیر یک کاروان یمنی را غارت می کند.
نرسیده به کوفه،عمر سعد راه را بر حسین می بندد،(حسین قصد اقامت و اسکان در کوفه که مقر حکومت پدرش علی و محل سکونت شیعیان فرستاننده ی دعوتنامه بود را داشت،تا در فرصت مناسب با هزاران شیعه ی کوفی شورش را آغاز و بسوی دمشق حرکت کنند)
ابن سعد( به حسین که غافلگیر شده بود!) گفت: چرا با یزید خلیفه برحق مسلمین بیعت نکردی؟!
حسین:بگذار بروم!
ابن سعد: بنابر رسوم اسلامی،تو از بیعت سرباز زدی،پس خونت حلال است.
(کلا دو حالت داشت،یا بیعت یا جنگ،چنانچه علی مجبور به بیعت با ابوبکر_عمر_وعثمان شد)
حسین ترسید و گفت بخاطر نامه های کوفیان آمده بودم،حالا که مرا نمیخواهند ،اجازه دهید به مدینه برمیگردم،سپس سه_درخواست معروفش را عنوان کرد(سه درخواستی که روحانیون شیعه همیشه
هدایت شده از مهاجر
🔹این متن سراسر دروغ و مملوّ از ادعاهای بی سند و مخالف نقلیات تاریخی است. البته برای رفع اتّهام و خالی نبودن عریضه، در انتهای متن، اسامی تعدادی منبع تاریخی و غیر تاریخی را ردیف کرده که هیچ ارتباطی با متن نوشته شده ندارد! این نوشته در حقیقت ترکیبی از شبهات فضای مجازی در چند سال است و اکثر آنها جداگانه و نسبتاً مفصل پاسخ داده شده است. با این حال پاسخ های کوتاهی به برخی قسمت های آن بیان می شود:
1. اولین نکته اینکه اتفاقاً مردمان یمن بدون جنگ و خونریزی و با رسیدن حضرت علی(ع) به عنوان فرستاده ویژه پیامبر اکرم(ص) به اسلام گرویدند. البته قبل از آن، باذان حاکم ایرانی یمن و بسیاری از ابناء (ایرانیان ساکن یمن) در ماجرای نامه نوشتن پیامبر (ص) به خسرو پرویز، اسلام آورده بودند. چون پیامبر از راه علم غیب به فرستاده باذان اطلاع دادند خسروپرویز مرده و همین باعث اسلام آوردن او شد. (سیره ابن هشام ج 1 ص 71) پر واضح است که نمی توان ادعا کرد که امام علی در یمن هیچ مخالفی نداشته و هیچ درگیری بین ایشان و مخالفان اتفاق نیفتاده است. اما به طور کلی یمن بدون خونریزی مسلمان و سپس از شیعیان مخلص امام علی شدند.
2. ادعای شرکت امام حسین ع و برادرشان امام حسن ع در حمله به ایران، از روایات مردودی است که در بعضی از منابع تاریخی نقل شده است و راوی آن (علی بن مجاهد)، مشهور به جعل و کذب است. سیره امام علی ع و حسنین ع این نبود که زیر پرچم فرد فاسق اموی مانند سعید بن عاص در جنگ شرکت کنند؛ در حالی که رفتارهای خلاف دستورات دینی از سعید بن عاص گزارش شده است. از این گذشته امیرالمومنین در جنگ های خود نیز با این استدلال که نمی خواهم با کشته شدن امام حسن و امام حسین نسل پیامبر قطع شود، چندان اجازه شرکت به جنگ به آنها نمی داد (نهج البلاغه خطبه 207) چه برسد به اینکه آنها را زیر پرچم افرادی که قبولشان ندارد به جنگ بفرستد. ( برای مطالعه بیشتر بنگرید به مقاله: مواضع علی ع در برابر فتوحات خلفا، محسن رنجبر، فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش، پیش شماره 2).
همچنین شرکت امام حسین ع در زمان معاویه در فتح روم (قسطنطنیه) نیز بر اساس متون تاریخی دروغی بیش نیست و همانطور که گذشت با سیره و شخصیت حضرت نیز سازگار است.
3. سرکوب قیام ایرانیان توسط امیرالمومنین ع نیز از دروغهای عجیب این متن است. در حالی که بر اساس نقل طبری، امام علی ع برای فرو خواباندن شورش فارس، زیاد را فرستاد و او بدون خونریزی فضا را آرام کرد به گونه ای که اهالی فارس رفتار او را به انوشیروان تشبیه می کردند (وكان أهل فارس يقولون ما رأينا سيرة أشبه بسيرة كسرى أنوشروان من سيرة هذا العربي في اللين والمداراة والعلم بما يأتي ؛ تاریخ طبری، ج4 ص105)
هدایت شده از مهاجر
4. اما اینکه امام حسین ایرانیان را عجم یعنی فرومایه خوانده از دروغ های واقعا شاخ دار این متن است. چون اولا حدیث مذکور از امام حسین نیست و از امام صادق است. ثانیاً اساسا سند آن ضعیف است، ثالثاً عجم به معنای فرومایه نیست و اصطلاحاً به هر غیر عربی (چه ایرانی چه غیر ایرانی) عجم گفته می شود. (طرف گفته بود خسن و خسین هر سه دختران مغاویه بودند که گرگ آنها را در بیابان خورد!!)
خلاصه اینکه نه تنها هیچ سخن اهانت باری از امام حسین ع و پدر و برادر گرامی اش در باره ایرانیان نقل نشده، بلکه برعکس، امیرالمؤمنین ع به دلیل حمایت از ایرانیان مسلمان در عراق، از سوی برخی مانند اشعث بن قیس مورد اعتراض قرار می گرفت (الغارات، ج2 ص498). و تمامی ائمه اهل بیت ع تابع این اصل قرآنی و سیره نبوی بودند که عرب بر عجم فخری ندارد و هیچ فخری نیست جز به تقوا. جالب اینکه احادیث قبل و بعد همین حدیث در تعریف و تمجید از ایرانیان است. (سفینة البحار ج 6 ص 163 تا 166)
5. اولا یک ایرانی به نام اسلم بن عمرو قزوینی در کربلا حضور داشته است و شعر معروف أَمیری حُسَیْن وَنِعْمَ الْامیر • سُرورُ فُؤادَ البَشیرِ النَّذیر نیز رجز وی در هنگام نبرد بوده است. (تنقیح المقال ج 9 ص 326) ثانیاً با توجه به فضای سخت و محدودیتهای پدید آمده، امکان محلق شدن به سپاه امام حسین علیه السلام حتی برای کوفیانی که در چند فرسخی امام بودند فراهم نبود چه رسد به ایرانیان. البته در سپاه مختار تعداد زیادی از ایرانیان برای انتقام گیری از خون امام حسین ع حضور داشتند.
6. مشورتهای امیرالمومنین تأثیری در قتل و خشونت نداشته است. مشورت اشاره شده در متن این است که امام علیه السلام خلیفه را از شرکت مستقیم در جنگ بر حذر می داند. این نکته نیز اضافه می شود که شکست مسلمانان شکست اسلام بود و لذا طبیعی است که امام هر توصیه ای برای حفظ اسلام و جلوگیری از قتل و غارت بی گناهان را لازم می دانسته بیان کرده است.
7. استقبال امام حسین ع از معاویه در مدینه از دروغهای این متن است که هیچ مستند تاریخی ندارد. بله برخی موارد بوده که اموالی را از معاویه گرفته اند. اما چون طبق تعالیم اسلامی خمس و انفال باید در اختیار اهل بیت قرار می گرفته، چیزی که از معاویه گرفته اند تنها بخشی از حق شرعی آنها بوده که صرف نیازمندان از شیعه و تقویت اسلام ناب می شده است.
8. ازدواج امام حسین ع با لیلا (دختر میمونه، خواهر معاویه) هیچ دلالتی بر تأیید معاویه از سوی حضرت ندارد. چنان که رسول خدا ص زمانی با دختر ابوسفیان (ام حبیبه) ازدواج کرد که ابوسفیان هنوز دشمن درجه یک پیامبر ص بود. اما چون دخترش جزء مسلمانان و از مهاجران به حبشه بود برای حمایت از او با وی ازدواج کرد.
9. نویسنده حتی یک شاهد یا سند (حتی ضعیف؛ مانند برخی از استنادات ضعیف دیگر در این متن) برای زندگی اعیانی و اشرافی امام حسین ع ندارد. اما داغ کردن داستان نیاز به این دروغ هم دارد و دروغ هم که مالیات ندارد. کافی است چشم را ببندد و دهانش را باز کند!
10. امام حسین ع در زمان معاویه بیکار نبوده و اعتراض های زیادی در قالب نامه نگاری، سخنرانی (حتی در حضور خود معاویه) انجام دادند. اما طبیعی است به دلیل شرایط خاص (صلح نامه برادرش با معاویه، نفاق و زیرکی معاویه، جهل مردم و ... که هرگونه حرکتی را بی اثر می نمود) امکان انقلاب وجود نداشت. اما با شروع حکومت یزید، به دلیل انتخاب نامشروع و خلاف صلحنامه و همچنین ظاهر الفسق بودن او، حرکت امام می توانست بر مردم تاثیرگذار باشد. کما اینکه نمونه های متعدد تاریخی از انقلاب و قیام مردم، بهترین شاهد مدعا است.
11. در جایی از متن نوشته وقتی امام حسین دید آن دو نفر کشته شدند!!! به مکه فرار کرد! کدام دو نفر؟ عبدالله بن عمر که بیعت کرد. عبدالله بن زبیر هم که چند سال پس از امام کشته شد. منظورش کدام دو نفر است؟ هیچ کسی قبل از امام با یزید مخالفت نکرد و کسی کشته نشد. اما نویسنده لازم می بیند با دروغ و هیاهو داستانش را جذاب تر کند.
هدایت شده از مهاجر
12. جریان زنی به نام اُرَینَب و رقابت امام حسین ع با یزید بر سر او، از افسانه هایی است که در جای خود به قدر کافی نقد و تکذیب شده است. ( به این لینک مراجعه کنید
https://ghorbanimoghadam.ir/927 )
13. داشتن 5 زن رسمی و 70 زن صیغه ای و 16 فرزند برای امام حسین ع نیز از دروغهای عجیب و بی اساس این متن است. اصلاً در اسلام چیزی به اسم همسر رسمی مطرح نیست. و اگر منظور همسر دائم است، اساساً داشتن بیش از 4 همسر دائم جائز نیست. بقیه اعداد و ارقام نیز از تخیلات و بافته های نویسنده است. برای امام 6 فرزند گفته شده است (برخی نقل ها تا 9 فرزند هم گفته اند) اما برای اینکه تعداد فرزندان با همسران ادعایی تناسب داشته باشد. نویسنده این رقم را مجبور است افزایش بدهد و به نظرش عدد 16 مناسب است!!
14. حرکت حضرت از مکه به سمت عراق در روز 8 ذی الحجه بود و نه دوم عرفه (تعبیری بی معنا و حاکی از بی اطلاعی نویسنده)!!!
15. در هیچ منبعی ادعای سه پیشنهاد (از جمله بیعت با یزید) امام حسین مطرح نیست. امام حسین از روز اول نهضت یعنی زمانی که حاکم مدینه به دستور یزید از امام حسین بیعت خواست با تاکید زیاد بیان کرد که به هیچ عنوان با او بیعت نمی کند. بنابراین آنچه به عنوان سه پیشنهاد مطرح است، حرف امام نیست. بلکه دروغی است که عمر سعد شایع کرد زیرا او با توجه به شناختی که از اهل بیت داشت، به دنبال آن بود که بدون جنگ، ماموریت خود را انجام دهد ( جهت مطالعه بیشتر مراجعه کنید به: تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا ع ، ج1 ص709 – 714).
16. یزید در ابتدای مواجهه با اسرای اهل بیت بدترین برخورد را با ایشان داشت تا جایی که در واکنش به سخنان حضرت زینب با چوب خیزران به لب و دندان امام حسین ع زد. (بحارالانوار ج 45 ص 132) اما به مرور و در اثر روشنگری های حضرت زینب و امام سجاد، افکار عمومی به نفع اهل بیت شد و این باعث شد تا یزید هم از مسئولیت قتل امام حسین علیه السلام شانه خالی کند و هم ایشان را با احترام به مدینه برگرداند. بنابراین اینکه نویسنده ادعا می کند، حضرت زینب و اهل بیت امام حسین مورد تکریم و احترام یزید بودند مغالطه ای بیش نیست.
17. ازدواج سکینه با مصعب بن زبیر قطعی نیز و بر فرض اثبات تاریخی، همانطور که در منبع این خبر یعنی کتاب تذکرة الخواص آمده، از روی اکراه و در زمان حاکمیت مصعب بوده است.
18. برای شرکت نکردن محمد بن حنفیه دلایل متعددی در تاریخ ذکر شده است مانند بیماری، دستور امام برای ماندن در مدینه و رساندن اخبار به ایشان و... اما به هر روی عدم شرکت وی تاثیری در حقانیت یا بطلان قیام امام حسین نداشته است. نمونه های زیادی از مخالفت فرزندان و سایر نزدیکان انبیا و حق طلبان با حرکت آنها وجود دارد.
19. قضیه فرش بهارستان بعضاً بدون سند و بعضاً توسط شخصی به نام سیف بن عمر نقل شده که تمام علمای رجال او را تضعیف کرده اند. (اینجا را ببینید
ghorbanimoghadam.ir/1434 )
# سوال درخصوص دادن خمس در کدام آیه قرآن بیان شده ؟ لطفا راهنمایی بفرمائید
هدایت شده از مهاجر
2️⃣
در تمام کتابهای فقهی اهلسنت بحث خمس مطرح شده است. عدهای بعد از باب زکات و عدهای در فروعات جهاد از آن بحث کردهاند. قاضی ابن رشد(595 هـ ) بعد از بیان مذاهب اهلسنت در خمس میگوید: البته در میان اصحاب(اهلسنت) اختلاف شده است که ذی القربی چه کسانی هستند؟ عدهای گفتند فقط بنیهاشم مراد است و دیگران گفتهاند هم بنیهاشم و هم بنیعبدالمطلب، وی روایت جبیر بن مطعم را دلیل بر قول اخیر میآورد.
بنابر این، روشن شد که خمس ساخته و پرداخته شیعیان نیست، بلکه تنها فرقی که وجود دارد اصرار شیعه بر استمرار و دوام عمل به این آیهی مبارکه است؛ چرا که اقرباء و خویشان رسول الله پیوسته موجود بوده و در میان آنان فقیر و مسکین نیز وجود دارد. اگرچه شافعی(از ائمهی اهلسنت) نیز قائل است که خمس اقرباء با موت پیامبر(ص) از بین نمیرود.
فلسفهی پرداخت خمس
پرداخت خمس ممکن است علل و حکمتهای زیادی داشته باشد که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
در هر جامعهای رهبر و امام آن جامعه برای احیای دین خدا و پیاده کردن احکام اسلام و پیشبرد نظام و کشور هزینههایی دارد که باید تأمین شود. پیامبر اسلام(ص) و بعد از او امامان معصوم(ع) و در زمان غیبت، فقهای شیعه که جانشینان ائمه(ع) هستند نیز به عنوان رهبر جامعهی اسلامی همواره دارای هزینههای مختلفی؛ از جمله کمک به مستمندان، ساخت مسجد، تجهیز سپاه و کارهای خیر دیگر بودهاند که با پرداخت خمس این هزینهها تأمین میشود. ائمه(ع) فرمودند: خمس کمک ما در پیاده کردن دین خدا است.
خمس وسیلهای برای رشد و کمال انسان محسوب میشود. و انسان با ادای خمس به قصد قربت و بریدن از دنیا، نیز وظیفهاش را انجام داده و خود را از گناهان پاک نموده و به سوی کمال ترقی میکند.
علت تخصیص نصف مبلغ خمس به سادات
در بارهی علت تخصیص نصف مبلغ خمس به سادات باید گفت؛ خمس و زکات از مالیاتهای اسلامی هستند که به منظور رفع مشکلات مالی امت اسلامی و توزیع عادلانهی ثروت و تقویت بنیهی مالی حکومت اسلامی وضع شده است.
«میان خمس و زکات این تفاوت مهم وجود دارد که زکات جزو اموال عمومی جامعهی اسلامی محسوب میشود؛ لذا مصارف آن عموماً در همین قسمت است، ولی خمس از مالیاتهایی است که مربوط به حکومت اسلامی است؛ یعنی مخارج دستگاه حکومت اسلامی و گردانندگان این دستگاه از آن تأمین میشود. محروم بودن سادات از دستیابی به زکات در حقیقت برای دور نگهداشتن خویشاوندان پیامبر(ص) از این قسمت است، تا بهانهای به دست مخالفان نیفتد که بگویند پیامبر(ص) خویشان خود را بر اموال عمومی مسلط ساخت، ولی از سوی دیگر نیازمندان سادات نیز باید از طریقی تأمین شوند. در حقیقت خمس نه تنها یک امتیاز برای سادات نیست، بلکه یک نوع کنار زدن آنها، به خاطر مصلحت عموم و برای دفع سوء ظن است».
آیا میتوان باور کرد که اسلام برای از کار افتادهها و ایتام و محرومان غیر بنیهاشم فکری کرده باشد و از راه زکات مخارج سال آنها را تأمین کرده باشد، ولی نیازمندان بنیهاشم را بدون هیچگونه تأمین رها سازد؟ پس قانون خمس هیچگونه امتیاز طبقاتی برای سادات ایجاد نمیکند و از نظر جنبههای مادی هیچگونه تفاوتی با زکات که برای سایر فقرا است ندارد. «در حقیقت دو صندوق وجود دارد: صندوق خمس و صندوق زکات، هر کدام از نیازمندان تنها حق دارند از یکی از این دو صندوق استفاده کنند، آن هم به اندازه مساوی، یعنی به اندازه نیازمندی یک سال».
فقرای غیر سادات از صندوق زکات و فقرای سادات از صندوق خمس بهرهمند میشوند. نیازمندان سادات حق ندارند چیزی از زکات مصرف کنند.
هدایت شده از مهاجر
1️⃣
در قرآن تنها به اصل وجوب واجباتی؛ مانند طهارت، نماز، روزه، حج و ... تصریح شده و بیان تفصیلی احکام و شرایط آن به پیامبر(ص) و جانشینان آنحضرت واگذار شده است. حکم واجبات مهمی؛ مانند روزه و یا حج در تعداد بسیار اندکی از آیات قرآن آمده است، به طوری که قرآن مجید متعرض اکثر قریب به اتفاق احکام آنها نشده است. خمس هم دارای چنین حالتی است.
اهلسنت دربارهی آیهی خمس(41 انفال) بحثهای مفصلی کردهاند و بر طبق روایاتی که دارند، پرداخت خمس توسط پیامبر(ص) و در زمان ایشان را قطعی میدانند. امروزه اختلاف اهلسنت بر سر اصل خمس نیست، بلکه آنها در بعضی از فروعات با شیعه اختلاف نظر دارند.
علت پرداخت خمس به سادات؛ از آنرو است که خداوند زکات و صدقهب واجب را بر آنان حرام کرده است. و با توجه به اینکه در میان آنان فقرا و مستمندانی نیز وجود دارد، به جهت احترام به پیامبر(ص) و حفظ عزت ایشان برای فقرای بنیهاشم بودجهی خاصی قرار داده شد و دریافت خمس را بر آنان جایز شمرده شده است.
خمس یکی از فرایض و واجبات دین اسلام است. قرآن مجید در بیان اهمیت آن، ایمان را با آن پیوند زده و میفرماید: «بدانید آنچه را که سود میبرید، یکپنجم آن، برای خدا و رسول خدا(ص) و خویشاوندان او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است، اگر به خدا ایمان دارید و ...».
قرآن مجید آیات مربوط به توحید و معاد و نبوت را مکرر و مفصل ذکر کرده است. اما تنها آیات محدودی را به بیان احکام اختصاص داده است، به طوری که مشهور است، تعداد آیات الاحکام در قرآن پانصد مورد است و اگر آیات متکرر و یا متداخل را کم کنیم، از این مقدار هم کمتر میشود. در حالیکه احکام و مسائل فقهی مطرح در هر یک از فروع دین خیلی بیشتر از این است. به همین جهت فقهای تمام مذاهب اسلامی سایر احکام و دستوراتی را که در آیات قرآن نیامده است، از روایات معتبر از پیامبر اکرم(ص) و ائمهی معصومین(ع) استفاده میکنند.
پس با توجه به گستردگی فقه از یکسو و وجود روایات متعدد از ائمه(ع) در همهی موضوعات فقه از سوی دیگر، اگر در قرآن مجید برای مسئلهای مانند خمس تنها یک آیه وجود داشته باشد، موضوع غریبی نیست، و سایر احکام آنرا میتوان از روایات معتبر ائمه(ع) استفاده کرد. کما اینکه در مورد حکم واجباتی؛ مانند روزه یا حج فقط سه الی چهار آیه در قرآن ذکر شده، یا به واجبات نماز، ارکان، شرائط و... آن که بسیار هم اهمیت دارد، در آیات قرآن اشارهای نشده است، و تمام مذاهب اسلامی این مطالب را از روایات استفاده کردهاند. در عین حال تنها آیهی مربوط به وجوب خمس که در سوره انفال آمده، بسیار گویا و از دلالت خوبی برخوردار است.
علامه طباطبائی در تفسیر این آیه میفرماید: «غنم» و «غنیمت»، به معنای رسیدن به درآمد از راه تجارت و یا صنعت و یا جنگ است،و مورد آیه، اگر چه غنیمت جنگی است، ولی مورد و مصداق نمیتواند مخصص معنا باشد.پس معنای آیه عام است و از ظاهر آیه چنین برمیآید که حکم مورد نظر مربوط به هر چیزی است که غنیمت شمرده شود، هر چند غنیمت جنگی گرفته شده از کفار نباشد؛ مانند معادن، گنج و مرواریدهای که با غواصی از دریا به دست میآید و ... .
امام جواد(ع) فرمود: غنائم و فوائدی(هرگونه سود و درآمدی) که به شما میرسد پرداخت خمس آن واجب است. بعد حضرت آیهی خمس را تلاوت فرمود.
با اینکه در آیه فقط از غنائم صحبت شده است، امام(ع) در تفسیر آن «فوائد» را نیز اضافه فرمود. مرحوم علامه طباطبائی میگوید: ... اینکه خمس مختص به غنائم جنگی نیست، از اخبار متواتر (زیاد و فراوان) استفاده میشود.
ذی القربی
اما «ذی القربی» به معنای نزدیکان و خویشاوندان است و در این آیه منظور، نزدیکان رسول خدا(ص) و یا به طوری که از روایات قطعی استفاده میشود خصوص اشخاص معینی از ایشان است.
در مصادر اهلسنت هم روایات زیادی وجود دارد که خمس در زمان خود رسول الله(ص) تقسیم شد و حضرت تا زنده بود این واجب را اداء میکرد، سیوطی از ابن ابیشیبه از جبیر بن مطعم نقل میکند: رسول خدا(ص) سهم ذی القربی را میان بنیهاشم و بنیعبدالمطلب تقسیم کرد، آنگاه من و عثمان بن عفان پیش او رفته و از وی خواستار سهم شدیم و گفتیم: آیا به برادران ما از بنیمطلب میدهی و به ما نمیدهی؟! با اینکه ما و ایشان از جهت خویشاوندی در یک رتبه هستیم؟ فرمود: آنان در جاهلیت و هم در اسلام هرگز از ما جدا نبودند.
#سوال
#شبهه
نامه ۶۰۰ زن پزشک به دختران نوجوان: قویتر شدن ما دشمنان را عذاب میدهد
🔹جمعی از زنان پزشک، دندانپزشک و داروساز در نامهای از دختران نوجوان سرزمینمان خواستند که برای آبادی ایران تلاش کنند.
🔹در نامه آمده: «ما در دانشگاههای همین کشور درس خواندیم، پزشک شدیم. جراح، چشمپزشک، دندانپزشک و... کشیکهای طولانی را از سر گذراندیم، دور از خانه و خانوادههایمان دردهای مردان و زنان را درمان کردیم.
🔹دارو و واکسن ساختیم، استاد دانشگاه شدیم، مقاله نوشتیم، در کنفرانسهای بینالمللی شرکت کردیم و البته هیچکجا را برای بودن و بالیدن، امنتر و آزادتر از سایهی پرچم میهنمان نیافتیم.
🔹میگفتند دختر ایرانی ناتوان مانده است. ما در دانشگاه درس میدادیم، آنها میگفتند دختر ایرانی محدود شده است. ما مقالههایمان را در کنفرانسهای جهانی ارائه میدادیم، میگفتند زن ایرانی حق پیشرفت ندارد. ما در کنار همهی اینها مادر بودن را انتخاب میکردیم، میگفتند مادری را به زن ایرانی تحمیل میکنند.
🔹میخواهند نگذارند که تو، ما و هزاران زن قوی و بالنده دیگر را ببینی. میدانی، آنها هر روز از توان خودشان ناامیدتر میشوند. اما روی اراده تو حساب باز کردهاند. میدانند که اراده شگفتانگیز دختر ایرانی، ریشه در شجاعت و ظلمستیزی و آزادیخواهیاش دارد.
🔹فقط یک راه برایشان مانده که معنای آزادی و ظلمستیزی را تحریف کنند. آنقدر که نیروی اراده تو، چرخ اهداف پلید آنها را بچرخاند. یقین دارم که تسلیمشان نمیشوی. تو مثل هزاران هزار دخترِ دیگرِ ایران، قوی و آزاداندیش میمانی. تو غوغا میکنی و ایران را همچنان قوی، مستقل، امن و آزاد نگه میداری».
هدایت شده از مهاجر
جمعی از بانوان پزشک، دندانپزشک و داروساز در نامهای از دختران نوجوان سرزمینمان خواستند که برای آبادی ایران تلاش کنند.
خبر کامل و نام پزشکان را در آدرس زیر ببنید:
https://www.farsnews.ir/news/14010725000557/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D9%87%D9%85-600-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86--%D9%82%D9%88%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7
#سؤال
عرض سلام و ادب،
ببخشید پرسیدن عده نگه داشتن زن بعداز فوت همسر بخاطر این بوده که اگر زن باردارهست مشخص بشه ، ولی الان که بلافاصله بعداز بارداری با آزمایش ، باردار بودن یا نبودن خانم مشخص میشه، چرا باید هنوز عده نگه دارد؟
هدایت شده از مهاجر
1️⃣قسمت اول:
در مورد فلسفه و حکمت احکام اسلامی نمی شود به طور قطع چیزی گفت، آنچه کارشناسان دین در این مورد بیان داشته اند یا برگرفته از روایات است و یا به طور احتمال بیان شده است تا پذیرش عقلی آن را راحت تر کند آنچه مهم است اینکه این دستورات توسط خداوند حکیم وضع شده و او هم کارهایی را که انجام می دهد و احکامی که برای بندگانش مشخص می کند، همه از روی حکمت و بر مبنای عقل سلیم است، نباید در آنها چون و چرا کنیم جز آن که باید با توجه به حکمت و علم و قدرت مطلق الهی، تعبدا پذیرفت و دانست که این دستورات الهی کاملترین دستورات است.
کارشناسان و مراجع دین در این مورد بیانهای راه گشایی دارند و طبق سخن آنها مسأله عدّه زنان، فلسفه هاى متعدّدى دارد، و منحصر به مسأله انعقاد فرزند نیست و لذا در تمام مواردى که شرع گفته است، زن باید عدّه نگهدارد؛ هر چند عقیم و نازا باشد، یا رحم خود را برداشته باشد، یا فرضاً چند سال است از شوهر خود جدا زندگى مى کند، در تمام این صورتها باید عدّه نگهدارد.
برخی از فلسفه های بیان شده عبارتند از:
1) مسأله حفظ نسل و مشخص شدن وضع زن از نظر باردارى و عدم باردارى؛عدّه نگه داشتن زن، باعث جلوگیری از مخلوط شدن نطفه ها در رحم زن است و باعث می شود اگر فرزندی متولد شد، به طور یقین مشخص باشد که مربوط به چه کسی است تا در آینده محارم این فرزند معلوم باشد و وقتی این بچه بزرگ شد بداند با چه کسانی نمی تواند ازدواج کند و نیز مسأله ارث بردن او روشن شود. حتی در صورتی که زوج پس از عقد دخول نکرده باشد، ولى انزال صورت گرفته و نطفه به رحم زن منتقل شده باشد، و سپس طلاق واقع گردد زوجه باید عدّه نگه دارد. لذا در سه صورت که چنین مشکلاتی در کار نیست عده نگه داشتن هم بر زن لازم نیست، یک جایی که شوهر اصلا با او نزدیکى نکرده باشد، یا قبل از نُه سالگى طلاقش دهد، یا زن یائسه باشد، یعنى پنجاه سال قمرى از عمر او گذشته باشد؛ زن در این سه صورت بعد از طلاق مى تواند بلافاصله شوهر کند.
برخی می گویند عادت ماهیانه در زن دلیل عدم بارداری اوست لذا در طلاق چرا باید زن تا سه بار عده دیدن صبر کند؟ در جواب می گوییم درست است که یک بار دیدن عادت ماهیانه معمولًا دلیل بر عدم باردارى زن است، ولى گاه دیده شده که زن در عین باردارى، عادت ماهیانه را در آغاز حمل مى بیند، از این رو براى رعایت کامل این موضوع دستور داده شده که زن سه بار، عادت ماهیانه ببیند و پاک شود، تا به طور قطع، عدم باردارى از شوهر سابق روشن گردد، و بتواند ازدواج مجدد کند.
نکته: وقتى از اختلاط میاه و عدّه بحث مى کنیم بعضی مى گویند که امروزه مشکل اختلاط میاه حل شده است و با آزمایشهاى مختلف مى فهمند که بچّه متعلّق به چه کسى است، آیا باز مسئله عدّه و اختلاط میاه هست؟
دو نکته را باید مد نظر قرار داد:
الف- این آزمایشها آن قدر دقیق نیست که هیچ خطا و اشتباهى در آن نباشد، بلکه خطاى انسانى و خطاى دستگاهى در آنها هست.
ب- مسئله عدّه فقط مربوط به اختلاط میاه نیست بلکه این یکى از فلسفه ها و حکمت هاست لذا اگر مردى دو سال از زنش دور بوده و سپس زنش را طلاق مى دهد، در اینجا هم عدّه لازم است اگرچه از هم دور بودهاند.
هدایت شده از مهاجر
2️⃣قسمت دوم:
2) «عده» وسیله اى براى صلح و بازگشت: فلسفه دیگر، وجود وسیله اى براى بازگشت به زندگى اول، و از بین بردن عوامل جدائى است، به خصوص اسلام روى این مسأله تأکید مى کند که زنان در دوران عدّه باید در خانه مرد بمانند، و طبعاً یک معاشرت دائمى چند ماهه خواهند داشت، که به آنها مجال مى دهد، مسأله جدائى را دور از هیجانات زودگذر، مجدداً مورد بررسى قرار دهند مخصوصاً در مورد «طلاق رجعى»، که بازگشت به زوجیت، نیازى به هیچ گونه تشریفات ندارد، و هر کار و یا سخنى که دلیل بر تمایل مرد به بازگشت باشد رجوع محسوب مى شود، حتى اگر دست بر بدن زن با شهوت و یا بدون شهوت بگذارد، هر چند قصد رجوع هم نداشته باشد، رجوع محسوب مى شود.
به این ترتیب، اگر این مدت، بگذرد و آن دو با هم آشتى نکنند، معلوم مى شود به راستى آمادگى ادامه زندگى مشترک را ندارند، و مصلحت در این است که از هم جدا شوند.
گاهى در اثر عوامل مختلف زمینه روحى به وضعى درمى آید که پدید آمدن یک اختلاف جزئى و نزاع کوچک، حس انتقام را آنچنان شعله ور مى سازد که فروغ عقل و وجدان را خاموش مى کند و غالباً تفرقه هاى خانوادگى در همین حالات رخ مى دهد اما بسیار مى شود که اندک مدتى که از این کشمکش گذشت، زن و مرد به خود آمده پشیمان مى شوند خصوصاً از این جهت که مى بینند با متلاشى شد کانون خانواده در مسیر ناراحتی هاى گوناگونى قرار خواهند گرفت.
اینجاست که باید مدتى عده نگاه دارند و صبر کنند تا این امواج زودگذر بگذرد و ابرهاى تیره نزاع و دشمنى از آسمان زندگى آنان پراکنده شوند مخصوصاً با دستورى که اسلام درباره خارج نشدن زن از خانه در طول مدت عده داده است، حس تفکر در او برانگیخته مى شود، و در بهبود روابط او با شوهر کاملا مؤثر است و لذا در آیه یک از سوره طلاق مى خوانیم که: «لا تخرجوهن من بیوتهن ... لاتدرى لعل اللَّه یحدث بعد ذلک امراً»؛ (آنان را از منزلشان خارج نسازید ... چه مى دانید شاید خدا گشایشى رساند و صلحى پیش آید).
غالباً به خاطر آوردن لحظات گرم و شیرین زندگى قبل از طلاق کافى است که مهر و صمیمیت از دست رفته را باز آورد و فروغ ضعیف گشته محبت را تقویت کند.
3) رعایت حریم زندگانی زناشویی حتی بعد از مرگ همسر موضوعی است فطری چون امروز پیش آن باشد و فردا پیش دیگرى، این درست نیست و شارع مى خواهد براى نکاح حریم نگاه دارد و عدّه حریم آن است. به همین دلیل اگر مرد سالها از زن خود جدا زندگى کند، یا در مسافرت باشد، بعد از طلاق عدّه بر زن مدخوله غیر یائسه واجب است. و لذا همیشه در قبایل مختلف آداب و رسوم گوناگونی بر این منظور بوده است. گرچه گاهی در این رسوم آن چنان افراط می کردند که عملاً زنان را در بن بست و اسارت قرار می دادند.
نکات دیگری هم غیر از آنچه گذشت در مورد حکمت عده ذکر شده است که جهت رعایت اختصار به همین چند نکته اکتفا می کنیم و قطعاً همچنان که ذکر شد این حکمت ها جهت تقریب به ذهن و قابل پذیرش تر شدن مطلب است و عمده دلیل همان تعبدی بودن پذیرش سخنان مولای حکیم می باشد که در ابتدای سخن به آن اشاره شد.