استقلال در تصمیم گیری‌ها چرا والدین خودشون رو ملزم می‌دونن تو همه تصمیم‌های بچه‌ها چه تصمیم‌های کوچیک چه بزرگ، دخالت کنن؟ 🙄 این تصمیم گیری به جای بچه‌ها اونها رو به موجودات بی اراده تبدیل می‌کــنه 🥲 و باعث میشه اگه یه جای حساس بخوان تصمیمی بگیرن ولی به والدین دسترسی نداشته باشن، نتونن مستقلا تصمیم بگیرن و عمل کنن... ⛳️ زندگی یه بازی از پیش تعیین شده نیست، خیلی از اتفاقاتی که تو زندگی برای ما میفتن قابل پیش‌بینی نیستن. همه مختصات یه اتفاق رو هم که ما تعیین نمی‌کنیم... اگه یه اتفاقی زمانی بیفته که بچه به والدین دسترسی نداره، یه بچه وابسته باید چکار کنه؟🥲 به نظر شما کسی که تاحالا خودش تصمیم نگرفته می‌تونه تو موقعیت‌های حساس تصمیم درست بگیره؟ 🤔 #جلد10_من‌دیگرما 🌧 @baran_bash

بیشتر در این مورد باهم حرف می‌زنیم 😉

این ینی زندگی کردن با بچه.... نه تنها بچه توی این خونه یه موجود مزاحم نیست، بلکه مامان تلاش می‌کنه از هرچیزی برای بچه یه بازی و یه تجربه بسازه آفرین 👌🏻👌🏻 #پیام_مخاطب 🌧 @baran_bash

شهید دوست داشتنی امروزمون رو که فراموش نکردید؟ هدیه شونو فرستادید؟ اومدم بگم برای بقیه دوستاتون که توی چله شرکت کردند هم دعا کنید 😢 همه التماس دعا دارند.... #پیام_مخاطب 🌧 @baran_bash

#کلام_آخرشب از شهید بابایی پرسیدند: عباس جان چه خبر؟ چه می‌کنی؟ گفت: به نگهبانی دل مشغولیم که غیر از خدا کسی وارد نشود... 🌧 @baran_bash

سلام ✋🏼 روزتون پر خیر و برکت 🌾 شهید بیستم: #شهید_محمدرضا_عاشوری شهیدی که بعد از شهادت به زیارت امام رضا رفت محمدرضا در عمليات والفجر هشت زخمی ‌شد. وقتی تو بيمارستان بستری بود. خانواده به بالينش می‌روند. می‌گويد:«آرزو داشتم بعد از عمليات برم زيارت امام رضا! اما مثل اين‌که نمی‌شه!» همون موقع نفس‌‌های آخر را می‌کشد. در سکوت و اشکی که از گوشه‌ چشمش جاری است. برادرش او را در تابوت می‌گذارد. روی پارچه‌ای می‌نويسد:« محمدرضا عاشور، اعزامی از گرمسار» سپس خود و خانواده براى مهیّا کردن مقدمات تشییع جنازه به گرمسار مى‌روند. جنازه این شهید با بقیه شهدا به تهران منتقل مى‌شود. در تهران به دلیل نا معلومى، پارچه روى تابوت محمدرضا، با شهیدى از مشهد عوض مى‌شود و جنازه را به مشهد مى‌برند، غسل مى‌دهند، کفن مى‌کنند و در حرم امام رضا(ع) طواف مى‌دهند. وقتى خانواده آن شهید براى دیدار آخر به سراغ جنازه مى‌آیند مى‌بینند این جنازه، جنازه شهید آنها نیست. از آن طرف هم خانواده محمدرضا مى‌بینند جنازه شهیدى دیگر را تحویل گرفته‌اند و بلافاصله به مرکز تلفن مى‌زنند و قضیه را اطلاع مى‌دهند. سرانجام هر دو خانواده، شهید خودشان را تحویل مى‌گیرند و به خاک مى‌سپارند. در حالى که شهید عاشور به آرزویش که زیارت امام رضا(ع) بود رسیده بود. یه سلام از ته دل به امام رضا جانمون بدیم؟ السلام علیک یا علی‌بن موسی‌الرضاالمرتضی! #محرم #امام_حسین 🌧 @baran_bash

🎞#کلیپ_تصویری | دهه اول #محرم ۱۴۰۲ 📌#نگاه_توحیدی_به_دشمنیها ❓اصلی ترین راهکار برا اینکه کسی با حجاب بشه چیه؟ ⁉️ریشه مشکلات کجاست ؟ #حجاب #محرم #امام_حسین 🎙استاد محسن عباسی ولدی 🌧 @baran_bash

من غش می‌کنم برای این پیاماتون 🥺🥺 #پیام_مخاطب #مهربونیاتون 🌧 @baran_bash

توی #جلد4_من‌دیگرما استاد عباسی ولدی برای هرکدوم از ویژگی‌های یک بازی مفید، مثال مفصلی آوردند که والدین با خوندن مثال‌ها کاملا متوجه فضا میشن... ✌🏼 🔰از نظر من مثال‌های خیلی خیلی ارزشمندی هستند ولی چون یه مقدار طولانی‌ان نمیارمشون. امروز تصمیم گرفتم یکی از مثال‌ها رو براتون بنویسم، خوندن بقیه‌شم به عهده خودتون 😉 هم می‌تونید کتاب رو تهیه کنید هم پی دی افش رو از توی نرم افزارهای کتابخوانی بخرید... 🌧 @baran_bash

یکی از ویژگی‌ها «بدون ترس و دلهره» بود ✌🏼 بابا یه گلدون بزرگ خریده و گذاشته کنار خونه، پسر تا که گلدونو دید رفت یه ظرف ماستی برداشت و توش از گلدون خاک ریخت و بعدم یکمی آب... 🪣 به به بریم گِل بازی 🤩 دو نوع برخورد با این کار بچه رو بخونیم 👇🏼 #خانواده_اول پسر مشغول گِل بازیه و قصد داره یه خونه باحال با این گِلها درست کنه، اما همین که سرشو میاره بالا یه قامت بلند عصبانی رو مقابل خودش می‌بینه 😣 خیلی می‌ترسه و وقتی با فریاد پدر مواجه میشه ترسش چند برابر میشه... پسر رفت یه گوشه نشست به گریه کردن... که مادر از راه رسید و لباس گلی پسرش رو دید، او هم حسابی با بچه دعوا کرد که چرا لباسات گلی شده و... پسر میره تو اتاقش می‌شینه و به گریه کردن ادامه میده... البته منتظر یه فرصته تا دوباره کارش رو تکرار کنه، حتی با ترس و دلهره... #جلد4_من‌دیگرما 🌧 @baran_bash

#خانواده_دوم پسر سطل ماستی رو پر از خاک می‌کنه، تصمیم گرفته روی خاک‌ها آب بریزه و گل درست کنه و باهاشون یه خونه باحال درست کنه. 🪣 سرشو بلند می‌کنه که بابا رو جلوی خودش می‌یینه با یه لبخند زیبا 😍 بابا دست پسرشو می‌گیره می‌ره از تو آشپزخونه آب میاره و روی گِل‌ها می‌ریزه و با هم می‌رن توی بالکن میشینن به گِل بازی 🤩🤩 فردا وقتی بابا از سر کار میاد پسر می‌دوعه جلوی در و پدر رو در آغوش می‌گیره... پدر کلی خرید کرده، همه خریدا رو می‌ذاره زمین و یکی از کیسه ها رو جلوی پسر می‌گیره و میگه این مال توعه. پسر کیسه رو باز می‌کنه. فکر می‌کنید چیه؟؟؟ 😍😍😍 پدر کلی خاک از سفالگری گرفته برای بازی با پسر، یه سینی‌ بزرگ رو هم از آشپزخونه میاره و می‌ذاره برای گِل بازی پسرش.... پسر با ذووووووق پدر رو بغل می‌کنه و اونو غرق در بوسه می‌کنه 😘😘 #جلد4_من‌دیگرما 🌧 باران باش (تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1422065903Cdac10fbf21

خاک بهار کودکانه بازی یک نیاز اصلی کودکه پدر در خونواده اول این دو اصل رو نمی‌دونه ولی پدر در خانواده دوم این دو اصل رو به خوبی می‌دونه... به نظرتون کدوم کودک در آینده رابطه بهتری با پدرش خواهد داشت؟ حرف شنوی کدوم کودک بیشتر خواهد بود؟ مشکلات دوران نوجوانی کدوم کودک بیشتر خواهد بود؟ لجبازی کدوم کودک؟ و.... این همه مساله رو با بازی کردن میشه حل کرد 😉 می‌ارزه یا نه؟ 🌧 باران باش (تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1422065903Cdac10fbf21

#کلام_آخرشب خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیه‌شان می‌کنم ببخش... #شهید_چمران 🌧 @baran_bash

سلام ✋ روزتون شهدایی شهید بیست و یکم: #شهید_حسین_یوسف_الهی شهیدی که حاج قاسم سلیمانی وصیت کرد پیکرش در کنار وی در گلزار شهدای کرمان دفن شود. کلیپ صحبت‌های حاج قاسم در وصف شهید محمد حسین یوسف الهی 🔻🔹🔻🔹🔻🔹🔻🔹 یک روز با محمدحسین به سمت آبادان می‌رفتیم. عملیات بزرگی در پیش داشتیم. به محمدحسین گفتم: چند تا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آن طور که باید موفقیت آمیز نبود به نظرم این یکی هم مثل بقیه نتیجه ندهد. گفت: اتفاقا ما در این عملیات موفق و پیروز می‌شویم. گفتم: محمدحسین دیوانه شدی؟ عملیات‌هایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم. آن وقت در این یکی که اصلا وضع فرق می‌کند و از همه سخت‌تر است موفق می‌شویم؟ خنده‌ای کرد و با همان تکیه کلام همیشگی‌اش گفت: حسین پسر غلام حسین به تو می‌گوید که ما در این عملیات پیروزیم. گفتم: یعنی چه؟ از کجا می‌دانی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به من گفتند که ما پیروزیم. 📌 پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب (س). دوباره سوال کردم: در خواب یا بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چه کار داری؟ فقط بدان، بی بی به من گفت که شما در این عملیات پیروز خواهید شد و من به همین دلیل می‌گویم که قطعا موفق می‌شویم. هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. وقتی که عملیات با موفقیت انجام شد یاد حرف آن روز محمدحسین افتادم و از اینکه به او اطمینان کرده بودم خیلی خوشحال شدم. #محرم #امام_حسین 🌧 @baran_bash

قرار بود گاهی براتون کتاب‌های خوب حوزه کودک و نوجوان رو معرفی کنم... 📚 یکی از کتاب‌های خوب کتاب قصه‌های کوچک از زندگی چهارده معصوم نوشته آقای مجید ملامحمدی هست. 📌 به اسم نویسنده توجه داشته باشید، چون کتابهایی با عنوان‌های شبیه به این توی بازار زیاد هست... #معرفی_کتاب 🌧 @baran_bash

به این شیوه هم می‌تونید خودتون برای بچه‌ها داستان بسازید 👌🏻👌🏻👌🏻

. . ضرورت استقلال دادن در تصمیم‌گیری‌ها 📌اگه همه تصمیم‌های بچه توسط والدین گرفته بشه، بچه توانایی تصمیم گیری تو مسائل بزرگ و کوچیک رو از دست میده. و چنین بچه‌ای ممکنه آرام آرام به دو نقطه خطرناک برسه: 🔻🔻 ۱. چون عادت کرده دیگران به جای او تصمیم بگیرن، وقتی از محیط خانواده فاصله می‌گیره، دیگران (مثلا دوستان) برای او تصمیم می‌گیرن. ۲. در تصمیم گیری‌ها بدون دخالت دادن منطق و قاعده خاصی، جسورانه و بدون فکر کردن به عاقبت کار تصمیم می‌گیره. ⏪ در ضمن باید از #پنهان‌کاری این بچه‌ها ترسید. زمینه پنهان‌کاری توی بچه‌هایی که استقلال ندارند خیلی زیاده. چون این بچه‌ها به شدت تابع محیط‌شون هستند و اگه تعارضی بین دو محیط وجود داشته باشه، بهترین و راحت‌ترین سیاست برای حضور توی هر دو محیط، پنهان‌کاری هست... #جلد10_من‌دیگرما 🌧 باران باش (تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1422065903Cdac10fbf21

. هدیه دوست حاج قاسم عزیزمون رو فرستادید؟ عجب شخصیتی بودند این شهید. خاطراتشون رو بخونید، برای من که انتخاب سخت بود، آخه همه خاطره‌ها قشنگ بودن 🥺 🌧 @baran_bash