شهیدمحمود رضا بیضایی
......:
بسم رب الشهدا و الصدیقین
شهید هاشم کلهر متولد ۴۱/۱۲/۱۵ در روستای غنیآباد از توابع شهر ری متولد شد در سال ۴۶ از محل تولد به شهر ری به همراه خانواده عزیمت نمودند. با شروع انقلاب در تمام مراحل مثل راهپیماییها و سخنرانیها شرکت میکرد و در تصرف پاسگاه دولتآباد، کلانتری شهر ری و به قول خودش عزابگاه(آرامگاه رضا شاه) شرکت داشت و بعد از تصرف آرامگاه توسط انقلابیون در همان مکان مسئول آموزش نظامی شد. اما حدود سه ماه در جهاد سازندگی بهعنوان کمک بیل مکانیکی در روستاهای اطراف شهر ری مشغول خدمت شد. ولی با شروع درگیریها در غرب و شمالغرب، هاشم ابتدا به کامیاران اعزام شد در قالب نیروهای کمیته انقلاب اسلامی بعد از حدود دو ماه که در منطقه بود به تهران برگشت و بعد از چند روز علیرغم مخالفت پدر دوباره به غرب برگشت و اینبار به سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان ملحق شد و تا زمانیکه سازمان منحل نشده بود در آن سازمان مشغول مبارزه با ضدانقلاب بود و با شروع جنگ، هاشم در نفتشهر بود محل خدمت هاشم در غرب بیشتر جوانرود و توابع آن و مدتی هم در گیلانغرب بود.
با انحلال سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان، هاشم در سال ۶۰ به تهران آمد و در دوره ۱۷ عضو سپاه و جمعی گردان ۳ سپاه شد و بعد از آموزش در سپاه به بازی دراز اعزام شد و بعد از دو ماه اینبار گردان ۳ مشغول پاسداری از جماران شد و در مرحله سوم عملیات رمضان با تشکیل گردان ابوذر، کادر گردان ابوذر شد در همان عملیات از ناحیه ماهیچه پای راست ترکش خورد و خودش میگفت بعد از ترکش گردان را همراهی کردم و هنگام برگشت گردان دیگر پایم کوتاه شده بود و در تهران مدتی با فیزیوتراپی درمان کرد تا بتواند عصا را کنار بگذارد و دوباره به منطقه برگشت و در اطلاعات و عملیات مشغول خدمت شد و در سومار کار میکرد تا عملیات مسلمبن عقیل شروع شد در عملیات مسلم مجروح شد درست پایین گردن و روی نخاع که به مشهد اعزام شد بعد از چند روز دوباره به لشگر برگشت و در عملیات والفجر مقدماتی در گردان مقداد شرکت کرد که ابتدا برای خاموش کردن دوشکای دشمن رفته بود که یک تیر دوشکا سطحی به سرش اصابت کرد که با باند پیچی امدادگر دوباره مشغول نبرد شد اینبار توسط تک تیرانداز دشمن از ناحیه صورت مورد اصابت تیر قرار گرفت که حدود ۱۴ دندانش به شدت آسیب جدی دید یعنی تمامش در همان لحظه ریخت که خودش میگفت مقداری را همراه خون بیرون ریخته و مقداری را هم قورت دادم اما چهره هاشم با آن لباس فرم نو که شب عملیات پوشیده بود و با خون سر و صورتش که روی لباسش ریخته بود هم لباس را زیبا کرده بود و هم چهره هاشم را.
تیر دوم زمانی به صورت هاشم اصابت کرده بود که با شهید خندان دو نفری وارد یک پایگاه عراقی شده بودند که خودش میگفت عراقیها در آن پایگاه وقتی ما دو نفر را دیدند روی زمین خوابیدند و دست و پایشان را بالا بردند(روش تسلیم شدن عربها). ۶۱/۱۱/۱۸ هاشم مجروح شد و با آن تعداد دندان و زبان و آرواره که مجروح شده بود اوایل فروردین ۶۲ به فکه برگشت و در دیدار سال نو در گردان شرکت کرد و بعد در ۶۲/۱/۲۲ در عملیات والفجر ۱ شرکت کرد و بعد از آن عملیات بنا به درخواست واحد اطلاعات و عملیات لشگر در آن واحد مشغول خدمت شد و در شناسایی بمو و راه کار شهید مطهری(سوراخ) نقش فعالی داشت اما دوباره به گردان مقداد برگشت ولی بهدستور حاجهمت برای تشکیل گردانهای دیگر تعدادی به گردان مالک رفتند و هاشم هم همراه شهید کارور و حاج امینی و نصرت اکبری به گردان مالک رفتند و در آنجا به علت بیاحتیاطی و ناشی بودن یک نیروی بسیجی و به موقع رسیدن هاشم و در آغوش گرفتن نارنجک بهشدت مجروح شد که دست راستش از مچ و دست چپش هم فقط دو انگشت پیروزی را داشت ولی با این فداکاری هاشم که در جمع نیروهای گردان بود فقط یک ترکش به صورت پیک هاشم اصابت کرد و بقیه ترکشها را هاشم با دست و بدنش مهار کرد و حدود سه ماه در بیمارستان و منزل بود و برای عملیات والفجر ۴ به منطقه برگشت و در عملیات خیبر بعد از سخنرانی حاجهمت برای گردان مقداد در منطقه جفیر توسط هواپیماهای عراقی بمباران شد و با اصابت یک راکت در نزدیکی هاشم و دوستانش مثل شهید ابراهیم حامی که او هم از دلیران سپاه بود و شهیدحسین محمدی و رضا هاشمی در تاریخ ۶۲/۱۲/۶ به شهادت رسید که هر چهار شهید در قطعه ۲۸ و در یک ردیف کنار هم آرمیدهاند.
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهیدمحمود رضا بیضایی
امروز به نیابت از شهید هاشم کلهر و همرزمانش یک آیه الکرسی و یک صلوات ختم کنیم
#عطـــــر_نماز🌼🕋
🕊🕊یا صاحب زمان (عج)🕊🕊
ڪجا به نماز ایستاده ای آقا جان ؟؟؟
ڪنار تربت مادرت زهـــ❤️ــــرا...
یا در حرم عـــمه ات زینــــــــــــــب ...
یا ڪه در ڪربــــــــ و بلا می خوانی...
شاید هم ...
در حرم شیر خــــــــدا می خوانی ...
هر ڪجا نماز سبزت را خواندی...
ما گناه ڪاران را از یاد مبــــــــر...
ڪه به دعــــــــای تو...
همچون نفس برای زنده ماندن محتاجیم...
#مناجاتــــــ_نامـــہ🕯🕊
#ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج🤲
خاطرات شهدا
شهید خیرالله الطافی
همیشه می گفت، نکند جنگ تمام شود و ما جز خانواده شهدا نباشیم. اصلاً زشت است
که خانواده ما یک شهید نداشته باشد. آنقدر چهره اش نور داشت که گاهی در نور چهره
اش غرق می شدم. مدتی بود که می خواستم حرفی به خیرالله بزنم و چیزی از او بخواهم
اما نمی توانستم. روزی با ماشین از یکی جاده های مرودشت عبور می کردیم، صحبت های ما
از جنگ بود و شهدا. دل به دریا زدم و به خیرالله گفتم: «خیرالله می دانم که تو شهید می شوی، دوست دارم مرا نصیحتی کنی که همیشه از شما برایم یادگار بماند.»
خندید و گفت: «خدا از زبانت بشنود که من شهید شوم. اما نصیحت: اول نمازت راترک
نکن، اگر نمازت را بخوانی خود به خود تمام اعمالت درست می شود دوم در انتخاب دوست خیلی دقت کن!»
یاد و خاطره امام و شهدا را گرامی می داریم
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای
برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم