پیامخدابہتو:
[بندهۍمن..
باوجودمن،
چراغمگینونگرانۍ؟
حتۍاگرطنابطاقتت
بہباریکترینرشتہرسید
نترسمنهستم]
11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمربشهدا
اگرخستهشدیم،بایدبدانیمکجایکاراشکال
دارد،وگرنهکاربرایخداکهخستگیندارد.
سالروزشهادتسردارشهید
شهیدحسنباقریگرامیباد.
تاریخشهادت:۱۳۶۱/۱۱/۹
شادیروحاینشهیدبزرگوارصلوات
#شهید_حسن_باقری
#شهید_محمودرضا_بیضایی
11.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسمربشهدا
شکستوقتیاستکهماوظیفهمانرا
انجامندهیم.
سالروزشهادتسردارشهید
شهیدحسنباقریگرامیباد.
تاریخشهادت:۱۳۶۱/۱۱/۹
شادیروحاینشهیدبزرگوارصلوات
#شهید_حسن_باقری
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
کتاب عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت چهل و هفتم ( ادامه قسمت قبل ) بیشترین مطلبی ک
کتاب عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت چهل و هشتم
با چند نفر از رفقا راهی قم شدیم.
بعد از زیارت به همراه احمد آقاو دوستان به خانه ی یکی از رفقا رفتیم و شب را ماندیم.
نیمه های شب بود که احمد آقا بیدار شد. من هم بیدار شدم ولی از جای خودم بلند نشدم!
احمد آقا می خواست برای نماز وضو بگیرد اما احساس کرد این کار باعث اذیت صاحبخانه می شود. لذا قرآن را برداشت و در گوشه ای از اتاق مشغول خواندن قرآن شد.
او بیداری در سحر را حفظ کرد ولی بر خلاف همیشه نماز شب نخواند!
روز بعد به دلیلی صحبت از سحرگاه و قرآن خواندن احمد آقا شد. ایشان به من گفت:
من به خاطر رعایت حال صاحبخانه نتوانستم وضو بگیرم و نماز شب بخوانم، اما خداوند به واسطه ی قرائت قرآن در آن سحرگاه پاداش عظیم و تاثیرات عجیبی به من داد.
رفتار احمد آقا واین حکایت او برایم عجیب بود.
او در آن سحرگاه بدون وضو مشغول قرآن شد و از عنایات خدا به خودش صحبت میکرد.
او به خاطر خدا نخواست که صاحبخانه اذیت شود و خدا این گونه مزدش را داده بود ...
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم