شهیدمحمود رضا بیضایی
حی المعشوق عاشقان وقت نماز است به وقت عاشقی با خدا نمازتان سرد نشود التماس دعا فراوان ظهور مولا امام زمان
اکثر مادرها واسه بچه شون این سوال تو ذهنشونه❓❗️❓❗️❓
@mahmoodreza_beizayi😍
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرف تون حقه استاد...💔😭❤️
@mahmoodreza_beizayi
حاج اَحمد متوسّلیان :
باشد ڪه ما شبانگاهان برسرشان بریزیم
همچون عُقابان تیزپروازی که شب و روز
برایشان معنا ندارد ...
#دیمونا
____👑________
@mahmoodreza_beizayi
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃
#پارت_57
وقتی اومدم بیرون داد زدم
_بی بی شونه ام کجاست اون موقع که داشتین میبافتین موهامووو؟
یهو دیدم آقا محسن روی مبل نشسته و داره با چشمای گرد شده 😳نگاه میکنه
من سرخ شدم در حال رفتن توی زمین بودم😩😬
من همیشه باید جلوی آقا محسن سوتی بدم😩
_س.. سلا.. م
+سلام آقا محسن🤦♀
این چرا داره نفس نفس میزنه😂🤨
نکنه کاریش شد😰
+آقا محسن خوبید؟ 😥
چرا اینجوری شدین
_چ.. چی
خو... بم
+فکر نکنم خوب باشید هاا.
میخواین بریم دکتر؟
_نه نه خوبم
دستاش داره میلرزه😳😥
این هرکاریش شد یهو🤦♀
____♥️
محسن:
خب برم خریدای بی بی رو بهش بدم
چقدرم دلم براش تنگ شده 😍
درسته بی بی من نیست ولی از بچگی اونجا بزرگ شدیم
رسیدم دم در خونه
ماشین سیده است؟؟ 🤨
نه بابا اون چند وقته نیومده اینجا
کلید انداختم و درو باز کردم و رفتم روی پله ها ایستادم
_سلام یالله بی بی با اجازتون
+بیا تو گل پسرم
رفتم توی خونه
_سلام به روی ماه بی بی جونم😍
+سلام پسرم چرا زحمت کشیدی
_وضیفه است جانم♥️
+برو بشین پسرم من برات چایی بیارم
کتمو در اوردم و پرت کردم اون ور😂
خوبی بی بی اینه که توی خونش راحتم
نشستم روی مبل و با انگشتام مشغول شدم
یهو صدای جیغ یک دختر آمد
_بی بی شونه ی من کجاست که...
برگشتم به سمت صدا
سیده است😳
انگار اونم مثل من هنگ کرده بود الان نمیگه این مردیکه خونه ی بی بی من چیکار میکنه 🤦♂
نمیدونم چرا چند وقته زینب خانم رو میبینم هول میشم نفسام بهم میخوره قلبم تند تند میزنه
عرق میکنم
_س.. سلا.. م
اخ خدا نکشتت با این حرف زدنت الان میفهمه یه چیزیت هست🤦♂🥀
+سلام آقا محسن
واای با این حرفش بدتر شدم
دیگه نفس کشیدنم دست خوردم نبود😥
+آقا محسن خوبید؟چرا اینجوری شدین؟
چیییی😱یعنی الان نگرانم شده؟
این حرفا چیه میزنی محسن خجالت بکش چت شده چرا همچین شدی😧
وای ققلبم با آقا محسن گفتنش ایست میکنه💔
دستام شروع کرد به لرزیدن مشتشون کردم که متوجه نشه
_چ.. چی؟
خو... بم
اه بازم که سوتی دادی🤦♂
+فکر نکنم خوب باشید هااا
میخواین بریم دکتر
چییی😍😳نگران شده؟ میخواد برم دکتر؟ یعنی فهمیده چقدر حالم بده؟
نمیتونم تو صورتش نگاه کنم تا بفهمم نگرانه یا نه ولی از لرزش صداش معلومه
خیلی دلم میخواست بگم آره بریم دکتر ولی اگه دکتر بگه بخاطر عاشقی اینجوری شده چی؟
اون از کجا میخواد بفهمه من عاشقم؟
عاشقی چیه محسن خجالت بکش تو به دخترا نگاهم نمیکنی چه برسه به اینکه بخوای عاشق بشی
ولی مگه عاشقی شاخ و دم داره?
لابد داره
_نه نه خوبم
+ولی آقا محسن حالتون اصلا خوب نیست میترسم کاریتون بشه
مطمئن شدم نگرانمه🙃
ای بابا باز گفت آقا محسن
_من خوبم
به بی بی سلام برسونید بگید ببخشید بدون خداحافظی رفتم
همون موقع بی بی اومد
_عه زینب جان مادر اومدی؟
کجا پسرم؟ بیا چایی آوردم نخوری ناراحت میشمااا
مجبور شدم بشینم
چاییم زهرمارم شد😂😐
بلند شدم و بعد از خداحافظی جیم شدم توی حیاط که برم که سیده اومد دم در
_آقا محسن برید دکتر یا برید خونه خاله جون بهتون دارو بده حالتون خوب نیست دیگه نرید سپاه امروز
وای خدای من واقعا نگران شده
یهو لبخندم در اومد نتونستم جمعش کنم
+چشم حتما ممنون خدانگهدار
_خدانگهدار
قلبم داشت ایست میکرد خودمو سریع انداختم تو ماشین و شروع کردم به خوندن آیة الکرسی
ادامه دارد.... 😍
🌸به قلم سیده بیضایی🌸
‼️کپی با ذکر نام نویسنده و آیدی کانال آزاد‼️