#یاحسیݩمولا
ڪمے طراوٺِ باران
ڪمے ݩسیم حرم🍃
سلام ظهر مݩ و•❥•
فیض مستقیم حرمツ
چقدر سادھ تو را مےشود
زیارٺ ڪرد✋🏻
بہ یڪ سلامِ مݩ وحسرٺِ
حریم حرم😞♥️
@mahmoodreza_beizayi
داستان زندگی #شهید_محسن_حججی
💥قسمت هفتم و هشتم💥
#حجت_خدا
خانه اش #طبقه ی_چهارم بود توی یک مجتمع مسکونی. آسانسور هم نداشت. باید چهل پنجاه تا پله را بالا میرفتی.😖
یک بار که رفتم ببینمش، دیدم همه پله ها را از اول تا آخر رنگ کرده.خیلی هم قشنگ و تمیز.
گفتم: "ای والله آقا #محسن. عجب کار توپی کرده ای."😜
لبخندی زد و گفت: "پله های اینجا خیلی زیاده.این ها رو رنگ کردم که وقتی خانمم میخواد بره بالا، کمتر خسته بشه. کمتر اذیت بشه."😍😇👌🏻
☜✧✧✧✧✧✧
خیلی زهرایم را #دوست ❤️ داشت. همیشه زهرا جان و خانمم صدایش میکرد.😌
اگر هم احیانا باهم بگو مگویی میکردند، زود #کوتاه_می_آمد.😇
بعضی موقع ها که خانه مان بودند، میدیدم سرد و سور و بیحال است. می فهمیدم با زهرا حرفش شده. 😞
از خانه که بیرون میرفت زهرا موبایلش را می گرفت توی دستش و با خنده 😃 بهم میگفت: "مامان نیگا کن.الانه که محسن منت کشی کنه و بهم پیامک بده."😍
هنوز نیم ساعت نگذشته بود که پیام میداد به زهرا: "بیام ببرمت بیرون؟"😇
دلش کوچک بود. اندازه یک گنجشک. طاقت دوری و ناراحتی زهرا را نداشت.😔👌🏻
~~~~~~~~~~~~~
حساس بود روی #نماز صبح هایش.
اگر احیانا قضا میشد یا میرفت برای آخر وقت، تمام آن روز #ناراحت و پکر بود.😞
بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، #حدیث_کسا و #دعای_عهد و #زیارت_عاشورا میخواند.😔
هر سه اش را.
برای دعا هم میرفت می نشست جایی که سرد باشد.
میخواست چشمانش #گرم نشود و خوابش نبرد.
میخواست بتواند دعاهایش را #باحال و با #توجه بخواند..😌👌🏻
.
داستان زندگی #شهید_محسن_حججی
💥قسمت نهم💥
#شغل دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد.
بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای #فرهنگی، دست و بالم بسته میشه. "😉
با این وجود، یکبار پیشنهاد #سپاه رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال #شهادت میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره."😌
این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد.
افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه. 😍
در به در دنبال #شهادت بود.😇💚
.
°°°°°°°°°
سپاه قبولش نمی کرد.😢
بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."😐
برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد.😮
خیلی این طرف و آن طرف رفت.
آخرش هر جور بود درستش کرد.😍💪🏻
این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن"😩
آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد.🤗
آخر سر قبولش کردند.😇🤗
خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت.😇 رفته بودم #گلزارشهدا سر قبر حاج احمد، رو انداخته بودم به حاجی."😍😎
.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم #مشهد. تا دم ظهر کلاس بودیم.
بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش.😳😮
یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟"🤨
#بغض راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب #گدایی نکردیم. "😢
فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد.🤔
گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند. 😇
ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به #نمازشب. مثل باران توی قنوت نماز شبش #اشک می ریخت.😭😢
آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم.🙄
#حال_معنوی عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم."😌
بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!"
گفت: " به خود امام رضا علیه السلام قسم که من حاضرم. خیلی لذت آوره!"😍👌🏻🤗
داستان زندگی #شهید_محسن_حججی
💥قسمت دهم💥
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش را آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خورده ای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست فکر میکرد محسن آمده سر قبر بابایش.
اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبره بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥♥♥♥♥
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت.😯 ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش و خسته و کوفته راه می افتاد سمت نجف آباد.😶
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
°.🌱
دقیقاوقتیمردمبهجایخدا ازآدمایپولدارومعروفوقدرتمند
حساببردن
مشکل ما شروع شد(:!
-ازغیرخداحسابنبر-
#تلنگر
#ماسک_بزنیم😷
به خاطر دینمون که عقلانیه!
به خاطر سلامتیِ خود و خانوادمون!
به خاطر...
خلاصه که دشمن شاد کن نباشیم..
خیلیا نگاهشون به ما هیئتی ها و مذهبی ها هست، که کمترین رعایت نکردنی رو ببینن، بعد تو گوش عالم و آدم بِدَمن که دیدین گفتیم محرم نباید برگزار بشه؟
به قولِ امام صادق:
مایهیِ زینتِ ما باشید، نه مایهی ننگمان🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ تجربه شیرینِ عشق
🔻مگه بهت بد میگذره کم میای؟
بیشتر بیا....💔
#محرم
#استادپناهیان
🔰نشر حداکثری با شما
مۍگفت:
توۍگودالشـہـیدپیداڪردیم🖇
هـرچـےخاڪبیروݩمۍریختیم⏳
دوبارھبـرمۍگشٺ...🕳
اذاݩشــد...🎼
گفتیـمبریـمفـردابـرگردیـم🔦
شـبخـوابجوانـےرادیـدم...📿
ڪہگفـٺ:
دوسـٺدارمـگمـنامبـمـانمـ🎈
بیـݪروبرداࢪوبـرو:)📜
شـہـیدِگمـنامخـوشـنامتُویـۍ🔗💛
ـ ـ ـ ــــــ❃ــــــ ـ ـ ـ
🖤║↷ #شهیدانه
'♥✨'
-
-
هروقتمیدیددوستآنشدرحآل غیبتهستند،بحثرو؏ـوض میڪردویآمدآمبآصدآ؎بلند میگفتصلوآتبفرست!
شہیدابرآهیمهآدۍ🌱"
دورۍازغیبتوجلوگیرۍازآن.ir
-
-
🖍⃟♥¦↜ #درسـۍ_از_شہـدا
هدایت شده از 🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
سلامی به گرمای نگاه محمودرضا 😍🌱
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً
حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا... 🍂🌻
آغاز صبحی دیگر با ذکر صلوات... 🌼✨
♥️|@mahmoodreza_beizayi
هدایت شده از 🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
🌸ذکر روز پنجشنبه🌸
♦️لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین♦️
🎈نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار🎈
ذکر روز پنجشنبه به اسم امام حسن عسکری است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری خوانده شود. ذکر روز پنج شنبه موجب رزق و روزی میشود.🍇🦋
#التماسدعا 🌴
#بخوانیم 🍂🌸
♥️|@mahmoodreza_beizayi
.
#خاطره_شهید✨🦋
اولین برنامه ی فرهنگی که بعد از فرمانده شدنش توی مسجد گرفت،نمایشگاه دفاع مقدس بود.
یه روز بهم گفت :
میخوام تو حیاط نمایشگاه درست کنم.
منم گفتم :باشه ولی فکرنکنم بشه. آخه فضا جوری بود که نمی شد کار کنیم.
گفت "کار شهدا رو زمین نمیمونه"
فردا ی اون روز شروع کردیم به کار.
اولش هیچ کس باور نمی کرد تو فضای حیاط مسجد بشه اینقدر قشنگ کار کرد. ولی بعدش همه متعجب بودن.
یادمه یکی از فرماندهان سپاه اومد برای سر زدن.
واقعا لذت برد از این همه پشت کار و گفت واقعا زحمت کشیدین و کارتون قابل تحسینِ
یه کار قشنگی که انجام داد این بود که تو نمایشگاه دفاع مقدس یه جایی که خیلی دید داشت،عکس شهدای مدافع حرم که رفیقاش بودن رو زده بود.
شهید بیضائی
شهید خلیلی
از جیب خودش تمام خرج نمایشگاه رو داد. بدون اینکه به کسی بگه ...
زمان بازدید از نمایشگاه که شد با عجله اومد تو حیاط گفت بریم.
گفتم علی کجا؟
گفت: بریم به خانواده شهدا سر بزنیم.
با چند نفر از ریش سفیدای محل به تک تک خانواده شهدا سر زد. خانواده هاشون خیلی خوش حال شده بودن .
یاد اون موقع ها میافتم میگم:
واقعا علی برا شهدا از جون گذاشت
که آسمونی شد.
دل همه رو یه تکونی داد....
آخه اون موقع ها کسی مثل الان شهدای مدافع رو نمیشناخت ولی اون با عکسایی که از اونا میاورد و خاطراتی که تعریف میکرد، باعث شدخیلی ها مدافعان حرم وشهدای مدافع رو بشناسن...
#شهید_علی_امرایی🌿
ڪپےباذڪرصلوات✅
ــــــــــــــ❁ــــ ـــ ــ ـ
#خادم
🌿⃟♥|⇢°j๑ïท➺
خادم المھدےツ:
༺༽🌿♥️🍃🌸🍃♥️🌿༼༻
⚡🍀وَلـٰآ تـَحـٖسـَبـَنَ اَلـَذیـٖنَ قـَتـَلـُوٵ فـٖـے سـَبـٖیـٖلـِ اللّھِ اَمـٓوٰآتـَآ بـَلّ اَحـٖیـٰآ عـَنـْدَ ࢪَبـِهِـم یـَࢪزُقـُون🍀⚡
✨ بـِسـمِ اللّھِ الـْقـٰآصـِمِ الـجـَبـٖاࢪیـٖن ..!💛
🌾الـسـَلـٰآمُ عـَلـَۍالـٖحـُسـِیـٖن🖐🏼❤
🌾وَعـَلۍٰعـَلۍِبـٖنِ الـٖحـُسـِیـٖن🖐🏼❤
🌾وَ عـَلـٰۍاَوٖلـٰآدِالـٖحـُسـِیـٖن🖐🏼❤
🌾وَ عـَلـٰۍاَصـٖحـٰآبِالـٖحـُسـِیـٖن🖐🏼❤️
*🦋بر آن شدیم تا با ایجاد محفلی در فضای مجازی (واتساپ) ادامه دهنده راه 🌷شهدای دفاع مقدس🌷 🕊️شهدای مدافع حریم آل الله🕊️ و 🌹شهدای مدافع امنیت🌹 باشیم*
*⛱️🌺از شما بزرگوار دعوت میشود تا با حضور در...*
*# خیمهدخترانوبانوانفاطمی💚💫*
*# گروه سربازان سردار🤍⚡*
*📍از برنامه های این گروه در راه رسیدن ⛓️به ✨خداوند متعال و ✨مقام والای شهادت🌷 استفاده کنید🕯️🖇️*
*•🚩 هیئت مجازی دهه اول محرم🏴🥁*
*• دعای عهد صبحگاهی❤️🌜*
*• شنبه های نورانی در پناه قرآن🧡🌟*
*• یکشنبه های علوی در پناه نهج البلاغه💛☘️*
*• دوشنبه های شهدایی💚🌹*
*• سه شنبه های مهدوی (مهدویت)💙🌸*
*چهارشنبه های امام رضایی💜🕊️*
*• آلبوم خاطرات شهدا🖼️🤍*
*• رمان📃*
*• مداحی🎙️🎶*
•و.....
*♨️ ورود آقایان ممنوع⛔*
*«منتظر حضور سبزتان هستیم»☺️😉*
*🍃🌼مـِنَاَللّھِتـُوفـِیـقٖ🖐🏻 یاعَلــی🌼🍃*
https://chat.whatsapp.com/Eaz5p4hgBiRDHGP57Cyv0H
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°🌼🍃🖇°
#کلیپ_شماره4⃣
#شهید_محمودرضا_بیضائی💖
#حسین_نصرتی✨
#پیشنهاددانلود👌
#ڪلیپمون
❥↬•|@Shbeyzaei_313
کپی باذکرصلوات برای شهیدبیضایی وعاقبت بخیری خادمین✔️
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
#تو_شهید_نمیشوی 📚 قسمت هشتاد و دوم🌱 مجروح، مثل حسین(عَلَیهِ السَّلام) و زهرا(سَلامُ الله عَلَیها)
#تو_شهید_نمیشوی 📚
قسمت هشتاد و سوم🌱
مجروح،مثل حسین(عَلَیهِ السَّلام) و زهرا(سَلامُ اللهِ عَلَیها)
روی بازو تا مچ هم،بر اثر ترکش ها و موج انفجار داغان شده بود.پهلوی چپش هم پُر از ترکش های ریز و درشت بود.بعداً شمردم،روی پیراهنش ۲۵تا ترکش خورده بود. ساق پای چپش شکسته بود.شمردم ده تا ترکش هم به پایش گرفته بود.
اما با همه ی این جراحت هایی که بر پیکرش میدیدم،زیبا بود.زیباتر از این نمی شد که بشود! عمیقاً غبطه میخوردم به وضعی که پیکرش داشت.سخت احساس کردم حقیر شدهام در برابرش.
بی اختیار زیر لب گفتم:((ماشاءالله!ای والله!حقّا که شبیه حسین(عَلَیهِ السَّلام)شدهای.))اما با آن همه زخم در پهلو بیشتر شبیه زهرا(سَلامُ الله عَلَیها)بود.چه میگویم؟...هیچ کس نمی دانست حرف آخری داشته یا نه.
رزمنده هایی که موقع شهادت کنارش بودند، هیچ کدام ایرانی نبودند.اما بچههای خودمان که بعداً رسیده بودند میگفتند نفسهای آخرش بود که رسیدیم.حرف نمی زد.نمیدانم،شاید وقتی داخل آن کانال با موج انفجار به دیوار خورده بود((یا زهرا))گفته باشد.
@Shbeyzaei_313
🌚✨
خاطریگرنظرمهست
همهخوبیتوست
حسرتیگربهدلمهست
هماندوریتوست
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
•°•
خبدوستان!🙂♥️
خوبیابد...
دفترامروزهمبستهشد😊🌿
بهامیدفرداییزیباترازامروز🌈🌼🤲🏻
شبتونحسینیرفقا:)💚🌱
با ۅضۅ💎
بۍگناه📿
یاعلی✋🏼😴
↓
❥↬•| @Shbeyzaei_313
هدایت شده از 🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
سلامی به گرمای نگاه محمودرضا 😍🌱
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً
حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا... 🍂🌻
آغاز صبحی دیگر با ذکر صلوات... 🌼✨
♥️|@mahmoodreza_beizayi
هدایت شده از 🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
🌳ذکر روز جمعه🌳
✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ؛ ✨
🎋خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و در فرج ایشان تعجیل فرما.🎋
ذکر روز جمعه به اسم امام زمان است و در کنار این ذکر میتوانید در روز جمعه زیارت امام زمان را نیز بخوانید. خواندن ذکر روز جمعه باعث عزیزتر شدن میشود🌞🌻
#التماسدعا🌨
#بخوانیم 🕊
♥️|@mahmoodreza_beizayi
سلامبرمحرم..🖤
رفقانذرفقطپولینیست..
بیایننذرکنیمکهتویمحرمگناهنکنیم
نذرکنیمچشممونپاکباشه
نذرکنیمنمازاولوقتبخونیمیا...
خلاصهکهدرکنارعزاداری
خودسازیهمبکنیم...
‹📿✨›
•
•
مؤمنگاهیدچارهوسگناهمیشود
دچاروسوسههایشیطانمیشود..
مؤمنگاهیدچارخطامیشود..
اما؛ اگر دیدی خطاکاری هایتدارد
توراازگردونهخارجمیکند و
وضعمعنویتداردبدمیشود..
بهحدیکهدیگرباخداارتباطنداری!
اولینکاریکهبایدبکنیایناستکه: [نمازترادرستکنی]
بهخودتبگو:
معلوماستکهمندارمبدنمازمیخوانم...
استاد پناهیان'🦋'